گفتوگو با دستیار وزیر امور خارجه در آسیای غربی
پیشنهادی ندادهایم چون نمیتوانیم هزینه کنیم
زینب اسماعیلیسیویری: شاید این روزها به بهانه سالگرد دوم خرداد، نیمصفحه اول روزنامههای سال 76 را دیده باشید؛ انتخاب سیدمحمد خاتمی به ریاستجمهوری ایران با 20 میلیون رأی. در کنار این خبر بزرگ و شادمانه، خبر کوچکی از خانه همسایه در صفحه اول همین روزنامهها خودنمایی میکرد که گرچه در آن روزها به دلیل هیجان انتخاب رئیسجمهوری اصلاحطلب دیده نشد، اما چندی بعد خواب جهان را برآشفت و آغازگر مرحله جدیدی از مناسبات جهان بود؛ سقوط مزارشریف و ورود نیروهای طالبان به این شهر و فرار ژنرال دوستم به ازبکستان.
اگرچه آن اتفاق، برشی تلخ و مهم از کل حوادث افغانستان بود، اما نخستین آن نبود و آخرینش هم نیز نیست. طالبان در افغانستان تلخترین حوادث را رقم زدند که ایران و جهان را متأثر کرد. طالبان که از ابتدای فعالیتش نیز یک قدرت سیاسی در افغانستان بود، اگرچه در دههای، وحشتناکترین چهره را از خود به جا گذاشت، اما چند سالی است تلاش میکند دوباره به چهره سیاسی خود بازگردد؛ همانگونه که دنبال سهمخواهی از قدرت در افغانستان است.حالا بعد از گذشت 23 سال از آن خرداد پرحادثه در دو کشور همسایه -که ذاتا با هم قابل مقایسه نیستند- افغانستان دوران جدیدی را آزمون و خطا میکند. بعد از حدود هشت ماه از برگزاری انتخابات در افغانستان و تشکیل دو دولت در این کشور، هفته گذشته دو رقیب به توافق بر سر ادامه همکاری رسیدند. اگرچه این همکاری پیش از این هم تجربه شده، اما دستور کار متفاوتی داشت؛ این بار آقای غنی قرار است ریاستجمهوری و امور کشور را پیش ببرد و آقای عبدالله عبدالله، مذاکرات صلح را. هرچند هر دو کار سختی بر عهده دارند، اما نقشآفرینی دیگران و آنگونه که طالبان ورق بازی را میچیند نیز میتواند بر همه پارامترها تأثیر بگذارد.با سیدرسول
موسوی، دستیار وزیر امور خارجه ایران در امور آسیای غربی که افغانستان یکی از حوزههای کاریاش است، به گپوگفت بر سر این توافق و نقش ایران پرداختیم. او میگوید ایران هیچ پیشنهادی به طرف افغانستانی نداده، تنها آنها را به توافق تشویق کرده است. به حادثه متأثرکننده پناهجویان افغانستانی در هریرود و مذاکره بر سر این موضوع نیز پرداختیم که در این گفتوگو میخوانید.
هفته گذشته بعد از چند دور مذاکره و ابهام در وضعیتی که در افغانستان پیش آمده بود، شنیدیم آقای عبدالله و اشرف غنی به توافق رسیدند؛ البته خبرهایی از مذاکرات بین خودشان و گروههای سیاسی در افغانستان منتشر میشد. شما چقدر از توافقی که انجام شد، اطلاع دارید؟ چه شد که این دو رقیب به توافق رسیدند؟
آقای غنی و آقای عبدالله در چارچوب توافق سیاسی به یک جمعبندی رسیدند که سابقه خاصی دارد. بههرحال انتخاباتی برگزار شد که هم در بحث نتیجه و هم در روند انتخابات، بحثهایی مطرح شده بود. مسلما در شرایط فعلی افغانستان، هر دولتی که بخواهد کاری انجام دهد و مستقر شود، حتما نیاز دارد مورد حمایت بیشترین نیروهای سیاسی، احزاب سیاسی و اقوام مختلف باشد. بههرحال، انتخابات شرایطی را پیش آورده بود که بخشی از نیروهای سیاسی افغانستان خارج از دولت وسیعالقاعده قرار میگرفتند. از طرف دیگر، در افغانستان روند دیگری هست به نام روند صلح. درست است که بین طالبان و آمریکا توافقی انجام شده، اما این توافق برای خروج نیروهای آمریکایی بود. اصل توافق باید در درون افغانستان بین طالبان و دیگران اتفاق بیفتد. این «دیگران» خیلی معنی دارد. دولتی که وسیعالقاعده باشد و بیشترین نیروهای سیاسی افغانستان را شامل شود، قطعا میتواند مذاکرهای انجام دهد که برای آینده افغانستان مناسبتر است. پیششرط مذاکرات آینده افغانستان وجود مجموعهای وسیعتر برای مذاکره با طالبان است. مردم افغانستان خواهان صلح هستند؛ گروهها و شخصیتهای سیاسی افغانستان همه صلح
میخواهند و طالبان هم بر صلح تأکید دارد. بااینحال، چگونگی این صلح جای بحث دارد. آیا صلح در چارچوب حفظ دستاوردهای 20 سال گذشته مردم افغانستان امکانپذیر است یا گذار از آن؟ آیا با حفظ ساختارهای قانونی فعلی افغانستان امکانپذیر است یا گذر از این ساختارها؟ این بحثها به مردم افغانستان مربوط میشود. واقعیت مطلب این بود که دولتی که اپوزیسیون بسیار قویای داشته باشد، نمیتوانست مذاکرات ثمربخش و مفیدی با طالبان داشته باشد.
پس معتقدید اگر آقای غنی زیر بار توافق نمیرفت و آقای عبدالله بهعنوان اپوزیسیون باقی میماند، نمیشد به مذاکرات صلح فکر کرد؟
نمیشد؛ یعنی ضعف بزرگی در مذاکرات آینده اتفاق میافتاد. هر دو بزرگوار به این واقعیت پی بردند و با وجود تمام اختلافهایی که داشتند به این جمعبندی رسیدند که برای اینکه بتوانند با کل افغانستان وارد آینده افغانستان شوند، باید اپوزیسیون بسیار قوی سیاسی و دولت به یک دولت فراگیر وسیعالقاعده برسند، سپس وارد مذاکره با طالبان شوند.
به نظرتان سهم سیاسی این دو طیف در افغانستان چقدر است؟ آیا نسبت برابری بین سهم سیاسی آقای عبدالله و آقای غنی وجود دارد؟
افغانستان به آقایان عبدالله و غنی محدود نمیشود. اگر دقت کنیم این توافق در فضای بزرگتری انجام میشود که شخصیتهای بزرگی مثل آقای کرزی، سیاف، خلیلی، محقق، یونس قانونی و... ضامن توافق آقای عبدالله و غنی شدهاند؛ یعنی این توافق را دوگانه نبینید، بلکه یک توافق سهگانه است که یک عده از شخصیتهایی که خارج از دو اردوگاه (غنی و عبدالله) بودند نیز به این قافله پیوستند.
پس دو گروه سیاسی هستند که گروههایی زیرمجموعهشان هستند یا همراهشان شدهاند.
فراتر از دو طیف است. آقایان کرزی، سیاف، خلیلی و قانونی هیچ طرفی نبودند، اما در قالب ضامنهای این توافق حاضر شدهاند؛ بنابراین افغانستان فقط ذیل توافق آقای غنی و عبدالله نیست، بلکه توافق وسیعتری است که اگر از این زاویه موضوع را ببینیم مهمتر است.
گروههای متنوع سیاسی که میفرمایید زمان انتخابات در هیچکدام از این دو طیف نمیگنجیدند، حالا قرار است در کدام سر طیف قرار بگیرند؟
از این به بعد دو حرکت انجام میشود؛ یکی برای اداره کشور در قالب دستگاه اجرائی، دیگری برای طراحی آینده افغانستان در قالب هیئت مذاکرات بینالافغانی. آنچه در قالب اداره کشور است، رئیسش رئیسجمهور خواهد بود با دولتی ائتلافی متشکل از نیروهایی که توسط آقایان غنی و عبدالله معرفی میشوند. وظیفه این تیم اداره کشور است اما مهمترین مسئله، آینده کشور است که از طریق صلح با طالبان امکانپذیر است. بالاخره باید جنگ در این کشور تمام شود. اصلیترین طرف جنگ، طالبان است. طالبان است که نیروی اصلی است؛ درست است متأسفانه گروههای تروریستی هم از این جنگ سوءاستفاده میکنند اما اصل قضیه طالبان است. پس باید نمایندگیای ایجاد شود که با طالبان مذاکره کنند. طالبان گفته من با دولت افغانستان مذاکره نمیکنم، بنابراین آنجا دولتی وجود دارد به رهبری آقای غنی که کشور را اداره میکند اما در کنار آن، کمیسیون مصالحه ملی به رهبری آقای عبدالله بههمراه شخصیتهای سیاسی خارج از این توافق بهاضافه کسان دیگری که ممکن است هنوز در کمیسیون نباشند، این مذاکرات را به پیش میبرند. فرض کنید مثلا آقای حکمتیار تا به اینجا در توافق نبود اما ممکن است در مذاکرات
بین طالبان و کمیسیون وارد عرصه شود؛ بنابراین برای آینده افغانستان و مذاکرات صلح آن ساختار ویژهای شکل گرفته که آقای عبدالله بهصورت مستقل آن را هدایت خواهد کرد.
این سومین انتخاباتی بود که آقای عبدالله وارد رقابت شد، اما در نهایت به این نتیجه رسید که تقلب شده و حقش خورده شده است. برخی معتقدند آقای عبدالله به بخش کمی از آنچه میخواسته در توافق رسیده است. با این اوصاف ممکن است پایان این دولت هم آقای عبدالله ناراضی باشد و باز این دومینو تکرار شود؟
به نظر میآید آینده افغانستان با امروز خیلی متفاوت است. آینده افغانستان به چگونگی حلوفصل موضوعات افغانستان با طالبان برمیگردد. صلح با طالبان آینده افغانستان را بهگونهای دیگر رقم خواهد زد. تا امروز طالبان بحث احیای امارت اسلامی را مطرح میکند. عنوان حرکتشان هم امارت اسلامی است و الگوی حکومتی که برای آینده افغانستان معرفی میکند، الگوی امارت است و سایر گروهها از طریق بیعت با امارت باید حضور داشته باشند. درحالیکه الان افغانستان قانون اساسی دارد و عنوان ساختار اساسیاش هم جمهوری اسلامی افغانستان است و نظام سیاسی هم نظام جمهوری است. پس یکی از مسائلی که در آینده افغانستان مهم خواهد بود، شکل حکومت، جمهوریتش، مسئله انتخابات و دیگر مسائل است. به نظرم مسئولیت بسیار سنگینی بر دوش آقای عبدالله قرار گرفته و اداره کشور شاید سادهتر از تنظیم آینده افغانستان باشد.
واکنش کشورهای دیگر و همسایگان به طرح عنوان امارت اسلامی از سوی طالبان چیست؟
با وجود اینکه همه معترفاند طالبان بخشی از واقعیت صحنه افغانستان است و هیچ صلحی بدون طالبان در افغانستان امکانپذیر نیست، اما در عهدنامه 2513 شورای امنیت که بعد از توافق آمریکا و طالبان امضا شد گفته میشود با استقرار امارت اسلامی مخالفیم. حتی در موافقتنامهای که آمریکا و طالب امضا میکند، آمریکاییها 16 جا میگویند امارت اسلامی را به رسمیت نمیشناسیم. در اجلاسهای اسلامی همگی میگویند از شکلگیری مجدد امارت اسلامی حمایت نمیکنیم و مخالفیم. البته جمهوری اسلامی ایران هم تا امروز گفته طالبان بخشی از واقعیت صحنه افغانستان است و هیچ صلحی را بدون طالبان ممکن نمیدانیم و طالبان حتما باید در صحنه افغانستان باشد اما افغانستان یک واقعیت چندوجهی است. اقوام و احزاب مختلف وجود دارند و ما هم گفتهایم که با توجه به تجربهای که در گذشته بوده، به نظر میآید حفظ ساختار جمهوری اسلامی افغانستان و کار برای افغانستان در داخل این ساختار میتواند مهمترین حرکت باشد.
در هفته گذشته حمله بسیار وحشتناکی به زایشگاهی رخ داد. آیا چنین حملهای سران سیاسی افغانستان را بیشتر به سمت این توافق هل داد یا نه.
خیر، فکر نمیکنم این دو موضوع با هم ارتباط مستقیمی داشته باشند. در افواه گفته شده عملیات تروریستیای که انجام شده، توسط داعش صورت گرفته و متأسفانه این عملیات جنایتکارانه بوده. حتی عملیات تروریستی یک معنی میدهد، اما حمله به زایشگاه و کشتن زنان و بچههای تازهمتولدشده با هیچ منطقی جور درنمیآید و اساسا حتی در فرهنگ جنگ افغان هم بیمعنی بوده و بیشتر مشابه حرکت داعش به دنبال ایجاد جنگ فرقهای و نوع جدیدی از جنگ در افغانستان است. اینکه چه کسی پشت داعش است، بحث جدایی است. توافق آقای غنی و عبدالله در یک فرایند عقلانی شکل گرفته نه فرایندی ناشی از تهدید و ترور.
اینکه آقای عبدالله مسئول مذاکرات صلح میشود، نشان میدهد که طالبان پالس مثبتی دادهاند که با او و طیفش مذاکره خواهند کرد؟
طالبان در اولین واکنش به این قضیه، گفتهاند با شخص آقای عبدالله مذاکره میکنیم اما نه با ساختاری که شکل گرفته. باید دید در آینده با توجه به نقش کشورهای منطقه و جامعه جهانی کار به چه صورت پیش خواهد رفت. فعلا اولین موضعگیری این بوده چون اهداف سیاسیای که طالبان مطرح میکنند، فعلا با اهداف برایند این توافق همخوانی ندارد. اگر این توافق صورت نمیگرفت، جایگاه سیاسی طالبان قطعا در افغانستان قویتر بود تا آنچه اکنون رخ داده است. این توافق به نوعی بهچالشکشیدن جایگاه و توافق سیاسی طالبان هم تلقی میشود.
عملا طالبان دنبال سهم بزرگتری از فضای سیاسی افغانستان است.
بله.
ماه گذشته در عراق و افغانستان دو تحول را شاهد بودیم؛ از نخستوزیری آقای الکاظمی در عراق و توافق بین دو رقیب در افغانستان. دو قدرت مخالف یعنی ایران و آمریکا از هر دو کنش سیاسی استقبال کردند. به این اتفاق خوشبینانه نگاه میکنید یا بدبینانه. در حالی که میدانیم زلمای خلیلزاد دنبال توافق با طالبان است و زمان کمی به انتخابات در آمریکا مانده و دستیابی به توافق با طالبان هم برای آمریکا مهم است. شما به این استقبال مشترک خوشبین هستید؟
اگر قضیه را در سطح کلان ببینیم، همیشه در داخل افغانستان نوعی فهم مشترکی بود که صلح و ثبات در افغانستان هم به نفع منطقه است و هم به نفع جامعه جهانی. پس اگر مسیری به سمت صلح و ثبات در افغانستان برود، چه جامعه جهانی استقبال کند چه ایران، بحث خوشبینی یا بدبینی مطرح نمیشود، بحث واقعبینی مطرح میشود.
خب، آقای خلیلزاد در مورد افغانستان مأموریت و دستور کاری دارد. بعد از توافق هم راهی دوحه شد تا با طالبان مذاکره کند. آنچه ایران و آمریکا دنبال میکنند، چقدر به هم نزدیک یا از هم دور است؟
ما نمیدانیم کدام سیاست آمریکا سیاست واقعیاش است. آنچه ترامپ میگوید، یا آنچه CIA، پنتاگون یا وزارت خارجه میگویند. نمیدانم دستوری که آقای خلیلزاد دارد، صرفا برای دوران انتخابات آقای ترامپ است یا برای بعد هم خواهد بود.
فکر نمیکنید آمریکا در آستانه انتخابات دنبال این باشد که مثلا از اقدام خاصی رونمایی کند و بگوید توافق کردم؟
به طور قطع اینطور است. یکی از اهداف تحرک جدی آقای خلیلزاد بحث انتخاباتی آقای ترامپ است اما مسئله جمهوری اسلامی ایران، مسئله امنیت ملی خود و منطقه است. ما فکر نمیکنیم امروز آمریکا چه میکند. آنچه منافع خودمان ایجاب میکند را دنبال میکنیم. ممکن است در منافعی که داریم گاهی همسویی یا تقابلی وجود داشته باشد.
و حتما ایران سعی میکند تأثیرگذار باشد.
به طور قطع از اینکه آقای عبدالله و غنی توافق کردهاند، خوشحال هستیم و اگر در این مسیر کاری از دستمان برآمده، انجام دادهایم.
به نقطه خوبی رسیدیم. در همه این فرایند که از افغانستان و توافق سیاسی صحبت کردید، خردهخبرهایی داشتیم از تماس آقای ظریف با آقایان غنی و عبدالله، سفر آقای طاهریان نماینده ویژه وزیر در امور افغانستان، در گفتوگوهای متعدد تلفنی انجام شد، آقای ظریف چند نوبت با قطر صحبت کردند و... .
حرکتهای آقای وزیر خارجه در همین چارچوب است. ایشان دو حرکت کلان دارند؛ تماس منطقهای و تماسهای داخل افغانستان. در تماسهای داخل افغانستان، آقای ظریف فقط با آقایان عبدالله و غنی صحبت میکرد. البته در جاهایی هم در تماسهایی که آقای اتمر سرپرست وزارت خارجه داشتند هم بوده. در کنار این قضیه تماسهای منطقهای هم بود که با وزرای خارجه روسیه، چین، ترکیه، هند، قطر و پاکستان بوده. منتها درخصوص موضوع افغانستان جمعبندی جمهوری اسلامی ایران و شخص وزیر خارجه این بود که باید تحرک منطقهای ویژهای داشته باشیم و در این ارتباط، پیشنهادی داشتیم که وزرای هفت کشور، رایزنی تلفنی داشته باشند که اینها به قبل از توافق آقایان غنی و عبدالله برمیگشت و از همه درخواست میکردیم در این زمینه کمک کنند. منتها کشورها با هم مسائلی را داشتند.
این رایزنیها از چه زمانی آغاز شد؟
حدودا یک ماه گذشته بود. ابتکاری هم در نیویورک داشتیم که احیای 2+6 بود که سازمان ملل انجام داد و در آن مذاکرات زیر نظر دبیرکل سازمان ملل و نماینده ویژه سازمان ملل در افغانستان انجام شد، البته نماینده آمریکا هم حضور داشت. آقای روانچی نماینده دائم جمهوری اسلامی ایران در نیویورک نیز حضور داشتند.
زینب اسماعیلیسیویری: شاید این روزها به بهانه سالگرد دوم خرداد، نیمصفحه اول روزنامههای سال 76 را دیده باشید؛ انتخاب سیدمحمد خاتمی به ریاستجمهوری ایران با 20 میلیون رأی. در کنار این خبر بزرگ و شادمانه، خبر کوچکی از خانه همسایه در صفحه اول همین روزنامهها خودنمایی میکرد که گرچه در آن روزها به دلیل هیجان انتخاب رئیسجمهوری اصلاحطلب دیده نشد، اما چندی بعد خواب جهان را برآشفت و آغازگر مرحله جدیدی از مناسبات جهان بود؛ سقوط مزارشریف و ورود نیروهای طالبان به این شهر و فرار ژنرال دوستم به ازبکستان.
اگرچه آن اتفاق، برشی تلخ و مهم از کل حوادث افغانستان بود، اما نخستین آن نبود و آخرینش هم نیز نیست. طالبان در افغانستان تلخترین حوادث را رقم زدند که ایران و جهان را متأثر کرد. طالبان که از ابتدای فعالیتش نیز یک قدرت سیاسی در افغانستان بود، اگرچه در دههای، وحشتناکترین چهره را از خود به جا گذاشت، اما چند سالی است تلاش میکند دوباره به چهره سیاسی خود بازگردد؛ همانگونه که دنبال سهمخواهی از قدرت در افغانستان است.حالا بعد از گذشت 23 سال از آن خرداد پرحادثه در دو کشور همسایه -که ذاتا با هم قابل مقایسه نیستند- افغانستان دوران جدیدی را آزمون و خطا میکند. بعد از حدود هشت ماه از برگزاری انتخابات در افغانستان و تشکیل دو دولت در این کشور، هفته گذشته دو رقیب به توافق بر سر ادامه همکاری رسیدند. اگرچه این همکاری پیش از این هم تجربه شده، اما دستور کار متفاوتی داشت؛ این بار آقای غنی قرار است ریاستجمهوری و امور کشور را پیش ببرد و آقای عبدالله عبدالله، مذاکرات صلح را. هرچند هر دو کار سختی بر عهده دارند، اما نقشآفرینی دیگران و آنگونه که طالبان ورق بازی را میچیند نیز میتواند بر همه پارامترها تأثیر بگذارد.با سیدرسول
موسوی، دستیار وزیر امور خارجه ایران در امور آسیای غربی که افغانستان یکی از حوزههای کاریاش است، به گپوگفت بر سر این توافق و نقش ایران پرداختیم. او میگوید ایران هیچ پیشنهادی به طرف افغانستانی نداده، تنها آنها را به توافق تشویق کرده است. به حادثه متأثرکننده پناهجویان افغانستانی در هریرود و مذاکره بر سر این موضوع نیز پرداختیم که در این گفتوگو میخوانید.
هفته گذشته بعد از چند دور مذاکره و ابهام در وضعیتی که در افغانستان پیش آمده بود، شنیدیم آقای عبدالله و اشرف غنی به توافق رسیدند؛ البته خبرهایی از مذاکرات بین خودشان و گروههای سیاسی در افغانستان منتشر میشد. شما چقدر از توافقی که انجام شد، اطلاع دارید؟ چه شد که این دو رقیب به توافق رسیدند؟
آقای غنی و آقای عبدالله در چارچوب توافق سیاسی به یک جمعبندی رسیدند که سابقه خاصی دارد. بههرحال انتخاباتی برگزار شد که هم در بحث نتیجه و هم در روند انتخابات، بحثهایی مطرح شده بود. مسلما در شرایط فعلی افغانستان، هر دولتی که بخواهد کاری انجام دهد و مستقر شود، حتما نیاز دارد مورد حمایت بیشترین نیروهای سیاسی، احزاب سیاسی و اقوام مختلف باشد. بههرحال، انتخابات شرایطی را پیش آورده بود که بخشی از نیروهای سیاسی افغانستان خارج از دولت وسیعالقاعده قرار میگرفتند. از طرف دیگر، در افغانستان روند دیگری هست به نام روند صلح. درست است که بین طالبان و آمریکا توافقی انجام شده، اما این توافق برای خروج نیروهای آمریکایی بود. اصل توافق باید در درون افغانستان بین طالبان و دیگران اتفاق بیفتد. این «دیگران» خیلی معنی دارد. دولتی که وسیعالقاعده باشد و بیشترین نیروهای سیاسی افغانستان را شامل شود، قطعا میتواند مذاکرهای انجام دهد که برای آینده افغانستان مناسبتر است. پیششرط مذاکرات آینده افغانستان وجود مجموعهای وسیعتر برای مذاکره با طالبان است. مردم افغانستان خواهان صلح هستند؛ گروهها و شخصیتهای سیاسی افغانستان همه صلح
میخواهند و طالبان هم بر صلح تأکید دارد. بااینحال، چگونگی این صلح جای بحث دارد. آیا صلح در چارچوب حفظ دستاوردهای 20 سال گذشته مردم افغانستان امکانپذیر است یا گذار از آن؟ آیا با حفظ ساختارهای قانونی فعلی افغانستان امکانپذیر است یا گذر از این ساختارها؟ این بحثها به مردم افغانستان مربوط میشود. واقعیت مطلب این بود که دولتی که اپوزیسیون بسیار قویای داشته باشد، نمیتوانست مذاکرات ثمربخش و مفیدی با طالبان داشته باشد.
پس معتقدید اگر آقای غنی زیر بار توافق نمیرفت و آقای عبدالله بهعنوان اپوزیسیون باقی میماند، نمیشد به مذاکرات صلح فکر کرد؟
نمیشد؛ یعنی ضعف بزرگی در مذاکرات آینده اتفاق میافتاد. هر دو بزرگوار به این واقعیت پی بردند و با وجود تمام اختلافهایی که داشتند به این جمعبندی رسیدند که برای اینکه بتوانند با کل افغانستان وارد آینده افغانستان شوند، باید اپوزیسیون بسیار قوی سیاسی و دولت به یک دولت فراگیر وسیعالقاعده برسند، سپس وارد مذاکره با طالبان شوند.
به نظرتان سهم سیاسی این دو طیف در افغانستان چقدر است؟ آیا نسبت برابری بین سهم سیاسی آقای عبدالله و آقای غنی وجود دارد؟
افغانستان به آقایان عبدالله و غنی محدود نمیشود. اگر دقت کنیم این توافق در فضای بزرگتری انجام میشود که شخصیتهای بزرگی مثل آقای کرزی، سیاف، خلیلی، محقق، یونس قانونی و... ضامن توافق آقای عبدالله و غنی شدهاند؛ یعنی این توافق را دوگانه نبینید، بلکه یک توافق سهگانه است که یک عده از شخصیتهایی که خارج از دو اردوگاه (غنی و عبدالله) بودند نیز به این قافله پیوستند.
پس دو گروه سیاسی هستند که گروههایی زیرمجموعهشان هستند یا همراهشان شدهاند.
فراتر از دو طیف است. آقایان کرزی، سیاف، خلیلی و قانونی هیچ طرفی نبودند، اما در قالب ضامنهای این توافق حاضر شدهاند؛ بنابراین افغانستان فقط ذیل توافق آقای غنی و عبدالله نیست، بلکه توافق وسیعتری است که اگر از این زاویه موضوع را ببینیم مهمتر است.
گروههای متنوع سیاسی که میفرمایید زمان انتخابات در هیچکدام از این دو طیف نمیگنجیدند، حالا قرار است در کدام سر طیف قرار بگیرند؟
از این به بعد دو حرکت انجام میشود؛ یکی برای اداره کشور در قالب دستگاه اجرائی، دیگری برای طراحی آینده افغانستان در قالب هیئت مذاکرات بینالافغانی. آنچه در قالب اداره کشور است، رئیسش رئیسجمهور خواهد بود با دولتی ائتلافی متشکل از نیروهایی که توسط آقایان غنی و عبدالله معرفی میشوند. وظیفه این تیم اداره کشور است اما مهمترین مسئله، آینده کشور است که از طریق صلح با طالبان امکانپذیر است. بالاخره باید جنگ در این کشور تمام شود. اصلیترین طرف جنگ، طالبان است. طالبان است که نیروی اصلی است؛ درست است متأسفانه گروههای تروریستی هم از این جنگ سوءاستفاده میکنند اما اصل قضیه طالبان است. پس باید نمایندگیای ایجاد شود که با طالبان مذاکره کنند. طالبان گفته من با دولت افغانستان مذاکره نمیکنم، بنابراین آنجا دولتی وجود دارد به رهبری آقای غنی که کشور را اداره میکند اما در کنار آن، کمیسیون مصالحه ملی به رهبری آقای عبدالله بههمراه شخصیتهای سیاسی خارج از این توافق بهاضافه کسان دیگری که ممکن است هنوز در کمیسیون نباشند، این مذاکرات را به پیش میبرند. فرض کنید مثلا آقای حکمتیار تا به اینجا در توافق نبود اما ممکن است در مذاکرات
بین طالبان و کمیسیون وارد عرصه شود؛ بنابراین برای آینده افغانستان و مذاکرات صلح آن ساختار ویژهای شکل گرفته که آقای عبدالله بهصورت مستقل آن را هدایت خواهد کرد.
این سومین انتخاباتی بود که آقای عبدالله وارد رقابت شد، اما در نهایت به این نتیجه رسید که تقلب شده و حقش خورده شده است. برخی معتقدند آقای عبدالله به بخش کمی از آنچه میخواسته در توافق رسیده است. با این اوصاف ممکن است پایان این دولت هم آقای عبدالله ناراضی باشد و باز این دومینو تکرار شود؟
به نظر میآید آینده افغانستان با امروز خیلی متفاوت است. آینده افغانستان به چگونگی حلوفصل موضوعات افغانستان با طالبان برمیگردد. صلح با طالبان آینده افغانستان را بهگونهای دیگر رقم خواهد زد. تا امروز طالبان بحث احیای امارت اسلامی را مطرح میکند. عنوان حرکتشان هم امارت اسلامی است و الگوی حکومتی که برای آینده افغانستان معرفی میکند، الگوی امارت است و سایر گروهها از طریق بیعت با امارت باید حضور داشته باشند. درحالیکه الان افغانستان قانون اساسی دارد و عنوان ساختار اساسیاش هم جمهوری اسلامی افغانستان است و نظام سیاسی هم نظام جمهوری است. پس یکی از مسائلی که در آینده افغانستان مهم خواهد بود، شکل حکومت، جمهوریتش، مسئله انتخابات و دیگر مسائل است. به نظرم مسئولیت بسیار سنگینی بر دوش آقای عبدالله قرار گرفته و اداره کشور شاید سادهتر از تنظیم آینده افغانستان باشد.
واکنش کشورهای دیگر و همسایگان به طرح عنوان امارت اسلامی از سوی طالبان چیست؟
با وجود اینکه همه معترفاند طالبان بخشی از واقعیت صحنه افغانستان است و هیچ صلحی بدون طالبان در افغانستان امکانپذیر نیست، اما در عهدنامه 2513 شورای امنیت که بعد از توافق آمریکا و طالبان امضا شد گفته میشود با استقرار امارت اسلامی مخالفیم. حتی در موافقتنامهای که آمریکا و طالب امضا میکند، آمریکاییها 16 جا میگویند امارت اسلامی را به رسمیت نمیشناسیم. در اجلاسهای اسلامی همگی میگویند از شکلگیری مجدد امارت اسلامی حمایت نمیکنیم و مخالفیم. البته جمهوری اسلامی ایران هم تا امروز گفته طالبان بخشی از واقعیت صحنه افغانستان است و هیچ صلحی را بدون طالبان ممکن نمیدانیم و طالبان حتما باید در صحنه افغانستان باشد اما افغانستان یک واقعیت چندوجهی است. اقوام و احزاب مختلف وجود دارند و ما هم گفتهایم که با توجه به تجربهای که در گذشته بوده، به نظر میآید حفظ ساختار جمهوری اسلامی افغانستان و کار برای افغانستان در داخل این ساختار میتواند مهمترین حرکت باشد.
در هفته گذشته حمله بسیار وحشتناکی به زایشگاهی رخ داد. آیا چنین حملهای سران سیاسی افغانستان را بیشتر به سمت این توافق هل داد یا نه.
خیر، فکر نمیکنم این دو موضوع با هم ارتباط مستقیمی داشته باشند. در افواه گفته شده عملیات تروریستیای که انجام شده، توسط داعش صورت گرفته و متأسفانه این عملیات جنایتکارانه بوده. حتی عملیات تروریستی یک معنی میدهد، اما حمله به زایشگاه و کشتن زنان و بچههای تازهمتولدشده با هیچ منطقی جور درنمیآید و اساسا حتی در فرهنگ جنگ افغان هم بیمعنی بوده و بیشتر مشابه حرکت داعش به دنبال ایجاد جنگ فرقهای و نوع جدیدی از جنگ در افغانستان است. اینکه چه کسی پشت داعش است، بحث جدایی است. توافق آقای غنی و عبدالله در یک فرایند عقلانی شکل گرفته نه فرایندی ناشی از تهدید و ترور.
اینکه آقای عبدالله مسئول مذاکرات صلح میشود، نشان میدهد که طالبان پالس مثبتی دادهاند که با او و طیفش مذاکره خواهند کرد؟
طالبان در اولین واکنش به این قضیه، گفتهاند با شخص آقای عبدالله مذاکره میکنیم اما نه با ساختاری که شکل گرفته. باید دید در آینده با توجه به نقش کشورهای منطقه و جامعه جهانی کار به چه صورت پیش خواهد رفت. فعلا اولین موضعگیری این بوده چون اهداف سیاسیای که طالبان مطرح میکنند، فعلا با اهداف برایند این توافق همخوانی ندارد. اگر این توافق صورت نمیگرفت، جایگاه سیاسی طالبان قطعا در افغانستان قویتر بود تا آنچه اکنون رخ داده است. این توافق به نوعی بهچالشکشیدن جایگاه و توافق سیاسی طالبان هم تلقی میشود.
عملا طالبان دنبال سهم بزرگتری از فضای سیاسی افغانستان است.
بله.
ماه گذشته در عراق و افغانستان دو تحول را شاهد بودیم؛ از نخستوزیری آقای الکاظمی در عراق و توافق بین دو رقیب در افغانستان. دو قدرت مخالف یعنی ایران و آمریکا از هر دو کنش سیاسی استقبال کردند. به این اتفاق خوشبینانه نگاه میکنید یا بدبینانه. در حالی که میدانیم زلمای خلیلزاد دنبال توافق با طالبان است و زمان کمی به انتخابات در آمریکا مانده و دستیابی به توافق با طالبان هم برای آمریکا مهم است. شما به این استقبال مشترک خوشبین هستید؟
اگر قضیه را در سطح کلان ببینیم، همیشه در داخل افغانستان نوعی فهم مشترکی بود که صلح و ثبات در افغانستان هم به نفع منطقه است و هم به نفع جامعه جهانی. پس اگر مسیری به سمت صلح و ثبات در افغانستان برود، چه جامعه جهانی استقبال کند چه ایران، بحث خوشبینی یا بدبینی مطرح نمیشود، بحث واقعبینی مطرح میشود.
خب، آقای خلیلزاد در مورد افغانستان مأموریت و دستور کاری دارد. بعد از توافق هم راهی دوحه شد تا با طالبان مذاکره کند. آنچه ایران و آمریکا دنبال میکنند، چقدر به هم نزدیک یا از هم دور است؟
ما نمیدانیم کدام سیاست آمریکا سیاست واقعیاش است. آنچه ترامپ میگوید، یا آنچه CIA، پنتاگون یا وزارت خارجه میگویند. نمیدانم دستوری که آقای خلیلزاد دارد، صرفا برای دوران انتخابات آقای ترامپ است یا برای بعد هم خواهد بود.
فکر نمیکنید آمریکا در آستانه انتخابات دنبال این باشد که مثلا از اقدام خاصی رونمایی کند و بگوید توافق کردم؟
به طور قطع اینطور است. یکی از اهداف تحرک جدی آقای خلیلزاد بحث انتخاباتی آقای ترامپ است اما مسئله جمهوری اسلامی ایران، مسئله امنیت ملی خود و منطقه است. ما فکر نمیکنیم امروز آمریکا چه میکند. آنچه منافع خودمان ایجاب میکند را دنبال میکنیم. ممکن است در منافعی که داریم گاهی همسویی یا تقابلی وجود داشته باشد.
و حتما ایران سعی میکند تأثیرگذار باشد.
به طور قطع از اینکه آقای عبدالله و غنی توافق کردهاند، خوشحال هستیم و اگر در این مسیر کاری از دستمان برآمده، انجام دادهایم.
به نقطه خوبی رسیدیم. در همه این فرایند که از افغانستان و توافق سیاسی صحبت کردید، خردهخبرهایی داشتیم از تماس آقای ظریف با آقایان غنی و عبدالله، سفر آقای طاهریان نماینده ویژه وزیر در امور افغانستان، در گفتوگوهای متعدد تلفنی انجام شد، آقای ظریف چند نوبت با قطر صحبت کردند و... .
حرکتهای آقای وزیر خارجه در همین چارچوب است. ایشان دو حرکت کلان دارند؛ تماس منطقهای و تماسهای داخل افغانستان. در تماسهای داخل افغانستان، آقای ظریف فقط با آقایان عبدالله و غنی صحبت میکرد. البته در جاهایی هم در تماسهایی که آقای اتمر سرپرست وزارت خارجه داشتند هم بوده. در کنار این قضیه تماسهای منطقهای هم بود که با وزرای خارجه روسیه، چین، ترکیه، هند، قطر و پاکستان بوده. منتها درخصوص موضوع افغانستان جمعبندی جمهوری اسلامی ایران و شخص وزیر خارجه این بود که باید تحرک منطقهای ویژهای داشته باشیم و در این ارتباط، پیشنهادی داشتیم که وزرای هفت کشور، رایزنی تلفنی داشته باشند که اینها به قبل از توافق آقایان غنی و عبدالله برمیگشت و از همه درخواست میکردیم در این زمینه کمک کنند. منتها کشورها با هم مسائلی را داشتند.
این رایزنیها از چه زمانی آغاز شد؟
حدودا یک ماه گذشته بود. ابتکاری هم در نیویورک داشتیم که احیای 2+6 بود که سازمان ملل انجام داد و در آن مذاکرات زیر نظر دبیرکل سازمان ملل و نماینده ویژه سازمان ملل در افغانستان انجام شد، البته نماینده آمریکا هم حضور داشت. آقای روانچی نماینده دائم جمهوری اسلامی ایران در نیویورک نیز حضور داشتند.