آن كه يكي از هزار گفت
حمید بهلولی
شجریان، استادی در تراز عشق: آن كه یكی از هزار گفت/ مرا چشمی است خونافشان ز دست آن كمانابرو
هزاران گونه پیغام است و حاجب در میان ابرو
كارنامه شجریان از سیاوش «گلها» تا خسرو آواز، اگرچه حیرتانگیز است اما نسبت آنچه آوای شیدای موسیقی ایران فرصت خواندن یافت، با آنچه فرصت نیافت و با كمال تأسف این تفاضل از غنای فرهنگ، شعر و موسیقی ایرانزمین از دست رفت، شاید یك به هزار باشد. شجریان وجود نازنین و مغتنمی بود كه میبایست و میتوانست در چند دهه گذشته، چهار قرن آینده را از شراب تغزل عرفانی و غنای موسیقی ایرانی سیراب كند اما افسوس كه «مهربانی سر آمد» و او با همه تلاش خود به تنهایی و در مقابل همه ناملایمات تنها توانست میزان كوچكی از آن ذخیره عظیم بالقوه را كه در وجود او به ودیعه گذاشته شده بود، در قلمرو بحرانها به فعلیت برساند و با این حال میراث گرانبهایی از آثار تكرارناپذیر و شاگردان و فرزندان با قابلیت از خود به جامعه هنر اصیل و اخلاقی ایران و جهان عرضه كرد كه موسیقی زبانی است كه نیاز به ترجمه ندارد؛ چراكه با فطرت انسانها سخن میگوید.
فطرت انسانها با هر ملیت، رنگ و زبانی از یك جوهر همسان آفریده شدهاند. صدای او در اوج زیبایی اندیشههای عارفانه ملای روم و غزلهای عاشقانه حافظ شیراز و «غوغای عشقبازی» سعدی جهاننما را با ردیفخوانی، غزلخوانی و آواز فاخر در بستر جان سه نسل ایران جاری كرده و با تاروپود فرهنگ ایرانزمین پیوندی ناگسستنی دارد. شجریان این «رند مست» و «مرغ خوشخوان» موسیقی سنتی ایران كه جز «زبان دل» نداشت اگركه امروز چون «ساز خاموش» دیگر نخواهد خواند اما «سرود مهر» او همیشه در خاطر و زبان ایرانیان خوانده خواهد شد.
آوای ماندگار موسیقی ایران با «برگ سبز» آغاز كرد و جنگل سبزی از خویش به یادگار گذاشت و چو «سرو چمان» میل چمن كرد و به دیار ماندگار در «آسمان عشق» رفت. رحلت این استاد بزرگ ملی و معلم نمونه و صاحب كرامت نفس و الگوی اخلاق هنری را به همه هموطنان كه صدای آسمانی استاد بر غنای روحی و معنوی آنها افزوده و تلذذ تحریرهای او در یادشان شكوفههای جاودانه زده است و هر شامگاه رمضان با «ربنای» او بر سفره رحمت خداوند متنعم غفران پروردگار بودهاند و امروز فقدان او را غمگینانه به سوگ نشستهاند تسلیت عرض میکنم و برای تعالی و آرامش روح عاشق آن خسرو آواز شیرین عرفان ایرانی، غفران و آمرزش الهی مسئلت میکنم.
شجریان، استادی در تراز عشق: آن كه یكی از هزار گفت/ مرا چشمی است خونافشان ز دست آن كمانابرو
هزاران گونه پیغام است و حاجب در میان ابرو
كارنامه شجریان از سیاوش «گلها» تا خسرو آواز، اگرچه حیرتانگیز است اما نسبت آنچه آوای شیدای موسیقی ایران فرصت خواندن یافت، با آنچه فرصت نیافت و با كمال تأسف این تفاضل از غنای فرهنگ، شعر و موسیقی ایرانزمین از دست رفت، شاید یك به هزار باشد. شجریان وجود نازنین و مغتنمی بود كه میبایست و میتوانست در چند دهه گذشته، چهار قرن آینده را از شراب تغزل عرفانی و غنای موسیقی ایرانی سیراب كند اما افسوس كه «مهربانی سر آمد» و او با همه تلاش خود به تنهایی و در مقابل همه ناملایمات تنها توانست میزان كوچكی از آن ذخیره عظیم بالقوه را كه در وجود او به ودیعه گذاشته شده بود، در قلمرو بحرانها به فعلیت برساند و با این حال میراث گرانبهایی از آثار تكرارناپذیر و شاگردان و فرزندان با قابلیت از خود به جامعه هنر اصیل و اخلاقی ایران و جهان عرضه كرد كه موسیقی زبانی است كه نیاز به ترجمه ندارد؛ چراكه با فطرت انسانها سخن میگوید.
فطرت انسانها با هر ملیت، رنگ و زبانی از یك جوهر همسان آفریده شدهاند. صدای او در اوج زیبایی اندیشههای عارفانه ملای روم و غزلهای عاشقانه حافظ شیراز و «غوغای عشقبازی» سعدی جهاننما را با ردیفخوانی، غزلخوانی و آواز فاخر در بستر جان سه نسل ایران جاری كرده و با تاروپود فرهنگ ایرانزمین پیوندی ناگسستنی دارد. شجریان این «رند مست» و «مرغ خوشخوان» موسیقی سنتی ایران كه جز «زبان دل» نداشت اگركه امروز چون «ساز خاموش» دیگر نخواهد خواند اما «سرود مهر» او همیشه در خاطر و زبان ایرانیان خوانده خواهد شد.
آوای ماندگار موسیقی ایران با «برگ سبز» آغاز كرد و جنگل سبزی از خویش به یادگار گذاشت و چو «سرو چمان» میل چمن كرد و به دیار ماندگار در «آسمان عشق» رفت. رحلت این استاد بزرگ ملی و معلم نمونه و صاحب كرامت نفس و الگوی اخلاق هنری را به همه هموطنان كه صدای آسمانی استاد بر غنای روحی و معنوی آنها افزوده و تلذذ تحریرهای او در یادشان شكوفههای جاودانه زده است و هر شامگاه رمضان با «ربنای» او بر سفره رحمت خداوند متنعم غفران پروردگار بودهاند و امروز فقدان او را غمگینانه به سوگ نشستهاند تسلیت عرض میکنم و برای تعالی و آرامش روح عاشق آن خسرو آواز شیرین عرفان ایرانی، غفران و آمرزش الهی مسئلت میکنم.