|

‌نکویی با نکونامی رفت

مصطفی ایزدی

مردان امیدوار، مردان کارآمد و مردان بافضیلت همیشه و همه‌جا در تکاپوی رسیدن به نقطه‌ای هستند که رضای باری‌تعالی در آن نقطه متمرکز است. این‌گونه افراد همه تلاششان برای کسب رضای مردم و رسیدگی به درد‌ها و گرفتاری‌های رنج‌دیدگان و جماعت آسیب‌پذیر جامعه است، بدون اینکه کوچک‌ترین منتی بر دیگران بگذارند یا چشمداشتی داشته باشند. یکی از این مردان شاخص و سربلند که در اصفهان به دنیا آمد و رشد کرد و با نکونامی و عزت زیاد دنیا را ترک کرد، استاد نکوئی بود.

سیدعلی نکویی‌زهرایی، فرزند سید جعفر و نصرت خانم شیخ زین‌الدین، به سال 1319 خورشیدی در محله بیدآباد اصفهان به دنیا آمد. پدرش از خاندان سرشناس میرمحمدصادقی و مادرش از نوادگان شهیدثانی بودند. او دوره‌های دبستان و دبیرستان (تا کلاس یازدهم) را در اصفهان گذراند و برای سال آخر دبیرستان به تهران آمد و در سال 1337 از دبیرستان ادیب تهران دیپلم ریاضی گرفت. او که علاقه‌مند به ادامه تحصیل در رشته مهندسی در دانشگاه بود، به سفارش یکی از روحانیون که معتقد بود معلمی در شرایط آن زمان بیشتر از مهندسی نیاز است، آموزگار شد و در دبستان اردشیر در خیابان خراسان تهران به شغل معلمی پرداخت. در همین زمان‌ها بود که معلمان برای بهبود زندگی و شرایط خود دست به مبارزه زدند. آشنایی سیدعلی نکویی با مبارزه و تلاش برای احقاق حقوق دیگران، در خیزش معلمان حق‌طلب بود که به سقوط دولت شریف‌امامی منجر شد. حکایت اعتراض معلمان در 60 سال پیش، داستان بلندی است که در تاریخ معاصر ایران ثبت و ضبط است. آقای نکویی سه سال در تهران معلمی کرد و بعد از آشنایی با مبارزه، در سال 1340 به اصفهان بازگشت و در دبستان مولوی مشغول به کار شد. وی در اصفهان ازدواج کرد، اما علاقه به ادامه تحصیل باعث شد در سال 1346 مجددا به تهران آمد و به‌عنوان بورسیه، در دانشسرای عالی تهران به فراگیری علوم در زمینه آموزش ابتدایی پرداخت و در سال 1350 لیسانس گرفت و به اصفهان رفت. در آن شهر که قرار بود آقای نکویی راهنمای تعلیماتی مدارس بشود، به‌دلیل اینکه سوابق آموزشی وی به حد کافی نرسیده بود، از صدور ابلاغ راهنمای تعلیماتی به نام ایشان خودداری کردند و او را به‌عنوان آموزگار ابتدایی به یکی از دبستان‌های جاده آتشگاه فرستادند.

پشتکار آقای نکویی باعث شد که چند سال بعد ابلاغ راهنمای تعلیماتی دبیرستان برای او صادر کردند. وی در سال 1356 به‌عنوان دبیر در هنرستان مشغول تدریس شد. علی آقا نکویی که از 18سالگی آموزگار شده بود، کلاس محدود مدرسه را برای فعالیت‌های دلسوزانه کافی نمی‌دانست و در این اندیشه بود که بتواند در فضایی بهتر و برای جوانانی بیشتر، آنان را به مطالعه و فراگیری دامنه‌دارتر تشویق کند. او برای این کار « انتشارات قائم» را پایه‌گذاری و آن را پایگاهی کرد تا همه بتوانند از این پایگاه فرهنگی به پرواز درآیند. شاید جوانان امروز که از در و دیوار اطرافشان تحت عنوان کار فرهنگی، نمودهایی بی‌تأثیر و حتی مخرب فرهنگی و تبلیغی می‌بارد، نتوانند تصور کنند که بیش از 50 سال پیش در کار فرهنگ و تبلیغات بودن، یعنی چه؟ آن زمان، سیستم رسانه‌ای تبلیغاتی رژیم حاکم، اموری به نام آگاهی‌های مذهبی را برای جوانان به رسمیت نمی‌شناخت. فرهنگ برای آنان تعریف دیگری داشت و هنر در دست آنان، جلوه‌ای متفاوت با نیازهای دینی جامعه پیدا می‌کرد. یک طرف دیگر، مدعیانی بودند که نمی‌دانستند از چه راه‌ها و با چه ابزاری مناسب نسل جوان، به تلاش فرهنگی برای این قشر مستعد اعم از پسر و دختر دست بزنند. در چنین شرایط مه‌آلودی، یک معلم جوان، باسواد و کارآزموده چراغ مه‌شکنی را که تمام بضاعت او بود به میدان آورد تا با روشنی‌بخشیدن به راه، در افزایش آگاهی‌های جوانان بکوشد. کتاب‌فروشی قائم حاصل این کوشش بود. انتشارات قائم در پاساژ روغنی که به پاساژ مقدم هم شهرت داشت، برای ما به‌‌ویژه جوانان شهرستان‌های اطراف اصفهان که از همه‌چیز محروم بودیم، نعمتی بود که روحیه‌های تشنه و حق‌طلب را تا اندازه‌ای سیراب می‌کرد. سال‌های مبارزه، همچنان که برای عموم انقلابیون و مردان و زنان مبارز سخت بود، برای فرد اندیشمند و دلسوزی مانند سیدعلی نکویی هم که روشنگری و بیدارگری از راه فرهنگ را پیشه خود کرده بود، بسی رنج‌آور و مشقت‌بار بود، اما زمانی که فضای باز سیاسی، جامعه ایران را دستخوش تغییرات کرد و کتاب و کتابخوانی رونق گرفت، انتشارات قائم هم به یمن تدبیر و شجاعت آقای نکویی، هر آنچه را که می‌توانست در تنویر افکار عمومی و گسترش دامنه مبارزه و انقلاب مؤثر باشد، مانند کتاب و کاست در اختیار آحاد مردم قرار می‌داد؛ به‌گونه‌ای که محل انتشارات قائم مرکز تغذیه نمایشگاه‌های متعدد کتاب در شهر‌ها و روستا‌های دور و نزدیک استان اصفهان شده بود. علاوه بر آن هر روز که آقای نکویی کتاب‌های تازه می‌آورد، علاقه‌مندان را بیش از پیش به سمت‌و‌سوی خود جلب می‌کرد. کتاب‌فروشی او دیگر یک مغازه کوچک در طبقه دوم یک پاساژ نبود، بلکه در حاشیه خیابان چهارباغ پایین، نزدیک دروازه‌دولت که نوعی مرکزیت برای شهر اصفهان محسوب می‌شود، یک مرکز فرهنگی پرتردد محسوب می‌شد. به‌جز این نام آقای سیدعلی نکویی برای انقلابیون مذهبی و غیرمذهبی نه‌تنها در شهر اصفهان بلکه در سایر شهرهای این استان نامی آشنا و محبوب بود. اعتمادی که به جوانان داشت و تواضع و برخوردهای دوستانه‌ای که با اهل فرهنگ و مطالعه داشت، از او چهره شایان احترامی معرفی می‌کرد. انقلاب اسلامی که به پیروزی رسید، زندگی آقای نکویی مسیر دیگری یافت و این بار به‌اصطلاح انقلابیون آن روزها، در سنگر جدیدی به خدمتگزاری مردم پرداخت.
پس از پیروزی انقلاب
سیدعلی نکویی که در راه برقراری جمهوری اسلامی فعالیت داشت، با پیروزی انقلاب اسلامی راهی حکومت شد. او در سال 1358 با حکم وزیر کشور، اولین فرماندار شهرستان نجف‌آباد شد. پس از آغاز جنگ تحمیلی، دولت علاوه بر حمایت همه‌جانبه از جبهه‌ها و رزمندگان، مسئولیت رسیدگی به معیشت مهاجران جنگ تحمیلی را هم بر عهده داشت. پس از آنکه مسئولان مربوطه، کارنامه آقای نکویی در رسیدگی به امور مهاجران در نجف‌آباد را خیلی خوب ارزیابی کردند، او را به‌عنوان رئیس ستاد رسیدگی به امور مهاجران جنگ تحمیلی استان اصفهان منصوب کردند. با استاندارشدن آقای غلامحسین کرباسچی، آقای سیدعلی نکویی سکان فرمانداری اصفهان را به دست گرفت و امور آن را به‌خوبی پیش برد. نکویی در این مسئولیت بود که سید‌علی‌اکبر محتشمی‌پور، وزیر کشور وقت، او را فراخواند تا وی را به‌عنوان استاندار کرمانشاه معرفی کند. او پس از تصویب دولت آقای مهندس موسوی، استاندار کرمانشاه شد. از دوران مسئولیت شش‌ساله آقای نکویی در کرمانشاه، همکاران او، اعم از فرمانداران و معاونان ایشان، خاطرات زیادی دارند که عموما از حسن رفتار و مدیریت او و صبر و حوصله‌اش در حل‌وفصل مسائل یک استان پرمشکل سخن گفته‌اند. آقای نکویی، پس از کرمانشاه، استاندار چهارمحال‌و‌بختیاری شد و سه سال هم در این استان محروم خدمت کرد. آقای عباس نصر که بیش از سه سال به‌عنوان مشاور در کنار آقای نکویی در شهرکرد بوده، در خاطرات خود، فعالیت‌های ابتکاری و مؤثری را که آن زمان در استانداری و استان چهارمحال‌و‌بختیاری صورت می‌گرفته به رشته تحریر درآورده است که نشان‌دهنده حسن مدیریت و دلسوزی آقای نکویی نسبت به جامعه و مردم محروم آن منطقه و به‌ویژه در حوزه آموزشی و فرهنگی بوده است. استاد نکویی پس از آن و در دوران اصلاحات و در زمان وزارت کشوری آقای عبدالله نوری، به‌عنوان اولین استاندار قزوین، به این استان رفت.
مثل اینکه بخت سیدعلی نکوئی را به سختی و گرفتاری‌های مدیریتی گره زده بودند. با وجود این او کوشید همه زوایای حکومتی یک شهرستان را به نیازمندی‌های اداری یک استان ارتقا دهد. وصف فعالیت‌های آقای نکویی در سه استان نیازمند، مثنوی هفتاد من کاغذ لازم دارد که آوردن اندکی از آن هم این نوشته را بیش از حد یک مقاله می‌کند. سیدعلی نکویی‌زهرایی، پس از بازنشستگی با وجود اینکه سال‌های عمرش از 60 گذشته بود، اما همچنان سرزنده و فعال بود. او یک‌سری فعالیت‌های فرهنگی و خدماتی فوق برنامه داشت که بعد از بازنشستگی هم ادامه داد. عضویت در هیئت‌مدیره کانون نشر و ترویج فرهنگ اسلامی حسنات که یک مرکز حمایتی و ارشادی برای همه صندوق‌های قرض‌الحسنه استان اصفهان است، عضویت در هیئت امنای خیریه علی و حسین همدانیان، عضویت در هیئت امنای مؤسسه امام خمینی که مسئولیت ساخت مصلای بزرگ اصفهان را بر عهده داشت. عضو هیئت مؤسس مرکز آموزش عالی عقیق و خدمات دیگر. داشتن این مسئولیت‌های فوق برنامه، علی‌القاعده شغل تمام‌وقت نیست، اما آقای نکویی با پذیرفتن مدیریت دفتر مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی در اصفهان، تا حدی که در توان داشت، کوشید و یادگارهای خوبی به جای گذاشت تا اینکه دو هفته پس از آغاز بهار 1400، این دنیای خاکی و این زندگی پرمشقت را واگذاشت و به ملکوت اعلا پرواز کرد.

مردان امیدوار، مردان کارآمد و مردان بافضیلت همیشه و همه‌جا در تکاپوی رسیدن به نقطه‌ای هستند که رضای باری‌تعالی در آن نقطه متمرکز است. این‌گونه افراد همه تلاششان برای کسب رضای مردم و رسیدگی به درد‌ها و گرفتاری‌های رنج‌دیدگان و جماعت آسیب‌پذیر جامعه است، بدون اینکه کوچک‌ترین منتی بر دیگران بگذارند یا چشمداشتی داشته باشند. یکی از این مردان شاخص و سربلند که در اصفهان به دنیا آمد و رشد کرد و با نکونامی و عزت زیاد دنیا را ترک کرد، استاد نکوئی بود.

سیدعلی نکویی‌زهرایی، فرزند سید جعفر و نصرت خانم شیخ زین‌الدین، به سال 1319 خورشیدی در محله بیدآباد اصفهان به دنیا آمد. پدرش از خاندان سرشناس میرمحمدصادقی و مادرش از نوادگان شهیدثانی بودند. او دوره‌های دبستان و دبیرستان (تا کلاس یازدهم) را در اصفهان گذراند و برای سال آخر دبیرستان به تهران آمد و در سال 1337 از دبیرستان ادیب تهران دیپلم ریاضی گرفت. او که علاقه‌مند به ادامه تحصیل در رشته مهندسی در دانشگاه بود، به سفارش یکی از روحانیون که معتقد بود معلمی در شرایط آن زمان بیشتر از مهندسی نیاز است، آموزگار شد و در دبستان اردشیر در خیابان خراسان تهران به شغل معلمی پرداخت. در همین زمان‌ها بود که معلمان برای بهبود زندگی و شرایط خود دست به مبارزه زدند. آشنایی سیدعلی نکویی با مبارزه و تلاش برای احقاق حقوق دیگران، در خیزش معلمان حق‌طلب بود که به سقوط دولت شریف‌امامی منجر شد. حکایت اعتراض معلمان در 60 سال پیش، داستان بلندی است که در تاریخ معاصر ایران ثبت و ضبط است. آقای نکویی سه سال در تهران معلمی کرد و بعد از آشنایی با مبارزه، در سال 1340 به اصفهان بازگشت و در دبستان مولوی مشغول به کار شد. وی در اصفهان ازدواج کرد، اما علاقه به ادامه تحصیل باعث شد در سال 1346 مجددا به تهران آمد و به‌عنوان بورسیه، در دانشسرای عالی تهران به فراگیری علوم در زمینه آموزش ابتدایی پرداخت و در سال 1350 لیسانس گرفت و به اصفهان رفت. در آن شهر که قرار بود آقای نکویی راهنمای تعلیماتی مدارس بشود، به‌دلیل اینکه سوابق آموزشی وی به حد کافی نرسیده بود، از صدور ابلاغ راهنمای تعلیماتی به نام ایشان خودداری کردند و او را به‌عنوان آموزگار ابتدایی به یکی از دبستان‌های جاده آتشگاه فرستادند.

پشتکار آقای نکویی باعث شد که چند سال بعد ابلاغ راهنمای تعلیماتی دبیرستان برای او صادر کردند. وی در سال 1356 به‌عنوان دبیر در هنرستان مشغول تدریس شد. علی آقا نکویی که از 18سالگی آموزگار شده بود، کلاس محدود مدرسه را برای فعالیت‌های دلسوزانه کافی نمی‌دانست و در این اندیشه بود که بتواند در فضایی بهتر و برای جوانانی بیشتر، آنان را به مطالعه و فراگیری دامنه‌دارتر تشویق کند. او برای این کار « انتشارات قائم» را پایه‌گذاری و آن را پایگاهی کرد تا همه بتوانند از این پایگاه فرهنگی به پرواز درآیند. شاید جوانان امروز که از در و دیوار اطرافشان تحت عنوان کار فرهنگی، نمودهایی بی‌تأثیر و حتی مخرب فرهنگی و تبلیغی می‌بارد، نتوانند تصور کنند که بیش از 50 سال پیش در کار فرهنگ و تبلیغات بودن، یعنی چه؟ آن زمان، سیستم رسانه‌ای تبلیغاتی رژیم حاکم، اموری به نام آگاهی‌های مذهبی را برای جوانان به رسمیت نمی‌شناخت. فرهنگ برای آنان تعریف دیگری داشت و هنر در دست آنان، جلوه‌ای متفاوت با نیازهای دینی جامعه پیدا می‌کرد. یک طرف دیگر، مدعیانی بودند که نمی‌دانستند از چه راه‌ها و با چه ابزاری مناسب نسل جوان، به تلاش فرهنگی برای این قشر مستعد اعم از پسر و دختر دست بزنند. در چنین شرایط مه‌آلودی، یک معلم جوان، باسواد و کارآزموده چراغ مه‌شکنی را که تمام بضاعت او بود به میدان آورد تا با روشنی‌بخشیدن به راه، در افزایش آگاهی‌های جوانان بکوشد. کتاب‌فروشی قائم حاصل این کوشش بود. انتشارات قائم در پاساژ روغنی که به پاساژ مقدم هم شهرت داشت، برای ما به‌‌ویژه جوانان شهرستان‌های اطراف اصفهان که از همه‌چیز محروم بودیم، نعمتی بود که روحیه‌های تشنه و حق‌طلب را تا اندازه‌ای سیراب می‌کرد. سال‌های مبارزه، همچنان که برای عموم انقلابیون و مردان و زنان مبارز سخت بود، برای فرد اندیشمند و دلسوزی مانند سیدعلی نکویی هم که روشنگری و بیدارگری از راه فرهنگ را پیشه خود کرده بود، بسی رنج‌آور و مشقت‌بار بود، اما زمانی که فضای باز سیاسی، جامعه ایران را دستخوش تغییرات کرد و کتاب و کتابخوانی رونق گرفت، انتشارات قائم هم به یمن تدبیر و شجاعت آقای نکویی، هر آنچه را که می‌توانست در تنویر افکار عمومی و گسترش دامنه مبارزه و انقلاب مؤثر باشد، مانند کتاب و کاست در اختیار آحاد مردم قرار می‌داد؛ به‌گونه‌ای که محل انتشارات قائم مرکز تغذیه نمایشگاه‌های متعدد کتاب در شهر‌ها و روستا‌های دور و نزدیک استان اصفهان شده بود. علاوه بر آن هر روز که آقای نکویی کتاب‌های تازه می‌آورد، علاقه‌مندان را بیش از پیش به سمت‌و‌سوی خود جلب می‌کرد. کتاب‌فروشی او دیگر یک مغازه کوچک در طبقه دوم یک پاساژ نبود، بلکه در حاشیه خیابان چهارباغ پایین، نزدیک دروازه‌دولت که نوعی مرکزیت برای شهر اصفهان محسوب می‌شود، یک مرکز فرهنگی پرتردد محسوب می‌شد. به‌جز این نام آقای سیدعلی نکویی برای انقلابیون مذهبی و غیرمذهبی نه‌تنها در شهر اصفهان بلکه در سایر شهرهای این استان نامی آشنا و محبوب بود. اعتمادی که به جوانان داشت و تواضع و برخوردهای دوستانه‌ای که با اهل فرهنگ و مطالعه داشت، از او چهره شایان احترامی معرفی می‌کرد. انقلاب اسلامی که به پیروزی رسید، زندگی آقای نکویی مسیر دیگری یافت و این بار به‌اصطلاح انقلابیون آن روزها، در سنگر جدیدی به خدمتگزاری مردم پرداخت.
پس از پیروزی انقلاب
سیدعلی نکویی که در راه برقراری جمهوری اسلامی فعالیت داشت، با پیروزی انقلاب اسلامی راهی حکومت شد. او در سال 1358 با حکم وزیر کشور، اولین فرماندار شهرستان نجف‌آباد شد. پس از آغاز جنگ تحمیلی، دولت علاوه بر حمایت همه‌جانبه از جبهه‌ها و رزمندگان، مسئولیت رسیدگی به معیشت مهاجران جنگ تحمیلی را هم بر عهده داشت. پس از آنکه مسئولان مربوطه، کارنامه آقای نکویی در رسیدگی به امور مهاجران در نجف‌آباد را خیلی خوب ارزیابی کردند، او را به‌عنوان رئیس ستاد رسیدگی به امور مهاجران جنگ تحمیلی استان اصفهان منصوب کردند. با استاندارشدن آقای غلامحسین کرباسچی، آقای سیدعلی نکویی سکان فرمانداری اصفهان را به دست گرفت و امور آن را به‌خوبی پیش برد. نکویی در این مسئولیت بود که سید‌علی‌اکبر محتشمی‌پور، وزیر کشور وقت، او را فراخواند تا وی را به‌عنوان استاندار کرمانشاه معرفی کند. او پس از تصویب دولت آقای مهندس موسوی، استاندار کرمانشاه شد. از دوران مسئولیت شش‌ساله آقای نکویی در کرمانشاه، همکاران او، اعم از فرمانداران و معاونان ایشان، خاطرات زیادی دارند که عموما از حسن رفتار و مدیریت او و صبر و حوصله‌اش در حل‌وفصل مسائل یک استان پرمشکل سخن گفته‌اند. آقای نکویی، پس از کرمانشاه، استاندار چهارمحال‌و‌بختیاری شد و سه سال هم در این استان محروم خدمت کرد. آقای عباس نصر که بیش از سه سال به‌عنوان مشاور در کنار آقای نکویی در شهرکرد بوده، در خاطرات خود، فعالیت‌های ابتکاری و مؤثری را که آن زمان در استانداری و استان چهارمحال‌و‌بختیاری صورت می‌گرفته به رشته تحریر درآورده است که نشان‌دهنده حسن مدیریت و دلسوزی آقای نکویی نسبت به جامعه و مردم محروم آن منطقه و به‌ویژه در حوزه آموزشی و فرهنگی بوده است. استاد نکویی پس از آن و در دوران اصلاحات و در زمان وزارت کشوری آقای عبدالله نوری، به‌عنوان اولین استاندار قزوین، به این استان رفت.
مثل اینکه بخت سیدعلی نکوئی را به سختی و گرفتاری‌های مدیریتی گره زده بودند. با وجود این او کوشید همه زوایای حکومتی یک شهرستان را به نیازمندی‌های اداری یک استان ارتقا دهد. وصف فعالیت‌های آقای نکویی در سه استان نیازمند، مثنوی هفتاد من کاغذ لازم دارد که آوردن اندکی از آن هم این نوشته را بیش از حد یک مقاله می‌کند. سیدعلی نکویی‌زهرایی، پس از بازنشستگی با وجود اینکه سال‌های عمرش از 60 گذشته بود، اما همچنان سرزنده و فعال بود. او یک‌سری فعالیت‌های فرهنگی و خدماتی فوق برنامه داشت که بعد از بازنشستگی هم ادامه داد. عضویت در هیئت‌مدیره کانون نشر و ترویج فرهنگ اسلامی حسنات که یک مرکز حمایتی و ارشادی برای همه صندوق‌های قرض‌الحسنه استان اصفهان است، عضویت در هیئت امنای خیریه علی و حسین همدانیان، عضویت در هیئت امنای مؤسسه امام خمینی که مسئولیت ساخت مصلای بزرگ اصفهان را بر عهده داشت. عضو هیئت مؤسس مرکز آموزش عالی عقیق و خدمات دیگر. داشتن این مسئولیت‌های فوق برنامه، علی‌القاعده شغل تمام‌وقت نیست، اما آقای نکویی با پذیرفتن مدیریت دفتر مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی در اصفهان، تا حدی که در توان داشت، کوشید و یادگارهای خوبی به جای گذاشت تا اینکه دو هفته پس از آغاز بهار 1400، این دنیای خاکی و این زندگی پرمشقت را واگذاشت و به ملکوت اعلا پرواز کرد.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها