|

توصیه مشفقانه به مجریان فقه و قانون

علی شفیعی- پژوهشگر دینی

کلیپی از برخورد عوامل نیروی انتظامی با خانم محترمی که به گمان برخوردکنندگان پوشش مناسبي نداشته است، پس از انتشار در فضای مجازی بازتاب‌های رسمی و غیررسمی فراوانی داشت. در این یادداشت فارغ از برخورد توجیه‌ناپذير عوامل برخورد‌کننده در این کلیپ به نکته‌ای بنیادی به گمان نگارنده باید توجه کرد و آن هم علل و عوامل این‌گونه رفتارهاست که هر‌از‌چندی رخ می‌دهد. علل و عوامل این‌گونه رفتارها البته فراوان و متفاوت‌اند؛ برخی می‌توانند روانی باشند و برخی دیگر جامعه‌شناسانه؛ اما آنچه در این نوشته مورد‌توجه است از نگاهی دیگر است.

الف) کم‌رنگ‌شدن رابطه فقه و اخلاق: یکی از عواملی که زمینه‌ساز این‌گونه رفتارهاست، کم‌رنگ‌شدن رابطه فقه و اخلاق، هم در دستگاه فقاهت و هم در مجریان خروجی فقه است. فقه، دانشی است تکلیف‌محور و اصطلاح تکلیف همان‌گونه که القا‌کننده است، همراه با سختی و آمریت است. این واقعیت اگر مورد‌توجه قرار نگیرد، جامعه برآمده از فقه، جامعه‌ای سخت ‌تحمل‌ناپذير خواهد شد. یکی از راه‌هایی که در آموزه‌های دینی پیشنهاد شده و به اعتراف تعدادي از اندیشمندان برای تلطیف جامعه فقهی مورد‌توجه برخي از عالمان بوده است، بهره‌گیری از اخلاق و اشراب روح اخلاق در فقه و جامعه فقهی بوده است. اخلاق می‌تواند نه‌تنها دستگاه فقاهت بلکه مجریان فقه را نیز مدیریت کند و به آنان بیاموزد که کرامت انسان‌ها اصلي خدشه‌ناپذير است و فقه و اجراي آن در هنگام تعارض با این اصل بنیادین باید تدبیر کند.
ب) دوگانه دین و انسان: مرحوم امام‌موسی ‌صدر سخنرانی خواندنی‌اي دارد که عنوان یکی از مجموعه سخنرانی‌های ایشان نیز شده که عبارت است از: «ادیان در خدمت انسان». رابطه دین و انسان قرائت‌های مختلف و متفاوتی داشته و دارد. مهم‌ترین پرسش در این مقوله این است: آیا دین در خدمت انسان است یا این انسان است که باید خدمتگزار دین باشد؟ دو ‌سویه این پرسش و پاسخ به آن، دو گفتمان و دو پارادایم بنیادین توليد می‌کند که اتخاذ هر یک پیامدها و تبعات متفاوتی دارد. پاسخ به این پرسش آن‌گاه عمق بیشتر و حساسیت فراوان‌تری پیدا می‌کند که ما با یک واقعیت مهم دیگر مواجهه می‌شویم و آن هم این است که ما آنچه داریم، فهم دین یا دین فهمیده‌شده است. اگر ما دین فهمیده‌شده - معرفت دینی - را خدمتگزار انسان بدانیم، به راحتی نمی‌توانیم به نام دین نه‌تنها این‌گونه رفتارها را داشته باشیم بلکه حتی نمی‌توانیم به‌نام دین فهمیده‌شده محدودیت و فیلترهای فراوانی بگذاریم. مشفقانه از متولیان این امور می‌خواهم ترتیبی اتخاذ كنند تا حداقل مجریان فقه و قانون نسبت به این امور توجه داده شوند که هنگام مواجهه با پاره‌ای از آنچه با دریافت‌هایشان ناهمسوست، از حوزه اخلاق رفتاری بیرون نروند و گمان نکنند با این رفتارها می‌توانند به نگهبانی از دین - که البته فهمی از دین
است - بپردازند.

کلیپی از برخورد عوامل نیروی انتظامی با خانم محترمی که به گمان برخوردکنندگان پوشش مناسبي نداشته است، پس از انتشار در فضای مجازی بازتاب‌های رسمی و غیررسمی فراوانی داشت. در این یادداشت فارغ از برخورد توجیه‌ناپذير عوامل برخورد‌کننده در این کلیپ به نکته‌ای بنیادی به گمان نگارنده باید توجه کرد و آن هم علل و عوامل این‌گونه رفتارهاست که هر‌از‌چندی رخ می‌دهد. علل و عوامل این‌گونه رفتارها البته فراوان و متفاوت‌اند؛ برخی می‌توانند روانی باشند و برخی دیگر جامعه‌شناسانه؛ اما آنچه در این نوشته مورد‌توجه است از نگاهی دیگر است.

الف) کم‌رنگ‌شدن رابطه فقه و اخلاق: یکی از عواملی که زمینه‌ساز این‌گونه رفتارهاست، کم‌رنگ‌شدن رابطه فقه و اخلاق، هم در دستگاه فقاهت و هم در مجریان خروجی فقه است. فقه، دانشی است تکلیف‌محور و اصطلاح تکلیف همان‌گونه که القا‌کننده است، همراه با سختی و آمریت است. این واقعیت اگر مورد‌توجه قرار نگیرد، جامعه برآمده از فقه، جامعه‌ای سخت ‌تحمل‌ناپذير خواهد شد. یکی از راه‌هایی که در آموزه‌های دینی پیشنهاد شده و به اعتراف تعدادي از اندیشمندان برای تلطیف جامعه فقهی مورد‌توجه برخي از عالمان بوده است، بهره‌گیری از اخلاق و اشراب روح اخلاق در فقه و جامعه فقهی بوده است. اخلاق می‌تواند نه‌تنها دستگاه فقاهت بلکه مجریان فقه را نیز مدیریت کند و به آنان بیاموزد که کرامت انسان‌ها اصلي خدشه‌ناپذير است و فقه و اجراي آن در هنگام تعارض با این اصل بنیادین باید تدبیر کند.
ب) دوگانه دین و انسان: مرحوم امام‌موسی ‌صدر سخنرانی خواندنی‌اي دارد که عنوان یکی از مجموعه سخنرانی‌های ایشان نیز شده که عبارت است از: «ادیان در خدمت انسان». رابطه دین و انسان قرائت‌های مختلف و متفاوتی داشته و دارد. مهم‌ترین پرسش در این مقوله این است: آیا دین در خدمت انسان است یا این انسان است که باید خدمتگزار دین باشد؟ دو ‌سویه این پرسش و پاسخ به آن، دو گفتمان و دو پارادایم بنیادین توليد می‌کند که اتخاذ هر یک پیامدها و تبعات متفاوتی دارد. پاسخ به این پرسش آن‌گاه عمق بیشتر و حساسیت فراوان‌تری پیدا می‌کند که ما با یک واقعیت مهم دیگر مواجهه می‌شویم و آن هم این است که ما آنچه داریم، فهم دین یا دین فهمیده‌شده است. اگر ما دین فهمیده‌شده - معرفت دینی - را خدمتگزار انسان بدانیم، به راحتی نمی‌توانیم به نام دین نه‌تنها این‌گونه رفتارها را داشته باشیم بلکه حتی نمی‌توانیم به‌نام دین فهمیده‌شده محدودیت و فیلترهای فراوانی بگذاریم. مشفقانه از متولیان این امور می‌خواهم ترتیبی اتخاذ كنند تا حداقل مجریان فقه و قانون نسبت به این امور توجه داده شوند که هنگام مواجهه با پاره‌ای از آنچه با دریافت‌هایشان ناهمسوست، از حوزه اخلاق رفتاری بیرون نروند و گمان نکنند با این رفتارها می‌توانند به نگهبانی از دین - که البته فهمی از دین
است - بپردازند.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها