|

نگاهی به نمایش کوروش، کار پری صابری

آسوده بخوابد؟ شما بیدارید؟

احمد طالبی‌نژاد

یک: اینکه بالاخره باید کسی آستین بالا می‌زد و درباره معرفی کوروش به زبان هنر کاری می‌کرد که جای شک و تردید ندارد. سال‌هاست می‌شنویم فلان فیلم‌ساز قرار است فیلم‌نامه کوروش را بنویسد یا نوشته است و فلان تهیه‌کننده (که حالا مرحوم شده) هم قرار است آن را تهیه کند، ولی همه اینها وعده سر خرمن بود و هست و چه پول‌هایی که این وسط ردوبدل شد و کورش همچنان برای دوستدارانش که هر سال هم با کلی مشقت خود را به پاسارگاد می‌رسانند تا «از دور به طریق مذکور» مقبره‌اش را ببینند، ناشناس مانده است، مگر در حد چند جمله از منشور او که بنا بر برخی روایت‌ها، نخستین منشور حقوق ‌بشر بوده است.

دو: پری صابری را هم خوب می‌شناسیم؛ بانویی خردمند که همواره در کار نمایش بوده و دغدغه اصلی‌اش هم - دست‌کم در سال‌های پس از انقلاب- معرفی بزرگان فرهنگ و ادب و تاریخ ایران‌زمین بوده است. همو سرانجام آستین بالا زد و به تهیه‌کنندگی جهانگیر کوثری، به سراغ کوروش رفت و نمایشی فراهم آورد به نام کوروش که این روز‌ها در سالن اصلی تالار وحدت بر صحنه است. بیشتر تماشاگرانش هم کسانی هستند که در سال‌های اخیر نسبت به این شخصیت نیمه‌تاریخی/ نیمه‌قدسی، ارادت ویژه پیدا کرده‌اند، به همین دلیل در طول این نمایش طولانی، زمزمه‌هایشان، به‌ویژه وقتی برای فرزندشان یا همراه جوانشان به طرزی پیشگویانه ادامه ماجرا را تعریف می‌کنند تا دانستنی‌های خود درباره این ابرمرد را به رخ بکشند، می‌شود از این ارادت مطلع شد، اما برای کسانی که فارغ از موضوع آمده‌اند تا نمایشی ببینند، کوروش هیچ در چنته ندارد.
متن به‌شدت شلخته و شعاری و بیانیه‌وار است و مملو از واژگان عربی و گاه مترادف. مثلا: «زخمی و مجروح» یا اصطلاحات کاملا عربی که با جوهر این نمایش در تعارض قرار می‌گیرد و... «درست مثل برخی که در نوشتار و گفتار بین پارسی و عربی معلق مانده‌اند و برای کم‌نیاوردن می‌گویند «سلام و درود» که خب می‌دانیم سلام همان درود است و درود همان سلام. باری متن، هم بد نوشته شده و هم بد اجرا می‌شود. غیر از آرش آصفی در نقش کوروش و عاطفه رضوی در نقش تومی ریس، دیگر بازیگران به‌جای بازی نمایشی، خطابه می‌خوانند و شعار‌های خانم صابری را درباره بزرگی کوروش فریاد می‌زنند، بلکه به گوش جهانیان برسد که نمی‌رسد. یک آوازخوان هم راه‌و‌بی‌راه می‌آید و به شیوه پیش‌پرده‌خوانان قدیمی آواز نه‌چندان دلنشینی می‌خواند و می‌رود پشت پرده تا نوبت بعدی. بنابراین آنچه به نوشته و اجرای نمایش مربوط می‌شود، یادآور نمایش‌های ملی و میهنی‌ای است که در سال‌های دور در مدارس اجرا می‌شد تا عرق ملی نوباوگان این سرزمین را برانگیزاند، اما از حق نگذریم، در طول نمایش شاهد چند فقره حرکات موزون هم هستیم که به گواهی برنوشت نمایش توسط نادر رجب‌پور، استاد این هنر در ایران، طراحی و اجرا شده است و اگر این لحظه‌های زیبا و مفرح نبود، من یکی اصلا طاقت نمی‌آوردم تا پایان بمانم و حتما در تاریکی از سالن فرار می‌کردم. طراحی هنری کار را هم خسرو خورشیدی برعهده داشته و تهیه‌کننده هم برای هرچه باشکوه به‌اجرادرآوردن منویات خانم صابری از هیچ‌چیز کوتاهی نکرده، اما من اگر جای او بودم، از خانم صابری خواهش می‌کردم متن را بدهد به یکی از کسانی که هم در عرصه نمایش و هم در نگارش متون کهن سابقه و تجربه دارد. آن‌وقت با نمایشی روبه‌رو می‌شدیم که از همان دقایق نخست مخاطبش را کلافه نمی‌کرد و گروه نمایشگران هم باافتخار می‌توانستند خطاب به کوروش ادعا کنند «آسوده بخواب که ما بیداریم»، ولی همین که این گروه برخلاف سینماگران هیجان‌زده و بی‌بخار سرانجام تصویری هرچند ناقص از کوروش را در معرض دید تهرانیان قرار دادند، جای سپاس دارد.

یک: اینکه بالاخره باید کسی آستین بالا می‌زد و درباره معرفی کوروش به زبان هنر کاری می‌کرد که جای شک و تردید ندارد. سال‌هاست می‌شنویم فلان فیلم‌ساز قرار است فیلم‌نامه کوروش را بنویسد یا نوشته است و فلان تهیه‌کننده (که حالا مرحوم شده) هم قرار است آن را تهیه کند، ولی همه اینها وعده سر خرمن بود و هست و چه پول‌هایی که این وسط ردوبدل شد و کورش همچنان برای دوستدارانش که هر سال هم با کلی مشقت خود را به پاسارگاد می‌رسانند تا «از دور به طریق مذکور» مقبره‌اش را ببینند، ناشناس مانده است، مگر در حد چند جمله از منشور او که بنا بر برخی روایت‌ها، نخستین منشور حقوق ‌بشر بوده است.

دو: پری صابری را هم خوب می‌شناسیم؛ بانویی خردمند که همواره در کار نمایش بوده و دغدغه اصلی‌اش هم - دست‌کم در سال‌های پس از انقلاب- معرفی بزرگان فرهنگ و ادب و تاریخ ایران‌زمین بوده است. همو سرانجام آستین بالا زد و به تهیه‌کنندگی جهانگیر کوثری، به سراغ کوروش رفت و نمایشی فراهم آورد به نام کوروش که این روز‌ها در سالن اصلی تالار وحدت بر صحنه است. بیشتر تماشاگرانش هم کسانی هستند که در سال‌های اخیر نسبت به این شخصیت نیمه‌تاریخی/ نیمه‌قدسی، ارادت ویژه پیدا کرده‌اند، به همین دلیل در طول این نمایش طولانی، زمزمه‌هایشان، به‌ویژه وقتی برای فرزندشان یا همراه جوانشان به طرزی پیشگویانه ادامه ماجرا را تعریف می‌کنند تا دانستنی‌های خود درباره این ابرمرد را به رخ بکشند، می‌شود از این ارادت مطلع شد، اما برای کسانی که فارغ از موضوع آمده‌اند تا نمایشی ببینند، کوروش هیچ در چنته ندارد.
متن به‌شدت شلخته و شعاری و بیانیه‌وار است و مملو از واژگان عربی و گاه مترادف. مثلا: «زخمی و مجروح» یا اصطلاحات کاملا عربی که با جوهر این نمایش در تعارض قرار می‌گیرد و... «درست مثل برخی که در نوشتار و گفتار بین پارسی و عربی معلق مانده‌اند و برای کم‌نیاوردن می‌گویند «سلام و درود» که خب می‌دانیم سلام همان درود است و درود همان سلام. باری متن، هم بد نوشته شده و هم بد اجرا می‌شود. غیر از آرش آصفی در نقش کوروش و عاطفه رضوی در نقش تومی ریس، دیگر بازیگران به‌جای بازی نمایشی، خطابه می‌خوانند و شعار‌های خانم صابری را درباره بزرگی کوروش فریاد می‌زنند، بلکه به گوش جهانیان برسد که نمی‌رسد. یک آوازخوان هم راه‌و‌بی‌راه می‌آید و به شیوه پیش‌پرده‌خوانان قدیمی آواز نه‌چندان دلنشینی می‌خواند و می‌رود پشت پرده تا نوبت بعدی. بنابراین آنچه به نوشته و اجرای نمایش مربوط می‌شود، یادآور نمایش‌های ملی و میهنی‌ای است که در سال‌های دور در مدارس اجرا می‌شد تا عرق ملی نوباوگان این سرزمین را برانگیزاند، اما از حق نگذریم، در طول نمایش شاهد چند فقره حرکات موزون هم هستیم که به گواهی برنوشت نمایش توسط نادر رجب‌پور، استاد این هنر در ایران، طراحی و اجرا شده است و اگر این لحظه‌های زیبا و مفرح نبود، من یکی اصلا طاقت نمی‌آوردم تا پایان بمانم و حتما در تاریکی از سالن فرار می‌کردم. طراحی هنری کار را هم خسرو خورشیدی برعهده داشته و تهیه‌کننده هم برای هرچه باشکوه به‌اجرادرآوردن منویات خانم صابری از هیچ‌چیز کوتاهی نکرده، اما من اگر جای او بودم، از خانم صابری خواهش می‌کردم متن را بدهد به یکی از کسانی که هم در عرصه نمایش و هم در نگارش متون کهن سابقه و تجربه دارد. آن‌وقت با نمایشی روبه‌رو می‌شدیم که از همان دقایق نخست مخاطبش را کلافه نمی‌کرد و گروه نمایشگران هم باافتخار می‌توانستند خطاب به کوروش ادعا کنند «آسوده بخواب که ما بیداریم»، ولی همین که این گروه برخلاف سینماگران هیجان‌زده و بی‌بخار سرانجام تصویری هرچند ناقص از کوروش را در معرض دید تهرانیان قرار دادند، جای سپاس دارد.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها