حکم اعدام برای قوچ!
امید بزرگحداد . سهیلا زارعی
ظاهرا اخیرا کارشناسان اعلام کردهاند که قوچهای پیر بیشازحد آب مینوشند و احتمالا تصمیمگیران هم به همین دلیل حکم به آزادسازی شکار قوچهای پیر دادهاند تا مشکل آب مملکت را حل کنند. یادم افتاد که هر وقت کفش پایمان را میزد، میگفتیم کفشمان تنگ شده، نه اینکه پایمان بزرگ شده است. زیرا عادت داریم تقصیر را گردن دیگران بیندازیم.
در این سالها که کشور با بحران آب مواجه است و پرواضح است که مشکل در مدیریت آب است، بهجای آنکه راهحلی علمی، عملی و سازگار با مشکل ارائه شود، بیشتر سعی میشود مقصری معرفی شود. این بار نیز قرعه به نام قوچ بیچاره افتاده و این حیوان مفید زبانبسته از همهجا و همهچیز بیخبر، مقصر بحران آب شناخته شده و حکم اعدام به جرم آبخوری برایش صادر شده است. بهاینترتیب بعید نیست در آینده این حکم برای حیوانات دیگر یا حتی گیاهان هم صادر شود. تاکنون که شکار آنها آزاد نبود، تخریب زیستگاهها و شکار غیرقانونی باعث کاهش شدید تعداد قوچها و میشها در کشور شده بود و حال شکار آزاد شده تا این جمعیت باقیمانده هم فنا و نسل آنها هم منقرض شود!
حال چرا قوچ پیر؟ آیا میتوان به شکارچی گفت که در لحظه شکار ابتدا جنسیت و سن حیوان را تشخیص داده و سپس آن را شکار کند؟ آیا واقعا نیاز آب شرب قوچهای پیر تااینحد بیش از قوچهای جوان یا میشها یا حتی حیوانات دیگر است؟ آیا در گذشته که بحران آبی به شکل امروزی وجود نداشت، به این دلیل بود که قوچهای پیر آب نمینوشیدند یا قوچ پیر نداشتیم؟ آیا آبی که یک قوچ تنها در حد و برای رفع نیازش مینوشد بیشتر از آبی است که به منظور آبیاری محصولات زراعی و باغیای مصرف میشود که بدون برنامه کاشت و درنهایت در کنار مزارع رها میشوند؟ یا آبی که در صنایع ناشی از کهولت فناوری تولید تباه میشود؟ یا آبی که در شبکههای توزیع آب شهری فرسوده توسط نشت هدر میروند؟ و یا آبی که هر یک از ما روزمره به منظور جاروی حیاط یا شستوشوی ماشین یا سایر مصارف اسراف میکنیم؟
آیا چون زورمان به حیوانها میرسد، برای رفع نقصهایمان باید از آنها مایه گذاشته و آنها را از حق حیات و ابتداییترین نیازشان محروم کنیم؟ حالا فرض کنیم این آب توسط قوچها مصرف نشد، آیا روشی کارآمد برای مدیریت آن وجود دارد و این مقدار آب برای ما قابل استحصال است؟ آیا این رویه و روش را میتوان مدیریت منابع آب نامید و با این کار بحران آب برطرف یا حتی تعدیل میشود؟
براساس آمار موجود نیاز آب شرب گونههای گوسفند سه تا پنج لیتر در روز است، هرچند گاهی میتوانند با مقادیر کمتر (5/0 لیتر) نیز به زندگی خود ادامه دهند و با رشد قوچها میزان آب مصرفی آنها نیز کاهش مییابد. اما مصرف آب روزانه هر ایرانی حدود 250 لیتر است که معادل مصرف بیش از 50 قوچ است. ای کاش به جای وضع و اعمال قانون برای قوچها، برای مشترکین و آببران پرمصرف کشاورزی، صنعتی و شهری برنامهای تدوین و مدیریتی حاکم و بهجای مقصرشناختن دیگران خودمان را قضاوت و اصلاح کنیم و با تصمیمات نسنجیده هرروز مشکلی به مشکلات قبلیمان اضافه نکنیم.
ظاهرا اخیرا کارشناسان اعلام کردهاند که قوچهای پیر بیشازحد آب مینوشند و احتمالا تصمیمگیران هم به همین دلیل حکم به آزادسازی شکار قوچهای پیر دادهاند تا مشکل آب مملکت را حل کنند. یادم افتاد که هر وقت کفش پایمان را میزد، میگفتیم کفشمان تنگ شده، نه اینکه پایمان بزرگ شده است. زیرا عادت داریم تقصیر را گردن دیگران بیندازیم.
در این سالها که کشور با بحران آب مواجه است و پرواضح است که مشکل در مدیریت آب است، بهجای آنکه راهحلی علمی، عملی و سازگار با مشکل ارائه شود، بیشتر سعی میشود مقصری معرفی شود. این بار نیز قرعه به نام قوچ بیچاره افتاده و این حیوان مفید زبانبسته از همهجا و همهچیز بیخبر، مقصر بحران آب شناخته شده و حکم اعدام به جرم آبخوری برایش صادر شده است. بهاینترتیب بعید نیست در آینده این حکم برای حیوانات دیگر یا حتی گیاهان هم صادر شود. تاکنون که شکار آنها آزاد نبود، تخریب زیستگاهها و شکار غیرقانونی باعث کاهش شدید تعداد قوچها و میشها در کشور شده بود و حال شکار آزاد شده تا این جمعیت باقیمانده هم فنا و نسل آنها هم منقرض شود!
حال چرا قوچ پیر؟ آیا میتوان به شکارچی گفت که در لحظه شکار ابتدا جنسیت و سن حیوان را تشخیص داده و سپس آن را شکار کند؟ آیا واقعا نیاز آب شرب قوچهای پیر تااینحد بیش از قوچهای جوان یا میشها یا حتی حیوانات دیگر است؟ آیا در گذشته که بحران آبی به شکل امروزی وجود نداشت، به این دلیل بود که قوچهای پیر آب نمینوشیدند یا قوچ پیر نداشتیم؟ آیا آبی که یک قوچ تنها در حد و برای رفع نیازش مینوشد بیشتر از آبی است که به منظور آبیاری محصولات زراعی و باغیای مصرف میشود که بدون برنامه کاشت و درنهایت در کنار مزارع رها میشوند؟ یا آبی که در صنایع ناشی از کهولت فناوری تولید تباه میشود؟ یا آبی که در شبکههای توزیع آب شهری فرسوده توسط نشت هدر میروند؟ و یا آبی که هر یک از ما روزمره به منظور جاروی حیاط یا شستوشوی ماشین یا سایر مصارف اسراف میکنیم؟
آیا چون زورمان به حیوانها میرسد، برای رفع نقصهایمان باید از آنها مایه گذاشته و آنها را از حق حیات و ابتداییترین نیازشان محروم کنیم؟ حالا فرض کنیم این آب توسط قوچها مصرف نشد، آیا روشی کارآمد برای مدیریت آن وجود دارد و این مقدار آب برای ما قابل استحصال است؟ آیا این رویه و روش را میتوان مدیریت منابع آب نامید و با این کار بحران آب برطرف یا حتی تعدیل میشود؟
براساس آمار موجود نیاز آب شرب گونههای گوسفند سه تا پنج لیتر در روز است، هرچند گاهی میتوانند با مقادیر کمتر (5/0 لیتر) نیز به زندگی خود ادامه دهند و با رشد قوچها میزان آب مصرفی آنها نیز کاهش مییابد. اما مصرف آب روزانه هر ایرانی حدود 250 لیتر است که معادل مصرف بیش از 50 قوچ است. ای کاش به جای وضع و اعمال قانون برای قوچها، برای مشترکین و آببران پرمصرف کشاورزی، صنعتی و شهری برنامهای تدوین و مدیریتی حاکم و بهجای مقصرشناختن دیگران خودمان را قضاوت و اصلاح کنیم و با تصمیمات نسنجیده هرروز مشکلی به مشکلات قبلیمان اضافه نکنیم.