صلح و رابطه آن با امنیت ملی
احمد مقبولی
«صلح، حالتی است که در آن جنگ حکمفرما نباشد». صلح تا قبل از تأسیس ملل متحـد، در روابط بینالمللی چنین مفهومی داشت؛ اما ملـل متحـد مفهـوم آن را وسـعت داد و آن را بهعنوان مفهومی مبتنی بر عـدالت تلقـی کـرد. بنـابراین از ایـن دیـدگاه، دیگر صرفا فقدان جنگ به معناي برقراري و تداوم صـلح نیسـت، بلکـه انجـام هـر عملـی کـه در تعارض با عدالت باشد، ممکن است باعث تهدید صلح و نقض آن شود. این دیدگاه پس از پایان جنگ سرد قوام یافت. سران اعضاي شوراي امنیت در اعلامیهاي در پایـان نشسـت خـود در 31 ژانویه 1992 اعلام کردند امروز دیگر فقدان جنگ و مخاصـمه مسـلحانه میـان دولـتهـا بـه مفهوم وجود صلح و امنیت بینالمللـی نیسـت.خليجفارس بهعنوان يکي از مناطق مهم امنيتي، راهبردي و اقتصادي، جايگاه ويژهاي در نظام بينالملل دارد؛ از همین رو، پيوسته مرکز توجه قدرتهاي بزرگ جهاني بوده و از تجاوز آنها در امان نمانده است. خليجفارس آبستن تهديدهاي نظامي متعددي براي امنيت خود بوده و هست. تلاشها براي ايجاد صلح و امنيت در خليجفارس نتوانسته با موفقيت همراه باشد و هنوز اين منطقه با چالشهاي امنيتي جديای مواجه است. مجموعه عوامل و مؤلفههاي منطقهاي ازجمله غالببودن اختلافات و چالشها بر دوستي و همکاري و تأثيرگذاري منفي متغيرهاي فرامنطقهاي از سوي ديگر، همواره ایجاد صلح، امنيت و اقتصاد اين حوزه را با مشکل مواجه کرده است. «باري بـوزان» تهدیـدات امنیتـی را در پـنج بُعـد بررسی کرده است؛ تهدیدات سیاسی: تهدیدات سیاسی در سطح داخلی ناظر بـر مسـائلی مانند فقدان دموکراسی و بیثباتی حکومتهاست. در سطح بـینالمللـی نیـز سـاختار آنارشـیک نظـام بینالملل، ایجادکننده تهدیدات تلقی میشود. تهدیدات اقتصادي: فقر و توسعهنیافتگی مهمترین چالشهاي اقتصـادي است که در بسیاري از موارد، سوءمدیریت نظام سیاسی داخلی آنها را تشدید میکند. تهدیدات اجتماعی: تهدیدات اجتمـاعی و فرهنگـی غالبـا ریشـه در عوامـل اقتصادي دارد. معضلاتی مانند مهاجرتهاي بیرویه غیرقانونی، بیسوادي، مواد مخدر و جرائم سازمانیافته، چالشهایی هستند که میتوانند باعث بروز ناامنی و تهدید صلح شوند. تهدیدات نظامی: تهدیدات نظامی از قدیمالایام بهعنوان تهدیدی برای صلح و امنیـت بـینالمللـی مطرح بودهاند. امروزه تولید و تکثیر سلاحهاي کشـتار جمعـی و اختلافـات ارضـی کشـورها بـا یکدیگر نیز به این تهدیدات افزوده شده است. تهدیدات زیستمحیطی: گـرمشـدن کـره زمـین، سـوراخشـدن لایـه ازن و تغییرات آبوهوایی، ازبینرفتن تدریجی جنگلها بهخصوص جنگلهاي بارانی، بروز خشکسـالی و کمشدن آب شیرین و آلودگی رودخانهها کـه انسـان عامـل مسـتقیم و غیرمسـتقیم بسـیاري از آنهاست، تهدیداتی هستند که ممکن است در آینده نهچنـدان دور، سـبب تهدیـدات نظـامی نیـز بشوند.در گذشته امنیت غالبا در حوزه امنیت نظامی تعریف میشـد؛ امـا امـروزه در ابعـاد سیاسی، نظامی، اقتصادي و اجتماعی تعریف میشود و وقتی صلحی بین کشورها برقرار میشود، باید تمام ابعاد امنیت را دربر گرفته و در همه ابعاد امنیت ملی کشورها حفظ شود. همچنین زمانی که صلحی در سطح بینالمللی بینکشورها، بهویژه درکشورهای نفتخیز که بیشتر در معرض حملات و تهدیدها قرار دارند،منعقد میشود، باید استقلال و تمامیت ارضی آنها نیز مدنظر باشد. بنابراین ابعاد صلح در کشورهای نفتخیز در مرحله اول باید امنیت ملی کشورها و در مرحله دوم استقلال و تمامیت ارضی آنها را تأمین كند؛ وگرنه صلح ایجادشده نهتنها صلح به حساب نمیآید، بلکه عامل اصلی اختلاف و جنگ بین کشورهای نفتخیر در سطح بینالمللی خواهد شد.
«صلح، حالتی است که در آن جنگ حکمفرما نباشد». صلح تا قبل از تأسیس ملل متحـد، در روابط بینالمللی چنین مفهومی داشت؛ اما ملـل متحـد مفهـوم آن را وسـعت داد و آن را بهعنوان مفهومی مبتنی بر عـدالت تلقـی کـرد. بنـابراین از ایـن دیـدگاه، دیگر صرفا فقدان جنگ به معناي برقراري و تداوم صـلح نیسـت، بلکـه انجـام هـر عملـی کـه در تعارض با عدالت باشد، ممکن است باعث تهدید صلح و نقض آن شود. این دیدگاه پس از پایان جنگ سرد قوام یافت. سران اعضاي شوراي امنیت در اعلامیهاي در پایـان نشسـت خـود در 31 ژانویه 1992 اعلام کردند امروز دیگر فقدان جنگ و مخاصـمه مسـلحانه میـان دولـتهـا بـه مفهوم وجود صلح و امنیت بینالمللـی نیسـت.خليجفارس بهعنوان يکي از مناطق مهم امنيتي، راهبردي و اقتصادي، جايگاه ويژهاي در نظام بينالملل دارد؛ از همین رو، پيوسته مرکز توجه قدرتهاي بزرگ جهاني بوده و از تجاوز آنها در امان نمانده است. خليجفارس آبستن تهديدهاي نظامي متعددي براي امنيت خود بوده و هست. تلاشها براي ايجاد صلح و امنيت در خليجفارس نتوانسته با موفقيت همراه باشد و هنوز اين منطقه با چالشهاي امنيتي جديای مواجه است. مجموعه عوامل و مؤلفههاي منطقهاي ازجمله غالببودن اختلافات و چالشها بر دوستي و همکاري و تأثيرگذاري منفي متغيرهاي فرامنطقهاي از سوي ديگر، همواره ایجاد صلح، امنيت و اقتصاد اين حوزه را با مشکل مواجه کرده است. «باري بـوزان» تهدیـدات امنیتـی را در پـنج بُعـد بررسی کرده است؛ تهدیدات سیاسی: تهدیدات سیاسی در سطح داخلی ناظر بـر مسـائلی مانند فقدان دموکراسی و بیثباتی حکومتهاست. در سطح بـینالمللـی نیـز سـاختار آنارشـیک نظـام بینالملل، ایجادکننده تهدیدات تلقی میشود. تهدیدات اقتصادي: فقر و توسعهنیافتگی مهمترین چالشهاي اقتصـادي است که در بسیاري از موارد، سوءمدیریت نظام سیاسی داخلی آنها را تشدید میکند. تهدیدات اجتماعی: تهدیدات اجتمـاعی و فرهنگـی غالبـا ریشـه در عوامـل اقتصادي دارد. معضلاتی مانند مهاجرتهاي بیرویه غیرقانونی، بیسوادي، مواد مخدر و جرائم سازمانیافته، چالشهایی هستند که میتوانند باعث بروز ناامنی و تهدید صلح شوند. تهدیدات نظامی: تهدیدات نظامی از قدیمالایام بهعنوان تهدیدی برای صلح و امنیـت بـینالمللـی مطرح بودهاند. امروزه تولید و تکثیر سلاحهاي کشـتار جمعـی و اختلافـات ارضـی کشـورها بـا یکدیگر نیز به این تهدیدات افزوده شده است. تهدیدات زیستمحیطی: گـرمشـدن کـره زمـین، سـوراخشـدن لایـه ازن و تغییرات آبوهوایی، ازبینرفتن تدریجی جنگلها بهخصوص جنگلهاي بارانی، بروز خشکسـالی و کمشدن آب شیرین و آلودگی رودخانهها کـه انسـان عامـل مسـتقیم و غیرمسـتقیم بسـیاري از آنهاست، تهدیداتی هستند که ممکن است در آینده نهچنـدان دور، سـبب تهدیـدات نظـامی نیـز بشوند.در گذشته امنیت غالبا در حوزه امنیت نظامی تعریف میشـد؛ امـا امـروزه در ابعـاد سیاسی، نظامی، اقتصادي و اجتماعی تعریف میشود و وقتی صلحی بین کشورها برقرار میشود، باید تمام ابعاد امنیت را دربر گرفته و در همه ابعاد امنیت ملی کشورها حفظ شود. همچنین زمانی که صلحی در سطح بینالمللی بینکشورها، بهویژه درکشورهای نفتخیز که بیشتر در معرض حملات و تهدیدها قرار دارند،منعقد میشود، باید استقلال و تمامیت ارضی آنها نیز مدنظر باشد. بنابراین ابعاد صلح در کشورهای نفتخیز در مرحله اول باید امنیت ملی کشورها و در مرحله دوم استقلال و تمامیت ارضی آنها را تأمین كند؛ وگرنه صلح ایجادشده نهتنها صلح به حساب نمیآید، بلکه عامل اصلی اختلاف و جنگ بین کشورهای نفتخیر در سطح بینالمللی خواهد شد.