|

تکنوپوپولیسم دولت آینده؟

سیمین حاجی‌پور‌ساردویی . پژوهشگر

تکنوپوپولیسم یک صورت‌بندی گفتمانی است که از هم‌گرایی دو گفتمان پیشین پوپولیسم (عوام‌فریبی) و تکنوکراسی (فن‌مداری) به عرصه گفتمانی وارد شده است. این دو گفتمان در کشور ما از منظر تاریخی در بازه‌های متفاوت و مجزا گفتمان غالب و مسلط جامعه بوده‌اند. فصل مشترک تکنوکراسی و پوپولیسم، دیدگاه غیرتکثرگرا و بدون پاسخ‌گویی به منافع عمومی جامعه است؛ اما مقوله تفکیک این دو از هم به این موضوع برمی‌گردد که تکنوکراسی بر مسئولیت‌پذیری تأکید می‌کند و از رأی‌دهندگان انتظار دارد به اقتدار متخصصانی که منافع عمومی را از منظر منطقی شناسایی می‌کنند، اعتماد داشته باشند؛ در‌حالی‌که پوپولیسم بر جلب پشتیبانی مردم با وعده‌های کلی متمرکز است و از رأی‌دهندگان می‌خواهد اقتدار و قدرت را به کسانی واگذار کنند که منافع عمومی را با خواسته‌های فرضی مردم معادل و برابر می‌دانند. تکنوکرات‌ها با راهکارهای علمی سروکار دارند؛ در‌حالی‌که پوپولیست‌ها با احساسات و قهرمان‌سازی از خواسته‌های واقعی مردم واقعی ابراز وجود می‌کنند. پوپولیسم مفهومی لغزنده برای ارائه تعریف است؛ چون طیفی از دلالت‌های ضمنی جغرافیایی و فرهنگی را در بر می‌گیرد.
کاس مود، دانشمند علوم سیاسی در دانشگاه جورجیا، پوپولیسم را یک ایدئولوژی تُنُک‌مایه (ضعیف) می‌داند که فقط یک چارچوب دارد و آن تقابل مردم با نخبگان فاسد است. به نظر مود، پوپولیسم با تکثرگرایی که مشروعیت گروه‌های مختلف را می‌پذیرد، مخالف است؛ اما این ایدئولوژی تُنُک‌مایه می‌تواند به همه ایدئولوژی‌های قوی‌تر مانند سوسیالیسم، ناسیونالیسم و ضدامپریالیسم بپیوندد تا دنیا و دستور‌جلسه‌های سیاسی دیگری را شکل دهد. جان وارنر مولر، یک اندیشمند سیاسی دیگر در دانشگاه پرینستون، نیز پوپولیست‌ها را به صورت افرادی تعریف می‌کند که ادعا می‌کنند فقط آنها می‌توانند «مردم» را نمایندگی کنند و دیگران برای نمایندگی مردم نامشروع هستند. در ایران نیز در همان حال که پوپولیست‌ها در جذب توده مردم بسیار موفق بوده‌اند، در شکست اقتصادی و سیاسی منطقه تحت نفوذ خود نیز نقش بسزایی ایفا کرده‌اند. پوپولیست‌ها ظرفیت بسیار بالایی در معرفی و نمایش شخصیت‌های فصیح و کاریزماتیک و دادن قول‌های «زندگی بهتر» به مردم داشته‌اند. در عمل نیز سیاست‌های انبساطی پوپولیست‌ها رفاه کوتاه‌مدتی را برای عامه مردم ایجاد کرد؛ ولی پس از مدتی فروپاشی مالی وحشتناکی اتفاق ‌افتاد. پوپولیسم مدعی حمایت از عامه مردم در برابر ثروتمندان بود؛ ولی در عمل فساد بیشتری تولید کرد. پوپولیست‌ها ادعا می‌کنند که آنها فقط شجاعت بیان حقایق را دارند و از جسارت کافی برای بیان مسائلی برخوردار هستند که نخبگان درون‌گرا و جریان اصلی سیاسی به طور عمد از بیان آنها خودداری می‌کنند. ظهور پوپولیسم به خستگی مردم از کاهش رفاه و نابرابری زیادی مربوط می‌شود که در جامعه وجود دارد؛ خستگی‌ای که امید به اصلاحات تدریجی را کاهش می‌دهد. در واقع سیاست‌مداران از این خستگی و ناامیدی مردم به‌عنوان یک استراتژی سیاسی استفاده می‌کنند که در آن چهره کاریزماتیک به توده‌ها متوسل می‌شود و وعده ساختن دنیایی با رفاه بیشتر را می‌دهد؛ در‌حالی‌که نهادها را به حاشیه می‌راند و برای کاهش نابرابری نیز کار زیادی انجام نمی‌دهد. در این زمان نخبگان علیه پوپولیسم اقدام کردند و با طرح سیاست‌های جدیدی با عنوان چالشی عمیق میان «اعتدال‌گرایی» و «تندروی‌های افراطی» یک پروژه میانه‌روی جدید را کلید زدند که اتحاد جناح‌های راست و چپ برای بازتعریف مفاهیمی مانند «پراگماتیسم یا عمل‌گرایی، بهبودطلبی، دانش تکنیکی و حکمرانی مؤثر در مقابل نیروهای ایدئولوژیک هر دو جناح» را شامل می‌شد. تمام این پروژه سیاسی در یک شرایط خاص تعریف و ارائه شد و نشانه‌هایی مانند «میهن‌دوستی، جهان‌گرایی، حقوق و مسئولیت‌ها، توسعه و تقویت سرمایه‌گذاری و مبارزه با فقر و تبعیض» را به‌عنوان پیش‌فرض‌های بنیادین مطرح کرد؛ اما برای تحقق این ارزش‌ها، به اقدامات عملی بسیاری نیاز بود. دولت تکنوکرات که در آن دوره قهرمان روزگار ما بود، قاعدتا باید وزرای خود را از میان «متخصصان» انتخاب می‌کرد؛ اما در سال‌های بعد مشخص شد که پراگماتیسم یا عمل‌گرایی و تکنوکراسی یا فن‌مداری از عهده یک تیم خسته و کهن‌سال خارج است؛ افرادی که 40 سال در جایگاه‌های مختلف جابه‌جا شده بودند و دیگر نه ایده‌ای برای عرضه و نه راهکاری برای دستیابی به اهداف داشتند و نه حتی لزوم آن را احساس می‌کردند. از سوی دیگر تکنوکراسی در ابتدایی‌ترین شکل خود از منظر دموکراسی ضعیف عمل کرد و فعالیت‌ها و عملکرد خود را به‌دور از نفوذ و تأثیرگذاری عامه مردم انجام داد.
تکنوکرات‌ها که قاعدتا باید طرفدار حفاظت از محیط زیست، مالیات‌های پایین، آزادی انتخاب، توسعه صنعت با تکنولوژی پیشرفته، تحصیل و آموزش به‌عنوان ابزاری برای توسعه و تخصص‌گرایی به‌عنوان راهکاری برای حل مسائل و مشکلات اجتماعی باشند، در عمل به هیچ‌یک از این موارد توجه نکردند. در نتیجه به نظر می‌رسد جامعه ایران در دو سال آینده به‌تدریج آماده واگذاری عرصه سیاست به یک قطب متفاوت و سازمان‌یافته میان پوپولیسم و تکنوکراسی می‌شود که بیش از هر تفاوت دیگری به توانایی، جدیت و تخصص بازیگران سیاسی جدید نیاز دارد. در‌حالی‌که هیبریداسیون پوپولیسم و تکنوکراسی به‌عنوان یک فصل مشترک اساسی در سیاست ایران بروز و ظهور خواهد یافت، بسیاری از بازیگران کلیدی این عرصه و ائتلاف‌های به‌وجود‌آمده باید ویژگی‌هایی را بروز دهند که با ویژگی‌های هر دو رویکرد پیشین متفاوت باشند؛ هرچند قدرت اصلی در دست تکنوکرات‌ها خواهد بود. در واقع می‌توان گفت که جنبش پوپولیستی در ایران در نهایت از تکنوکراسی حمایت خواهد کرد و هدف اصلی تکنوپوپولیسم توزیع افقی‌تر سلسله‌مراتب روابط سیاسی و اقتصادی و توزیع عادلانه‌تر ثروت و درآمد خواهد بود. البته در این مسیر، دیگر سیاست سنتی برای دستیابی به اهداف جامعه امروزی مناسب نیست. نارضایتی مردم از بحران‌های اقتصادی و محیط‌زیستی، نابرابری‌های اجتماعی و اقتصادی و انقطاع تکنولوژیک به معنای آن است که اداره کشور به وسیله سیاست‌مداران و تکنوپوپولیسم‌های تازه‌کار مشکل‌آفرین‌تر از وضعیت موجود نخواهد بود.
تکنوپوپولیسم یک صورت‌بندی گفتمانی است که از هم‌گرایی دو گفتمان پیشین پوپولیسم (عوام‌فریبی) و تکنوکراسی (فن‌مداری) به عرصه گفتمانی وارد شده است. این دو گفتمان در کشور ما از منظر تاریخی در بازه‌های متفاوت و مجزا گفتمان غالب و مسلط جامعه بوده‌اند. فصل مشترک تکنوکراسی و پوپولیسم، دیدگاه غیرتکثرگرا و بدون پاسخ‌گویی به منافع عمومی جامعه است؛ اما مقوله تفکیک این دو از هم به این موضوع برمی‌گردد که تکنوکراسی بر مسئولیت‌پذیری تأکید می‌کند و از رأی‌دهندگان انتظار دارد به اقتدار متخصصانی که منافع عمومی را از منظر منطقی شناسایی می‌کنند، اعتماد داشته باشند؛ در‌حالی‌که پوپولیسم بر جلب پشتیبانی مردم با وعده‌های کلی متمرکز است و از رأی‌دهندگان می‌خواهد اقتدار و قدرت را به کسانی واگذار کنند که منافع عمومی را با خواسته‌های فرضی مردم معادل و برابر می‌دانند. تکنوکرات‌ها با راهکارهای علمی سروکار دارند؛ در‌حالی‌که پوپولیست‌ها با احساسات و قهرمان‌سازی از خواسته‌های واقعی مردم واقعی ابراز وجود می‌کنند. پوپولیسم مفهومی لغزنده برای ارائه تعریف است؛ چون طیفی از دلالت‌های ضمنی جغرافیایی و فرهنگی را در بر می‌گیرد.
کاس مود، دانشمند علوم سیاسی در دانشگاه جورجیا، پوپولیسم را یک ایدئولوژی تُنُک‌مایه (ضعیف) می‌داند که فقط یک چارچوب دارد و آن تقابل مردم با نخبگان فاسد است. به نظر مود، پوپولیسم با تکثرگرایی که مشروعیت گروه‌های مختلف را می‌پذیرد، مخالف است؛ اما این ایدئولوژی تُنُک‌مایه می‌تواند به همه ایدئولوژی‌های قوی‌تر مانند سوسیالیسم، ناسیونالیسم و ضدامپریالیسم بپیوندد تا دنیا و دستور‌جلسه‌های سیاسی دیگری را شکل دهد. جان وارنر مولر، یک اندیشمند سیاسی دیگر در دانشگاه پرینستون، نیز پوپولیست‌ها را به صورت افرادی تعریف می‌کند که ادعا می‌کنند فقط آنها می‌توانند «مردم» را نمایندگی کنند و دیگران برای نمایندگی مردم نامشروع هستند. در ایران نیز در همان حال که پوپولیست‌ها در جذب توده مردم بسیار موفق بوده‌اند، در شکست اقتصادی و سیاسی منطقه تحت نفوذ خود نیز نقش بسزایی ایفا کرده‌اند. پوپولیست‌ها ظرفیت بسیار بالایی در معرفی و نمایش شخصیت‌های فصیح و کاریزماتیک و دادن قول‌های «زندگی بهتر» به مردم داشته‌اند. در عمل نیز سیاست‌های انبساطی پوپولیست‌ها رفاه کوتاه‌مدتی را برای عامه مردم ایجاد کرد؛ ولی پس از مدتی فروپاشی مالی وحشتناکی اتفاق ‌افتاد. پوپولیسم مدعی حمایت از عامه مردم در برابر ثروتمندان بود؛ ولی در عمل فساد بیشتری تولید کرد. پوپولیست‌ها ادعا می‌کنند که آنها فقط شجاعت بیان حقایق را دارند و از جسارت کافی برای بیان مسائلی برخوردار هستند که نخبگان درون‌گرا و جریان اصلی سیاسی به طور عمد از بیان آنها خودداری می‌کنند. ظهور پوپولیسم به خستگی مردم از کاهش رفاه و نابرابری زیادی مربوط می‌شود که در جامعه وجود دارد؛ خستگی‌ای که امید به اصلاحات تدریجی را کاهش می‌دهد. در واقع سیاست‌مداران از این خستگی و ناامیدی مردم به‌عنوان یک استراتژی سیاسی استفاده می‌کنند که در آن چهره کاریزماتیک به توده‌ها متوسل می‌شود و وعده ساختن دنیایی با رفاه بیشتر را می‌دهد؛ در‌حالی‌که نهادها را به حاشیه می‌راند و برای کاهش نابرابری نیز کار زیادی انجام نمی‌دهد. در این زمان نخبگان علیه پوپولیسم اقدام کردند و با طرح سیاست‌های جدیدی با عنوان چالشی عمیق میان «اعتدال‌گرایی» و «تندروی‌های افراطی» یک پروژه میانه‌روی جدید را کلید زدند که اتحاد جناح‌های راست و چپ برای بازتعریف مفاهیمی مانند «پراگماتیسم یا عمل‌گرایی، بهبودطلبی، دانش تکنیکی و حکمرانی مؤثر در مقابل نیروهای ایدئولوژیک هر دو جناح» را شامل می‌شد. تمام این پروژه سیاسی در یک شرایط خاص تعریف و ارائه شد و نشانه‌هایی مانند «میهن‌دوستی، جهان‌گرایی، حقوق و مسئولیت‌ها، توسعه و تقویت سرمایه‌گذاری و مبارزه با فقر و تبعیض» را به‌عنوان پیش‌فرض‌های بنیادین مطرح کرد؛ اما برای تحقق این ارزش‌ها، به اقدامات عملی بسیاری نیاز بود. دولت تکنوکرات که در آن دوره قهرمان روزگار ما بود، قاعدتا باید وزرای خود را از میان «متخصصان» انتخاب می‌کرد؛ اما در سال‌های بعد مشخص شد که پراگماتیسم یا عمل‌گرایی و تکنوکراسی یا فن‌مداری از عهده یک تیم خسته و کهن‌سال خارج است؛ افرادی که 40 سال در جایگاه‌های مختلف جابه‌جا شده بودند و دیگر نه ایده‌ای برای عرضه و نه راهکاری برای دستیابی به اهداف داشتند و نه حتی لزوم آن را احساس می‌کردند. از سوی دیگر تکنوکراسی در ابتدایی‌ترین شکل خود از منظر دموکراسی ضعیف عمل کرد و فعالیت‌ها و عملکرد خود را به‌دور از نفوذ و تأثیرگذاری عامه مردم انجام داد.
تکنوکرات‌ها که قاعدتا باید طرفدار حفاظت از محیط زیست، مالیات‌های پایین، آزادی انتخاب، توسعه صنعت با تکنولوژی پیشرفته، تحصیل و آموزش به‌عنوان ابزاری برای توسعه و تخصص‌گرایی به‌عنوان راهکاری برای حل مسائل و مشکلات اجتماعی باشند، در عمل به هیچ‌یک از این موارد توجه نکردند. در نتیجه به نظر می‌رسد جامعه ایران در دو سال آینده به‌تدریج آماده واگذاری عرصه سیاست به یک قطب متفاوت و سازمان‌یافته میان پوپولیسم و تکنوکراسی می‌شود که بیش از هر تفاوت دیگری به توانایی، جدیت و تخصص بازیگران سیاسی جدید نیاز دارد. در‌حالی‌که هیبریداسیون پوپولیسم و تکنوکراسی به‌عنوان یک فصل مشترک اساسی در سیاست ایران بروز و ظهور خواهد یافت، بسیاری از بازیگران کلیدی این عرصه و ائتلاف‌های به‌وجود‌آمده باید ویژگی‌هایی را بروز دهند که با ویژگی‌های هر دو رویکرد پیشین متفاوت باشند؛ هرچند قدرت اصلی در دست تکنوکرات‌ها خواهد بود. در واقع می‌توان گفت که جنبش پوپولیستی در ایران در نهایت از تکنوکراسی حمایت خواهد کرد و هدف اصلی تکنوپوپولیسم توزیع افقی‌تر سلسله‌مراتب روابط سیاسی و اقتصادی و توزیع عادلانه‌تر ثروت و درآمد خواهد بود. البته در این مسیر، دیگر سیاست سنتی برای دستیابی به اهداف جامعه امروزی مناسب نیست. نارضایتی مردم از بحران‌های اقتصادی و محیط‌زیستی، نابرابری‌های اجتماعی و اقتصادی و انقطاع تکنولوژیک به معنای آن است که اداره کشور به وسیله سیاست‌مداران و تکنوپوپولیسم‌های تازه‌کار مشکل‌آفرین‌تر از وضعیت موجود نخواهد بود.
 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها