به بهانه روز بينالمللي سوادآموزي و کودکان بازمانده از تحصيل
فاطمه اشرفي .کارشناس سياستگذاري عمومي
گراميداشت روز بينالمللي سوادآموزي فرصتي است براي دولتها و جوامع مدني تا بر همه تلاشهاي انجامشده در اين راستا تأکيد کنند و علاوه بر آن، با مدنظر قراردادن چالشهاي موجود، فرصتهاي ريشهکنکردن بيسوادي را فراهم آورند. در شرايطي که در دنياي کنوني تعاريف متفاوتي از سطوح سواد و بيسوادي ميشود، برخي جوامع همچنان با مفهوم سنتي آن دستوپنجه نرم ميکند.آثار چندوجهي سواد، مردم را توانمند و آنها را قادر ميكند بهطورکامل در جامعه مشارکت کرده و به بهبود معيشت کمک کنند. سواد همچنين جوامع را بهسوي توسعه پايدار هدايت کرده و مشارکت بيشتري را در بازار کار فراهم ميآورد، سلامت و تغذيه کودکان و خانوادهها را بهبود میبخشد، فقر را کاهش و فرصتهاي زندگي را افزايش ميدهد.جداي از مفهوم سنتي سوادآموزي که شامل خواندن، نوشتن و حسابوکتاب ميشود، امروزه سواد، ابزاري براي شناسايي، درک، تفسير، ابداع و ايجاد ارتباط در دنياي ديجيتال است. درحالحاضر حداقل ۷۵۰ ميليون جوان و بزرگسال توانايي خواندن و نوشتن ندارند و ۲۵۰ ميليون کودک از دسترسينداشتن به مهارتهاي پايهاي سوادآموزي رنج ميبرند. در نتيجه تعداد بسياري از افراد کمسواد و
کممهارت، از مشارکت در جوامع خود محروم هستند.در سال ۲۰۱۶ کشورهاي اسکانديناوي جزء باسوادترين کشورهاي دنيا بودهاند. به ترتيب فنلاند، نروژ، ايسلند، دانمارک و سوئد پنج کشور اول باسواد دنيا را در اين سال تشکيل ميدهند. همچنين براساس آخرين سرشماري نفوس و مسکن، ۸۸ درصد از جمعيت ايران باسواد هستند که نسبت به آمار مشابه دو سال گذشته شش درصد افزايش داشته است. اين رقم ميان افراد ۱۰ تا۴۰ سال ۹۴.۷ درصد است.با وجود تلاشهاي گسترده و فراگيري که در نزدیک به چهار دهه براي محو بيسوادي در کشور انجام شده، هنوز تا رسيدن به ايدهآلِ ازبینرفتنِ قطعي بيسوادي در کشور بهویژه براساس استانداردهاي بينالمللي فاصله داريم. در اين ميان آمارهاي متفاوتي از کودکان بازمانده از تحصيل از سه ميليون کودک ايراني تا 500 هزار نفر در گردش است که بيشترين تمرکز آن در استانهاي مرزي و محروم کشور و نيز مناطق حاشيهاي شهرهاي بزرگ قرار گرفته است؛ موضوعي که با کودکان کار و خيابان در کشور ارتباط مستقيم يافته است، به عبارت ديگر وضعيت کودکان کار کشور با سطح و کيفيت سواد آنان و نيز خانوادههايشان پيوند مستقيم دارد. کودکاني که به دلايل گوناگوني که
غالبا از وضعيت اقتصادي خانوادهها منشأ گرفته است امکان دسترسي عادلانه به آموزش رسمي را نيافتهاند؛ علاوه بر اينکه فقدان يا کمبود زيرساختهاي آموزشي در روستاها و مناطق محروم بهویژه در مقاطع بعد از دبستان، ناهمواري جادهها و کمبود شديد وسايل حملونقل جادهاي در مناطق یادشده عملا کودکان فراواني را از چرخه آموزش بهعنوان طبيعيترين حق انساني خود محروم کرده است. کودکاني که در کودکي و در سن مدرسه از دسترسي به آموزش محروم شدهاند، غالبا در زمره محرومان ابدي سواد و آموزش در کشور به حساب ميآيند، چراکه نظام آموزش رسمي در کشور براي کودکاني که بههردليل از تحصيل بازماندهاند...
تعريف مشخص و برنامه مدوني ندارد و از سوي ديگر برنامهها و متون تدوينشده در نظام سوادآموزي که به بازماندگان سني 11 تا 49 سال اختصاص يافته نيز عملا نتوانسته است پاسخ شايسته و مناسبي متناسب با نيازهاي سني اين کودکان بدهد و حق وصل کودکان بازمانده از تحصيل به آموزش رسمي کشور باشد.
علاوه بر کودکان ايراني بازمانده از تحصيل بايد به جمعيت کودکان و نوجوانان بازمانده از تحصيل پناهنده و مهاجر ساکن در کشور اشاره کرد که پس از سالها تحمل تبعيض ناروا براي رفتن به مدارس دولتي، خوشبختانه در نتيجه اصلاح سياستها، قوانين و مقررات جاري در کشور، حق دسترسي برابر به آموزش رسمي را در سالهاي اخير به دست آوردهاند؛ گروهي که بهدليل سالها محدوديت و محروميت؛ امکان حضور در مدارس دولتي را از دست دادهاند و به دانشآموزان با کبر سن و بخشي از جمعيتِ بازماندگان از تحصيل در کشور ما تبديل شدهاند. کودکان و نوجواناني که در نتيجه سالها اقامت در ايران به بخشي از جامعه ما تبديل شدهاند و سرنوشت خوب و بد آنها در سرنوشت فرهنگي، اجتماعي و سياسي کشورمان اثرگذار است.
سازمان نهضت سوادآموزي که در دهههاي گذشته مسئوليت محو بيسوادي در کشور را عهدهدار بوده، امروز با پديده کودکان و نوجوانان بازمانده از تحصيلي روبهروست که از نظام آموزش رسمي وزارت آموزشوپرورش جا ماندهاند و براساس قوانين و مقررات جاري اين وزارتخانه، مجالي براي جبران قصورات گذشته ندارند، بنابراین بهمنظور جلوگيري از تشديد هرگونه آسيب اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي به کودکان سرزمينمان، شايسته است همت عالي خود را جزم کند و برنامهريزي جدي و تأثيرگذاري براي بازيابي سرمايههاي عظيم انساني که بهدليل دسترسينداشتن به نظام آموزشي رسمي از حرکت بازماندهاند؛ انجام دهد.
علاوه بر اينکه امروزه سازمانهاي غيردولتي فراواني درگير مسئله کودکان بازمانده از تحصيل شدهاند که بهرهگيري از ظرفيتهاي نهادينه آنان بهعنوان يک امر مسلم در برنامههاي توسعه اقتصادي، اجتماعي و سياسي کشور بهمنظور مقابله با بحران بيسوادي و کمسوادي در کشور و ارتقای استانداردهاي توسعه انساني باید مد نظر قرار گيرد.
گراميداشت روز بينالمللي سوادآموزي فرصتي است براي دولتها و جوامع مدني تا بر همه تلاشهاي انجامشده در اين راستا تأکيد کنند و علاوه بر آن، با مدنظر قراردادن چالشهاي موجود، فرصتهاي ريشهکنکردن بيسوادي را فراهم آورند. در شرايطي که در دنياي کنوني تعاريف متفاوتي از سطوح سواد و بيسوادي ميشود، برخي جوامع همچنان با مفهوم سنتي آن دستوپنجه نرم ميکند.آثار چندوجهي سواد، مردم را توانمند و آنها را قادر ميكند بهطورکامل در جامعه مشارکت کرده و به بهبود معيشت کمک کنند. سواد همچنين جوامع را بهسوي توسعه پايدار هدايت کرده و مشارکت بيشتري را در بازار کار فراهم ميآورد، سلامت و تغذيه کودکان و خانوادهها را بهبود میبخشد، فقر را کاهش و فرصتهاي زندگي را افزايش ميدهد.جداي از مفهوم سنتي سوادآموزي که شامل خواندن، نوشتن و حسابوکتاب ميشود، امروزه سواد، ابزاري براي شناسايي، درک، تفسير، ابداع و ايجاد ارتباط در دنياي ديجيتال است. درحالحاضر حداقل ۷۵۰ ميليون جوان و بزرگسال توانايي خواندن و نوشتن ندارند و ۲۵۰ ميليون کودک از دسترسينداشتن به مهارتهاي پايهاي سوادآموزي رنج ميبرند. در نتيجه تعداد بسياري از افراد کمسواد و
کممهارت، از مشارکت در جوامع خود محروم هستند.در سال ۲۰۱۶ کشورهاي اسکانديناوي جزء باسوادترين کشورهاي دنيا بودهاند. به ترتيب فنلاند، نروژ، ايسلند، دانمارک و سوئد پنج کشور اول باسواد دنيا را در اين سال تشکيل ميدهند. همچنين براساس آخرين سرشماري نفوس و مسکن، ۸۸ درصد از جمعيت ايران باسواد هستند که نسبت به آمار مشابه دو سال گذشته شش درصد افزايش داشته است. اين رقم ميان افراد ۱۰ تا۴۰ سال ۹۴.۷ درصد است.با وجود تلاشهاي گسترده و فراگيري که در نزدیک به چهار دهه براي محو بيسوادي در کشور انجام شده، هنوز تا رسيدن به ايدهآلِ ازبینرفتنِ قطعي بيسوادي در کشور بهویژه براساس استانداردهاي بينالمللي فاصله داريم. در اين ميان آمارهاي متفاوتي از کودکان بازمانده از تحصيل از سه ميليون کودک ايراني تا 500 هزار نفر در گردش است که بيشترين تمرکز آن در استانهاي مرزي و محروم کشور و نيز مناطق حاشيهاي شهرهاي بزرگ قرار گرفته است؛ موضوعي که با کودکان کار و خيابان در کشور ارتباط مستقيم يافته است، به عبارت ديگر وضعيت کودکان کار کشور با سطح و کيفيت سواد آنان و نيز خانوادههايشان پيوند مستقيم دارد. کودکاني که به دلايل گوناگوني که
غالبا از وضعيت اقتصادي خانوادهها منشأ گرفته است امکان دسترسي عادلانه به آموزش رسمي را نيافتهاند؛ علاوه بر اينکه فقدان يا کمبود زيرساختهاي آموزشي در روستاها و مناطق محروم بهویژه در مقاطع بعد از دبستان، ناهمواري جادهها و کمبود شديد وسايل حملونقل جادهاي در مناطق یادشده عملا کودکان فراواني را از چرخه آموزش بهعنوان طبيعيترين حق انساني خود محروم کرده است. کودکاني که در کودکي و در سن مدرسه از دسترسي به آموزش محروم شدهاند، غالبا در زمره محرومان ابدي سواد و آموزش در کشور به حساب ميآيند، چراکه نظام آموزش رسمي در کشور براي کودکاني که بههردليل از تحصيل بازماندهاند...
تعريف مشخص و برنامه مدوني ندارد و از سوي ديگر برنامهها و متون تدوينشده در نظام سوادآموزي که به بازماندگان سني 11 تا 49 سال اختصاص يافته نيز عملا نتوانسته است پاسخ شايسته و مناسبي متناسب با نيازهاي سني اين کودکان بدهد و حق وصل کودکان بازمانده از تحصيل به آموزش رسمي کشور باشد.
علاوه بر کودکان ايراني بازمانده از تحصيل بايد به جمعيت کودکان و نوجوانان بازمانده از تحصيل پناهنده و مهاجر ساکن در کشور اشاره کرد که پس از سالها تحمل تبعيض ناروا براي رفتن به مدارس دولتي، خوشبختانه در نتيجه اصلاح سياستها، قوانين و مقررات جاري در کشور، حق دسترسي برابر به آموزش رسمي را در سالهاي اخير به دست آوردهاند؛ گروهي که بهدليل سالها محدوديت و محروميت؛ امکان حضور در مدارس دولتي را از دست دادهاند و به دانشآموزان با کبر سن و بخشي از جمعيتِ بازماندگان از تحصيل در کشور ما تبديل شدهاند. کودکان و نوجواناني که در نتيجه سالها اقامت در ايران به بخشي از جامعه ما تبديل شدهاند و سرنوشت خوب و بد آنها در سرنوشت فرهنگي، اجتماعي و سياسي کشورمان اثرگذار است.
سازمان نهضت سوادآموزي که در دهههاي گذشته مسئوليت محو بيسوادي در کشور را عهدهدار بوده، امروز با پديده کودکان و نوجوانان بازمانده از تحصيلي روبهروست که از نظام آموزش رسمي وزارت آموزشوپرورش جا ماندهاند و براساس قوانين و مقررات جاري اين وزارتخانه، مجالي براي جبران قصورات گذشته ندارند، بنابراین بهمنظور جلوگيري از تشديد هرگونه آسيب اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي به کودکان سرزمينمان، شايسته است همت عالي خود را جزم کند و برنامهريزي جدي و تأثيرگذاري براي بازيابي سرمايههاي عظيم انساني که بهدليل دسترسينداشتن به نظام آموزشي رسمي از حرکت بازماندهاند؛ انجام دهد.
علاوه بر اينکه امروزه سازمانهاي غيردولتي فراواني درگير مسئله کودکان بازمانده از تحصيل شدهاند که بهرهگيري از ظرفيتهاي نهادينه آنان بهعنوان يک امر مسلم در برنامههاي توسعه اقتصادي، اجتماعي و سياسي کشور بهمنظور مقابله با بحران بيسوادي و کمسوادي در کشور و ارتقای استانداردهاي توسعه انساني باید مد نظر قرار گيرد.