به نجات ایران بیندیشید
آییننامههای نوشتهشده در دولت برای رئیس محترم مجلس ارسال میشود و در صورت مغایرت با قانون عودت داده میشود. بنابراین ملاحظه میشود روال تصمیمگیریها منظم و توسعهیافته است و علیالاصول نباید تصمیم نادرستی اتخاذ شود؛ اما در عمل مشاهده میشود از قِبَل تصمیمگیریهای تقنینی یا آییننامهای و همینطور نبود تصمیمگیری درباره اجرای درست قوانین مصوب (مثل قانونهای برنامه پنجساله متعدد)، وضع اقتصاد و کسبوکار و سایر موارد به صورت فعلی درآمده است. اینکه چرا اوضاع جاری چنین است که مینماید و چرا چنین تصمیماتی اتخاذ میشود و چرا تصمیمات بهجای قاتق نانشدن قاتل جان شده است، واقعا نیاز به یک بررسی آسیبشناسانه دارد اما نه از آن بررسیهایی که خود دچار مشکل است و به جایی نمیرسد.
شادروان پرورش، وزیر اسبق آموزشوپرورش میگفت: هرگاه خواستید کاری انجام نشود، آن را برای بررسی اصولی به کمیسیونها بفرستید. در 40 سالی که از پیروزی انقلاب اسلامی گذشته تصمیمات مهمی در مجلس، شورای نگهبان، دولت، قوه قضائیه و سایر نهادهای تصمیمساز اتخاذ شده است. حاصل آن بهویژه در امر اقتصاد وضع فعلی کشور است و البته هر روز حرف جدید، بیانیه جدید، اجلاس جدید برای حل موضوع در نظر گرفته میشود اما مشکل آن است که موضوع روشن نیست. حل کدام موضوع؟ گاه به گاه هم جملاتی درباره ارائه راهحل برای فلان موضوع گفته و سپس خاموشی حاکم میشود. صدالبته که در شرایط فعلی کشور موضوعات مختلفی از قبیل معضلات فرهنگی جامعه، بیکاری، اشتغال و مسائل معیشتی و اقتصادی، سیاست خارجی و موضوعات دیگر مطرح است اما منظومهای که بتواند افق روشنی از حل معضلات جامعه بدهد نه از سوی دولت مطرح است نه مجلس، نه روشنفکران و نه متخصصان چیزی ارائه میکنند. علیالاصول برنامه ششم توسعه که یکسالونیم از تصویب آن میگذرد، باید چنین منظومهای باشد. بسیاری از موضوعات متعدد و مختلف را بدون رعایت اولویت میتوان یافت اما هرگز به هیچیک از مواد آن توجه و عمل نشده
و نخواهد شد. یعنی ظاهرا مشکل پیدا شده، راهحلهای آن را یافته و تصمیمسازی کردهایم ولی نه مجلس در قانون بودجه 97 به آنها توجه کرده و نه دولت در فکر انجام مواد متعدد آن است؛ هرچند معلوم نیست این مجموعه همان منظومه راهگشا باشد. میتوان در موضوع اقتصاد به چند پدیده توجه کرد و دید چه تصمیماتی برای حل آنها گرفته شده است. آیا این موارد را بهعنوان معضل اصلا میتوان درک کرد؟ نقدینگی رو به تزاید 1600هزارمیلیارد تومانی، اجبار دولت به فروش ارز برای تأمین هزینههای جاری و در کنار آن به حدود صفر رساندن طرحهای سرمایهای، کشاورزی در حال نابودی همراه با فناوری بسیار قدیمی، معضل خروج سرمایه از کشور، کهولت و ازکارافتادگی صنایع به خاطر عدم بازسازی و عدم امکان بازارهای صادراتی، وجودنداشتن سیاستهای مناسب برای سرمایهگذاری داخلی و جذب سرمایهگذار خارجی، توجهنکردن به جذب جهانگرد یعنی تنها راه برطرفکردن بیکاری، مبارزه با شورستانکردن خوزستان، منطقیکردن و عمومیکردن مصرف و بازتولید آب در کشور، حفظ منابع طبیعی کشور. از این دست معضلات بسیار است و تقریبا هیچ تصمیمسازیای برای آنها نمیشود و اگر گاه به گاه تصمیماتی اتخاذ
میشود یا بهدلیل اجرائینبودن ابتر میماند یا اصلا به آنها توجه نمیشود یا اصلا واقعی و اجرائی نیستند. مشکل از نظر نگارنده این است؛ اول آنکه اصولا معضل و مشکل شناخته و تعریف نمیشود. دوم آنکه بعضی مشکلات و مسائل جزئی و فرعی بزرگنمایی شده و مشکل اصلی ناپیدا میماند. سوم آنکه هدف تصمیمات و تصمیمگیران متفاوت است. برخی هدفشان وجیهالملهشدن، برخی محبوبیت در حوزه رأیگیری و برخی عوامفریبی و نشاندادن تصویر مار به جای کلمه مار است. برخی به دلیل نداشتن مطالعه و نشناختن مشکل و تظاهر به علامهبودن، برخی بهدلیل همراهی با جریان قویتر برای ارتقای شخصی و برخی بهخاطر سطحینگری دلسوزی برای مردم را در دستور کار قرار دادهاند. یعنی اهداف مختلف که طبعا راههای متفاوتی را نشان میدهد و اینجاست که بحران و معضل بهجای حل مسئله خود را مینمایاند. امروز هدف کدام است. قبول کنیم که با هر مسلک و گرایشی که داریم، اوضاع داخلی کشور مناسب نیست و قبول کنیم با شیوه موجود هیچ گرایش، حزب، گروه و دستهای نمیتواند راهحلی برای معضلات کشور بیابد. پس چاره چیست؟ در کنار اینها باید قبول کرد شرایط ایران - چه از لحاظ طبیعی و چه اقتصادی -
مناسب نیست؛ مام میهن ضعیف و به خطر افتاده است و هدف باید نجات ایران باشد. اگر در تصمیمات «نجات ایران» هدف باشد و برای مردم راهحلهای این نجات گفته شود، همه استقبال میکنند. مردم ما ثابت کردند در نجات میهن پیشقدم و پایدار هستند. اگر مسئولان به نجات ایران بیندیشند و صمیمانه راههای حل معضلات و نجات ایران را به مردم ارائه دهند، همگان با مسئولان همکاری خواهند کرد اما اگر تصمیمات براساس «نجات ایران» نباشد نه مسئولان پایدار میمانند، نه مردم همکاری میکنند و نه حال ایران خوب میشود. اگر حال ایران خوب نباشد، حال مردم ایران هرگز خوب نخواهد شد.
آییننامههای نوشتهشده در دولت برای رئیس محترم مجلس ارسال میشود و در صورت مغایرت با قانون عودت داده میشود. بنابراین ملاحظه میشود روال تصمیمگیریها منظم و توسعهیافته است و علیالاصول نباید تصمیم نادرستی اتخاذ شود؛ اما در عمل مشاهده میشود از قِبَل تصمیمگیریهای تقنینی یا آییننامهای و همینطور نبود تصمیمگیری درباره اجرای درست قوانین مصوب (مثل قانونهای برنامه پنجساله متعدد)، وضع اقتصاد و کسبوکار و سایر موارد به صورت فعلی درآمده است. اینکه چرا اوضاع جاری چنین است که مینماید و چرا چنین تصمیماتی اتخاذ میشود و چرا تصمیمات بهجای قاتق نانشدن قاتل جان شده است، واقعا نیاز به یک بررسی آسیبشناسانه دارد اما نه از آن بررسیهایی که خود دچار مشکل است و به جایی نمیرسد.
شادروان پرورش، وزیر اسبق آموزشوپرورش میگفت: هرگاه خواستید کاری انجام نشود، آن را برای بررسی اصولی به کمیسیونها بفرستید. در 40 سالی که از پیروزی انقلاب اسلامی گذشته تصمیمات مهمی در مجلس، شورای نگهبان، دولت، قوه قضائیه و سایر نهادهای تصمیمساز اتخاذ شده است. حاصل آن بهویژه در امر اقتصاد وضع فعلی کشور است و البته هر روز حرف جدید، بیانیه جدید، اجلاس جدید برای حل موضوع در نظر گرفته میشود اما مشکل آن است که موضوع روشن نیست. حل کدام موضوع؟ گاه به گاه هم جملاتی درباره ارائه راهحل برای فلان موضوع گفته و سپس خاموشی حاکم میشود. صدالبته که در شرایط فعلی کشور موضوعات مختلفی از قبیل معضلات فرهنگی جامعه، بیکاری، اشتغال و مسائل معیشتی و اقتصادی، سیاست خارجی و موضوعات دیگر مطرح است اما منظومهای که بتواند افق روشنی از حل معضلات جامعه بدهد نه از سوی دولت مطرح است نه مجلس، نه روشنفکران و نه متخصصان چیزی ارائه میکنند. علیالاصول برنامه ششم توسعه که یکسالونیم از تصویب آن میگذرد، باید چنین منظومهای باشد. بسیاری از موضوعات متعدد و مختلف را بدون رعایت اولویت میتوان یافت اما هرگز به هیچیک از مواد آن توجه و عمل نشده
و نخواهد شد. یعنی ظاهرا مشکل پیدا شده، راهحلهای آن را یافته و تصمیمسازی کردهایم ولی نه مجلس در قانون بودجه 97 به آنها توجه کرده و نه دولت در فکر انجام مواد متعدد آن است؛ هرچند معلوم نیست این مجموعه همان منظومه راهگشا باشد. میتوان در موضوع اقتصاد به چند پدیده توجه کرد و دید چه تصمیماتی برای حل آنها گرفته شده است. آیا این موارد را بهعنوان معضل اصلا میتوان درک کرد؟ نقدینگی رو به تزاید 1600هزارمیلیارد تومانی، اجبار دولت به فروش ارز برای تأمین هزینههای جاری و در کنار آن به حدود صفر رساندن طرحهای سرمایهای، کشاورزی در حال نابودی همراه با فناوری بسیار قدیمی، معضل خروج سرمایه از کشور، کهولت و ازکارافتادگی صنایع به خاطر عدم بازسازی و عدم امکان بازارهای صادراتی، وجودنداشتن سیاستهای مناسب برای سرمایهگذاری داخلی و جذب سرمایهگذار خارجی، توجهنکردن به جذب جهانگرد یعنی تنها راه برطرفکردن بیکاری، مبارزه با شورستانکردن خوزستان، منطقیکردن و عمومیکردن مصرف و بازتولید آب در کشور، حفظ منابع طبیعی کشور. از این دست معضلات بسیار است و تقریبا هیچ تصمیمسازیای برای آنها نمیشود و اگر گاه به گاه تصمیماتی اتخاذ
میشود یا بهدلیل اجرائینبودن ابتر میماند یا اصلا به آنها توجه نمیشود یا اصلا واقعی و اجرائی نیستند. مشکل از نظر نگارنده این است؛ اول آنکه اصولا معضل و مشکل شناخته و تعریف نمیشود. دوم آنکه بعضی مشکلات و مسائل جزئی و فرعی بزرگنمایی شده و مشکل اصلی ناپیدا میماند. سوم آنکه هدف تصمیمات و تصمیمگیران متفاوت است. برخی هدفشان وجیهالملهشدن، برخی محبوبیت در حوزه رأیگیری و برخی عوامفریبی و نشاندادن تصویر مار به جای کلمه مار است. برخی به دلیل نداشتن مطالعه و نشناختن مشکل و تظاهر به علامهبودن، برخی بهدلیل همراهی با جریان قویتر برای ارتقای شخصی و برخی بهخاطر سطحینگری دلسوزی برای مردم را در دستور کار قرار دادهاند. یعنی اهداف مختلف که طبعا راههای متفاوتی را نشان میدهد و اینجاست که بحران و معضل بهجای حل مسئله خود را مینمایاند. امروز هدف کدام است. قبول کنیم که با هر مسلک و گرایشی که داریم، اوضاع داخلی کشور مناسب نیست و قبول کنیم با شیوه موجود هیچ گرایش، حزب، گروه و دستهای نمیتواند راهحلی برای معضلات کشور بیابد. پس چاره چیست؟ در کنار اینها باید قبول کرد شرایط ایران - چه از لحاظ طبیعی و چه اقتصادی -
مناسب نیست؛ مام میهن ضعیف و به خطر افتاده است و هدف باید نجات ایران باشد. اگر در تصمیمات «نجات ایران» هدف باشد و برای مردم راهحلهای این نجات گفته شود، همه استقبال میکنند. مردم ما ثابت کردند در نجات میهن پیشقدم و پایدار هستند. اگر مسئولان به نجات ایران بیندیشند و صمیمانه راههای حل معضلات و نجات ایران را به مردم ارائه دهند، همگان با مسئولان همکاری خواهند کرد اما اگر تصمیمات براساس «نجات ایران» نباشد نه مسئولان پایدار میمانند، نه مردم همکاری میکنند و نه حال ایران خوب میشود. اگر حال ایران خوب نباشد، حال مردم ایران هرگز خوب نخواهد شد.