آیا اسکار فرهادی سیاسی بود؟
مهرزاد دانش: از زمانی که اصغر فرهادی موفق به دریافت جایزه فروشنده شد و حتی قبلتر از آن، اختلاف درباره اینکه این اسکار بابت حواشی شدید سیاسی ناشی از سیاستهای ترامپ به این فیلم داده شده است یا اینکه جنبههای سینمایی و هنری فروشنده باعث دریافت این عنوان شد، در محافل مجازی و غیرمجازی سینمایی دیده میشد و هنوز هم بحثش از داغی نیفتاده است. واقعیت آن است که فیلم فرهادی صدالبته بضاعت سینمایی و دراماتیک فراوان برای شناختهشدن به عنوان بهترین فیلم نزد اعضای آکادمی اسکار را داشته است. این اثر خیلی قبلتر از آنکه حتی انتخابات آمریکا برپا شود، در جشنواره کن دو جایزه گرفته بود و به موازات نمایشهای بینالمللیاش، دامنه توفیقات و بازتابهایش مضاعف میشد. نامزدی فیلم در هر دو محفل گلدنگلوب و اسکار، تیر خلاصی بود که داشتههای حداکثری سینمایی فیلم را اعلام میکرد و حالا اینکه چه عنوانی از بین عناوین نامزد قرار است به عنوان برنده نهایی شناخته شود، دیگر اهمیت فوقالعادهای نداشت. از طرف دیگر فروشنده هم به دلیل ساختار کلاسیک رواییاش (که منطبق با سینمای اصلی آمریکاست) و هم به خاطر ارتباط ارگانیکی که با نمایشنامه بهشدت آمریکایی مرگ فروشنده در تاروپود روایت و قصهاش برقرار کرده بود، بیش از هر فیلم خارجی دیگری میتوانست در تأثیرگذاری روی آمریکاییها و مخصوصا سلیقه کلاسیک اسکاریها نقش بیافریند. در واقع آنچه در کسب اسکار فرهادی نقش مطلق داشت، ظرفیتهای سینمایی این اثر بود و نه هیاهوهای سیاسی. اما پس نقش سیاست در این بین چه بود؟ هیچ صاحب شعوری نمیتواند در انکار فضای غلیظ سیاسی در زمانی که فیلم فرهادی در آخرین روزهای منتهی به مراسم اسکار قرار داشت بکوشد. اقدام ترامپ در اعمال سیاستهای نژادگرایانهای همچون قوانین ضدمهاجرتی و دیوارکشی، چنان درجه حرارت کوره سیاست را بالا برده بود که گویی گریزی از بحث دربارهاش نبود و نیست. بله؛ بین موضوع اسکار فروشنده و غلظت فضای سیاسی، همپوشانیهایی وجود داشت، ولی همپوشانی به معنای عینیت نیست. سیاست در کسب اسکار هیچ تأثیری نداشت، ولی در بیشتر دیدهشدن فیلم فرهادی نقش داشت كه بین این دو تفاوت است. سیاست منجر به آن گردهمایی بزرگ میدان اصلی لندن شد؛ سیاست فرهادی را ناگزیر کرد تا به جای رفتن، دو هموطن را نماینده گرفتن جایزهاش کند، سیاست بسیاری را مشتاق کرد تا فیلمی را که سازندهاش (با آن سابقه درخشان جدایی نادر از سیمین) از ورود به آمریکا منع شده است، بیشتر و بیشتر ببینند. این سیاست است؛ اما فرایند انتخاب بهترین فیلم، مخصوصا در بخش بهترینهای غیرانگلیسیزبان، عمدتا بر سازوکارهای سینمایی استوار بود و سیاست نمیتوانست وارد حوزهاش شود. این روال، بیشباهت به دوندهای نیست که در مسابقهاش، کسی به او جفتپا میزند و او را میاندازد، ولی دونده مجددا بلند میشود و با سرعت میدود و به خط پایان میرسد. افتادن دونده در وسط مسابقه، توجه و عطوفت بسیاری از تماشاگران و تحلیلگران مسابقه را برمیانگیزد، ولی دونده نه سوار بر این عاطفهها، بلکه با استناد به داشتههای خودش، مسابقه را میبرد. اینجا عاطفه و قدرت بدن، همپوشاند، ولی یکی نیستند. فروشنده هم در میان ازدحامهای سیاسی و ایدئولوژیک، توانست با تکیه بر عناصر سینماییاش، به قله اسکار برسد. نه؛ اسکار فرهادی سیاسی نیست؛ اگرچه فضای اطراف فیلمش بهشدت به سیاست نزدیک بود. بين این دو تفاوت است.
مهرزاد دانش: از زمانی که اصغر فرهادی موفق به دریافت جایزه فروشنده شد و حتی قبلتر از آن، اختلاف درباره اینکه این اسکار بابت حواشی شدید سیاسی ناشی از سیاستهای ترامپ به این فیلم داده شده است یا اینکه جنبههای سینمایی و هنری فروشنده باعث دریافت این عنوان شد، در محافل مجازی و غیرمجازی سینمایی دیده میشد و هنوز هم بحثش از داغی نیفتاده است. واقعیت آن است که فیلم فرهادی صدالبته بضاعت سینمایی و دراماتیک فراوان برای شناختهشدن به عنوان بهترین فیلم نزد اعضای آکادمی اسکار را داشته است. این اثر خیلی قبلتر از آنکه حتی انتخابات آمریکا برپا شود، در جشنواره کن دو جایزه گرفته بود و به موازات نمایشهای بینالمللیاش، دامنه توفیقات و بازتابهایش مضاعف میشد. نامزدی فیلم در هر دو محفل گلدنگلوب و اسکار، تیر خلاصی بود که داشتههای حداکثری سینمایی فیلم را اعلام میکرد و حالا اینکه چه عنوانی از بین عناوین نامزد قرار است به عنوان برنده نهایی شناخته شود، دیگر اهمیت فوقالعادهای نداشت. از طرف دیگر فروشنده هم به دلیل ساختار کلاسیک رواییاش (که منطبق با سینمای اصلی آمریکاست) و هم به خاطر ارتباط ارگانیکی که با نمایشنامه بهشدت آمریکایی مرگ فروشنده در تاروپود روایت و قصهاش برقرار کرده بود، بیش از هر فیلم خارجی دیگری میتوانست در تأثیرگذاری روی آمریکاییها و مخصوصا سلیقه کلاسیک اسکاریها نقش بیافریند. در واقع آنچه در کسب اسکار فرهادی نقش مطلق داشت، ظرفیتهای سینمایی این اثر بود و نه هیاهوهای سیاسی. اما پس نقش سیاست در این بین چه بود؟ هیچ صاحب شعوری نمیتواند در انکار فضای غلیظ سیاسی در زمانی که فیلم فرهادی در آخرین روزهای منتهی به مراسم اسکار قرار داشت بکوشد. اقدام ترامپ در اعمال سیاستهای نژادگرایانهای همچون قوانین ضدمهاجرتی و دیوارکشی، چنان درجه حرارت کوره سیاست را بالا برده بود که گویی گریزی از بحث دربارهاش نبود و نیست. بله؛ بین موضوع اسکار فروشنده و غلظت فضای سیاسی، همپوشانیهایی وجود داشت، ولی همپوشانی به معنای عینیت نیست. سیاست در کسب اسکار هیچ تأثیری نداشت، ولی در بیشتر دیدهشدن فیلم فرهادی نقش داشت كه بین این دو تفاوت است. سیاست منجر به آن گردهمایی بزرگ میدان اصلی لندن شد؛ سیاست فرهادی را ناگزیر کرد تا به جای رفتن، دو هموطن را نماینده گرفتن جایزهاش کند، سیاست بسیاری را مشتاق کرد تا فیلمی را که سازندهاش (با آن سابقه درخشان جدایی نادر از سیمین) از ورود به آمریکا منع شده است، بیشتر و بیشتر ببینند. این سیاست است؛ اما فرایند انتخاب بهترین فیلم، مخصوصا در بخش بهترینهای غیرانگلیسیزبان، عمدتا بر سازوکارهای سینمایی استوار بود و سیاست نمیتوانست وارد حوزهاش شود. این روال، بیشباهت به دوندهای نیست که در مسابقهاش، کسی به او جفتپا میزند و او را میاندازد، ولی دونده مجددا بلند میشود و با سرعت میدود و به خط پایان میرسد. افتادن دونده در وسط مسابقه، توجه و عطوفت بسیاری از تماشاگران و تحلیلگران مسابقه را برمیانگیزد، ولی دونده نه سوار بر این عاطفهها، بلکه با استناد به داشتههای خودش، مسابقه را میبرد. اینجا عاطفه و قدرت بدن، همپوشاند، ولی یکی نیستند. فروشنده هم در میان ازدحامهای سیاسی و ایدئولوژیک، توانست با تکیه بر عناصر سینماییاش، به قله اسکار برسد. نه؛ اسکار فرهادی سیاسی نیست؛ اگرچه فضای اطراف فیلمش بهشدت به سیاست نزدیک بود. بين این دو تفاوت است.