|

گفت‌وگو با نجوا عرفانی ،‌نقاش

پشت کوه قاف

فرانک آرتا

نجوا عرفانی به ‌تازگی نمایشگاهی با ‌عنوان «از دختران قاف» در گالری ساربان برگزار کرده است. با او درباره کارهایش گفت‌وگو کردیم.

موضوع نمایشگاه شما درباره زنانی است که در فضای سوررئال قرار گفته‌اند. چرا؟‌
مدتی است که روی موضوع اسطوره‌ها کار می‌کنم. پایان‌نامه‌ام درباره «الهه‌ها» بود. همین‌طور که جلو رفتم، کم‌کم اسطوره‌ها در کارهایم جا خوش کردند. حالاهم در مجموعه «از دختران قاف» به ترکیب انسان و کوه توجه کرده‌ام. کوه قاف بلندترین و دورترین کوه جهان است و دسترسی به آن ناممکن به نظر می‌رسد. این کوه اسطوره‌ای دورتادور زمین را فرا گرفته و نیمه بیشتر آن درون آب جای دارد. به نظرم این کوه تشبیهی از سرنوشت زنان در گذر تاریخ است که همیشه مبارزه کرده‌اند یا دست‌کم خواسته‌اند مبارزه کنند و من به آرزوها، یأس‌ها و امیدهایی که به آینده دارند توجه کرده‌ام. یک‌جوری مثل مبارزه همگانی زنان که در همه دوره‌های تاریخی وجود داشته است؛ البته برخی‌ها علنی شده و برخی‌ها هم نه!
همواره چنین تلاش‌هایی وجود داشته، اما بیشتر اوقات نتایج بطئی و حداقلی داشته به‌همین‌دلیل زنان شما پشت کوه مانده‌اند؟
این زنان کوه‌ها را یا دوردست خود می‌بینند یا خود به آن تبدیل شده‌اند. در حقیقت از جنس سنگ و استقامت شده‌اند. گاه کوه‌هایی شناور در آب و گاه آتش‌فشانی. در هر دو صورت آن هدف نهایی را دنبال می‌کنند و خواستار آن چشمه حیات در کوه قاف هستند.
برخی زنان در طراحی‌های شما به شکل نیمه‌انسان - نیمه‌ماهی (پری) هستند. این نکته با کوه‌بودن آنها در تضاد نیست ؟
آنها یک‌جوری مانند انسان - الهه یا همان پری دریایی هستند که با آب در ارتباط‌اند. زنانی که دگردیسی در فرم دارند و گاه اندام ناکامل یا ماهی‌شکل پیدا می‌کنند. این موضوع بیشتر در طراحی‌های من دیده می‌شود که اشاره‌هایی به پری دریایی و اغواگری او و زندگی در آب دارد.
در طراحی‌ها شاهد یک‌جور مسخ‌شدگی هم هستیم؛ چرا؟
خب، این مسخ‌شدگی در کارهای قبلی‌ام هم دیده می‌شود. من مجموعه طراحی دارم به نام مجموعه «ملکه» که به کهن‌الگوی ملکه پرداختم که همواره از او توقع دارند چهره محکمی در ظاهر از خود ارائه دهد، اما هیچ‌کس نمی‌داند چه‌چیزی در درونش می‌گذرد و در گذر تاریخ چه‌ها بر او گذشته! بنابراین یک‌جورهایی در طراحی‌های من در همین نمایشگاه هم انهدام و خرابی وجود دارد. انگار صورت زن مخدوش شده و دارد رو به زوال می‌رود.
اما در نقاشی‌های شما کمتر شاهد فرم انهدام هستیم. چرا؟
شاید این‌طور به نظر برسد که امیدوارانه‌تر هستند، هرچند در طراحی‌هایم هم امید وجود دارد. گل‌هایی که کنار چهره زنان رشد می‌کند، همان نگاه امیدوارانه من است؛ یعنی در عین اینکه زوال هست، رشد هم هست. در نقاشی‌ها به‌دلیل وجود آب‌های وسیع، کوه‌های سرسبز و رویش گل شاید این حس امیدواری پررنگ‌تر به نظر برسد.
اما رنگ‌ها اغلب آبی تیره‌اند یا حتی قرمز‌ها کدر هستند. سبزها هم خیلی روشن نیستند. خاکستری بر همه رنگ‌ها سایه انداخته. چرا؟
اما به‌هر‌حالت همچنان رنگین هستند. یعنی اگر بخشی از بدن زنان هم به کوه تبدیل شده، عاری از رنگ نیست.
به هر حالت رنگ‌ها هم درگیر مبارزه با پلشتی‌ها هستند. در‌عین‌حال کوه هم سیطره خود را دارد. وقتی می‌گویند فلان چیز پشت کوه قاف است! یعنی پشت کوه قاف ایده‌آل‌ها و آرمان‌ها وجود دارد که به‌راحتی دست‌یافتنی نیستند، اما در این طرف همه تلاش می‌کنند و درگیر هستند.
با نگاه به طراحی پیکره زنان تابلو‌ها که از صراحت زیادی برخوردار هستند، به نظر می‌رسد به جای اینکه نگاهی جنسیت‌زده داشته باشید، تلاش کردید در بیان تصویری لطافت گم‌شده زنان به‌لحاظ فرمی تجربه کنید. چرا ؟
خیلی خوشحالم که متوجه این نکته شده‌اید، زیرا من نگاهم به زن جنسیت‌زده نیست. بلکه همان‌طورکه گفتید هدفم بیان هنری لطافت زنانه بود. در این تابلوها زن معصوم است مثل کودکی که تازه به دنیا می‌آید و هنوز درگیر ظواهر بیهوده نشده.
حتی اگر در جاهایی زنان که درون آب هستند با پارچه یا گلی خود را پوشانده‌اند یا اینکه اصلا شبیه کوه شده‌اند، در واقع می‌خواستم این روحیه را تجسم و نقاشی کنم.
از روند کارهایتان بگویید؟
من دو سال پیش نمایشگاه قبلی‌ام را با عنوان «شیرزن» در نگارخانه «طراحان آزاد» برپا کردم که آنجا هم ترکیب «زن و شیر» را موضوع کارهایم قرار داده بودم. در چند سال گذشته نمایشگاه‌های گروهی زیادی در ایران یا خارج از ایران، در لندن، پاریس، سوئد، آلمان و... داشتم. در دو سال گذشته تعداد زیادی طراحی کار کردم. به‌مرور هنگام کشیدن طراحی‌ها چنین ایده‌هایی به ذهنم خطور کرد که در نهایت مجموعه «ملکه» به‌وجود آمد. بعد از آن هم به نقاشی‌های «دختران از کوه قاف» رسیدم که الان شاهد آن هستید.

نجوا عرفانی به ‌تازگی نمایشگاهی با ‌عنوان «از دختران قاف» در گالری ساربان برگزار کرده است. با او درباره کارهایش گفت‌وگو کردیم.

موضوع نمایشگاه شما درباره زنانی است که در فضای سوررئال قرار گفته‌اند. چرا؟‌
مدتی است که روی موضوع اسطوره‌ها کار می‌کنم. پایان‌نامه‌ام درباره «الهه‌ها» بود. همین‌طور که جلو رفتم، کم‌کم اسطوره‌ها در کارهایم جا خوش کردند. حالاهم در مجموعه «از دختران قاف» به ترکیب انسان و کوه توجه کرده‌ام. کوه قاف بلندترین و دورترین کوه جهان است و دسترسی به آن ناممکن به نظر می‌رسد. این کوه اسطوره‌ای دورتادور زمین را فرا گرفته و نیمه بیشتر آن درون آب جای دارد. به نظرم این کوه تشبیهی از سرنوشت زنان در گذر تاریخ است که همیشه مبارزه کرده‌اند یا دست‌کم خواسته‌اند مبارزه کنند و من به آرزوها، یأس‌ها و امیدهایی که به آینده دارند توجه کرده‌ام. یک‌جوری مثل مبارزه همگانی زنان که در همه دوره‌های تاریخی وجود داشته است؛ البته برخی‌ها علنی شده و برخی‌ها هم نه!
همواره چنین تلاش‌هایی وجود داشته، اما بیشتر اوقات نتایج بطئی و حداقلی داشته به‌همین‌دلیل زنان شما پشت کوه مانده‌اند؟
این زنان کوه‌ها را یا دوردست خود می‌بینند یا خود به آن تبدیل شده‌اند. در حقیقت از جنس سنگ و استقامت شده‌اند. گاه کوه‌هایی شناور در آب و گاه آتش‌فشانی. در هر دو صورت آن هدف نهایی را دنبال می‌کنند و خواستار آن چشمه حیات در کوه قاف هستند.
برخی زنان در طراحی‌های شما به شکل نیمه‌انسان - نیمه‌ماهی (پری) هستند. این نکته با کوه‌بودن آنها در تضاد نیست ؟
آنها یک‌جوری مانند انسان - الهه یا همان پری دریایی هستند که با آب در ارتباط‌اند. زنانی که دگردیسی در فرم دارند و گاه اندام ناکامل یا ماهی‌شکل پیدا می‌کنند. این موضوع بیشتر در طراحی‌های من دیده می‌شود که اشاره‌هایی به پری دریایی و اغواگری او و زندگی در آب دارد.
در طراحی‌ها شاهد یک‌جور مسخ‌شدگی هم هستیم؛ چرا؟
خب، این مسخ‌شدگی در کارهای قبلی‌ام هم دیده می‌شود. من مجموعه طراحی دارم به نام مجموعه «ملکه» که به کهن‌الگوی ملکه پرداختم که همواره از او توقع دارند چهره محکمی در ظاهر از خود ارائه دهد، اما هیچ‌کس نمی‌داند چه‌چیزی در درونش می‌گذرد و در گذر تاریخ چه‌ها بر او گذشته! بنابراین یک‌جورهایی در طراحی‌های من در همین نمایشگاه هم انهدام و خرابی وجود دارد. انگار صورت زن مخدوش شده و دارد رو به زوال می‌رود.
اما در نقاشی‌های شما کمتر شاهد فرم انهدام هستیم. چرا؟
شاید این‌طور به نظر برسد که امیدوارانه‌تر هستند، هرچند در طراحی‌هایم هم امید وجود دارد. گل‌هایی که کنار چهره زنان رشد می‌کند، همان نگاه امیدوارانه من است؛ یعنی در عین اینکه زوال هست، رشد هم هست. در نقاشی‌ها به‌دلیل وجود آب‌های وسیع، کوه‌های سرسبز و رویش گل شاید این حس امیدواری پررنگ‌تر به نظر برسد.
اما رنگ‌ها اغلب آبی تیره‌اند یا حتی قرمز‌ها کدر هستند. سبزها هم خیلی روشن نیستند. خاکستری بر همه رنگ‌ها سایه انداخته. چرا؟
اما به‌هر‌حالت همچنان رنگین هستند. یعنی اگر بخشی از بدن زنان هم به کوه تبدیل شده، عاری از رنگ نیست.
به هر حالت رنگ‌ها هم درگیر مبارزه با پلشتی‌ها هستند. در‌عین‌حال کوه هم سیطره خود را دارد. وقتی می‌گویند فلان چیز پشت کوه قاف است! یعنی پشت کوه قاف ایده‌آل‌ها و آرمان‌ها وجود دارد که به‌راحتی دست‌یافتنی نیستند، اما در این طرف همه تلاش می‌کنند و درگیر هستند.
با نگاه به طراحی پیکره زنان تابلو‌ها که از صراحت زیادی برخوردار هستند، به نظر می‌رسد به جای اینکه نگاهی جنسیت‌زده داشته باشید، تلاش کردید در بیان تصویری لطافت گم‌شده زنان به‌لحاظ فرمی تجربه کنید. چرا ؟
خیلی خوشحالم که متوجه این نکته شده‌اید، زیرا من نگاهم به زن جنسیت‌زده نیست. بلکه همان‌طورکه گفتید هدفم بیان هنری لطافت زنانه بود. در این تابلوها زن معصوم است مثل کودکی که تازه به دنیا می‌آید و هنوز درگیر ظواهر بیهوده نشده.
حتی اگر در جاهایی زنان که درون آب هستند با پارچه یا گلی خود را پوشانده‌اند یا اینکه اصلا شبیه کوه شده‌اند، در واقع می‌خواستم این روحیه را تجسم و نقاشی کنم.
از روند کارهایتان بگویید؟
من دو سال پیش نمایشگاه قبلی‌ام را با عنوان «شیرزن» در نگارخانه «طراحان آزاد» برپا کردم که آنجا هم ترکیب «زن و شیر» را موضوع کارهایم قرار داده بودم. در چند سال گذشته نمایشگاه‌های گروهی زیادی در ایران یا خارج از ایران، در لندن، پاریس، سوئد، آلمان و... داشتم. در دو سال گذشته تعداد زیادی طراحی کار کردم. به‌مرور هنگام کشیدن طراحی‌ها چنین ایده‌هایی به ذهنم خطور کرد که در نهایت مجموعه «ملکه» به‌وجود آمد. بعد از آن هم به نقاشی‌های «دختران از کوه قاف» رسیدم که الان شاهد آن هستید.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها