|

سطرهايي درباره نمايشگاه نقاشي زهرا قراخاني

چنگ‌انداختن به خاطره

افرا صفا: اين روزها نمايشگاهي در گالري «اُ» تهران از نقاشي‌هاي زهرا قراخاني برپاست.
او متولد اصفهان است و عموما فضاهايي از شهر را به تصوير مي‌کشد که در نگاه نخست مي‌توانند يک عکس ساده و بي‌معني باشند؛ اما هنگامي‌ که به آثار به‌نمايش‌درآمده در ارتباط با هم بنگريم، تازه داستان اين مجموعه ما را درگير خود مي‌کند.
در هر اثر از اين مجموعه، دو نکته تکرار مي‌شود؛ نخستين چيزي که توجه ما را به خود جلب مي‌کند، نبودن انسان‌ها در اين تصاوير است. در زمانه‌اي که از زندگي عادي تا جهان ديزاين و هنر دائما چشممان آدميزاد مي‌بيند، ديدن نقاشي‌هايي که در آنها انساني وجود ندارد، تنوع جالبي است و شايد در نگاه نخست نامعمول باشد.
نکته دومي‌ که در آثار قراخاني به چشم مي‌آيد، اين است كه از انسان‌هايي که نيستند، آثاري وجود دارد و حتي يک اثر هم نمي‌بينيد که نوعي از تأثير انسان در فضاي پيرامون در آن ديده نشود، حتي اگر اين تأثير در حد آجرچيني دور باغچه‌اي کوچک باشد؛ بنابراين شايد بهتر است به‌جای اينکه بگوييم در اين کارها انسان‌ها «نيستند»، بگوييم «حاضر نيستند»؛ ولي در غيبت، انگار تأثيرشان بيش از پيش نمايان است.
اين آثار به ما يادآور مي‌شوند که هيچ جاي شهرهايمان را دست‌نخورده باقي نگذاشته‌ايم و با خودخواهي تمام، در هر جايي ردي از خود به‌جا گذاشته‌ايم، ديوار کشيده‌ايم، ساختمان‌هاي زشت ساخته‌ايم و تصويري به وجود آورده‌ايم که شايد چندان هم خوشايند و زيبا نباشد.
با وجود اينکه فضاي ذهني قراخاني تغيير نکرده است؛ اما او پيش از اين در اندازه‌هاي نسبتا بزرگ‌تري کار مي‌کرد و برعکس روند معمول بيشتر هنرمندان، در نمايشگاه آخر، اندازه آثارش کوچک‌تر هستند. هرچند بيننده کنجکاو مي‌شود که توانايي هنرمند را در اندازه‌هاي بزرگ‌تر هم ببيند؛ اما کوچکي بوم، دست او را براي جست‌وجوي بيشتر باز گذاشته است.
این بار او توانسته از دام تکراري‌شدن بجهد و فضاهايي ناب با نورهايي عجيب به دست دهد. اين حال‌و‌هواي جديد به رساندن مقصود هنرمند بسيار کمک کرده است و بيننده احساس مي‌کند انگار به فضاهايي نگاه مي‌کند که به جهاني ديگر تعلق دارند؛ شايد جهان رفتگان.
در آثار زهرا، حسي عميق‌تر نيز وجود دارد که شايد آن را از ميان آثاری از اين دست متمايز کند. اين نقاشي‌ها با ضرب قلم‌هايي پراحساس و نگاهي دقيق کار شده‌اند که نزديکي عاطفي هنرمند به اين فضاها را نشان مي‌دهد؛ از‌اين‌رو به‌راحتي حس مي‌شود که هدف او انتقاد از فضاي شهري نبوده است، بلکه او در اين نقاشي‌ها نشان مي‌دهد به همين شهر که شايد بي‌نقص نباشد علاقه‌مند است و آن ديوارها، ساختمان‌ها، ماشين‌ها و درخت‌ها را دوست دارد. در شهرهايي که سريع‌تر از ساکنانشان دگرگون مي‌شوند و در زمانه‌اي که عمر خاطره به کوتاهي تصويري در اينستاگرام است که سبک و بي‌معني از جلوي چشممان عبور مي‌کند، هنرمند با لجاجت و درماندگي به تصويري از خاطراتي چنگ مي‌زند که شايد چند ماه بعد نيست شده باشند.

افرا صفا: اين روزها نمايشگاهي در گالري «اُ» تهران از نقاشي‌هاي زهرا قراخاني برپاست.
او متولد اصفهان است و عموما فضاهايي از شهر را به تصوير مي‌کشد که در نگاه نخست مي‌توانند يک عکس ساده و بي‌معني باشند؛ اما هنگامي‌ که به آثار به‌نمايش‌درآمده در ارتباط با هم بنگريم، تازه داستان اين مجموعه ما را درگير خود مي‌کند.
در هر اثر از اين مجموعه، دو نکته تکرار مي‌شود؛ نخستين چيزي که توجه ما را به خود جلب مي‌کند، نبودن انسان‌ها در اين تصاوير است. در زمانه‌اي که از زندگي عادي تا جهان ديزاين و هنر دائما چشممان آدميزاد مي‌بيند، ديدن نقاشي‌هايي که در آنها انساني وجود ندارد، تنوع جالبي است و شايد در نگاه نخست نامعمول باشد.
نکته دومي‌ که در آثار قراخاني به چشم مي‌آيد، اين است كه از انسان‌هايي که نيستند، آثاري وجود دارد و حتي يک اثر هم نمي‌بينيد که نوعي از تأثير انسان در فضاي پيرامون در آن ديده نشود، حتي اگر اين تأثير در حد آجرچيني دور باغچه‌اي کوچک باشد؛ بنابراين شايد بهتر است به‌جای اينکه بگوييم در اين کارها انسان‌ها «نيستند»، بگوييم «حاضر نيستند»؛ ولي در غيبت، انگار تأثيرشان بيش از پيش نمايان است.
اين آثار به ما يادآور مي‌شوند که هيچ جاي شهرهايمان را دست‌نخورده باقي نگذاشته‌ايم و با خودخواهي تمام، در هر جايي ردي از خود به‌جا گذاشته‌ايم، ديوار کشيده‌ايم، ساختمان‌هاي زشت ساخته‌ايم و تصويري به وجود آورده‌ايم که شايد چندان هم خوشايند و زيبا نباشد.
با وجود اينکه فضاي ذهني قراخاني تغيير نکرده است؛ اما او پيش از اين در اندازه‌هاي نسبتا بزرگ‌تري کار مي‌کرد و برعکس روند معمول بيشتر هنرمندان، در نمايشگاه آخر، اندازه آثارش کوچک‌تر هستند. هرچند بيننده کنجکاو مي‌شود که توانايي هنرمند را در اندازه‌هاي بزرگ‌تر هم ببيند؛ اما کوچکي بوم، دست او را براي جست‌وجوي بيشتر باز گذاشته است.
این بار او توانسته از دام تکراري‌شدن بجهد و فضاهايي ناب با نورهايي عجيب به دست دهد. اين حال‌و‌هواي جديد به رساندن مقصود هنرمند بسيار کمک کرده است و بيننده احساس مي‌کند انگار به فضاهايي نگاه مي‌کند که به جهاني ديگر تعلق دارند؛ شايد جهان رفتگان.
در آثار زهرا، حسي عميق‌تر نيز وجود دارد که شايد آن را از ميان آثاری از اين دست متمايز کند. اين نقاشي‌ها با ضرب قلم‌هايي پراحساس و نگاهي دقيق کار شده‌اند که نزديکي عاطفي هنرمند به اين فضاها را نشان مي‌دهد؛ از‌اين‌رو به‌راحتي حس مي‌شود که هدف او انتقاد از فضاي شهري نبوده است، بلکه او در اين نقاشي‌ها نشان مي‌دهد به همين شهر که شايد بي‌نقص نباشد علاقه‌مند است و آن ديوارها، ساختمان‌ها، ماشين‌ها و درخت‌ها را دوست دارد. در شهرهايي که سريع‌تر از ساکنانشان دگرگون مي‌شوند و در زمانه‌اي که عمر خاطره به کوتاهي تصويري در اينستاگرام است که سبک و بي‌معني از جلوي چشممان عبور مي‌کند، هنرمند با لجاجت و درماندگي به تصويري از خاطراتي چنگ مي‌زند که شايد چند ماه بعد نيست شده باشند.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها