|

نقد عباس سلیمی‌نمین به امیرانتظام

در شماره دوشنبه، ۲۷ فروردین روزنامه «شرق» مطلبی با تیتر «امیرانتظام در داوری اسناد» چاپ شد. عباس سلیمی‌نمین، پژوهشگر تاریخ انقلاب اسلامی، در واکنش به برخی مطالب مطرح‌شده در آن جوابیه‌ای تنظیم و برای «شرق» ارسال کرد که در ادامه متن آن را می‌خوانید.

بسمه تعالی
برادر عزیز جناب آقای رحمانیان
مدیرمسئول محترم روزنامه «شرق»
با سلام، به دنبال انتشار مصاحبه برنامه «خشت خام» با آقای امیرانتظام و ارائه مطلبی صددرصد خلاف مستندات تاریخی، حتی خلاف آنچه شخص ایشان به‏عنوان خاطرات در دو دهه قبل مکتوب و منتشر نموده بودند مطلبی را با عنوان «تحریف تاریخ» منتشر کردم. متعاقب آن سایت تاریخ ایرانی مصاحبه‏ای با آقای محسن میردامادی با این مضمون داشت که آقای امیرانتظام جاسوس نبوده است. روزنامه «شرق» این مصاحبه را در هفته گذشته منتشر کرد؛ لذا خواهشمند است به منظور تنویر افکار عمومی این سطور را در معرض قضاوت خوانندگان محترم خود قرار دهید.
هرچند آقای امیرانتظام محاکمه شده و به قول آقای عباس عبدی سزای اعمال خود را دیده است، اما با توجه به اینکه بعد از گذشت سال‏ها (دو دهه) اراده‌‏ای را شاهدیم که سعی در دگرگون‌کردن ماهیت رخدادهای گذشته و تغییر جایگاه مجرم با بی‌گناه را دارد یادآوری نکاتی را ضروری می‏دانم. قبل از آن باید توجه داشت آقای امیرانتظام در واکنش به اسناد به‌دست‌آمده از سفارت آمریکا و روابط غیرمتعارفش با بیگانگان قبل و بعد از انقلاب اسلامی، توجیهات متناقضی داشته است که نباید از آنها غافل شد:
۱- بر اساس خاطرات آقای امیرانتظام، وی در نامه‌ای به آقای خلخالی می‏نویسد «جناب آیت‌الله خلخالی، وکیل محترم مجلس شورای اسلامی! امروز نظریات جناب‌عالی را که در جلسه شورای اسلامی دوشنبه 23 تیرماه مطرح کرده بودید در روزنامه‌‏ها خواندم... آیا امکان ندارد که این اوراق موجود در سفارت آمریکا که از طرف کارمندان سفارت قبل از اشغال از بین برده نشد و صحیح و سالم در اختیار دانشجویان قرار گرفته برای این باشد که یک گروه از افراد وطن‌پرست و شرافتمند را ضایع کنند» (آن‌سوی اتهام، خاطرات عباس امیرانتظام، نشر نی، سال 81، صص2 و 131) در این روایت پذیرفته می‌شود که اسناد نشان از داشتن روابط غیرمتعارف با بیگانه دارد اما برجاماندن چنین اسنادی ناشی از رذالت آمریکایی‏ها قلمداد می‌شود.
۲- در جریان محاکمه امیرانتظام ادعای دیگری توسط وی و وکیلش مطرح می‌شود: «وکیل امیرانتظام در طول جلسات محاکمه وی به اتهام جاسوسی که از تلویزیون ایران پخش شد، ادعا کرد ترجمه اسناد مخدوش و معنای آنها کاملا تحریف شده است، بنابراین دادگاه تصمیم گرفت محاکمه را برای انجام تحقیقات بیشتر درباره اسناد متوقف کند. از چندین متخصص درخواست شد ترجمه را دوباره ارزیابی کنند. این ارزیابی یک هفته تمام به طول انجامید و در پایان اعلام شد ترجمه‌ها مطلوب و قابل‌استناد هستند. این برای ما آزمونی حساس بود. همگی نفس راحتی کشیدیم. عباس امیرانتظام به حبس محکوم شد و دوران محکومیت خود را آغاز کرد» (تسخیر، معصومه ابتکار، انتشارات مؤسسه اطلاعات، سال 79، ص135).
در این روایت آقای امیرانتظام هم صحت محتوای اسناد را می‏پذیرد و هم روال ثبت و ضبط آن را توسط عوامل سیا در سفارت، اما دانشجویان را به ترجمه غلط متن اسناد متهم می‌کند.
۳- در اردیبهشت سال 77 آقای امیرانتظام بعد از آزادی از زندان در مصاحبه‌ای می‏گوید: «اسناد فوق‌الذکر ساختگی است و در میان این اسناد گذاشته شده، به این دلیل که اساسا ماشین‏های کاغذخردکن اوراق، طوری اوراق را پودر می‌کند که هرگز امکان چسباندن مجدد آنها وجود ندارد. نامه‌هایی که در کتاب شماره 10 وجود دارد قبلا با دستگاه کاغذبری بریده شده، بعد چسبانده شده و سپس کاغذ را تایپ کرده‌اند. درحالی‌که اگر این کاغذها با دستگاه خردکن بریده شده بود هرگز نمی‏شد حروف را به‌درستی خواند». (روزنامه جامعه، هفت اردیبهشت77) در این روایت هرچند ادعاهای دیگری نیز برای به زیرسؤال‌بردن اسناد مطرح می‌گردد. اما اتهامی بزرگ به دانشجویان پیرو خط امام مطرح می‏شده و آن جعل اسناد است؛ به عبارت دیگر آقای امیرانتظام مدعی است اسنادی که مجرم‌بودن وی را ثابت می‌کنند توسط دانشجویان ساخته و پرداخته شده‌اند؛ ادعایی که در جریان محاکمه یا در نامه‌نگاری‌ها هرگز مطرح نشده بود. این اتهام بزرگ موجب شد تا بلافاصله مرکز نشر اسناد لانه جاسوسی (دانشجویان پیرو خط امام) با صدور بیانیه‏ای به اظهارات امیرانتظام پاسخ گوید: «امیرانتظام مطالبی در مورد روش‏های انهدام اسناد به‏صورت مغلوط نیز ابراز نموده است. اصولا برای سفارتخانه‏ای نظیر آمریکا با آن حجم وسیع فعالیت، انهدام کلیه اسناد طبقه‌بندی‌شده هر چقدر هم که میزان آن کاهش یافته باشد در هنگام مواجهه با حادثه‏ای که در 13 آبان 1358 روی داد، امکان‌پذیر نیست. در لانه جاسوسی آمریکا تعداد دو دستگاه پودرکن کاغذ و میکروفیش و تعدادی دستگاه‌های رشته کاغذ وجود داشته است. در مدتی ‏که عوامل سفارت با پرتاب گاز اشک‌آور در مقابل دانشجویان مقاومت می‏کردند برای جلب حمایت و توقف اقدامات دانشجویان با مراکز آمریکایی تماس می‏گرفتند و علی‌رغم تأکید آنها نسبت به انهدام اسناد مربوط به سازمان سیا به لطف ‌الهی با عجله‌ای که به خرج می‌دهند و فشار زیادی به دستگاه وارد می‌کنند، به‏طور طبیعی دستگاه خراب و از کار بازمی‏ایستد و به ناچار بخشی از اسناد باقی‌مانده سیا را با دستگاه‌های رشته‌کن رشته کرده و بخش ناچیزی را نیز موفق نمی‌شوند که منهدم نمایند... همان‎گونه که در خلال این اسناد مشاهده می‌شود عباس امیرانتظام به‌عنوان یک هدف تمام‌عیار عملیاتی سازمان سیا با کد و اسم رمز مبادرت به تبادل اطلاعات با مأموران سیا می‏نماید و بر ماهیت این مراودات کاملا اطلاع داشته و می‏دانسته که طرف گفت‌و‌گو نماینده سازمان جاسوسی آمریکا یعنی سیا می‏باشد. به‏علاوه امیرانتظام تصریح می‌کند که یکی از دلایل رفتن او به مأموریت سفارت ایران در سوئد آن است که مذاکره در خارج از تهران (ایران) آسان‌تر است». (اطلاعیه مرکز اسناد دانشجویان پیرو خط امام‌، اردیبهشت 77)
در همه این تلاش‌ها و موارد دیگری که به منظور اجتناب از مطول‌شدن مطلب از ذکر آن درمی‏گذریم یک مسئله از نظر آقای امیرانتظام مسجل است و آن مجرمانه‌بودن محتوای اسناد مربوط به وی است؛ بنابراین با وجود چنین اذعان غیرمستقیمی، آقای محسن میردامادی نمی‌تواند ادعا کند که اسناد نشان از روابط غیرمتعارف ایشان با بیگانگان ندارد، مگر آنکه بپذیرند اسناد توسط خودشان ساخته و پرداخته شده یا توسط آمریکایی‌ها کارسازی شده‌اند و...
البته جناب میردامادی به‏ خوبی واقف‌اند که اظهارنظر ایشان در مورد روابط غیرمتعارف آقای امیرانتظام با بیگانه ارزش تاریخی ندارد بلکه به سبب گرایش اخیر ایشان به سوی نهضت‌ آزادی به نوعی دادوستد تلقی خواهد شد، اما متأسفانه یک‌سویه؛ زیرا آقای امیرانتظام حتی در مصاحبه اخیرش با «خشت خام» از ادعاهایش علیه دانشجویان دست برنداشته است. حتی اگر متقابلا امتیازی دریافت می‏داشتند شایسته‌تر آن بود که افرادی چون ایشان بعد از تغییر رویکردهایشان، از ارزش‏ها و اصول هزینه نکنند بلکه با اذعان به برخی تندروی‌ها در مقام دفاع از مصالح جامعه از خود هزینه کنند والا روابط غیرمتعارف آقای امیرانتظام با بیگانه حتی براساس معیارهای دوستان جبهه‌ ملی نیز قابل‌پذیرش نبوده است. ایشان علاوه بر ارتباط با ریچارد کاتم (مأمور برجسته سیا) در دهه سی از ابتدای دهه چهل با مأمور دیگری از سازمان اطلاعات آمریکا به نام جرج کیو با اسم مستعار ادلیک پیوند می‏خورد. بعد از قیام سراسری ملت ایران که آقای امیرانتظام مجددا در سر راه مهندس بازرگان قرار می‏گیرد سردمدار مرتبط‌کردن اعضای نهضت با عوامل سیا تحت عنوان فعالان حقوق‌ بشر است؛ به نوعی که دکتر کریم سنجابی می‏گوید: «در همین ایام بود که از طرف سازمان حقوق‌دانان بین‌الملل، شخصی، به نظرم اگر اشتباه نکنم به نام ویلیام باتلر وارد ایران شد... متوجه شدم این آقای باتلر در جمع رفقای مهندس بازرگان بیگانه نیست و به اصطلاح «سلمان منا اهل بیت» است و با آنها از سوابق کارها و فعالیت مشترکشان صحبت می‌کند. از آنجا دریافتم که تشکیل جمعیت ما مرتبط با سوابقی است و با دستگاه‌های خارجی هم ارتباط دارد. و از آن تاریخ به بعد بنده در این جمعیت طرفداران حقوق ‌بشر ایران شرکت نکردم». (‌خاطرات سیاسی دکتر کریم سنجابی، انتشارات صدای معاصر، سال 81، ص315)
البته آقای صدر حاج‌سید‌جوادی نیز در خاطراتش به رابط‌بودن آقای امیرانتظام با آمریکایی‏ها اشاره دارد. (ر.ک به خاطرات صدر انقلاب، ص28) بر این اساس از یک‌سو استدلال‏های بسیار ضعیف آقای امیرانتظام برای زیرسؤال‌بردن اسناد به‌دست‌آمده در سفارت و از دیگر سو دوری‌جستن بخش قابل‌توجهی از نیروهای نهضت آزادی از ایشان حتی قبل از دستگیری و کشف اسناد -که به دلیل فراگیری و کثرت مصادیق آن در خاطرات وی نیز قابل کتمان نبوده است-درمجموع مسائلی نیستند که بتوان به‏سهولت آنها را نادیده گرفت. صدور اطلاعیه از سوی عده‏‏‌ای از اعضای نهضت آزادی علیه آقای امیرانتظام، اظهارات صریح آقای ابراهیم یزدی درمورد شخصیت ایشان و تأکید بر این که «اگر من جای نخست‌وزیر بودم هرگز شما را برای همکاری در دولت موقت دعوت به کار نمی‏‏کردم» و... جملگی به قبل از تصرف لانه جاسوسی و کشف اسناد مرتبطین با این سفارت بازمی‌گردد. حتی مرحوم بازرگان نیز شرط همکاری آقای امیرانتظام با خود را در شهریور 57، منفک‌شدن وی از اشتغالات بازرگانی؟! اعلام می‌کند که متأسفانه این قول براساس مستندات خاطرات وی محقق نمی‌شود. بدون تردید آقای بازرگان با این شرط نمی‏خواسته راه امرارمعاش امیرانتظام را سد کند زیرا اصولا معلوم نبود چه زمانی انقلاب ملت پیروز خواهد شد؛ به‌ویژه در چارچوب مطالبات نهضت آزادی، اما زمانی دلیل این نگرانی مشخص شد که بعد از انقلاب مراودات پرمسئله وی برملا گردید. هرچند آقای امیرانتظام در خاطرات خود ارتباطات اقتصادی پرشائبه را نفی می‌کند، اما مشخص نمی‏سازد که دلیل تأکید آقای بازرگان بر این شرط چه بوده است.
آقای ناصر میناچی هم‌زمان، به دنبال افشاگری دانشجویان پیرو خط امام دستگیر می‌شود به فاصله کوتاهی (چند ساعت) واکنش‏های شدید همه سلایق سیاسی من‌جمله حزب جمهوری اسلامی منجر به آزادی وی می‌گردد، در‌حالی‏که هیچ‏کس، حتی نیروهای مجتمع در دولت موقت حاضر به دفاع از آقای امیرانتظام برای آزادی‏اش نشده‏اند. این واقعیت در خاطرات امیرانتظام به‏کرات در قالب ناراحتی و گلایه از بی‏تفاوتی آنان ابراز شده است. افرادی چون آقای میردامادی می‌توانند تغییر دیدگاه داشته باشند اما منطقی نخواهد بود که برخی خطاهای خود همچون نگهداری آقای امیرانتظام در اقامتگاه دانشجویان خط امام را با دادن امتیاز به ایشان در مورد روابط غیرمتعارفش با بیگانه جبران کنند.
براساس گزارش سفارت آمریکا در تهران به سفیر واشنگتن در سوئد آقای امیرانتظام یکی از دلایل پذیرش مسئولیت سفارت ایران در استکهلم را داشتن آزادی بیشتر برای ارتباط با آمریکایی‏ها قید می‌کند: «او (امیرانتظام) اینجا به بعضی از ما گفته است که امکان دارد در استکهلم در موقعیتی بهتر از این‏جا برای پاسخ‏گویی به آن باشد. فرض بر این است که رفتن او لااقل تا اندازه‏ای ناشی از پیچیدگی‏ها و مانورهای حلقه داخلی انقلاب می‏باشد و این باعث شده که امیرانتظام احساس کند که درحال‌حاضر در خارج از ایران راحت‏تر خواهد بود». (اسناد لانه جاسوسی آمریکا، کتاب اول، مؤسسه مطالعات و پژوهش‏های سیاسی، ص539)
در گزارش اولین ملاقات سفارت در استکهلم با امیرانتظام به وزیر امورخارجه آمریکا در واشنگتن نیز می‌خوانیم: «در مراسم استقبال از انتظام در استکهلم کاردار ما او را از علاقه سفارت به حفظ همکاری نزدیک با هیئت او مطمئن ساخت و تأکید کرد که ما دوست داریم در مواقع لزوم کمک کنیم. انتظام گفت: ما از این ملاقات مقدماتی بسیار خوشحال شدیم و اظهار امیدواری کرد که ما مسائل خودمان را به او ارجاع کنیم... (همان، ص543)
آیا روابط عادی سیاسی، در خارج ایران با آمریکایی‌ها به‏ویژه با افسران بلندپایه سیا بهتر می‌تواند صورت‌ گیرد یا روابط غیر‌متعارف؟ همچنین آیا اعلام آمادگی برای حل مسائل و پیشبرد تمایلات آمریکا در ایران امری عادی است؟ محتاطانه‌‌ترین قضاوت در این زمینه آن است که آقای امیرانتظام دارای روابط غیرمتعارف با بیگانه بوده و در مسیر تأمین نظرات آنان در ایران گام برمی‏داشته است. بنابراین به غلط پنداشته می‌شود که می‏توان واقعیت‏های تاریخ را وارونه ساخت.

در شماره دوشنبه، ۲۷ فروردین روزنامه «شرق» مطلبی با تیتر «امیرانتظام در داوری اسناد» چاپ شد. عباس سلیمی‌نمین، پژوهشگر تاریخ انقلاب اسلامی، در واکنش به برخی مطالب مطرح‌شده در آن جوابیه‌ای تنظیم و برای «شرق» ارسال کرد که در ادامه متن آن را می‌خوانید.

بسمه تعالی
برادر عزیز جناب آقای رحمانیان
مدیرمسئول محترم روزنامه «شرق»
با سلام، به دنبال انتشار مصاحبه برنامه «خشت خام» با آقای امیرانتظام و ارائه مطلبی صددرصد خلاف مستندات تاریخی، حتی خلاف آنچه شخص ایشان به‏عنوان خاطرات در دو دهه قبل مکتوب و منتشر نموده بودند مطلبی را با عنوان «تحریف تاریخ» منتشر کردم. متعاقب آن سایت تاریخ ایرانی مصاحبه‏ای با آقای محسن میردامادی با این مضمون داشت که آقای امیرانتظام جاسوس نبوده است. روزنامه «شرق» این مصاحبه را در هفته گذشته منتشر کرد؛ لذا خواهشمند است به منظور تنویر افکار عمومی این سطور را در معرض قضاوت خوانندگان محترم خود قرار دهید.
هرچند آقای امیرانتظام محاکمه شده و به قول آقای عباس عبدی سزای اعمال خود را دیده است، اما با توجه به اینکه بعد از گذشت سال‏ها (دو دهه) اراده‌‏ای را شاهدیم که سعی در دگرگون‌کردن ماهیت رخدادهای گذشته و تغییر جایگاه مجرم با بی‌گناه را دارد یادآوری نکاتی را ضروری می‏دانم. قبل از آن باید توجه داشت آقای امیرانتظام در واکنش به اسناد به‌دست‌آمده از سفارت آمریکا و روابط غیرمتعارفش با بیگانگان قبل و بعد از انقلاب اسلامی، توجیهات متناقضی داشته است که نباید از آنها غافل شد:
۱- بر اساس خاطرات آقای امیرانتظام، وی در نامه‌ای به آقای خلخالی می‏نویسد «جناب آیت‌الله خلخالی، وکیل محترم مجلس شورای اسلامی! امروز نظریات جناب‌عالی را که در جلسه شورای اسلامی دوشنبه 23 تیرماه مطرح کرده بودید در روزنامه‌‏ها خواندم... آیا امکان ندارد که این اوراق موجود در سفارت آمریکا که از طرف کارمندان سفارت قبل از اشغال از بین برده نشد و صحیح و سالم در اختیار دانشجویان قرار گرفته برای این باشد که یک گروه از افراد وطن‌پرست و شرافتمند را ضایع کنند» (آن‌سوی اتهام، خاطرات عباس امیرانتظام، نشر نی، سال 81، صص2 و 131) در این روایت پذیرفته می‌شود که اسناد نشان از داشتن روابط غیرمتعارف با بیگانه دارد اما برجاماندن چنین اسنادی ناشی از رذالت آمریکایی‏ها قلمداد می‌شود.
۲- در جریان محاکمه امیرانتظام ادعای دیگری توسط وی و وکیلش مطرح می‌شود: «وکیل امیرانتظام در طول جلسات محاکمه وی به اتهام جاسوسی که از تلویزیون ایران پخش شد، ادعا کرد ترجمه اسناد مخدوش و معنای آنها کاملا تحریف شده است، بنابراین دادگاه تصمیم گرفت محاکمه را برای انجام تحقیقات بیشتر درباره اسناد متوقف کند. از چندین متخصص درخواست شد ترجمه را دوباره ارزیابی کنند. این ارزیابی یک هفته تمام به طول انجامید و در پایان اعلام شد ترجمه‌ها مطلوب و قابل‌استناد هستند. این برای ما آزمونی حساس بود. همگی نفس راحتی کشیدیم. عباس امیرانتظام به حبس محکوم شد و دوران محکومیت خود را آغاز کرد» (تسخیر، معصومه ابتکار، انتشارات مؤسسه اطلاعات، سال 79، ص135).
در این روایت آقای امیرانتظام هم صحت محتوای اسناد را می‏پذیرد و هم روال ثبت و ضبط آن را توسط عوامل سیا در سفارت، اما دانشجویان را به ترجمه غلط متن اسناد متهم می‌کند.
۳- در اردیبهشت سال 77 آقای امیرانتظام بعد از آزادی از زندان در مصاحبه‌ای می‏گوید: «اسناد فوق‌الذکر ساختگی است و در میان این اسناد گذاشته شده، به این دلیل که اساسا ماشین‏های کاغذخردکن اوراق، طوری اوراق را پودر می‌کند که هرگز امکان چسباندن مجدد آنها وجود ندارد. نامه‌هایی که در کتاب شماره 10 وجود دارد قبلا با دستگاه کاغذبری بریده شده، بعد چسبانده شده و سپس کاغذ را تایپ کرده‌اند. درحالی‌که اگر این کاغذها با دستگاه خردکن بریده شده بود هرگز نمی‏شد حروف را به‌درستی خواند». (روزنامه جامعه، هفت اردیبهشت77) در این روایت هرچند ادعاهای دیگری نیز برای به زیرسؤال‌بردن اسناد مطرح می‌گردد. اما اتهامی بزرگ به دانشجویان پیرو خط امام مطرح می‏شده و آن جعل اسناد است؛ به عبارت دیگر آقای امیرانتظام مدعی است اسنادی که مجرم‌بودن وی را ثابت می‌کنند توسط دانشجویان ساخته و پرداخته شده‌اند؛ ادعایی که در جریان محاکمه یا در نامه‌نگاری‌ها هرگز مطرح نشده بود. این اتهام بزرگ موجب شد تا بلافاصله مرکز نشر اسناد لانه جاسوسی (دانشجویان پیرو خط امام) با صدور بیانیه‏ای به اظهارات امیرانتظام پاسخ گوید: «امیرانتظام مطالبی در مورد روش‏های انهدام اسناد به‏صورت مغلوط نیز ابراز نموده است. اصولا برای سفارتخانه‏ای نظیر آمریکا با آن حجم وسیع فعالیت، انهدام کلیه اسناد طبقه‌بندی‌شده هر چقدر هم که میزان آن کاهش یافته باشد در هنگام مواجهه با حادثه‏ای که در 13 آبان 1358 روی داد، امکان‌پذیر نیست. در لانه جاسوسی آمریکا تعداد دو دستگاه پودرکن کاغذ و میکروفیش و تعدادی دستگاه‌های رشته کاغذ وجود داشته است. در مدتی ‏که عوامل سفارت با پرتاب گاز اشک‌آور در مقابل دانشجویان مقاومت می‏کردند برای جلب حمایت و توقف اقدامات دانشجویان با مراکز آمریکایی تماس می‏گرفتند و علی‌رغم تأکید آنها نسبت به انهدام اسناد مربوط به سازمان سیا به لطف ‌الهی با عجله‌ای که به خرج می‌دهند و فشار زیادی به دستگاه وارد می‌کنند، به‏طور طبیعی دستگاه خراب و از کار بازمی‏ایستد و به ناچار بخشی از اسناد باقی‌مانده سیا را با دستگاه‌های رشته‌کن رشته کرده و بخش ناچیزی را نیز موفق نمی‌شوند که منهدم نمایند... همان‎گونه که در خلال این اسناد مشاهده می‌شود عباس امیرانتظام به‌عنوان یک هدف تمام‌عیار عملیاتی سازمان سیا با کد و اسم رمز مبادرت به تبادل اطلاعات با مأموران سیا می‏نماید و بر ماهیت این مراودات کاملا اطلاع داشته و می‏دانسته که طرف گفت‌و‌گو نماینده سازمان جاسوسی آمریکا یعنی سیا می‏باشد. به‏علاوه امیرانتظام تصریح می‌کند که یکی از دلایل رفتن او به مأموریت سفارت ایران در سوئد آن است که مذاکره در خارج از تهران (ایران) آسان‌تر است». (اطلاعیه مرکز اسناد دانشجویان پیرو خط امام‌، اردیبهشت 77)
در همه این تلاش‌ها و موارد دیگری که به منظور اجتناب از مطول‌شدن مطلب از ذکر آن درمی‏گذریم یک مسئله از نظر آقای امیرانتظام مسجل است و آن مجرمانه‌بودن محتوای اسناد مربوط به وی است؛ بنابراین با وجود چنین اذعان غیرمستقیمی، آقای محسن میردامادی نمی‌تواند ادعا کند که اسناد نشان از روابط غیرمتعارف ایشان با بیگانگان ندارد، مگر آنکه بپذیرند اسناد توسط خودشان ساخته و پرداخته شده یا توسط آمریکایی‌ها کارسازی شده‌اند و...
البته جناب میردامادی به‏ خوبی واقف‌اند که اظهارنظر ایشان در مورد روابط غیرمتعارف آقای امیرانتظام با بیگانه ارزش تاریخی ندارد بلکه به سبب گرایش اخیر ایشان به سوی نهضت‌ آزادی به نوعی دادوستد تلقی خواهد شد، اما متأسفانه یک‌سویه؛ زیرا آقای امیرانتظام حتی در مصاحبه اخیرش با «خشت خام» از ادعاهایش علیه دانشجویان دست برنداشته است. حتی اگر متقابلا امتیازی دریافت می‏داشتند شایسته‌تر آن بود که افرادی چون ایشان بعد از تغییر رویکردهایشان، از ارزش‏ها و اصول هزینه نکنند بلکه با اذعان به برخی تندروی‌ها در مقام دفاع از مصالح جامعه از خود هزینه کنند والا روابط غیرمتعارف آقای امیرانتظام با بیگانه حتی براساس معیارهای دوستان جبهه‌ ملی نیز قابل‌پذیرش نبوده است. ایشان علاوه بر ارتباط با ریچارد کاتم (مأمور برجسته سیا) در دهه سی از ابتدای دهه چهل با مأمور دیگری از سازمان اطلاعات آمریکا به نام جرج کیو با اسم مستعار ادلیک پیوند می‏خورد. بعد از قیام سراسری ملت ایران که آقای امیرانتظام مجددا در سر راه مهندس بازرگان قرار می‏گیرد سردمدار مرتبط‌کردن اعضای نهضت با عوامل سیا تحت عنوان فعالان حقوق‌ بشر است؛ به نوعی که دکتر کریم سنجابی می‏گوید: «در همین ایام بود که از طرف سازمان حقوق‌دانان بین‌الملل، شخصی، به نظرم اگر اشتباه نکنم به نام ویلیام باتلر وارد ایران شد... متوجه شدم این آقای باتلر در جمع رفقای مهندس بازرگان بیگانه نیست و به اصطلاح «سلمان منا اهل بیت» است و با آنها از سوابق کارها و فعالیت مشترکشان صحبت می‌کند. از آنجا دریافتم که تشکیل جمعیت ما مرتبط با سوابقی است و با دستگاه‌های خارجی هم ارتباط دارد. و از آن تاریخ به بعد بنده در این جمعیت طرفداران حقوق ‌بشر ایران شرکت نکردم». (‌خاطرات سیاسی دکتر کریم سنجابی، انتشارات صدای معاصر، سال 81، ص315)
البته آقای صدر حاج‌سید‌جوادی نیز در خاطراتش به رابط‌بودن آقای امیرانتظام با آمریکایی‏ها اشاره دارد. (ر.ک به خاطرات صدر انقلاب، ص28) بر این اساس از یک‌سو استدلال‏های بسیار ضعیف آقای امیرانتظام برای زیرسؤال‌بردن اسناد به‌دست‌آمده در سفارت و از دیگر سو دوری‌جستن بخش قابل‌توجهی از نیروهای نهضت آزادی از ایشان حتی قبل از دستگیری و کشف اسناد -که به دلیل فراگیری و کثرت مصادیق آن در خاطرات وی نیز قابل کتمان نبوده است-درمجموع مسائلی نیستند که بتوان به‏سهولت آنها را نادیده گرفت. صدور اطلاعیه از سوی عده‏‏‌ای از اعضای نهضت آزادی علیه آقای امیرانتظام، اظهارات صریح آقای ابراهیم یزدی درمورد شخصیت ایشان و تأکید بر این که «اگر من جای نخست‌وزیر بودم هرگز شما را برای همکاری در دولت موقت دعوت به کار نمی‏‏کردم» و... جملگی به قبل از تصرف لانه جاسوسی و کشف اسناد مرتبطین با این سفارت بازمی‌گردد. حتی مرحوم بازرگان نیز شرط همکاری آقای امیرانتظام با خود را در شهریور 57، منفک‌شدن وی از اشتغالات بازرگانی؟! اعلام می‌کند که متأسفانه این قول براساس مستندات خاطرات وی محقق نمی‌شود. بدون تردید آقای بازرگان با این شرط نمی‏خواسته راه امرارمعاش امیرانتظام را سد کند زیرا اصولا معلوم نبود چه زمانی انقلاب ملت پیروز خواهد شد؛ به‌ویژه در چارچوب مطالبات نهضت آزادی، اما زمانی دلیل این نگرانی مشخص شد که بعد از انقلاب مراودات پرمسئله وی برملا گردید. هرچند آقای امیرانتظام در خاطرات خود ارتباطات اقتصادی پرشائبه را نفی می‌کند، اما مشخص نمی‏سازد که دلیل تأکید آقای بازرگان بر این شرط چه بوده است.
آقای ناصر میناچی هم‌زمان، به دنبال افشاگری دانشجویان پیرو خط امام دستگیر می‌شود به فاصله کوتاهی (چند ساعت) واکنش‏های شدید همه سلایق سیاسی من‌جمله حزب جمهوری اسلامی منجر به آزادی وی می‌گردد، در‌حالی‏که هیچ‏کس، حتی نیروهای مجتمع در دولت موقت حاضر به دفاع از آقای امیرانتظام برای آزادی‏اش نشده‏اند. این واقعیت در خاطرات امیرانتظام به‏کرات در قالب ناراحتی و گلایه از بی‏تفاوتی آنان ابراز شده است. افرادی چون آقای میردامادی می‌توانند تغییر دیدگاه داشته باشند اما منطقی نخواهد بود که برخی خطاهای خود همچون نگهداری آقای امیرانتظام در اقامتگاه دانشجویان خط امام را با دادن امتیاز به ایشان در مورد روابط غیرمتعارفش با بیگانه جبران کنند.
براساس گزارش سفارت آمریکا در تهران به سفیر واشنگتن در سوئد آقای امیرانتظام یکی از دلایل پذیرش مسئولیت سفارت ایران در استکهلم را داشتن آزادی بیشتر برای ارتباط با آمریکایی‏ها قید می‌کند: «او (امیرانتظام) اینجا به بعضی از ما گفته است که امکان دارد در استکهلم در موقعیتی بهتر از این‏جا برای پاسخ‏گویی به آن باشد. فرض بر این است که رفتن او لااقل تا اندازه‏ای ناشی از پیچیدگی‏ها و مانورهای حلقه داخلی انقلاب می‏باشد و این باعث شده که امیرانتظام احساس کند که درحال‌حاضر در خارج از ایران راحت‏تر خواهد بود». (اسناد لانه جاسوسی آمریکا، کتاب اول، مؤسسه مطالعات و پژوهش‏های سیاسی، ص539)
در گزارش اولین ملاقات سفارت در استکهلم با امیرانتظام به وزیر امورخارجه آمریکا در واشنگتن نیز می‌خوانیم: «در مراسم استقبال از انتظام در استکهلم کاردار ما او را از علاقه سفارت به حفظ همکاری نزدیک با هیئت او مطمئن ساخت و تأکید کرد که ما دوست داریم در مواقع لزوم کمک کنیم. انتظام گفت: ما از این ملاقات مقدماتی بسیار خوشحال شدیم و اظهار امیدواری کرد که ما مسائل خودمان را به او ارجاع کنیم... (همان، ص543)
آیا روابط عادی سیاسی، در خارج ایران با آمریکایی‌ها به‏ویژه با افسران بلندپایه سیا بهتر می‌تواند صورت‌ گیرد یا روابط غیر‌متعارف؟ همچنین آیا اعلام آمادگی برای حل مسائل و پیشبرد تمایلات آمریکا در ایران امری عادی است؟ محتاطانه‌‌ترین قضاوت در این زمینه آن است که آقای امیرانتظام دارای روابط غیرمتعارف با بیگانه بوده و در مسیر تأمین نظرات آنان در ایران گام برمی‏داشته است. بنابراین به غلط پنداشته می‌شود که می‏توان واقعیت‏های تاریخ را وارونه ساخت.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها