|

افغانستان و انتقاد از منتقدان کوروش احمدی

کوروش احمدی

بحث درباره تحولات افغانستان در چند هفته گذشته به‌طور طبیعی یک موضوع ثابت در رسانه‌‌های ایران بوده است؛ چرا‌که افغانستان هم همسایه ماست و هم ما با مردم آن کشور اشتراکات تاریخی و تمدنی داریم. وجه غالب در این بحث‌ها، ابراز نگرانی ایرانیان از سرنوشت مردم افغانستان تحت یک حکومت تمامیت‌خواه طالبان، تأثیر چنین حکومتی بر آینده منطقه و فعال مایشایی پاکستان در افغانستان بوده است. در این میان، برخی از رسانه‌ها، به‌ویژه شماری از رسانه‌های اصولگرا، منتقدان به سیاست رسمی در قبال طالبان را متهم به جنگ‌طلبی و تشویق به قشون‌کشی به افغانستان و جنگ با طالبان کرده‌اند. تا آنجا که من در این چند هفته مطالبی جدی و نیمه‌جدی درباره تحولات جاری در افغانستان در فضاهای حقیقی و مجازی دیده و خوانده‌ام، هیچ‌جا ندیده‌ام یک ایرانی مطالبه مداخله نظامی در افغانستان و جنگ با طالبان را کرده باشد. اصلا چنین چیزی نمی‌تواند در مخیله هیچ ایرانی معقول و منطقی‌ای بگنجد. طرح چنین ادعایی را می‌توان یک نمونه تیپیک از مغالطه پهلوان‌پنبه به شمار آورد. در این مغالطه، منتقد مطالب طرف را نه آن‌طور که واقعا هست، بلکه آن‌طور که خود می‌خواهد، مبنا قرار می‌دهد و به آن می‌تازد.

در انتقاداتی که علیه برخی رویه‌های رسمی در ارتباط با افغانستان مطرح می‌شود، صحبت فقط از این است که «اعتماد» کامل به طالبان و تبلیغ اینکه این گروه تغییر کرده، در حکم چک سفید دادن پیشاپیش به طالبان است. از اینکه چنین سیاستی می‌تواند افکار عمومی مردم خودمان و مردم منطقه را به اشتباه بیندازد، انتقاد شده است. ناخشنودی از این بوده که طالبان «جنبش اصیل منطقه» و «چریک‌های مظلوم و پابرهنه» معرفی شده‌اند و از افغانستان در دوره جدید به‌عنوان عضو محور مقاومت سخن رفته است. از اقدام صداوسیما در تلاش برای ارائه چهره‌ای مثبت از طالبان در جریان تحولات اخیر و اینکه صداوسیما سعی در پس‌گرفتن اتهامات قدیمی علیه طالبان، از‌ جمله اتهام شیعه‌کشی، ابراز نارضایتی می‌شود. صداوسیما حتی تا آنجا پیش رفت که سخنان یک کارشناس را پخش کرد که به اشتباه گفت: «طالبان هیچ‌وقت شیعه‌کشی نکرده؛ اینها تبلیغات رسانه‌هاست. طالبان به دنبال تشکیل حکومت اسلامی است، در هیچ تاریخی شیعه‌کشی رخ نداده». در همین رابطه اتهام کشتن دیپلمات‌های ایرانی در مزار‌شریف را هم به‌‌نوعی پس گرفتیم و حتی قبل از تصرف کابل به دست طالبان، یکی از مقامات عنوان «امارت اسلامی» را برای طالبان به کار برد و این تصور را ایجاد کرد که ایران به‌طور تلویحی چنان حکومتی را به رسمیت شناخته است. به موازات این اقدامات، حتی برخی در جریان جنگ پنجشیر، احمد مسعود را در شبکه‌های اجتماعی به غرب‌گرا، لیبرال و... بودن متهم کردند. انتقادهایی که مطرح می‌شد و می‌شود، به چنین رویه‌هایی بوده و انگیزه مشفقانه داشته و دارد. تا آنجا که من دیده‌ام، نظر غالب این بود که طالبان یک جریان متعصب پشتون و با قرائت خاص از تسنن است که حتی اگر با غرب هم کنار بیاید و ویترین‌ها و چهره‌های دیپلماتیک و بیرونی آنها مصلحتا قرار و مدارهایی با دولت‌های خارجی از‌ جمله با ما گذاشته باشند، معلوم نیست خدعه نکرده باشند یا الزاما طیف‌های متحجر و تصمیم‌گیران اصلی آنها بخواهند یا بتوانند مآلا محبت ما را با محبت پاسخ دهند؛ بنابراین امر دایر بر هیچ یا همه چیز نیست؛ یعنی قرار نیست ما یا با توپ و تفنگ وارد افغانستان شویم و با طالبان بجنگیم یا برعکس در جهت توجیه و تبرئه طالبان بکوشیم. در شرایطی که جنگ با طالبان به‌غایت بی‌معنا و مردود است، درک درست شرایط و توسل به دیپلماسی فعال در مخالفت با تمامیت‌خواهی طالبان و تشویق آن به ایجاد یک حکومت همه‌شمول و کار روابط‌عمومی در چنین جهتی مناسب‌ترین عملی بود که باید انجام می‌شد. بدون شک، برای ایران به‌عنوان همسایه و یک کشور مهم منطقه، بی‌عملی در قبال افغانستان پذیرفتنی نیست. در این رابطه، تماس با طالبان به‌عنوان یک نیروی مهم در افغانستان نیز سیاست درستی بوده است، اما مسئولان متأسفانه در چارچوب سیاست عمومی منطقه‌ای تصور کردند که می‌توانند به قول‌های طالبان که درگیر جنگ با آمریکا بود، دل خوش کنند. در این رابطه، سؤالی که همیشه وجود داشته و خواهد داشت این است که آیا ایران نمی‌توانست از سال‌ها قبل سیاستی اتخاذ کند که مانع چنین خروجی در افغانستان شود؟

بحث درباره تحولات افغانستان در چند هفته گذشته به‌طور طبیعی یک موضوع ثابت در رسانه‌‌های ایران بوده است؛ چرا‌که افغانستان هم همسایه ماست و هم ما با مردم آن کشور اشتراکات تاریخی و تمدنی داریم. وجه غالب در این بحث‌ها، ابراز نگرانی ایرانیان از سرنوشت مردم افغانستان تحت یک حکومت تمامیت‌خواه طالبان، تأثیر چنین حکومتی بر آینده منطقه و فعال مایشایی پاکستان در افغانستان بوده است. در این میان، برخی از رسانه‌ها، به‌ویژه شماری از رسانه‌های اصولگرا، منتقدان به سیاست رسمی در قبال طالبان را متهم به جنگ‌طلبی و تشویق به قشون‌کشی به افغانستان و جنگ با طالبان کرده‌اند. تا آنجا که من در این چند هفته مطالبی جدی و نیمه‌جدی درباره تحولات جاری در افغانستان در فضاهای حقیقی و مجازی دیده و خوانده‌ام، هیچ‌جا ندیده‌ام یک ایرانی مطالبه مداخله نظامی در افغانستان و جنگ با طالبان را کرده باشد. اصلا چنین چیزی نمی‌تواند در مخیله هیچ ایرانی معقول و منطقی‌ای بگنجد. طرح چنین ادعایی را می‌توان یک نمونه تیپیک از مغالطه پهلوان‌پنبه به شمار آورد. در این مغالطه، منتقد مطالب طرف را نه آن‌طور که واقعا هست، بلکه آن‌طور که خود می‌خواهد، مبنا قرار می‌دهد و به آن می‌تازد.

در انتقاداتی که علیه برخی رویه‌های رسمی در ارتباط با افغانستان مطرح می‌شود، صحبت فقط از این است که «اعتماد» کامل به طالبان و تبلیغ اینکه این گروه تغییر کرده، در حکم چک سفید دادن پیشاپیش به طالبان است. از اینکه چنین سیاستی می‌تواند افکار عمومی مردم خودمان و مردم منطقه را به اشتباه بیندازد، انتقاد شده است. ناخشنودی از این بوده که طالبان «جنبش اصیل منطقه» و «چریک‌های مظلوم و پابرهنه» معرفی شده‌اند و از افغانستان در دوره جدید به‌عنوان عضو محور مقاومت سخن رفته است. از اقدام صداوسیما در تلاش برای ارائه چهره‌ای مثبت از طالبان در جریان تحولات اخیر و اینکه صداوسیما سعی در پس‌گرفتن اتهامات قدیمی علیه طالبان، از‌ جمله اتهام شیعه‌کشی، ابراز نارضایتی می‌شود. صداوسیما حتی تا آنجا پیش رفت که سخنان یک کارشناس را پخش کرد که به اشتباه گفت: «طالبان هیچ‌وقت شیعه‌کشی نکرده؛ اینها تبلیغات رسانه‌هاست. طالبان به دنبال تشکیل حکومت اسلامی است، در هیچ تاریخی شیعه‌کشی رخ نداده». در همین رابطه اتهام کشتن دیپلمات‌های ایرانی در مزار‌شریف را هم به‌‌نوعی پس گرفتیم و حتی قبل از تصرف کابل به دست طالبان، یکی از مقامات عنوان «امارت اسلامی» را برای طالبان به کار برد و این تصور را ایجاد کرد که ایران به‌طور تلویحی چنان حکومتی را به رسمیت شناخته است. به موازات این اقدامات، حتی برخی در جریان جنگ پنجشیر، احمد مسعود را در شبکه‌های اجتماعی به غرب‌گرا، لیبرال و... بودن متهم کردند. انتقادهایی که مطرح می‌شد و می‌شود، به چنین رویه‌هایی بوده و انگیزه مشفقانه داشته و دارد. تا آنجا که من دیده‌ام، نظر غالب این بود که طالبان یک جریان متعصب پشتون و با قرائت خاص از تسنن است که حتی اگر با غرب هم کنار بیاید و ویترین‌ها و چهره‌های دیپلماتیک و بیرونی آنها مصلحتا قرار و مدارهایی با دولت‌های خارجی از‌ جمله با ما گذاشته باشند، معلوم نیست خدعه نکرده باشند یا الزاما طیف‌های متحجر و تصمیم‌گیران اصلی آنها بخواهند یا بتوانند مآلا محبت ما را با محبت پاسخ دهند؛ بنابراین امر دایر بر هیچ یا همه چیز نیست؛ یعنی قرار نیست ما یا با توپ و تفنگ وارد افغانستان شویم و با طالبان بجنگیم یا برعکس در جهت توجیه و تبرئه طالبان بکوشیم. در شرایطی که جنگ با طالبان به‌غایت بی‌معنا و مردود است، درک درست شرایط و توسل به دیپلماسی فعال در مخالفت با تمامیت‌خواهی طالبان و تشویق آن به ایجاد یک حکومت همه‌شمول و کار روابط‌عمومی در چنین جهتی مناسب‌ترین عملی بود که باید انجام می‌شد. بدون شک، برای ایران به‌عنوان همسایه و یک کشور مهم منطقه، بی‌عملی در قبال افغانستان پذیرفتنی نیست. در این رابطه، تماس با طالبان به‌عنوان یک نیروی مهم در افغانستان نیز سیاست درستی بوده است، اما مسئولان متأسفانه در چارچوب سیاست عمومی منطقه‌ای تصور کردند که می‌توانند به قول‌های طالبان که درگیر جنگ با آمریکا بود، دل خوش کنند. در این رابطه، سؤالی که همیشه وجود داشته و خواهد داشت این است که آیا ایران نمی‌توانست از سال‌ها قبل سیاستی اتخاذ کند که مانع چنین خروجی در افغانستان شود؟

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها