|

نشانه‌های افول دیپلماسی ایرانی

فریدون مجلسی . تحلیلگر روابط بین‌الملل

شواهد بسیاری نشان می‌دهد ریشه‌های تحریم بانکی اروپا علیه ایران به پیش از ترامپ بازمی‌گردد. اجازه می‌خواهم به تجربه‌ای شخصی اشاره کنم. 37 سال پیش از طریق بانک فرانسوی سوسیته ژنرال که در ایران نمایندگی بدون گیشه داشت، حساب پس‌اندازی در بخش مشتریان خارجی آن بانک در پاریس گشودم. مقصودم افزودن تدریجی موجودی آن بود تا در زمان خود بتوانم هزینه‌های تحصیلات تکمیلی دو فرزندم را در خارج تأمین کنم. پس از پایان تحصیلات فرزندانم در حدود 12 سال پیش که دیگر نیازی به آن حساب نداشتم، در سفری به پاریس برای تسویه‌حساب و بستن آن حساب مراجعه کردم. خانمی که آن حساب زیر نظر او بود، توصیه و اصرار کرد که بعد از 25 سال (در آن زمان) ‌بهتر است مبلغی در آن باقی بماند و حساب بسته نشود. کمتر از 450 یورو در آن حساب باقی ماند و صورت‌حساب‌های ماهانه به نشانی من در تهران ارسال می‌شد. در تمام دوران تحریم‌ها که حساب خارجی خیلی‌ها بسته شد، با حساب مختصر من کاری نداشتند. دو سال پیش، پیش از انتخابات آمریکا و روی‌کارآمدن ترامپ و در زمانی که برجام امضا و تحریم‌ها برداشته شده بود، از سوسیته ژنرال نامه‌ای به دستم رسید که اعلام کرده بودند چون ایرانی هستم، حساب من بسته می‌شود و قابل انتقال به ایران هم نیست؛ مگر اینکه به حساب دیگر من در خارج از ایران منتقل شود. چنین حسابی هم نداشتم. با ایمیل تقاضا کردم به حساب برادرزاده‌ام منتقل شود که پاسخی داده نشد. در ماه ژانویه امسال که به پاریس رفته بودم، به بانک مراجعه کردم که تتمه حساب را پس بگیرم. با گشاده‌رویی فتوکپی گذرنامه و تقاضانامه‌ای از من گرفتند تا اقدام شود. هفته بعد دوباره مراجعه کردم، بار دیگر رونوشت گذرنامه را خواستند و بهانه‌هایی تراشیدند. سرانجام وقتی به فرزندم که پافشاری می‌کرد پرخاش کردند، او در پاسخ گفت شما طوری رفتار می‌کنید که انگار دزد من هستم! ‌متصدی بانک گفت این حرف توهین و به این معنی است که ما دزد هستیم. فرزندم گفت توهین هنگامی است که شما دزد نباشید و پس‌ندادن تتمه حسابی که با نژادپرستی بسته‌اید، جز دزدی نیست. به هر حال به یکی از نزدیکان نمایندگی دادم و بازگشتم ولی پول را خوردند. خوشحال شدم که پولدار نبودم. احساس کسی را دارم که دستش در تصادف بشکند و همه بگویند شانس آوردی کمرت نشکست یا مغزت متلاشی نشد. در واقع آن روحیه آغازین برجامی و ابراز خوش‌بینی که شرکت‌ها و گروه‌های دیپلماتیک و اقتصادی غربی را روانه تهران می‌کرد و منجر به آزادی مبلغ معتنابهی از سپرده ایران در آمریکا شد و صحبت از همکاری شرکت ‌فورد در صنعت اتومبیل ایران و شرکت‌های نفتی را در ‌نفت و گاز و پتروشیمی مطرح کرد، بسیار زود با برخی رفتارها و شعارهای غیرسازنده در ایران به‌ویژه علیه آمریکا، کمرنگ شد. آن اشتیاق فرونشست و از همان زمان در عمل تحریم ناگفته‌ای را از سر گرفتند، به بهانه اینکه دولت‌ها برجام را قبول دارند اما نمی‌توانند بانک‌ها و شرکت‌ها را ملزم به معامله کنند. در همان زمان بانک‌های انگلیس، امارات و کانادا نیز حساب‌های ایرانیان را بستند. برخی از بانک‌های کانادایی و انگلیسی در اجرای این دستور چنان شتاب‌زده عمل کردند که حساب کانادایی‌ها و انگلیسی‌های ایرانی‌تبار را هم بدون توجه به مسئولیت‌های قانونی خود بستند که بعدا بر اثر شکایت صاحبان حساب رفع محدودیت شد. به‌این‌ترتیب حمایت اروپاییان از ادامه برجام را می‌‌توان به‌عنوان ابزاری برای جلوگیری از دسترسی ایران به سلاح هسته‌ای تلقی کرد، نه ابزاری قانونی برای رفع واقعی و عملی تحریم‌ها.

اگر اختلاف‌نظر‌هایی هم با آمریکا دارند، ربطی به وحدت نظرشان در مقابله با ایران برای دفاع از موجودیت اسرائیل ندارد. خانم مرکل از همان دو سال پیش تعامل آلمان را با ایران منوط به رفع تهدید علیه اسرائیل کرد و فرانسه و بریتانیا نیز بارها به‌طور علنی یا عملی همین سیاست را اتخاذ کرده‌اند. البته لابی اسرائیل و جذابیت مالی عربستان هم بی‌تأثیر نبوده است. اکنون که آمریکا مسیر تهدیدهای جدی‌تری ‌را برای یک راه‌حل نهایی در پیش گرفته است، خروج شرکت‌های فرانسوی و برخی دیگر از شرکت‌های اروپایی از مشارکت‌های سودبخش در ایران و به‌ویژه به تعویق انداختن لایحه الحاق ایران به مقررات FATF در مجلس که همکاری بانکی با ایران را منوط به قبول مقررات ضدپول‌شویی و انتقال وجه به گروه‌ها و سازمان‌های تروریستی می‌کند، به‌تدریج ادامه راه اقدامات دیپلماتیک را مسدود کرده و حضور چشمگیرتر افراد غیرسیاسی در صحنه، نشان از ترجیح شیوه‌های غیردیپلماتیک بر دیپلماسی برد-برد دارد.

شواهد بسیاری نشان می‌دهد ریشه‌های تحریم بانکی اروپا علیه ایران به پیش از ترامپ بازمی‌گردد. اجازه می‌خواهم به تجربه‌ای شخصی اشاره کنم. 37 سال پیش از طریق بانک فرانسوی سوسیته ژنرال که در ایران نمایندگی بدون گیشه داشت، حساب پس‌اندازی در بخش مشتریان خارجی آن بانک در پاریس گشودم. مقصودم افزودن تدریجی موجودی آن بود تا در زمان خود بتوانم هزینه‌های تحصیلات تکمیلی دو فرزندم را در خارج تأمین کنم. پس از پایان تحصیلات فرزندانم در حدود 12 سال پیش که دیگر نیازی به آن حساب نداشتم، در سفری به پاریس برای تسویه‌حساب و بستن آن حساب مراجعه کردم. خانمی که آن حساب زیر نظر او بود، توصیه و اصرار کرد که بعد از 25 سال (در آن زمان) ‌بهتر است مبلغی در آن باقی بماند و حساب بسته نشود. کمتر از 450 یورو در آن حساب باقی ماند و صورت‌حساب‌های ماهانه به نشانی من در تهران ارسال می‌شد. در تمام دوران تحریم‌ها که حساب خارجی خیلی‌ها بسته شد، با حساب مختصر من کاری نداشتند. دو سال پیش، پیش از انتخابات آمریکا و روی‌کارآمدن ترامپ و در زمانی که برجام امضا و تحریم‌ها برداشته شده بود، از سوسیته ژنرال نامه‌ای به دستم رسید که اعلام کرده بودند چون ایرانی هستم، حساب من بسته می‌شود و قابل انتقال به ایران هم نیست؛ مگر اینکه به حساب دیگر من در خارج از ایران منتقل شود. چنین حسابی هم نداشتم. با ایمیل تقاضا کردم به حساب برادرزاده‌ام منتقل شود که پاسخی داده نشد. در ماه ژانویه امسال که به پاریس رفته بودم، به بانک مراجعه کردم که تتمه حساب را پس بگیرم. با گشاده‌رویی فتوکپی گذرنامه و تقاضانامه‌ای از من گرفتند تا اقدام شود. هفته بعد دوباره مراجعه کردم، بار دیگر رونوشت گذرنامه را خواستند و بهانه‌هایی تراشیدند. سرانجام وقتی به فرزندم که پافشاری می‌کرد پرخاش کردند، او در پاسخ گفت شما طوری رفتار می‌کنید که انگار دزد من هستم! ‌متصدی بانک گفت این حرف توهین و به این معنی است که ما دزد هستیم. فرزندم گفت توهین هنگامی است که شما دزد نباشید و پس‌ندادن تتمه حسابی که با نژادپرستی بسته‌اید، جز دزدی نیست. به هر حال به یکی از نزدیکان نمایندگی دادم و بازگشتم ولی پول را خوردند. خوشحال شدم که پولدار نبودم. احساس کسی را دارم که دستش در تصادف بشکند و همه بگویند شانس آوردی کمرت نشکست یا مغزت متلاشی نشد. در واقع آن روحیه آغازین برجامی و ابراز خوش‌بینی که شرکت‌ها و گروه‌های دیپلماتیک و اقتصادی غربی را روانه تهران می‌کرد و منجر به آزادی مبلغ معتنابهی از سپرده ایران در آمریکا شد و صحبت از همکاری شرکت ‌فورد در صنعت اتومبیل ایران و شرکت‌های نفتی را در ‌نفت و گاز و پتروشیمی مطرح کرد، بسیار زود با برخی رفتارها و شعارهای غیرسازنده در ایران به‌ویژه علیه آمریکا، کمرنگ شد. آن اشتیاق فرونشست و از همان زمان در عمل تحریم ناگفته‌ای را از سر گرفتند، به بهانه اینکه دولت‌ها برجام را قبول دارند اما نمی‌توانند بانک‌ها و شرکت‌ها را ملزم به معامله کنند. در همان زمان بانک‌های انگلیس، امارات و کانادا نیز حساب‌های ایرانیان را بستند. برخی از بانک‌های کانادایی و انگلیسی در اجرای این دستور چنان شتاب‌زده عمل کردند که حساب کانادایی‌ها و انگلیسی‌های ایرانی‌تبار را هم بدون توجه به مسئولیت‌های قانونی خود بستند که بعدا بر اثر شکایت صاحبان حساب رفع محدودیت شد. به‌این‌ترتیب حمایت اروپاییان از ادامه برجام را می‌‌توان به‌عنوان ابزاری برای جلوگیری از دسترسی ایران به سلاح هسته‌ای تلقی کرد، نه ابزاری قانونی برای رفع واقعی و عملی تحریم‌ها.

اگر اختلاف‌نظر‌هایی هم با آمریکا دارند، ربطی به وحدت نظرشان در مقابله با ایران برای دفاع از موجودیت اسرائیل ندارد. خانم مرکل از همان دو سال پیش تعامل آلمان را با ایران منوط به رفع تهدید علیه اسرائیل کرد و فرانسه و بریتانیا نیز بارها به‌طور علنی یا عملی همین سیاست را اتخاذ کرده‌اند. البته لابی اسرائیل و جذابیت مالی عربستان هم بی‌تأثیر نبوده است. اکنون که آمریکا مسیر تهدیدهای جدی‌تری ‌را برای یک راه‌حل نهایی در پیش گرفته است، خروج شرکت‌های فرانسوی و برخی دیگر از شرکت‌های اروپایی از مشارکت‌های سودبخش در ایران و به‌ویژه به تعویق انداختن لایحه الحاق ایران به مقررات FATF در مجلس که همکاری بانکی با ایران را منوط به قبول مقررات ضدپول‌شویی و انتقال وجه به گروه‌ها و سازمان‌های تروریستی می‌کند، به‌تدریج ادامه راه اقدامات دیپلماتیک را مسدود کرده و حضور چشمگیرتر افراد غیرسیاسی در صحنه، نشان از ترجیح شیوه‌های غیردیپلماتیک بر دیپلماسی برد-برد دارد.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها