اعتماد اجتماعی و آفتهای درخت فرهنگ
مژگان باقری. معلم
واقعیت این است که در جامعه فعلی ایران، بنیانهای اجتماعی که باعث پیوند افراد جامعه میشود، دچار آسیبهای جدی شده است. یکی از این بنیانها، اعتماد اجتماعی است. براساس نتایج دومین پیمایش ملی ارزشها و نگرشهای ایرانیان، 5/24 درصد از مردان و 2/33 درصد از زنان معتقد بودند که نمیتوانند به دیگران اعتماد کنند.
از نظر جامعهشناسانی مثل پارسونز، اعتماد این باور را در افراد ایجاد میکند که دیگران به منظور دستیابی به یک موقعیت گروهی از منافع شخصی دست میکشند. اما نکته مهم این است که اعتماد یک ویژگی ثابت و تغییرناپذیر نیست بلکه در روابط اجتماعی شکل میگیرد و تقویت یا تضعیف میشود. اعتماد یکی از جنبههای مهم روابط اجتماعی است و زمینهساز مشارکت و همکاری میان اعضای جامعه است . در جوامعی مانند ایران که سطح اعتماد افراد به یکدیگر به طرز چشمگیری کاهش یافته، هنوز هم سازندگان و حافظان فرهنگ جامعه بهعنوان مورداعتمادترین قشر دیده میشوند. این اعتماد بهراحتی به دست نیامده؛ بلکه فرهنگیان بسیاری خوندلها خوردهاند و ایثارگریها کردهاند تا این باور در حافظه تاریخی ملت ایران به بار بنشیند که معلمان بهراستی پیامبران زمانهاند و بهجز مسائل مادی و معیشتی، دغدغههای دیگری نیز دارند؛ دغدغههایی متعالی از جنس فرهنگ. اما شوربختانه چندی است که این درخت تنومند اعتماد مورد هجوم آفتهایی ضدفرهنگی قرار گرفته است. اخبار ناگواری که هرازچندگاهی در مورد آموزشوپرورش پخش میشود البته که درصد بسیار ناچیزی از فرهنگیان کشور را دربر میگیرد اما
نشاندهنده یک ضعف سیستماتیک در کل دستگاه آموزشوپرورش است. بهعنوان مثال خبر آزار جنسی دانشآموزان توسط معاون یک مدرسه، هرچند واکنش شدیدی از سوی جامعه ایجاد میکند ولی چون خبر پرتکراری نیست و مسئولان هم بلافاصله به آن واکنش نشان داده و آن را پیگیری میکنند، بنابراین میتوان امیدوار بود که اعتماد ترکخورده مردم نسبت به معلمان در این مورد خاص ترمیم شود. ولی اخبار دیگری وجود دارد که اولا بسیار پرتکرار است و ثانیا متأسفانه عکسالعمل مسئولان در برابر آن بسیار کند و موقتی است. خبر شهریههای غیرقانونی و بعضا بسیار بالایی که بعضی از مدیران مدارس دولتی از اولیا میگیرند، آنقدر در گوشهوکنار شنیده شده که متأسفانه حساسیت مردم را نسبت به آن کم کرده و بعضا بیتفاوت شدهاند. از طرفی مسئولان در رسانهها اعلام میکنند که مدیران، حق دریافت شهریه ندارند. از طرف دیگر به دلیل عدم پرداخت سرانه، مدیران مجبور به گرفتن شهریه میشوند. رودررویی مدیران و اولیا و شایعاتی که در مورد سوءاستفاده بعضی از مدیران از این شهریهها پخش میشود، اعتماد مردم را به قشر معلمان خدشهدار کرده است. یکی دیگر از آفتهای جامعه فرهنگی، رویآوردن تعدادی
از معلمان به کارهایی است که متأسفانه زیبنده کسوت معلمی نیست. بارها این موضوع را شنیدهایم که تعدادی از معلمان از تدریس قسمتی از مطالب درسی در کلاس امتناع کرده تا شاگردان را به طرف کلاسهای خصوصی خود بکشانند! یا برخی معلمان حتی تعداد اندک که با گرفتن وجه نقد از شاگردان خود، سؤالات امتحانی را در اختیار آنان قرار میدهند! نشانههای ازبینرفتن اعتماد مردم به معلمان به وضوح قابل مشاهده است. هفته گذشته چالشی با عنوان «نه به فیش حقوقی» از سوی تعدادی از فرهنگیان اجرا و عکسها و کلیپهای آن در فضای مجازی منتشر شد. پیامهای نوشتهشده مردم زیر این عکسها و کلیپها که بعضا نیز بسیار توهینآمیز بود نشان از واقعیتی تلخ دارد و آن این است: شوربختانه آفتهایی که بسیار آرام و گزنده به درخت فرهنگ کشور نفوذ کرده بودند، در حال رسیدن به ریشهها هستند. پیامهای مردم بسیار دردناک ولی به منزله یک زنگ خطر است. هشداری است که فرهنگیان چارهای برای این آفتها بیندیشند. به گمان نگارنده علت بیشتر این مصائب به سیستم معیوب آموزشوپرورش برمیگردد. چراکه سیستم معیوب، آدمهای معیوب تولید میکند. قانونشکنی از بالا شروع میشود و به مدیران
جزء سرایت میکند. مدیران متخلف به پشتوانه رؤسای متخلف خود سالها بهعنوان مدیر باقی میمانند و معلمان سودجو، اعمال خلاف و غیرانسانی خود را به پایینبودن حقوق و مزایا ربط میدهند. سیستم گزینش آموزشوپرورش درست کار نمیکند و افرادی را که معضلات اخلاقی و روانی یا بهره هوشی پایین دارند به درون خود راه میدهد.
بیپرده بگوییم تمام ناخداهای آموزشوپرورش از سکانداری این کشتی بزرگ ناتوان بودهاند و همه آنها یا به دلیل مصلحت و منفعت یا به دلیل ناتوانی، فریادهای معلمان شریف را نشنیدهاند و کار به اینجا رسیده که میبینیم اعتماد مردم به قشر فرهنگیان در حال کمرنگشدن است. اگر این اعتماد از بین برود دیگر سنگ روی سنگ بند نمیشود زیرا معلمان در تمام بحرانهای یک کشور نقش کشتی نجات را دارند و اگر این کشتی، شکسته و به گل نشسته باشد دیگر چه چیز میتواند فرهنگ یک جامعه را نجات دهد؟ پارسونز بر این نکته تأکید داشت که نظام منسجم نظامی است که بتوان به عاملان آن در انجام وظایفشان اعتماد کرد که این امر به پایداری و نظم سیستم اجتماعی کمک میکند. متأسفانه شواهد نشان میدهند که درحالحاضر آموزشوپرورش در حال ازدستدادن چنین انسجامی است.
واقعیت این است که در جامعه فعلی ایران، بنیانهای اجتماعی که باعث پیوند افراد جامعه میشود، دچار آسیبهای جدی شده است. یکی از این بنیانها، اعتماد اجتماعی است. براساس نتایج دومین پیمایش ملی ارزشها و نگرشهای ایرانیان، 5/24 درصد از مردان و 2/33 درصد از زنان معتقد بودند که نمیتوانند به دیگران اعتماد کنند.
از نظر جامعهشناسانی مثل پارسونز، اعتماد این باور را در افراد ایجاد میکند که دیگران به منظور دستیابی به یک موقعیت گروهی از منافع شخصی دست میکشند. اما نکته مهم این است که اعتماد یک ویژگی ثابت و تغییرناپذیر نیست بلکه در روابط اجتماعی شکل میگیرد و تقویت یا تضعیف میشود. اعتماد یکی از جنبههای مهم روابط اجتماعی است و زمینهساز مشارکت و همکاری میان اعضای جامعه است . در جوامعی مانند ایران که سطح اعتماد افراد به یکدیگر به طرز چشمگیری کاهش یافته، هنوز هم سازندگان و حافظان فرهنگ جامعه بهعنوان مورداعتمادترین قشر دیده میشوند. این اعتماد بهراحتی به دست نیامده؛ بلکه فرهنگیان بسیاری خوندلها خوردهاند و ایثارگریها کردهاند تا این باور در حافظه تاریخی ملت ایران به بار بنشیند که معلمان بهراستی پیامبران زمانهاند و بهجز مسائل مادی و معیشتی، دغدغههای دیگری نیز دارند؛ دغدغههایی متعالی از جنس فرهنگ. اما شوربختانه چندی است که این درخت تنومند اعتماد مورد هجوم آفتهایی ضدفرهنگی قرار گرفته است. اخبار ناگواری که هرازچندگاهی در مورد آموزشوپرورش پخش میشود البته که درصد بسیار ناچیزی از فرهنگیان کشور را دربر میگیرد اما
نشاندهنده یک ضعف سیستماتیک در کل دستگاه آموزشوپرورش است. بهعنوان مثال خبر آزار جنسی دانشآموزان توسط معاون یک مدرسه، هرچند واکنش شدیدی از سوی جامعه ایجاد میکند ولی چون خبر پرتکراری نیست و مسئولان هم بلافاصله به آن واکنش نشان داده و آن را پیگیری میکنند، بنابراین میتوان امیدوار بود که اعتماد ترکخورده مردم نسبت به معلمان در این مورد خاص ترمیم شود. ولی اخبار دیگری وجود دارد که اولا بسیار پرتکرار است و ثانیا متأسفانه عکسالعمل مسئولان در برابر آن بسیار کند و موقتی است. خبر شهریههای غیرقانونی و بعضا بسیار بالایی که بعضی از مدیران مدارس دولتی از اولیا میگیرند، آنقدر در گوشهوکنار شنیده شده که متأسفانه حساسیت مردم را نسبت به آن کم کرده و بعضا بیتفاوت شدهاند. از طرفی مسئولان در رسانهها اعلام میکنند که مدیران، حق دریافت شهریه ندارند. از طرف دیگر به دلیل عدم پرداخت سرانه، مدیران مجبور به گرفتن شهریه میشوند. رودررویی مدیران و اولیا و شایعاتی که در مورد سوءاستفاده بعضی از مدیران از این شهریهها پخش میشود، اعتماد مردم را به قشر معلمان خدشهدار کرده است. یکی دیگر از آفتهای جامعه فرهنگی، رویآوردن تعدادی
از معلمان به کارهایی است که متأسفانه زیبنده کسوت معلمی نیست. بارها این موضوع را شنیدهایم که تعدادی از معلمان از تدریس قسمتی از مطالب درسی در کلاس امتناع کرده تا شاگردان را به طرف کلاسهای خصوصی خود بکشانند! یا برخی معلمان حتی تعداد اندک که با گرفتن وجه نقد از شاگردان خود، سؤالات امتحانی را در اختیار آنان قرار میدهند! نشانههای ازبینرفتن اعتماد مردم به معلمان به وضوح قابل مشاهده است. هفته گذشته چالشی با عنوان «نه به فیش حقوقی» از سوی تعدادی از فرهنگیان اجرا و عکسها و کلیپهای آن در فضای مجازی منتشر شد. پیامهای نوشتهشده مردم زیر این عکسها و کلیپها که بعضا نیز بسیار توهینآمیز بود نشان از واقعیتی تلخ دارد و آن این است: شوربختانه آفتهایی که بسیار آرام و گزنده به درخت فرهنگ کشور نفوذ کرده بودند، در حال رسیدن به ریشهها هستند. پیامهای مردم بسیار دردناک ولی به منزله یک زنگ خطر است. هشداری است که فرهنگیان چارهای برای این آفتها بیندیشند. به گمان نگارنده علت بیشتر این مصائب به سیستم معیوب آموزشوپرورش برمیگردد. چراکه سیستم معیوب، آدمهای معیوب تولید میکند. قانونشکنی از بالا شروع میشود و به مدیران
جزء سرایت میکند. مدیران متخلف به پشتوانه رؤسای متخلف خود سالها بهعنوان مدیر باقی میمانند و معلمان سودجو، اعمال خلاف و غیرانسانی خود را به پایینبودن حقوق و مزایا ربط میدهند. سیستم گزینش آموزشوپرورش درست کار نمیکند و افرادی را که معضلات اخلاقی و روانی یا بهره هوشی پایین دارند به درون خود راه میدهد.
بیپرده بگوییم تمام ناخداهای آموزشوپرورش از سکانداری این کشتی بزرگ ناتوان بودهاند و همه آنها یا به دلیل مصلحت و منفعت یا به دلیل ناتوانی، فریادهای معلمان شریف را نشنیدهاند و کار به اینجا رسیده که میبینیم اعتماد مردم به قشر فرهنگیان در حال کمرنگشدن است. اگر این اعتماد از بین برود دیگر سنگ روی سنگ بند نمیشود زیرا معلمان در تمام بحرانهای یک کشور نقش کشتی نجات را دارند و اگر این کشتی، شکسته و به گل نشسته باشد دیگر چه چیز میتواند فرهنگ یک جامعه را نجات دهد؟ پارسونز بر این نکته تأکید داشت که نظام منسجم نظامی است که بتوان به عاملان آن در انجام وظایفشان اعتماد کرد که این امر به پایداری و نظم سیستم اجتماعی کمک میکند. متأسفانه شواهد نشان میدهند که درحالحاضر آموزشوپرورش در حال ازدستدادن چنین انسجامی است.