ايران در بازسازي سوريه مشارکت کند؟
احمد عظيمي بلوريان- استاد پيشين دانشگاه مريلند
کار جنگ و اغتشاش در سوريه رو به پايان است. ديگر بيش از اين نميشد شهرها و روستاهاي سوريه را با بمب و موشک و زدوخوردهاي نيروهای سوري و مخالفان خراب کرد. سوريه آماده ورود به فاز بازسازي است. کاري که دستکم 40، 50 سال طول خواهد کشيد. سازندگان سوريه از ديد غرب ايالات متحده آمريكا، با همکاري نزديک انگليس و سپس فرانسه و آلمان خواهند بود. مشارکت روسها و سهم آنها هنوز قطعي نشده و موضوع شايد در ديدار ترامپ و پوتين و يک گفتوگوي نهايي - يا بده بستان - تعيين خواهد شد. اين سناريو از حدود يکسالونيم پيش با برندهشدن ترامپ در انتخابات آمريكا در دست طراحي بوده است. رفتوآمد مقامات آمريكايي و انگليسي به منطقه دراينباره دارد شدت ميگيرد. سفر پرنس چارلز و برخي مقامات به منطقه، از جمله اسرائيل و اردن، با تظاهر به دعاخواندن کنار ديوار ندبه در همين ارتباط است. آمريكا در حال خارجکردن نيروهاي خود از سوريه است. چون نميتوان بازسازي را با قيافه اخموي نيروهاي نظامي آغاز كرد. وليعهد محترم انگليس به اردن رفت تا با سلطان دورگه آن گفتوگو کند. خروج انگليس از اتحاديه اروپا (برگزيت) و خودداري آمريكا از همکاري با اروپا راه را براي
همکاري نزديکتر اين دو كشور و ندادن باج به کشورهاي اروپايي باز کرده است. اگرچه اروپا بدون انگليس هم مانند چين راه مقابله را بلد است. هرچه عوض دارد، گله ندارد. زورآزماييها ادامه دارد اما بازي پشت پرده با روي پرده متفاوت است.
بازسازي سوريه شوخي نيست. اگر ميخواهيد در کوچکترين مقياس ممکن هزينه آن را تخمين بزنيد، به هزينه ساخت مجتمعهاي منطقه 22 تهران بنگريد. این منطقه بخش کوچکي از شهر تهران است. هزينه و مساحت اين منطقه و ساخت آن را درآوريد، سطح شهرها و تأسيسات تخريبشده در سوريه را محاسبه کنيد، دومي را بر اولي بخش کنيد، هزينه تخريب کامل بناها و تأسيسات تخريبشده در جنگ و جابهجايي مصالح ساختماني بناها، تأسيسات تخريبشده و نيز هزينه بازسازي شبکههاي ارتباطي، انرژي، آب، راهسازي و بندرسازي را بر آن بيفزاييد تا ببينيد کل هزينه بازسازي سوريه چقدر خواهد شد. دولت سوريه توان اين بازسازي را ندارد. آنها که دور اين سفره گرد خواهند آمد، تقريبا همان 1+5 هستند که بايد ترکيه و اسرائيل و ژاپن و کرهجنوبي و شايد مصر را به آن بيفزاييم. اين بازسازي موجب رونق اقتصادي کشورهاي سازنده براي چندين دهه خواهد شد. همه تلاشهاي آمريكا و غرب براي حذف رقبا بهويژه ايران است که به دليل حمايت از بشار اسد امکان بالقوه زيادي براي مشارکت در بازسازي سوریه دارد. چه بهتر که بتوان دست چين و حتي روسيه را هم توي حنا گذاشت. بيشتر سروصداها و مذاکرات پشت پرده با عنوان
مقابله با ايران، آنهم به دليل سياست ايران در برابر اسرائيل انجام میشود. در اين ماجرا شايد زور غرب به حذف روسيه و چين نرسد؛ مگر اينکه تفاهمي ميان آنها حاصل شود که
«اين استر چموش لگد زن از آن من
آن گربه مصاحب بابا از آن تو».
بازسازي کشوري مانند سوريه به بسترهايي نياز دارد. نخست، آرامش در منطقه، دوم تأمين مالي و مديريت آن، سوم خدمات مهندسي و فني و چهارم مصالح و تکنولوژي. تا اينجاي قضيه همه چيز به جز سرمايه از سوی غرب تأمين ميشود و اين برنامه اقتصاد غرب را از اينرو به آنرو ميکند. پول بازسازي را عربستان سعودي و امارات متحده عربي تأمين خواهند کرد و سهمي از سود به جيب آنها خواهد رفت. اين پول از فروش نفت و گاز و خدمات به غرب به دست آمده است و به غرب باز خواهد گشت. جاروجنجالي که عربستان با ايران به راه انداخته و هنوز هم پايان نيافته، ريشه در همين سناريو دارد. افزون بر اينها، بازسازي سوريه غرب را از شر مهاجران خاورميانه نجات خواهد داد.
سياست ايران در مقابل اسرائيل با يک سوءبرداشت که توسط غرب به آن دامن زده ميشود، بهگونهاي است که غرب و رقباي ايران از آن بهترين بهرهبرداري را ميکنند. غرب شايعه کرده که ايران با يهوديان مخالف است. آنان هرگز نگفتهاند که سياست ضداسرائيلی با يهوديستيزي دو مفهوم کاملا متضاد است. ايران در تاريخ طولاني خود هرگز با يهوديان سر ستيز نداشته است. داستان کورش کبير و بازگرداندن يهوديان به بيتالمقدس مشهورتر از آن است که نيازي به يادآوري داشته باشد. بخشهايي از خاک ايران براي يهوديان جهان مقدس است. تا اوايل انقلاب راسته خيابان ميان دروازهشميران و پلچوبي محل بزازان يهودي بود. سعدي جنوبي در تهران پاتوق تجار يهود بود. برخي از شهرهاي ايران مانند دماوند براي يهوديان اهميت فوقالعاده دارند. حتي پيروزي ايرانيان در مسابقات اخير فوتبال موجب شادي ايرانيان مهاجر در اسرائيل شد. يهوديان مهاجرتکرده به اسرائيل خود را ايراني ميدانند و به زبان فارسي گفتوگو ميکنند.
فقط در دوره رونق نازيسم در آلمان بود که به دليل رابطه نزديک رضاشاه با آن کشور حرکات ضديهودي در شهرهاي ايران به راه افتاده بود. «جديدالاسلام» به يهودياني ميگفتند که از ترس نازيسم -نه از ترس ايرانيان- مسلمان شدند. حقوق يهوديان در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران تضمين شده است. اما غرب بدجنس همه کاسهکوزههاي يهودستيزي خود را بر سر ايران ميشكند و يهودستيزي را با اسرائيلستيزي يکسان نشان ميدهد و با نهايت توان خود اين يکساني را از راه رسانههاي عمومي القا ميکند. درحاليکه بيشتر دولتهاي اروپاي شرقي و آلمان در گذشته ضديهود بودند. هماکنون روحيه و رفتار يهودستيزي كه - مدتي پس از جنگ جهاني دوم پنهان شده بود - دارد در اروپا رو ميشود. تشکيل اسرائيل موجب شد که يهوديان ساكن در اروپا و آفريقا بتوانند به سرزميني که اجداد آنها در كنار مسيحيان و مسلمانان در آن زندگي ميکردهاند، پناه ببرند. غرب با استفاده از همين حربه يهودستيزي/اسرائيلستيزي چند هدف را دنبال ميکند. اول اينکه مانع تفاهم کشورهاي خاورميانه با هم شود. دوم اينکه غرب با حمايت از اسرائيل آن را بهصورت ابزاري براي پيشبرد هدفهاي خود در سلطه بر خاورميانه
به کار گيرد. نوآم چامسکي در کتاب «فهم قدرت» به اين موضوع تأکيد دارد. سوم اينکه ايران را از گروه بازسازي سوريه کنار بگذارد. شايد شرکتهاي ايراني بهصورت دستدوم براي شرکتهاي غربي کار کنند که يک حالت «نيابتي» دارد و سود اصلي را شرکتهاي غربي خواهند برد اما نميگذارند ايرانيها با غربيها رقابت کنند. چهارم اينکه با ريختن کاسهکوزه يهودستيزي بر سر ايران، اصل قضيه را که يهودستيزي غرب است که منجر به تشکيل اسرائيل شده، از روي تخته پاک کنند. جمهوري اسلامي ايران هم با سکوت خود در اين زمينه مهم فرهنگي عملا به اين سوءتفاهم بسيار اساسي دامن زده است. جمهوري اسلامي ميتواند براي رفع اين سوءتفاهم اقدام کند.
کار جنگ و اغتشاش در سوريه رو به پايان است. ديگر بيش از اين نميشد شهرها و روستاهاي سوريه را با بمب و موشک و زدوخوردهاي نيروهای سوري و مخالفان خراب کرد. سوريه آماده ورود به فاز بازسازي است. کاري که دستکم 40، 50 سال طول خواهد کشيد. سازندگان سوريه از ديد غرب ايالات متحده آمريكا، با همکاري نزديک انگليس و سپس فرانسه و آلمان خواهند بود. مشارکت روسها و سهم آنها هنوز قطعي نشده و موضوع شايد در ديدار ترامپ و پوتين و يک گفتوگوي نهايي - يا بده بستان - تعيين خواهد شد. اين سناريو از حدود يکسالونيم پيش با برندهشدن ترامپ در انتخابات آمريكا در دست طراحي بوده است. رفتوآمد مقامات آمريكايي و انگليسي به منطقه دراينباره دارد شدت ميگيرد. سفر پرنس چارلز و برخي مقامات به منطقه، از جمله اسرائيل و اردن، با تظاهر به دعاخواندن کنار ديوار ندبه در همين ارتباط است. آمريكا در حال خارجکردن نيروهاي خود از سوريه است. چون نميتوان بازسازي را با قيافه اخموي نيروهاي نظامي آغاز كرد. وليعهد محترم انگليس به اردن رفت تا با سلطان دورگه آن گفتوگو کند. خروج انگليس از اتحاديه اروپا (برگزيت) و خودداري آمريكا از همکاري با اروپا راه را براي
همکاري نزديکتر اين دو كشور و ندادن باج به کشورهاي اروپايي باز کرده است. اگرچه اروپا بدون انگليس هم مانند چين راه مقابله را بلد است. هرچه عوض دارد، گله ندارد. زورآزماييها ادامه دارد اما بازي پشت پرده با روي پرده متفاوت است.
بازسازي سوريه شوخي نيست. اگر ميخواهيد در کوچکترين مقياس ممکن هزينه آن را تخمين بزنيد، به هزينه ساخت مجتمعهاي منطقه 22 تهران بنگريد. این منطقه بخش کوچکي از شهر تهران است. هزينه و مساحت اين منطقه و ساخت آن را درآوريد، سطح شهرها و تأسيسات تخريبشده در سوريه را محاسبه کنيد، دومي را بر اولي بخش کنيد، هزينه تخريب کامل بناها و تأسيسات تخريبشده در جنگ و جابهجايي مصالح ساختماني بناها، تأسيسات تخريبشده و نيز هزينه بازسازي شبکههاي ارتباطي، انرژي، آب، راهسازي و بندرسازي را بر آن بيفزاييد تا ببينيد کل هزينه بازسازي سوريه چقدر خواهد شد. دولت سوريه توان اين بازسازي را ندارد. آنها که دور اين سفره گرد خواهند آمد، تقريبا همان 1+5 هستند که بايد ترکيه و اسرائيل و ژاپن و کرهجنوبي و شايد مصر را به آن بيفزاييم. اين بازسازي موجب رونق اقتصادي کشورهاي سازنده براي چندين دهه خواهد شد. همه تلاشهاي آمريكا و غرب براي حذف رقبا بهويژه ايران است که به دليل حمايت از بشار اسد امکان بالقوه زيادي براي مشارکت در بازسازي سوریه دارد. چه بهتر که بتوان دست چين و حتي روسيه را هم توي حنا گذاشت. بيشتر سروصداها و مذاکرات پشت پرده با عنوان
مقابله با ايران، آنهم به دليل سياست ايران در برابر اسرائيل انجام میشود. در اين ماجرا شايد زور غرب به حذف روسيه و چين نرسد؛ مگر اينکه تفاهمي ميان آنها حاصل شود که
«اين استر چموش لگد زن از آن من
آن گربه مصاحب بابا از آن تو».
بازسازي کشوري مانند سوريه به بسترهايي نياز دارد. نخست، آرامش در منطقه، دوم تأمين مالي و مديريت آن، سوم خدمات مهندسي و فني و چهارم مصالح و تکنولوژي. تا اينجاي قضيه همه چيز به جز سرمايه از سوی غرب تأمين ميشود و اين برنامه اقتصاد غرب را از اينرو به آنرو ميکند. پول بازسازي را عربستان سعودي و امارات متحده عربي تأمين خواهند کرد و سهمي از سود به جيب آنها خواهد رفت. اين پول از فروش نفت و گاز و خدمات به غرب به دست آمده است و به غرب باز خواهد گشت. جاروجنجالي که عربستان با ايران به راه انداخته و هنوز هم پايان نيافته، ريشه در همين سناريو دارد. افزون بر اينها، بازسازي سوريه غرب را از شر مهاجران خاورميانه نجات خواهد داد.
سياست ايران در مقابل اسرائيل با يک سوءبرداشت که توسط غرب به آن دامن زده ميشود، بهگونهاي است که غرب و رقباي ايران از آن بهترين بهرهبرداري را ميکنند. غرب شايعه کرده که ايران با يهوديان مخالف است. آنان هرگز نگفتهاند که سياست ضداسرائيلی با يهوديستيزي دو مفهوم کاملا متضاد است. ايران در تاريخ طولاني خود هرگز با يهوديان سر ستيز نداشته است. داستان کورش کبير و بازگرداندن يهوديان به بيتالمقدس مشهورتر از آن است که نيازي به يادآوري داشته باشد. بخشهايي از خاک ايران براي يهوديان جهان مقدس است. تا اوايل انقلاب راسته خيابان ميان دروازهشميران و پلچوبي محل بزازان يهودي بود. سعدي جنوبي در تهران پاتوق تجار يهود بود. برخي از شهرهاي ايران مانند دماوند براي يهوديان اهميت فوقالعاده دارند. حتي پيروزي ايرانيان در مسابقات اخير فوتبال موجب شادي ايرانيان مهاجر در اسرائيل شد. يهوديان مهاجرتکرده به اسرائيل خود را ايراني ميدانند و به زبان فارسي گفتوگو ميکنند.
فقط در دوره رونق نازيسم در آلمان بود که به دليل رابطه نزديک رضاشاه با آن کشور حرکات ضديهودي در شهرهاي ايران به راه افتاده بود. «جديدالاسلام» به يهودياني ميگفتند که از ترس نازيسم -نه از ترس ايرانيان- مسلمان شدند. حقوق يهوديان در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران تضمين شده است. اما غرب بدجنس همه کاسهکوزههاي يهودستيزي خود را بر سر ايران ميشكند و يهودستيزي را با اسرائيلستيزي يکسان نشان ميدهد و با نهايت توان خود اين يکساني را از راه رسانههاي عمومي القا ميکند. درحاليکه بيشتر دولتهاي اروپاي شرقي و آلمان در گذشته ضديهود بودند. هماکنون روحيه و رفتار يهودستيزي كه - مدتي پس از جنگ جهاني دوم پنهان شده بود - دارد در اروپا رو ميشود. تشکيل اسرائيل موجب شد که يهوديان ساكن در اروپا و آفريقا بتوانند به سرزميني که اجداد آنها در كنار مسيحيان و مسلمانان در آن زندگي ميکردهاند، پناه ببرند. غرب با استفاده از همين حربه يهودستيزي/اسرائيلستيزي چند هدف را دنبال ميکند. اول اينکه مانع تفاهم کشورهاي خاورميانه با هم شود. دوم اينکه غرب با حمايت از اسرائيل آن را بهصورت ابزاري براي پيشبرد هدفهاي خود در سلطه بر خاورميانه
به کار گيرد. نوآم چامسکي در کتاب «فهم قدرت» به اين موضوع تأکيد دارد. سوم اينکه ايران را از گروه بازسازي سوريه کنار بگذارد. شايد شرکتهاي ايراني بهصورت دستدوم براي شرکتهاي غربي کار کنند که يک حالت «نيابتي» دارد و سود اصلي را شرکتهاي غربي خواهند برد اما نميگذارند ايرانيها با غربيها رقابت کنند. چهارم اينکه با ريختن کاسهکوزه يهودستيزي بر سر ايران، اصل قضيه را که يهودستيزي غرب است که منجر به تشکيل اسرائيل شده، از روي تخته پاک کنند. جمهوري اسلامي ايران هم با سکوت خود در اين زمينه مهم فرهنگي عملا به اين سوءتفاهم بسيار اساسي دامن زده است. جمهوري اسلامي ميتواند براي رفع اين سوءتفاهم اقدام کند.