|

چالش‌هاي جهاني تغيير اقليم و فيلتر گفت‌وگو

حميدرضا خدابخشي- کارشناس آب و کنشگر محيط زيست

ذخاير و منابع طبيعي جهان محدود است، کشورهاي داراي نظام‌هاي سرمايه‌داري با سرعت هرچه تمام‌تر با ابعادي بزرگ و وحشتناک در حال تخريب و ايجاد بحران‌هاي اجتماعي، اقتصادي و محيط‌زيستي هستند و از طرفي ملت‌هاي ستمديده نيازمند ارتباطات و گفت‌وگو و تعامل براي تقابل با اثرات نظام‌هايي هستند که مستقيما بر زندگي آنان اثرگذارند. تحولات اقليمي ناشي از فعاليت‌هاي سودجويانه مبتني بر مصرف هرچه بيشتر امپرياليست‌ها موجب تغيير اقليم در ابعادي جهاني شده و روند چالش‌هاي بزرگ اقتصادي، اجتماعي و امنيتي در کشورهاي توسعه‌نيافته متأثر از تغيير اقليم سريع شده است. در اين يادداشت کوتاه به رابطه بين مبارزه با نظام‌هاي سرمايه‌داري توليدکننده گازهاي گلخانه‌اي و ارزش‌هاي انقلاب اسلامي در نجات مستضعفان جهان و نياز به وجود بستر گفت‌وگوي بين ملت‌ها مي‌پردازيم:
1- کشورهاي توليدکننده گازهاي گلخانه‌اي
تصوير 1 کشورهايي را با رنگ قرمز و نارنجي نشان مي‌دهد که به‌شدت گازهاي گلخانه‌اي توليد مي‌کنند که همگي کشورهاي صنعتي و به‌اصطلاح توسعه‌يافته هستند و اغلب سياست‌هاي ليبرالي و نئوليبرالي مبتني بر نظام سرمايه‌داري بر آنها حاکم است. توجه شود که کشورهاي آفريقايي و ساير کشورهاي فقير در توليد گازهاي گلخانه‌اي نيز فقير هستند.
اين تصوير کشورهاي مسئول و کشورهايي که بيشترين سهم را در توليد گازهاي گلخانه‌اي دارند، نشان مي‌دهد که چين، آمريکا، هند، روسيه، برزيل، کشورهاي آسياي شرقي و... از آن جمله‌اند.
گازهاي گلخانه‌اي بالاترين اثرات را بر تغيير اقليم1 جهاني دارد.
در بعضي منابع آماري، جمهوري اسلامي ايران جزء هشت کشور آلوده‌کننده جهان و توليدکننده گازهاي گلخانه‌اي است و اگرچه جزء کشورهاي توسعه‌يافته نيست ولي از خيلي از کشورهايي که صنعت بزرگي دارند، بيشتر آلودگي توليد مي‌کند.
تصوير 1: ميزان نقش کشورها در توليد گازهاي گلخانه‌اي (از گزارش‌های سايت IPCC2)
2- کشورهاي تأثيرپذير از گازهاي گلخانه‌اي
تصوير 2 کشورهاي تأثيرپذير از توليد گازهاي گلخانه‌اي جهان را نشان مي‌دهد که براي برخي مانند آمريکا مصداق مَثَل «چاه‌کن هميشه ته چاهه» است و براي برخي مانند کشورهاي آفريقايي و... به مصداق مَثَل «هرچي سنگه مال پاي لنگه».
اگرچه تغيير اقليم يک مشکل جهاني است ولي کشورهاي فقير ضرر بيشتري از اين پديده مي‌برند؛ کشورهاي غربي و توسعه‌يافته بزرگ‌ترین آلوده‌کننده‌های هوا هستند و کشورهاي فقير و
در حال توسعه مانند کشورهاي آفريقايي بيشترين آسيب‌هاي ناشي از افزايش گازهاي گلخانه‌اي و تغيير اقليم را تحمل مي‌کنند.
3-چندي است کنشگران اجتماعي و محيط‌زيستي مردم را با هشتگ‌هاي گوناگون براي شرکت در پويش‌هاي مختلفي دعوت مي‌کنند که در جايگاه خود بسيار جالب، خوب و مفرح است و باعث افزايش اميد به زندگي و رهاشدن ذهن از دغدغه‌هاي روزمره، افزايش احساس مسئوليت فردي، افزايش تعلق خاطر و نوع‌دوستي و به‌طور‌کلي توجه به اخلاق در مفهوم کلان مي‌شود؛ پويش‌هايي مانند #موفقيت‌هاي_کوچک، #بي_زباله،‌#سه_شنبه_هاي_بدون_خودرو، #ازخودمان_شروع_کنيم و.... در توضيح بخش 4 به نوع نگرش تحولگراي اقتصادي، ‌اجتماعي و محيط‌زيستي به اين پويش‌ها پرداخته مي‌شود.
4- نگرش‌هاي نئوليبراليسم و اکوسوسياليسم در برخورد با محيط زيست و تأثير هريک از اين نگرش‌ها بر توليد گازهاي گلخانه‌اي
چندي پيش مقاله‌اي با عنوان «چگونه نئوليبراليسم3 ما را به فرزندان تاچر تبديل کرد؟» در روزنامه «شرق» منتشر شد که ترجمه مقاله
«Neoliberalism has conned us into fighting climate change asindividuals» از مارتين لوکاسمي بود (ترجمه محمدرضا جعفري) که يک روزنامه‌نگار مستقل است که در مونترال کانادا زندگي مي‌کند. او به طور مرتب درباره محيط زيست براي گاردين مي‌نويسد.
او در اين مقاله به بررسي اين موضوع مي‌پردازد که نئوليبراليسم نه‌تنها ناکارآمدي‌هاي شخصي بلکه بحران‌هاي زيست‌محيطي را به گردن افراد مي‌اندازد و آنها را مسئول مي‌داند. اين در حالي است که خود نئوليبرال‌ها به طور سيستمي و با استفاده از قدرت جمعي‌شان به‌راحتي به اهداف خود مي‌رسند؛ اما با انکار وجود جامعه و قدرت جمعي، افراد را به دغدغه‌هايي مانند زندگي سبز، مصرف محصولات ارگانيک، حمل‌ونقل عمومي و... سرگرم مي‌کنند و عملا بر بحران‌هايي که خودشان ايجاد کرده‌اند، سرپوش مي‌گذارند.
در واقع اين مقاله به طور خلاصه به اين‌موضوع مي‌پردازد که نئوليبراليسم‌ها جهان را با صنايع بزرگ و گردش مالي چند هزار تريليون‌دلاري خود در اختيار گرفته و منابع طبيعي و انساني همه دنيا را مي‌بلعند.از طرفي مطلب ديگري با عنوان اکوسوسياليسم4 نيز با ترجمه همين مترجم منتشر شد که در آن به ديدگاه‌هاي سرمايه‌داري در برخورد با منابع طبيعي و محيط زيست پرداخته شده است که به طور خيلي خلاصه نقطه عزيمت اکوسوسياليست‌ها اين پيش‌فرض است که فروپاشي محيط‌ زيست و نابرابري اجتماعي از يک منبع مشترک ناشي مي‌شوند، دنيايي که در آن سود هدف غايي است. ما اعتقاد داريم رهايي انسان از ‌سرمايه‌داري و اربابانش با رهايي زمين و زيست‌کره از سرطان سرمايه‌داري در يک راستا پيش مي‌رود. درنتيجه برخلاف اکثر نحله‌هاي جنبش‌ محيط‌زيستي، اکوسوسياليسم چارچوبي فراگير مي‌سازد که در آن مبارزات و جنبش‌هاي گوناگون به هم ارتباط دارند. اکوسوسياليسم چارچوبي صلب نيست و ميان اکوسوسياليست‌ها مباحثات پويا و سالم به‌ويژه درباره‌ راهبردهاي کوتاه‌مدت در جريان است. همه اکوسوسياليست‌ها بر اين باورند که ‌سرمايه‌داري راهي جز نابودي ندارد؛ درعين‌حال که تصديق مي‌کنند تنها راه حرکت به جلو از ايجاد همکاري‌هاي متقابل بيشتر با نهادها و سازمان‌هاي جريان ‌اصلي غيرسوسياليست مي‌گذرد. آنها همچنين بر اين باورند که طيف وسيعي از اصلاحات محيط‌زيستي بايد دنبال شود؛ به‌ویژه آنهايي که تلاشگران را راديکال‌تر و شاخه‌هاي مجزاي جنبش محيط‌زيستي را به هم نزديک‌تر مي‌کند. نائومي کلاين، روزنامه‌نگار، مقاله‌نويس و فعال جنبش ضد‌جهاني‌شدن، در کتاب به نام «همه‌چيز قابل تغيير است» و مصاحبه خود (ترجمه محمدرضا جعفري) با اشاره به کنفرانس بين‌المللي تغيير اقليم در پاريس با حضور سران کشورها توضيح مي‌دهد «مسئله اين نيست که هيچ‌ کاري نمي‌کنيم؛ بلکه ما در عمل دقيقا کار اشتباه را انجام مي‌دهيم. يک نظام اقتصادي داريم که موفقيت و پيشرفت را تنها در توسعه اقتصادي نامحدود تعريف مي‌کند و هرگونه توسعه را مفيد مي‌پندارد. بايد اين واقعيت را بپذيريم که هيچ چيزي به سمت نجات جهان حرکت نمي‌کند که نشانه‌اي وجود ندارد براي رسيدن به يک توافق همگاني هم‌راستا با آنچه دانشمندان ضروري مي‌دانند. دانشمندان اعلام کرده‌اند بايد انتشار گازهاي گلخانه‌اي را از همين حالا ٨ تا ١٠ درصد در سال کاهش دهيم. حکومت‌هاي ما از کاهش دو تا سه‌درصدي آن از دهه آينده مي‌گويند».
تحليل راهبردي
در آمارها خوانديم و پيش‌تر نيز گفته شد، ايران به‌سرعت در حال رشد در توليد گازهاي گلخانه‌اي است و خود نيز يکي از کشورهاي تأثيرپذير از اين گازها است که تغييرات اقليمي بر آن اثر گذاشته و کاهش شديد منابع آب، افزايش دما و تبخير و بروز پديده ريزگرد و تغيير الگوهاي دما و بارش در سال‌هاي اخير در اقصا‌نقاط کشور گوياي تغييرات مهلک اقليمي است که در سرزمين‌مان روي داده است آيا وقت آن نرسيده که در اتفاقات ساير کشورها که جنگ بر سر منابع در آنها آغاز شده، درس گرفته و در ابعادي جهاني بينديشيم و منطقه‌اي عمل کنيم؟ منابع ما محدود است. کشور ما توان پاسخ‌گويي به مصرف‌گرايي افسار‌گسيخته را ندارد؛ صاحب رکوردهاي جهاني در مصارف مواد غذايي، انرژي، منابع آب و از طرفي هدر‌دادن اين منابع هستيم. دامن‌زدن به مصرف بيشتر براي توليد بيشتر به بهانه رشد اقتصادي همان دامي است که تفکر نئوليبرالي در پيش پاي ما مي‌گذارد و اين مسيري است که به‌زودي با پايان تلخي همراه خواهد شد. ما نيازمند جهش از دنياي نئوليبرالي به مفاهيم مفيد محيط‌زيستي موجود در تفکر اکوسوسياليسم و تشويق به مصارف متعادل (بخوانيد کم‌کردن مصرف) هستيم و براي پيشبرد اين رويکرد نيازمند اجماعي جهاني هستيم. انقلاب اسلامي ما با شعار نجات مستضعفان جهان آغاز شد و همچنان بر اين اعتقاد مانده‌ايم ملت‌هاي ضعيف کشورهاي توسعه‌نيافته براي نجات دنيا از چنگ امپرياليسم و جلوگيري از غارت منابع ملي به‌شدت نيازمند تعاملات اجتماعي با ملت‌ها و گروه‌هاي بي‌طرف و منصف جهاني هستند. در اين شرايط آيا فيلتر و بستن اپليکيشن‌هايي که مي‌توانند عاملي براي معيشت سبز و پايدار و پلي براي برقراري ارتباطات جهاني براي انديشمندان روشن‌انديش آزاده و آگاهي‌بخشي به ملت‌هاي استثمارشده و وحدت مستضعفان جهان باشد، راه ‌چاره مناسبي براي برون‌رفت از سلطه غول امپرياليسم جهاني و نظام سرمايه‌داري مبتني بر بهره‌کشي هرچه بيشتر از انسان و منابع طبيعي که با منابع مالي فراوان در حال فعاليت‌اند، هست؟ کاش به جاي بستن فضاي تبادل افکار و انديشه‌هاي نو، به توليد محتواهاي درخور توجه و به خلاقيت‌هاي فرهنگي نوظهور پويانمايي (انيميشن) و ساير فعاليت‌هايی که مي‌توانند با زبان مشترک گوياي دغدغه‌هاي انساني جامعه فرهنگ‌ساز و فرهيخته ايراني باشند، توجه مي‌کرديم و اين مفاهيم را با تير عشق از چله کمان مهرباني با زبان شيواي مهرپرور فرهنگ ناب ايراني اسلامي براي پرتاب به قلب ملت‌هاي جهان، از طريق امکانات فضاي مجازي در تقابل با فرهنگ خشونت افسارگسيخته دولتمردان و مروجان فرهنگ منحط غربي برمي‌گزيديم؛ نکته‌اي که سال‌ها پيش نيز رهبري به آن اشاره کردند و اين فضا را مناسب براي ترويج کارهاي فرهنگي برشمردند. با خلاقيت‌هايي که نزد ايرانيان هست، چه کارهايي که مي‌شد با فيس‌بوک و توييتر و تلگرام کرد و چه پويش‌هايي جهاني‌ که مي‌شد راه‌اندازي کرد! آيا لازم نيست ذره‌اي تأمل کنيم؟ فيلتر راه چاره نيست؛ از خلاقيت‌ها حمايت کنيم. تغيير اقليم تغييرات شگرفي را برايمان رقم خواهد زد، امروز نيز دير است؛ بايد زودتر انديشه کرد.
پي‌نوشت‌ها:
1-سه اثر مهم نشانه تغيير اقليم است: کاهش بارش، افزايش دما و بالاآمدن سطح آب درياها براثر ذوب يخچال‌ها. عوامل ديگر از پيامدهاي اين سه نشانه اصلي‌اند. تغيير الگوي بارش و افزايش دما مي‌تواند باعث کاهش کيفيت آب بشود و بالارفتن سطح آب مي‌تواند باعث فرسايش و نابودي سواحل بشود؛ برای مثال در کشور ويتنام اين پديده باعث زيرآب‌رفتن جنگل‌هاي ساحلي شد. تغيير اقليم مي‌تواند عامل بيماري‌هاي عفوني و تنفسي شود که هزينه‌هاي هنگفتي را بر کشورها تحميل مي‌کند. ذوب‌شدن يخچال‌ها در کشاورزي به کاهش محصولات کشاورزي و تغيير منفي الگوي کشت مي‌انجامد. ذوب يخچال‌ها، بالاآمدن سطح درياها و ساير تغييرات اقليمي از جمله پيامدهايGLOBAL WARMING است. در واقع گرمايش جهاني نام پديده‌اي است که منجر به افزايش ميانگين دماي سطح زمين و اقيانوس‌ها می‌شود؛ در 100 سال گذشته کره زمين به طور متوسط 74/0 درجه گرم‌تر شده است حتي بعضي دانشمندان معتقدند که دهه‌هاي پاياني قرن 20 ميلادي جزء گرم‌ترين سال‌ها در 400 سال گذشته بوده است.
2- Intergovernmental Panel on Climate Change
(IPCC) يک هيئت بين دول براي بررسي اثرات تغيير اقليم است؛ در واقع گروهي است که تحقيقات زيادي در بحث تغيير اقليم انجام داده است. بسياري از بانک‌هاي اطلاعاتي مربوط به تغيير اقليم در اختيار اين هيئت است. انتشارات و بانک‌هاي اطلاعاتي اين ارگان به صورت رايگان در اختيار همه متقاضيان قرار مي‌گيرد. اين هيئت برگرفته از صدها متخصص و متشکل از140 کشور دنياست. براي پيداکردن جامع‌ترين اطلاعات مرتبط به تغيير اقليم مي‌توان به سايت مربوط به اين مرکز مراجعه كرد.
3 - نئوليبراليسم لفظي است که کاربرد و تعريف آن در طول زمان تغيير کرده ‌است. در وهله نخست نظريه‌اي درباره شيوه‌هايي در اقتصاد سياسي است که بر اساس آنها با گشودن راه براي تحقق آزادي‌هاي کارآفرينانه و مهارت‌هاي فردي در چارچوبي نهادي که ويژگي آن حقوق مالکيت خصوصي قدرتمند، بازارهاي آزاد و تجارت آزاد است، مي‌توان رفاه و بهروزي انسان را افزايش داد. از نظر نئوليبراليسم، نقش دولت، ايجاد و حفظ يک چارچوب نهادي مناسب براي عملکرد اين شيوه‌هاست. مثلاً دولت بايد کيفيت و انسجام پول را تضمين کند. به علاوه، دولت بايد ساختارها و کارکردهاي نظامي، دفاعي، قانوني لازم براي تأمين حقوق مالکيت خصوصي را ايجاد و در صورت لزوم عملکرد درست بازارها را با توسل به سلطه تضمين کند. از اين گذشته، اگر بازارهايي در حوزه‌هايي از قبيل زمين، آب، آموزش، مراقبت بهداشتي، تأمين اجتماعي يا آلودگي محيط زيست وجود نداشته باشد، آن وقت اگر لازم باشد، دولت بايد آنها را ايجاد کند، ولي نبايد بيش از اين در امور مداخله کند.
4 -اکوسوسياليسم، سوسياليسم سبز يا سوسياليسم بوم يک ايدئولوژي است که از ترکيب و ادغام جنبه‌ها و نمودهايي از مارکسيسم، سوسياليسم، سياست‌هاي سبز، بوم‌شناسي و جنبش ضدجهاني‌سازي شکل گرفته‌است. اکوسوسياليست‌ها عموما معتقدند که سيستم سرمايه‌داري (کاپيتاليسم) باعث محروميت‌هاي اجتماعي، فقر، و نابودي محيط زيست از طريق جهاني‌سازي و امپرياليسم تحت حاکميت حکومت‌هاي سرکوب‌گر و ساختارهاي چنددولتي مي‌شود. اکوسوسياليست‌ها مدافع خلع سلاح و نابودي بدون خشونت کاپيتاليسم و حکومت‌ها هستند و کانون تفکرات خود را بر مالکيت اشتراکي ابزار توليد به‌وسيله شرکاي آزاد توليد و استقرار مجدد کمون‌ها (مردم عادي) بر قدرت بنا نهاده‌اند.
ذخاير و منابع طبيعي جهان محدود است، کشورهاي داراي نظام‌هاي سرمايه‌داري با سرعت هرچه تمام‌تر با ابعادي بزرگ و وحشتناک در حال تخريب و ايجاد بحران‌هاي اجتماعي، اقتصادي و محيط‌زيستي هستند و از طرفي ملت‌هاي ستمديده نيازمند ارتباطات و گفت‌وگو و تعامل براي تقابل با اثرات نظام‌هايي هستند که مستقيما بر زندگي آنان اثرگذارند. تحولات اقليمي ناشي از فعاليت‌هاي سودجويانه مبتني بر مصرف هرچه بيشتر امپرياليست‌ها موجب تغيير اقليم در ابعادي جهاني شده و روند چالش‌هاي بزرگ اقتصادي، اجتماعي و امنيتي در کشورهاي توسعه‌نيافته متأثر از تغيير اقليم سريع شده است. در اين يادداشت کوتاه به رابطه بين مبارزه با نظام‌هاي سرمايه‌داري توليدکننده گازهاي گلخانه‌اي و ارزش‌هاي انقلاب اسلامي در نجات مستضعفان جهان و نياز به وجود بستر گفت‌وگوي بين ملت‌ها مي‌پردازيم:
1- کشورهاي توليدکننده گازهاي گلخانه‌اي
تصوير 1 کشورهايي را با رنگ قرمز و نارنجي نشان مي‌دهد که به‌شدت گازهاي گلخانه‌اي توليد مي‌کنند که همگي کشورهاي صنعتي و به‌اصطلاح توسعه‌يافته هستند و اغلب سياست‌هاي ليبرالي و نئوليبرالي مبتني بر نظام سرمايه‌داري بر آنها حاکم است. توجه شود که کشورهاي آفريقايي و ساير کشورهاي فقير در توليد گازهاي گلخانه‌اي نيز فقير هستند.
اين تصوير کشورهاي مسئول و کشورهايي که بيشترين سهم را در توليد گازهاي گلخانه‌اي دارند، نشان مي‌دهد که چين، آمريکا، هند، روسيه، برزيل، کشورهاي آسياي شرقي و... از آن جمله‌اند.
گازهاي گلخانه‌اي بالاترين اثرات را بر تغيير اقليم1 جهاني دارد.
در بعضي منابع آماري، جمهوري اسلامي ايران جزء هشت کشور آلوده‌کننده جهان و توليدکننده گازهاي گلخانه‌اي است و اگرچه جزء کشورهاي توسعه‌يافته نيست ولي از خيلي از کشورهايي که صنعت بزرگي دارند، بيشتر آلودگي توليد مي‌کند.
تصوير 1: ميزان نقش کشورها در توليد گازهاي گلخانه‌اي (از گزارش‌های سايت IPCC2)
2- کشورهاي تأثيرپذير از گازهاي گلخانه‌اي
تصوير 2 کشورهاي تأثيرپذير از توليد گازهاي گلخانه‌اي جهان را نشان مي‌دهد که براي برخي مانند آمريکا مصداق مَثَل «چاه‌کن هميشه ته چاهه» است و براي برخي مانند کشورهاي آفريقايي و... به مصداق مَثَل «هرچي سنگه مال پاي لنگه».
اگرچه تغيير اقليم يک مشکل جهاني است ولي کشورهاي فقير ضرر بيشتري از اين پديده مي‌برند؛ کشورهاي غربي و توسعه‌يافته بزرگ‌ترین آلوده‌کننده‌های هوا هستند و کشورهاي فقير و
در حال توسعه مانند کشورهاي آفريقايي بيشترين آسيب‌هاي ناشي از افزايش گازهاي گلخانه‌اي و تغيير اقليم را تحمل مي‌کنند.
3-چندي است کنشگران اجتماعي و محيط‌زيستي مردم را با هشتگ‌هاي گوناگون براي شرکت در پويش‌هاي مختلفي دعوت مي‌کنند که در جايگاه خود بسيار جالب، خوب و مفرح است و باعث افزايش اميد به زندگي و رهاشدن ذهن از دغدغه‌هاي روزمره، افزايش احساس مسئوليت فردي، افزايش تعلق خاطر و نوع‌دوستي و به‌طور‌کلي توجه به اخلاق در مفهوم کلان مي‌شود؛ پويش‌هايي مانند #موفقيت‌هاي_کوچک، #بي_زباله،‌#سه_شنبه_هاي_بدون_خودرو، #ازخودمان_شروع_کنيم و.... در توضيح بخش 4 به نوع نگرش تحولگراي اقتصادي، ‌اجتماعي و محيط‌زيستي به اين پويش‌ها پرداخته مي‌شود.
4- نگرش‌هاي نئوليبراليسم و اکوسوسياليسم در برخورد با محيط زيست و تأثير هريک از اين نگرش‌ها بر توليد گازهاي گلخانه‌اي
چندي پيش مقاله‌اي با عنوان «چگونه نئوليبراليسم3 ما را به فرزندان تاچر تبديل کرد؟» در روزنامه «شرق» منتشر شد که ترجمه مقاله
«Neoliberalism has conned us into fighting climate change asindividuals» از مارتين لوکاسمي بود (ترجمه محمدرضا جعفري) که يک روزنامه‌نگار مستقل است که در مونترال کانادا زندگي مي‌کند. او به طور مرتب درباره محيط زيست براي گاردين مي‌نويسد.
او در اين مقاله به بررسي اين موضوع مي‌پردازد که نئوليبراليسم نه‌تنها ناکارآمدي‌هاي شخصي بلکه بحران‌هاي زيست‌محيطي را به گردن افراد مي‌اندازد و آنها را مسئول مي‌داند. اين در حالي است که خود نئوليبرال‌ها به طور سيستمي و با استفاده از قدرت جمعي‌شان به‌راحتي به اهداف خود مي‌رسند؛ اما با انکار وجود جامعه و قدرت جمعي، افراد را به دغدغه‌هايي مانند زندگي سبز، مصرف محصولات ارگانيک، حمل‌ونقل عمومي و... سرگرم مي‌کنند و عملا بر بحران‌هايي که خودشان ايجاد کرده‌اند، سرپوش مي‌گذارند.
در واقع اين مقاله به طور خلاصه به اين‌موضوع مي‌پردازد که نئوليبراليسم‌ها جهان را با صنايع بزرگ و گردش مالي چند هزار تريليون‌دلاري خود در اختيار گرفته و منابع طبيعي و انساني همه دنيا را مي‌بلعند.از طرفي مطلب ديگري با عنوان اکوسوسياليسم4 نيز با ترجمه همين مترجم منتشر شد که در آن به ديدگاه‌هاي سرمايه‌داري در برخورد با منابع طبيعي و محيط زيست پرداخته شده است که به طور خيلي خلاصه نقطه عزيمت اکوسوسياليست‌ها اين پيش‌فرض است که فروپاشي محيط‌ زيست و نابرابري اجتماعي از يک منبع مشترک ناشي مي‌شوند، دنيايي که در آن سود هدف غايي است. ما اعتقاد داريم رهايي انسان از ‌سرمايه‌داري و اربابانش با رهايي زمين و زيست‌کره از سرطان سرمايه‌داري در يک راستا پيش مي‌رود. درنتيجه برخلاف اکثر نحله‌هاي جنبش‌ محيط‌زيستي، اکوسوسياليسم چارچوبي فراگير مي‌سازد که در آن مبارزات و جنبش‌هاي گوناگون به هم ارتباط دارند. اکوسوسياليسم چارچوبي صلب نيست و ميان اکوسوسياليست‌ها مباحثات پويا و سالم به‌ويژه درباره‌ راهبردهاي کوتاه‌مدت در جريان است. همه اکوسوسياليست‌ها بر اين باورند که ‌سرمايه‌داري راهي جز نابودي ندارد؛ درعين‌حال که تصديق مي‌کنند تنها راه حرکت به جلو از ايجاد همکاري‌هاي متقابل بيشتر با نهادها و سازمان‌هاي جريان ‌اصلي غيرسوسياليست مي‌گذرد. آنها همچنين بر اين باورند که طيف وسيعي از اصلاحات محيط‌زيستي بايد دنبال شود؛ به‌ویژه آنهايي که تلاشگران را راديکال‌تر و شاخه‌هاي مجزاي جنبش محيط‌زيستي را به هم نزديک‌تر مي‌کند. نائومي کلاين، روزنامه‌نگار، مقاله‌نويس و فعال جنبش ضد‌جهاني‌شدن، در کتاب به نام «همه‌چيز قابل تغيير است» و مصاحبه خود (ترجمه محمدرضا جعفري) با اشاره به کنفرانس بين‌المللي تغيير اقليم در پاريس با حضور سران کشورها توضيح مي‌دهد «مسئله اين نيست که هيچ‌ کاري نمي‌کنيم؛ بلکه ما در عمل دقيقا کار اشتباه را انجام مي‌دهيم. يک نظام اقتصادي داريم که موفقيت و پيشرفت را تنها در توسعه اقتصادي نامحدود تعريف مي‌کند و هرگونه توسعه را مفيد مي‌پندارد. بايد اين واقعيت را بپذيريم که هيچ چيزي به سمت نجات جهان حرکت نمي‌کند که نشانه‌اي وجود ندارد براي رسيدن به يک توافق همگاني هم‌راستا با آنچه دانشمندان ضروري مي‌دانند. دانشمندان اعلام کرده‌اند بايد انتشار گازهاي گلخانه‌اي را از همين حالا ٨ تا ١٠ درصد در سال کاهش دهيم. حکومت‌هاي ما از کاهش دو تا سه‌درصدي آن از دهه آينده مي‌گويند».
تحليل راهبردي
در آمارها خوانديم و پيش‌تر نيز گفته شد، ايران به‌سرعت در حال رشد در توليد گازهاي گلخانه‌اي است و خود نيز يکي از کشورهاي تأثيرپذير از اين گازها است که تغييرات اقليمي بر آن اثر گذاشته و کاهش شديد منابع آب، افزايش دما و تبخير و بروز پديده ريزگرد و تغيير الگوهاي دما و بارش در سال‌هاي اخير در اقصا‌نقاط کشور گوياي تغييرات مهلک اقليمي است که در سرزمين‌مان روي داده است آيا وقت آن نرسيده که در اتفاقات ساير کشورها که جنگ بر سر منابع در آنها آغاز شده، درس گرفته و در ابعادي جهاني بينديشيم و منطقه‌اي عمل کنيم؟ منابع ما محدود است. کشور ما توان پاسخ‌گويي به مصرف‌گرايي افسار‌گسيخته را ندارد؛ صاحب رکوردهاي جهاني در مصارف مواد غذايي، انرژي، منابع آب و از طرفي هدر‌دادن اين منابع هستيم. دامن‌زدن به مصرف بيشتر براي توليد بيشتر به بهانه رشد اقتصادي همان دامي است که تفکر نئوليبرالي در پيش پاي ما مي‌گذارد و اين مسيري است که به‌زودي با پايان تلخي همراه خواهد شد. ما نيازمند جهش از دنياي نئوليبرالي به مفاهيم مفيد محيط‌زيستي موجود در تفکر اکوسوسياليسم و تشويق به مصارف متعادل (بخوانيد کم‌کردن مصرف) هستيم و براي پيشبرد اين رويکرد نيازمند اجماعي جهاني هستيم. انقلاب اسلامي ما با شعار نجات مستضعفان جهان آغاز شد و همچنان بر اين اعتقاد مانده‌ايم ملت‌هاي ضعيف کشورهاي توسعه‌نيافته براي نجات دنيا از چنگ امپرياليسم و جلوگيري از غارت منابع ملي به‌شدت نيازمند تعاملات اجتماعي با ملت‌ها و گروه‌هاي بي‌طرف و منصف جهاني هستند. در اين شرايط آيا فيلتر و بستن اپليکيشن‌هايي که مي‌توانند عاملي براي معيشت سبز و پايدار و پلي براي برقراري ارتباطات جهاني براي انديشمندان روشن‌انديش آزاده و آگاهي‌بخشي به ملت‌هاي استثمارشده و وحدت مستضعفان جهان باشد، راه ‌چاره مناسبي براي برون‌رفت از سلطه غول امپرياليسم جهاني و نظام سرمايه‌داري مبتني بر بهره‌کشي هرچه بيشتر از انسان و منابع طبيعي که با منابع مالي فراوان در حال فعاليت‌اند، هست؟ کاش به جاي بستن فضاي تبادل افکار و انديشه‌هاي نو، به توليد محتواهاي درخور توجه و به خلاقيت‌هاي فرهنگي نوظهور پويانمايي (انيميشن) و ساير فعاليت‌هايی که مي‌توانند با زبان مشترک گوياي دغدغه‌هاي انساني جامعه فرهنگ‌ساز و فرهيخته ايراني باشند، توجه مي‌کرديم و اين مفاهيم را با تير عشق از چله کمان مهرباني با زبان شيواي مهرپرور فرهنگ ناب ايراني اسلامي براي پرتاب به قلب ملت‌هاي جهان، از طريق امکانات فضاي مجازي در تقابل با فرهنگ خشونت افسارگسيخته دولتمردان و مروجان فرهنگ منحط غربي برمي‌گزيديم؛ نکته‌اي که سال‌ها پيش نيز رهبري به آن اشاره کردند و اين فضا را مناسب براي ترويج کارهاي فرهنگي برشمردند. با خلاقيت‌هايي که نزد ايرانيان هست، چه کارهايي که مي‌شد با فيس‌بوک و توييتر و تلگرام کرد و چه پويش‌هايي جهاني‌ که مي‌شد راه‌اندازي کرد! آيا لازم نيست ذره‌اي تأمل کنيم؟ فيلتر راه چاره نيست؛ از خلاقيت‌ها حمايت کنيم. تغيير اقليم تغييرات شگرفي را برايمان رقم خواهد زد، امروز نيز دير است؛ بايد زودتر انديشه کرد.
پي‌نوشت‌ها:
1-سه اثر مهم نشانه تغيير اقليم است: کاهش بارش، افزايش دما و بالاآمدن سطح آب درياها براثر ذوب يخچال‌ها. عوامل ديگر از پيامدهاي اين سه نشانه اصلي‌اند. تغيير الگوي بارش و افزايش دما مي‌تواند باعث کاهش کيفيت آب بشود و بالارفتن سطح آب مي‌تواند باعث فرسايش و نابودي سواحل بشود؛ برای مثال در کشور ويتنام اين پديده باعث زيرآب‌رفتن جنگل‌هاي ساحلي شد. تغيير اقليم مي‌تواند عامل بيماري‌هاي عفوني و تنفسي شود که هزينه‌هاي هنگفتي را بر کشورها تحميل مي‌کند. ذوب‌شدن يخچال‌ها در کشاورزي به کاهش محصولات کشاورزي و تغيير منفي الگوي کشت مي‌انجامد. ذوب يخچال‌ها، بالاآمدن سطح درياها و ساير تغييرات اقليمي از جمله پيامدهايGLOBAL WARMING است. در واقع گرمايش جهاني نام پديده‌اي است که منجر به افزايش ميانگين دماي سطح زمين و اقيانوس‌ها می‌شود؛ در 100 سال گذشته کره زمين به طور متوسط 74/0 درجه گرم‌تر شده است حتي بعضي دانشمندان معتقدند که دهه‌هاي پاياني قرن 20 ميلادي جزء گرم‌ترين سال‌ها در 400 سال گذشته بوده است.
2- Intergovernmental Panel on Climate Change
(IPCC) يک هيئت بين دول براي بررسي اثرات تغيير اقليم است؛ در واقع گروهي است که تحقيقات زيادي در بحث تغيير اقليم انجام داده است. بسياري از بانک‌هاي اطلاعاتي مربوط به تغيير اقليم در اختيار اين هيئت است. انتشارات و بانک‌هاي اطلاعاتي اين ارگان به صورت رايگان در اختيار همه متقاضيان قرار مي‌گيرد. اين هيئت برگرفته از صدها متخصص و متشکل از140 کشور دنياست. براي پيداکردن جامع‌ترين اطلاعات مرتبط به تغيير اقليم مي‌توان به سايت مربوط به اين مرکز مراجعه كرد.
3 - نئوليبراليسم لفظي است که کاربرد و تعريف آن در طول زمان تغيير کرده ‌است. در وهله نخست نظريه‌اي درباره شيوه‌هايي در اقتصاد سياسي است که بر اساس آنها با گشودن راه براي تحقق آزادي‌هاي کارآفرينانه و مهارت‌هاي فردي در چارچوبي نهادي که ويژگي آن حقوق مالکيت خصوصي قدرتمند، بازارهاي آزاد و تجارت آزاد است، مي‌توان رفاه و بهروزي انسان را افزايش داد. از نظر نئوليبراليسم، نقش دولت، ايجاد و حفظ يک چارچوب نهادي مناسب براي عملکرد اين شيوه‌هاست. مثلاً دولت بايد کيفيت و انسجام پول را تضمين کند. به علاوه، دولت بايد ساختارها و کارکردهاي نظامي، دفاعي، قانوني لازم براي تأمين حقوق مالکيت خصوصي را ايجاد و در صورت لزوم عملکرد درست بازارها را با توسل به سلطه تضمين کند. از اين گذشته، اگر بازارهايي در حوزه‌هايي از قبيل زمين، آب، آموزش، مراقبت بهداشتي، تأمين اجتماعي يا آلودگي محيط زيست وجود نداشته باشد، آن وقت اگر لازم باشد، دولت بايد آنها را ايجاد کند، ولي نبايد بيش از اين در امور مداخله کند.
4 -اکوسوسياليسم، سوسياليسم سبز يا سوسياليسم بوم يک ايدئولوژي است که از ترکيب و ادغام جنبه‌ها و نمودهايي از مارکسيسم، سوسياليسم، سياست‌هاي سبز، بوم‌شناسي و جنبش ضدجهاني‌سازي شکل گرفته‌است. اکوسوسياليست‌ها عموما معتقدند که سيستم سرمايه‌داري (کاپيتاليسم) باعث محروميت‌هاي اجتماعي، فقر، و نابودي محيط زيست از طريق جهاني‌سازي و امپرياليسم تحت حاکميت حکومت‌هاي سرکوب‌گر و ساختارهاي چنددولتي مي‌شود. اکوسوسياليست‌ها مدافع خلع سلاح و نابودي بدون خشونت کاپيتاليسم و حکومت‌ها هستند و کانون تفکرات خود را بر مالکيت اشتراکي ابزار توليد به‌وسيله شرکاي آزاد توليد و استقرار مجدد کمون‌ها (مردم عادي) بر قدرت بنا نهاده‌اند.
 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها