|

شادي، راهنماي سياست و جامعه

وحيد معتمدنژاد . فعال فرهنگي

بي‌ترديد در جامعه‌اي که افراد آن کمتر قادر به بروز آزادانه رفتار‌هاي هيجاني هستند، شادي مي‌تواند منجر به توليد «حس خوب زندگي» در فعاليت‌هاي روزمره شود.اما اين حس خوب چيست و معمولا در چه زمان و مکاني براي شخص حاصل شده و به چه عواملي بستگي دارد؟گروهي شادي را ذاتي و فطري مي‌دانند که در سرشت آدمي از بدو تولد نهاده شده و گروهي ريشه آن را در عشق و محبت و دوستي مي‌دانند.از آنجايي که جامعه، فرهنگ، خانواده، دين، دانش، قدرت، دولت، اقتصاد، فناوري‌ها، محيط، تاريخ، افراد، تجربه‌هاي آدمي و تمام آنچه به انسان و زندگي‌اش مربوط است، در شادي او نقش دارند، تحليل هرکدام از عوامل مذکور با شرايط حاکم سياسي رابطه تنگاتنگي دارد.شادي در جامعه کنوني ما بيشتر بر مدار «برايند سياسي و اجتماعي» سير مي‌کند و ساير عوامل فوق بيشتر حکم «اندوخته ذهني» است که گاه در موارد ضروري بنا بر نياز اجتماعي و فردي در شادي‌هاي زودگذر از آن بهره‌گيري مي‌شودچنانچه افراد جامعه، به‌ويژه جامعه ايراني در مواردي خاص به شادي مي‌پردازند، جدا از مفهوم شادي به معناي ذاتي و طبيعي آن، به ساختار اجتماعي و مناسبات قدرت سياسي مربوط است تا از اين راه، در پي تبيين هويت و ارائه مطالبات جامع خويش، آن هم به صورت مسالمت‌آميز در بستر اجتماع باشند.درواقع چنين رويکردي نوعي ارزيابي فردي از شرايطي است که او در آن به‌سر مي‌برد و به دنبال تشخيص وضعيت و موقعيت خود در برخورد با عوامل اجتماعي و سياسي است؛ عواملي که مي‌توانند هرآن او را در مسيري خاص به جلو بکشانند.يا به تعبيري جامعه امروز ايران هرآن در کمين فرصت‌هايي است تا از اين طريق فاصله خود را با بدنه حاکميت سياسي کمتر کرده و خواسته‌هاي خويش را در قالب‌هاي گوناگون منتقل کند و شادي‌هاي اجتماعي گونه‌اي از اين «خوداظهاري» است که رويکردي ترکيبي را به‌همراه دارد؛ رويکردي که با استفاده از نقطه‌نظرها، گردآوري داده‌ها، تجزيه و تحليل اوضاع و شرايط روز و متناسب با درک و تفاهم دوطرفه از سوي هر يک از دو طيف حاکميت و مردم به تعامل و تکاثر اهداف «جامعه‌پسند» بينجامد.آنچه در شادي‌هاي اخير در پيروزي تيم ملي ايران حائز اهميت است، جدا از شادي‌هاي هيجاني، توجه به عمق همبستگي اجتماعي است.مفهومي که از اين همبستگي مدنظر است، اشتراک‌نظري است که تمامي افراد جامعه ايران را شامل مي‌شود تا براي هدف و آمال واحدي در کنار يکديگر تلاش و سعي كنند.در جامعه‌اي که ما در آن به‌سر مي‌بريم بنا بر اقتضائات گوناگون اين همبستگي مي‌تواند علاوه‌بر نتايج سودمند آن، هر لحظه به نتايج متفاوتي منجر شود.در اين صورت چنانچه شکافي بين انديشه و رفتار اجتماعي با دولت عايد شود، اولين راه «بازتعريف» و «بازتوليد» روش‌هاي مسالمت‌آميز و مدرن است تا فاصله‌ها به پايين‌ترین حد کاهش يابد، نظير آنچه در تعريف نظم نوين جهاني که امروزه بر پايه اشتراک همگاني در شناسايي، فهم و سپس رفع مشکلات و معضلات اجتماعي، با ياري و کمک متقابل ملت و دولت استوار است، نيز گنجانده شده است.بنابراين بر دولت‌هاست که در رويارويي با چنين پديده‌هاي شادي‌بخشی که هرازچندگاهی در جامعه رخ مي‌دهند جانب پرهيز و مدارا را در پيش گرفته و سطح و مرتبه خواست اجتماعي را در اين زمينه ابتدا بررسي، سنجش و در نهايت با پاسخ به مطالبات آنها، روشي نوين را پياده‌سازي كنند تا سطح رضايتمندي جامعه در مشارکت‌هاي اجتماعي و سياسي به حداکثر برسد.طبيعي است اين مشارکت بنا بر گفته لوئيس کريزبرگ در کتاب خود با عنوان «جامعه‌شناسي تضادهاي اجتماعي» زماني مؤثر است که با رفع کامل محروميت به طور مطلق از افراد، سازگاري موقعيت‌هاي گوناگون فردي به طور مساوي و نگاه مثبت به تصورات و تغييراتي که در ذهن مردم مي‌گذرد، همراه باشد، در غير اين صورت نگاهي گذرا به اين‌گونه رويدادهاي اجتماعي، بار ديگر زمينه را براي مطالباتي دگرگونه در جامعه فراهم مي‌كند.

بي‌ترديد در جامعه‌اي که افراد آن کمتر قادر به بروز آزادانه رفتار‌هاي هيجاني هستند، شادي مي‌تواند منجر به توليد «حس خوب زندگي» در فعاليت‌هاي روزمره شود.اما اين حس خوب چيست و معمولا در چه زمان و مکاني براي شخص حاصل شده و به چه عواملي بستگي دارد؟گروهي شادي را ذاتي و فطري مي‌دانند که در سرشت آدمي از بدو تولد نهاده شده و گروهي ريشه آن را در عشق و محبت و دوستي مي‌دانند.از آنجايي که جامعه، فرهنگ، خانواده، دين، دانش، قدرت، دولت، اقتصاد، فناوري‌ها، محيط، تاريخ، افراد، تجربه‌هاي آدمي و تمام آنچه به انسان و زندگي‌اش مربوط است، در شادي او نقش دارند، تحليل هرکدام از عوامل مذکور با شرايط حاکم سياسي رابطه تنگاتنگي دارد.شادي در جامعه کنوني ما بيشتر بر مدار «برايند سياسي و اجتماعي» سير مي‌کند و ساير عوامل فوق بيشتر حکم «اندوخته ذهني» است که گاه در موارد ضروري بنا بر نياز اجتماعي و فردي در شادي‌هاي زودگذر از آن بهره‌گيري مي‌شودچنانچه افراد جامعه، به‌ويژه جامعه ايراني در مواردي خاص به شادي مي‌پردازند، جدا از مفهوم شادي به معناي ذاتي و طبيعي آن، به ساختار اجتماعي و مناسبات قدرت سياسي مربوط است تا از اين راه، در پي تبيين هويت و ارائه مطالبات جامع خويش، آن هم به صورت مسالمت‌آميز در بستر اجتماع باشند.درواقع چنين رويکردي نوعي ارزيابي فردي از شرايطي است که او در آن به‌سر مي‌برد و به دنبال تشخيص وضعيت و موقعيت خود در برخورد با عوامل اجتماعي و سياسي است؛ عواملي که مي‌توانند هرآن او را در مسيري خاص به جلو بکشانند.يا به تعبيري جامعه امروز ايران هرآن در کمين فرصت‌هايي است تا از اين طريق فاصله خود را با بدنه حاکميت سياسي کمتر کرده و خواسته‌هاي خويش را در قالب‌هاي گوناگون منتقل کند و شادي‌هاي اجتماعي گونه‌اي از اين «خوداظهاري» است که رويکردي ترکيبي را به‌همراه دارد؛ رويکردي که با استفاده از نقطه‌نظرها، گردآوري داده‌ها، تجزيه و تحليل اوضاع و شرايط روز و متناسب با درک و تفاهم دوطرفه از سوي هر يک از دو طيف حاکميت و مردم به تعامل و تکاثر اهداف «جامعه‌پسند» بينجامد.آنچه در شادي‌هاي اخير در پيروزي تيم ملي ايران حائز اهميت است، جدا از شادي‌هاي هيجاني، توجه به عمق همبستگي اجتماعي است.مفهومي که از اين همبستگي مدنظر است، اشتراک‌نظري است که تمامي افراد جامعه ايران را شامل مي‌شود تا براي هدف و آمال واحدي در کنار يکديگر تلاش و سعي كنند.در جامعه‌اي که ما در آن به‌سر مي‌بريم بنا بر اقتضائات گوناگون اين همبستگي مي‌تواند علاوه‌بر نتايج سودمند آن، هر لحظه به نتايج متفاوتي منجر شود.در اين صورت چنانچه شکافي بين انديشه و رفتار اجتماعي با دولت عايد شود، اولين راه «بازتعريف» و «بازتوليد» روش‌هاي مسالمت‌آميز و مدرن است تا فاصله‌ها به پايين‌ترین حد کاهش يابد، نظير آنچه در تعريف نظم نوين جهاني که امروزه بر پايه اشتراک همگاني در شناسايي، فهم و سپس رفع مشکلات و معضلات اجتماعي، با ياري و کمک متقابل ملت و دولت استوار است، نيز گنجانده شده است.بنابراين بر دولت‌هاست که در رويارويي با چنين پديده‌هاي شادي‌بخشی که هرازچندگاهی در جامعه رخ مي‌دهند جانب پرهيز و مدارا را در پيش گرفته و سطح و مرتبه خواست اجتماعي را در اين زمينه ابتدا بررسي، سنجش و در نهايت با پاسخ به مطالبات آنها، روشي نوين را پياده‌سازي كنند تا سطح رضايتمندي جامعه در مشارکت‌هاي اجتماعي و سياسي به حداکثر برسد.طبيعي است اين مشارکت بنا بر گفته لوئيس کريزبرگ در کتاب خود با عنوان «جامعه‌شناسي تضادهاي اجتماعي» زماني مؤثر است که با رفع کامل محروميت به طور مطلق از افراد، سازگاري موقعيت‌هاي گوناگون فردي به طور مساوي و نگاه مثبت به تصورات و تغييراتي که در ذهن مردم مي‌گذرد، همراه باشد، در غير اين صورت نگاهي گذرا به اين‌گونه رويدادهاي اجتماعي، بار ديگر زمينه را براي مطالباتي دگرگونه در جامعه فراهم مي‌كند.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها