|

هراس اخلاقی در شبکه‌های اجتماعی

حسن سبیلان‌اردستانی-دکترای علوم ارتباطات

انعکاس خبر تعرض جنسی معاون یک مدرسه‌ و گفت‌وگوهای دانش‌آموزان درباره آن در فیلم منتشره، به جریان اول خبری شبکه‌های اجتماعی تبدیل شده است. دراین موضوع مباحث گوناگونی اعم از خلأ آموزش‌های جنسي تا برخي فسادها و نبود قوانین و برنامه‌های مقابله با آن مطرح شده، اما کمتر به موضوع فنون رسانه‌ای این جریان خبری پرداخته شده‌ است. به تعبیر دیگر آیا این جریان نوعی افشاگری خبری است؟ یا نوعی «دستور کار» رسانه‌ای شبکه‌های مجازی؟ یا اینکه هراسی اخلاقی [مورال پنیک] است؟ در ادامه به توضیح هریک از آنها پرداخته می‌شود.افشاگری موضوعی است که در تمامی تحلیل‌ها می‌توان ردپایی از آن مشاهده کرد؛ به این معنا که رسانه‌های اجتماعی با کشف رخداد مذکور و بازنشر آن توانسته‌اند جامعه را از موضوعی پنهان آگاه کنند، اما موضوع این است که افشاگری درباره مواردی است که دولت یا سازمان‌ها درصدد کتمان و پنهان‌سازی آن هستند. به تعبیر دیگر در افشاگری، مسئولان و مدیران از موضوعی خبر دارند ولی نمی‌خواهند شهروندان از آن مطلع شوند. بررسی اين سوژه خبری در مدرسه، نشان از آن دارد که مدیران و مسئولان آموزش‌وپرورش هیچ اطلاعی از آن نداشته‌اند که بخواهند آن را کتمان یا لاپوشانی كنند. به تعبیر دیگر اين موضوع در کشور ایران از تابوهایی است که هیچ مسئولی درصدد نزدیک‌شدن یا توجیه آن نیست. از سوی دیگر محتوای فیلم منتشره نیز علت را انگیزه فردی نشان می‌دهد تا امری

سازماندهی‌شده. در نتیجه سوژه مورد نظر فقط یک خبر محسوب می‌شود که برای اولین بار از شبکه‌های اجتماعی انعکاس یافته است؛ مانند صدها مورد دیگر که هر روز در شبکه‌های اجتماعی منتشر می‌شوند و به هیچ‌کدام از آنها تاکنون افشاگری گفته نشده است.دستور کار رسانه [agenda setting] تحلیل دوم در این متن است. رسانه‌ها برای اینکه بتوانند همیشه در صدر مصرف شهروندان باشند، موضوعات بی‌اهمیتی را برجسته می‌کنند و با در دستور گفت‌وگو و تفکر قراردادن شهروندان، سعی می‌کنند آنها یا همان مشتری‌ها را حول یک موضوع در رسانه خود نگه دارند. به‌این‌ترتیب شهروندان در حول سوژه به گفت‌وگو و جست‌وجوی خبری می‌پردازند و بدیهی است شهروندان برای تکمیل اطلاعات خود وابسته به رسانه مربوطه نیز می‌شوند تا بتوانند در جریان کامل خبر باشند. در حوزه شبکه‌های اجتماعی اطلاع از اظهارنظر دیگر کاربران در تأیید افکار مخاطبان نیز به موضوع اضافه می‌شود و تأثیر تکنیک «دستور کار» را چند برابر رسانه‌های معمولی و یک‌سویه می‌کند و اگر شبکه‌ای اجتماعی از موضوع گفت‌وگوی شهروندان فارغ باشد، مورد بی‌توجهی و قهر مخاطبان قرار می‌گیرد. درباره سوژه واقع‌شده در این مدرسه نیز این امر صادق است و همه شهروندان تا مدت‌ها تحت تأثیر این سوژه خبری قرار داشته و دارند.

هراس اخلاقی [moral panic] یکی از ترفندهای جذب مخاطب در رسانه‌ها است. به این مفهوم که برخی موضوعات اجتماعی که برای شهروندان حساس هستند، به قدری بزرگ‌نمایی می‌شوند که همه شهروندان نسبت به موضوع احساس خطر می‌کنند؛ در‌صورتی‌که شاید سوژه استثنا یا فوق‌العاده محدود و غیرقابل‌تعمیم باشد.
در سال‌های دور موضوع هراس اخلاقی تحت عنوان «خفاش شب» ازسوی رسانه‌ها برجسته شد که سوژه، فردی بود که با اغفال زنان خیابانی و سپس قتل آنان، وحشت زیادی را در کشور ایجاد کرد؛ به‌نحوی‌که بانوان در شهرهایی که حتی بیش از هزار کیلومتر با شهر مورد نظر نیز فاصله داشتند، جرئت خروج از منزل را در شب نداشتند. در‌صورتی‌که مشخص بود این قتل‌ها فقط در شهری خاص رخ می‌دهند و دلیلی برای ترس شهروندان دیگر شهرها وجود ندارد.
این ترفند رسانه‌ای جذب مخاطب، ناخواسته و ناآگاهانه به‌وسیله شبکه‌های اجتماعی در حال استفاده است؛ به این مفهوم که در مدرسه‌ای معاونی، اقدام به پخش فیلم‌های نامناسب برای کودکان مي‌كند و رسانه‌های اجتماعی به جای بررسی موضوع از دیدگاه روان‌شناسی و محرومیت یا سوابق اخلاقي این شخص که جنبه فردی دارد، آن را به موضوعی اجتماعی تعمیم می‌دهند و تبدیل می‌کنند. به تعبیر دیگر شخصی با نداشتن احتمالا تعادل اقداماتی خلاف هنجارها و اخلاق انجام می‌دهد که این امر موضوعی فردی است و می‌تواند در هر اجتماع دیگری نیز رخ دهد و تنها کاری که می‌شود کرد، آموزش مناسب به کودکان در محافظت از خود و همچنین سیستم‌های نظارتی برای کاهش این موضوع است.
اما برخلاف این فرایند انتشار خبر، سوژه‌ای فردی تبدیل به موضوعی اجتماعی و هراس‌برانگیز می‌شود و با پروبال‌دادن به آن در شبکه‌های اجتماعی و تفاسیر گوناگون و البته منفی، سوژه تبدیل به «هراس اخلاقی» می‌شود؛ به‌نحوی‌که شهروندان و به‌‌ویژه مادران جرئت فرستادن کودک خود به کوچه و خیابان را ندارند و حتما سعی می‌کنند حتی برای یک خرید کوچک خود نیز با کودکشان همراه شوند. در‌صورتی‌که هیچ‌گونه آمار و ارقامی، افزایش جرم و جنایت نسبت به کودکان را گزارش نداده است. به تعبیر دیگر هرچند رسانه‌های اجتماعی در همه‌جا حضور دارند [مانند این مدرسه] و آمار ثبتی در تمامی دستگاه‌ها ایجاد شده است که موارد پنهان گذشته را امروزه علنی کرده‌اند، بازهم شواهدی دال بر افزایش آمار مربوطه دیده نمی‌‌شود.
در نهایت باید عنایت داشت که بیشتر شهروندان که خود اداره‌کننده‌های شبکه‌های اجتماعی هستند، از تکنیک‌های رسانه‌ای و پیامدهای آن آگاهی ندارند و فقط الگوهایی را از رسانه‌های دیگر آن‌هم به صورت ناخودآگاه تقلید می‌کنند که این امر اگر در کنار پایین‌بودن «سواد رسانه‌ای» مخاطبان قرار داده شود، نتیجه آن می‌شود که برخی مسائل پیش‌پاافتاده و استثنا، در کشور تبدیل به بحران اجتماعی می‌شوند؛ در‌صورتی‌که وظیفه رسانه‌های بزرگ و معتبر این است که 1- شهروندان را با تکنیک‌های رسانه‌ای آشنا كنند که از هر روشی برای انعکاس و بازنشر اخبار رویدادها استفاده نکنند 2- سطح سواد رسانه‌ای شهروندان را ارتقا بخشند تا تحت تأثیر هر پیامی قرار نگیرند و با نگاهی انتقادی پیام‌ها را گزینش و تحلیل کنند 3- از مباحثه و کامنت‌گذاشتن به‌عنوان یک عادت برای هر پیامی اجتناب ورزند که این کامنت‌ها خود باعث تشدید تأثیر سوء پیام در شبکه‌های اجتماعی خواهد بود.

انعکاس خبر تعرض جنسی معاون یک مدرسه‌ و گفت‌وگوهای دانش‌آموزان درباره آن در فیلم منتشره، به جریان اول خبری شبکه‌های اجتماعی تبدیل شده است. دراین موضوع مباحث گوناگونی اعم از خلأ آموزش‌های جنسي تا برخي فسادها و نبود قوانین و برنامه‌های مقابله با آن مطرح شده، اما کمتر به موضوع فنون رسانه‌ای این جریان خبری پرداخته شده‌ است. به تعبیر دیگر آیا این جریان نوعی افشاگری خبری است؟ یا نوعی «دستور کار» رسانه‌ای شبکه‌های مجازی؟ یا اینکه هراسی اخلاقی [مورال پنیک] است؟ در ادامه به توضیح هریک از آنها پرداخته می‌شود.افشاگری موضوعی است که در تمامی تحلیل‌ها می‌توان ردپایی از آن مشاهده کرد؛ به این معنا که رسانه‌های اجتماعی با کشف رخداد مذکور و بازنشر آن توانسته‌اند جامعه را از موضوعی پنهان آگاه کنند، اما موضوع این است که افشاگری درباره مواردی است که دولت یا سازمان‌ها درصدد کتمان و پنهان‌سازی آن هستند. به تعبیر دیگر در افشاگری، مسئولان و مدیران از موضوعی خبر دارند ولی نمی‌خواهند شهروندان از آن مطلع شوند. بررسی اين سوژه خبری در مدرسه، نشان از آن دارد که مدیران و مسئولان آموزش‌وپرورش هیچ اطلاعی از آن نداشته‌اند که بخواهند آن را کتمان یا لاپوشانی كنند. به تعبیر دیگر اين موضوع در کشور ایران از تابوهایی است که هیچ مسئولی درصدد نزدیک‌شدن یا توجیه آن نیست. از سوی دیگر محتوای فیلم منتشره نیز علت را انگیزه فردی نشان می‌دهد تا امری

سازماندهی‌شده. در نتیجه سوژه مورد نظر فقط یک خبر محسوب می‌شود که برای اولین بار از شبکه‌های اجتماعی انعکاس یافته است؛ مانند صدها مورد دیگر که هر روز در شبکه‌های اجتماعی منتشر می‌شوند و به هیچ‌کدام از آنها تاکنون افشاگری گفته نشده است.دستور کار رسانه [agenda setting] تحلیل دوم در این متن است. رسانه‌ها برای اینکه بتوانند همیشه در صدر مصرف شهروندان باشند، موضوعات بی‌اهمیتی را برجسته می‌کنند و با در دستور گفت‌وگو و تفکر قراردادن شهروندان، سعی می‌کنند آنها یا همان مشتری‌ها را حول یک موضوع در رسانه خود نگه دارند. به‌این‌ترتیب شهروندان در حول سوژه به گفت‌وگو و جست‌وجوی خبری می‌پردازند و بدیهی است شهروندان برای تکمیل اطلاعات خود وابسته به رسانه مربوطه نیز می‌شوند تا بتوانند در جریان کامل خبر باشند. در حوزه شبکه‌های اجتماعی اطلاع از اظهارنظر دیگر کاربران در تأیید افکار مخاطبان نیز به موضوع اضافه می‌شود و تأثیر تکنیک «دستور کار» را چند برابر رسانه‌های معمولی و یک‌سویه می‌کند و اگر شبکه‌ای اجتماعی از موضوع گفت‌وگوی شهروندان فارغ باشد، مورد بی‌توجهی و قهر مخاطبان قرار می‌گیرد. درباره سوژه واقع‌شده در این مدرسه نیز این امر صادق است و همه شهروندان تا مدت‌ها تحت تأثیر این سوژه خبری قرار داشته و دارند.

هراس اخلاقی [moral panic] یکی از ترفندهای جذب مخاطب در رسانه‌ها است. به این مفهوم که برخی موضوعات اجتماعی که برای شهروندان حساس هستند، به قدری بزرگ‌نمایی می‌شوند که همه شهروندان نسبت به موضوع احساس خطر می‌کنند؛ در‌صورتی‌که شاید سوژه استثنا یا فوق‌العاده محدود و غیرقابل‌تعمیم باشد.
در سال‌های دور موضوع هراس اخلاقی تحت عنوان «خفاش شب» ازسوی رسانه‌ها برجسته شد که سوژه، فردی بود که با اغفال زنان خیابانی و سپس قتل آنان، وحشت زیادی را در کشور ایجاد کرد؛ به‌نحوی‌که بانوان در شهرهایی که حتی بیش از هزار کیلومتر با شهر مورد نظر نیز فاصله داشتند، جرئت خروج از منزل را در شب نداشتند. در‌صورتی‌که مشخص بود این قتل‌ها فقط در شهری خاص رخ می‌دهند و دلیلی برای ترس شهروندان دیگر شهرها وجود ندارد.
این ترفند رسانه‌ای جذب مخاطب، ناخواسته و ناآگاهانه به‌وسیله شبکه‌های اجتماعی در حال استفاده است؛ به این مفهوم که در مدرسه‌ای معاونی، اقدام به پخش فیلم‌های نامناسب برای کودکان مي‌كند و رسانه‌های اجتماعی به جای بررسی موضوع از دیدگاه روان‌شناسی و محرومیت یا سوابق اخلاقي این شخص که جنبه فردی دارد، آن را به موضوعی اجتماعی تعمیم می‌دهند و تبدیل می‌کنند. به تعبیر دیگر شخصی با نداشتن احتمالا تعادل اقداماتی خلاف هنجارها و اخلاق انجام می‌دهد که این امر موضوعی فردی است و می‌تواند در هر اجتماع دیگری نیز رخ دهد و تنها کاری که می‌شود کرد، آموزش مناسب به کودکان در محافظت از خود و همچنین سیستم‌های نظارتی برای کاهش این موضوع است.
اما برخلاف این فرایند انتشار خبر، سوژه‌ای فردی تبدیل به موضوعی اجتماعی و هراس‌برانگیز می‌شود و با پروبال‌دادن به آن در شبکه‌های اجتماعی و تفاسیر گوناگون و البته منفی، سوژه تبدیل به «هراس اخلاقی» می‌شود؛ به‌نحوی‌که شهروندان و به‌‌ویژه مادران جرئت فرستادن کودک خود به کوچه و خیابان را ندارند و حتما سعی می‌کنند حتی برای یک خرید کوچک خود نیز با کودکشان همراه شوند. در‌صورتی‌که هیچ‌گونه آمار و ارقامی، افزایش جرم و جنایت نسبت به کودکان را گزارش نداده است. به تعبیر دیگر هرچند رسانه‌های اجتماعی در همه‌جا حضور دارند [مانند این مدرسه] و آمار ثبتی در تمامی دستگاه‌ها ایجاد شده است که موارد پنهان گذشته را امروزه علنی کرده‌اند، بازهم شواهدی دال بر افزایش آمار مربوطه دیده نمی‌‌شود.
در نهایت باید عنایت داشت که بیشتر شهروندان که خود اداره‌کننده‌های شبکه‌های اجتماعی هستند، از تکنیک‌های رسانه‌ای و پیامدهای آن آگاهی ندارند و فقط الگوهایی را از رسانه‌های دیگر آن‌هم به صورت ناخودآگاه تقلید می‌کنند که این امر اگر در کنار پایین‌بودن «سواد رسانه‌ای» مخاطبان قرار داده شود، نتیجه آن می‌شود که برخی مسائل پیش‌پاافتاده و استثنا، در کشور تبدیل به بحران اجتماعی می‌شوند؛ در‌صورتی‌که وظیفه رسانه‌های بزرگ و معتبر این است که 1- شهروندان را با تکنیک‌های رسانه‌ای آشنا كنند که از هر روشی برای انعکاس و بازنشر اخبار رویدادها استفاده نکنند 2- سطح سواد رسانه‌ای شهروندان را ارتقا بخشند تا تحت تأثیر هر پیامی قرار نگیرند و با نگاهی انتقادی پیام‌ها را گزینش و تحلیل کنند 3- از مباحثه و کامنت‌گذاشتن به‌عنوان یک عادت برای هر پیامی اجتناب ورزند که این کامنت‌ها خود باعث تشدید تأثیر سوء پیام در شبکه‌های اجتماعی خواهد بود.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها