|

مسير مرگ و گرسنگي

مظفر شيرواني-مشاور بين‌المللي جنگل و محيط زيست

اطراف پوسته کره زمين را لايه‌اي از گاز ازن فرا‌گرفته است. فضاي خالي بين پوسته کره زمين و لايه ازن که اتمسفر کره زمين نام‌گذاري شده، از گازهاي طبيعي متعددي پر شده است. در کنفرانس کيوتو بخشي از اين گازها که قادرند قسمت اعظم اشعه‌هاي حرارتي مادون قرمز (Infrarotstrahlen) را در خود نگه دارند و باعث گرم‌شدن هواي کره زمين شوند، گازهاي گلخانه‌اي نام‌گذاري شده‌اند. تا قبل از دوره صنعتي‌شدن مقدار اين گازهاي گلخانه‌اي در اتمسفر تقريبا ثابت بوده و عامل افزايش درجه حرارت کره زمين تا حدود 15 درجه سانتي‌گراد (k33) هستند. بدون اين گازهاي گلخانه‌اي، متوسط درجه حرارت‌ بخش تحتاني اتمسفر، رقمي معادل منهاي 18 درجه سانتي‌گراد خواهد بود که عملا امکان حيات براي موجودات زنده وجود نخواهد داشت. افزايش مقدار گازهاي گلخانه‌اي با توجه به تغييرات طبيعي (مانند آتشفشان‌ها، تصاعد درياها و...) و همچنين فعاليت‌هاي انساني باعث شدت اثرپذيري بيشتر اين گازها و گرم‌شدن هواي کره زمين خواهد بود. گرم‌شدن هوا عواقب بسيار نامساعدي مانند تغييرات آب‌و‌هوايي، خشک‌سالي، کمبود بارندگي يا افزايش باران‌هاي سيل‌آسا و ده‌ها مورد ديگر، در پی خواهد داشت. مهم‌ترين گازهاي گلخانه‌اي به این شرح است:

1-‌دي‌اكسيد‌كربن CO2) - Kohlenstoffdioxid): مقدار اين گاز از دوره صنعتي تاکنون از حدود
280 PPm به حدود 400 ppm افزايش يافته است. در سال 2015 (چهار صدم درصد) مقدار 9-26 درصد گازهاي گلخانه‌اي به گاز دي‌اكسيد‌كربن اختصاص داشته است. سالانه به‌طور طبيعي حدود 550 Gt (گيگابات تونن) گاز دي‌اكسيد‌كربن توليد مي‌شود که تقريبا برابر ميزان مصرف مورد نياز گياهان (فتوسنتز) و ترکيبات آهکي در طبيعت است. ترافيک، مصارف کارخانه‌ها، گرماي خانگي، توليد برق، جنگل‌زدايي و زغال‌گيري، عامل توليد آن است.
2- گاز مرداب متان (CH4): متان گازي است که به مقدار کم (2ppm> ) در اتمسفر ديده مي‌شود. نصف اين مقدار از فعاليت‌هاي کشاورزي مانند مضارع برنج‌کاري، دامداري (نشخوارکنندگان، گاو، گوسفند، اسب و...) تالاب‌هاي با آب ساکن، فاضلاب‌ها، دپوي زباله و فعاليت‌هاي صنعتي منتج مي‌شود. نصف ديگر از منابع توليد اين گاز تجزيه هيدرات متان در عمق درياهاست. حدود 37 درصد متاني که از فعاليت‌هاي انساني ناشي مي‌شود، مربوط به دامداري و دامپروري است. در سال 2013 در آلمان حدود 54 درصد گاز مردابي (متان) و حدود 74 درصد گاز خنده (اکسيد ازت) از فعاليت‌هاي کشاورزي ايجاد شده بود. از‌آنجايي‌که شدت تأثيرگذاري گاز متان 25 برابر بيشتر از گاز دي‌اكسيدكربن است، بنابراين جزء يکي از خطرناک‌ترين گازهاي گلخانه‌اي به حساب مي‌آيد. حدود 20 درصد موجودي اين گاز در طبيعت از فعاليت‌هاي انساني مخصوصا فعاليت‌هاي کشاورزي ناشي مي‌شود. مقدار اين گاز در سال 1750، رقمي حدود 700 قسمت در هر ميليون (ppb) بوده است که در سال 1999 به رقمي حدود 1750ppb افزايش يافته است. اين مقدار سالانه به‌طور مرتب افزايش داشته است و در سال‌هاي اخير به مرز 1800 ppb رسيده است.
۳- گاز خنده N2O) Distickstoffmonoxid): گاز خنده با زمان تأثيري حدود 114 سال، گازي است که اثر تخريب‌کنندگي آن در اتمسفر 298 مرتبه بيشتر از گاز دي‌اكسيدكربن است. قسمت عمده توليد اين گاز ناشي از فعاليت‌هاي کشاورزي مانند دامداري، مصرف کودهاي شيميايي، کشت گياهان خانواده لگومينوز مانند يونجه، شبدر، اقاقيا و فعاليت‌هاي ميکروبيولوگي در خاک و عمليات نيتروفيکاسيون است. مقدار اين گاز تا قبل از زمان صنعتي‌شدن حدود 270 ppbV تخمين زده مي‌شود که مقدار آن تا سال 2010 با 20 درصد افزايش به ppbV 322-323 رسيده است. حدود پنج تا شش درصد از اين مقدار از فعاليت‌هاي انساني ناشي مي‌شود. اين گاز توأم با گاز متان، هيدروژن و ساير مواد، ترکيباتي را به‌وجود مي‌آورند که باعث سوراخ‌شدن لايه ازن مي‌شود.
بعد از هوا، سراغ فاکتور مهم خاک مي‌روم. مخلوطي از مواد آلي از تجزيه و تخريب سنگ‌ها در نتيجه هوا‌زدگي به‌وجود مي‌آيند که نوع و ترکيب آنها در مناطق مختلف بر حسب شرايط مختلف متفاوت خواهد بود. حاصلخيزي خاک نسبت مستقيمي با نوع خاک و از همه مهم‌تر لايه هوموس خاک دارد. براي ساخته‌شدن يک سانتي‌متر خاک زراعي به‌طور متوسط حدود 700 سال زمان لازم است. يکي از مهم‌ترين عوامل تخريب و فرسايش شديد يا تدريجي خاک، چراي مفرط دام و حيات‌وحش است. در کشورهاي در‌حال توسعه يا توسعه‌نيافته که اهم فعاليت‌هاي انساني بر کشاورزي ‌و دامپروري سنتي بنا گذارده شده است، شدت تخريب روزانه روندي فزاينده دارد. کل مراتع کشور ايران ظرفيت چراي 24.6 تا 37 ميليون دام را دارد...

در‌حالي‌که درحال‌حاضر 80 ميليون دام در اين مراتع چرا مي‌کنند. در ايران سالانه 4,3 ميليارد تن خاک فرسوده مي‌شود. سهم هر ايراني از فرسايش خاک حدود 35 ميليون تن تخمين زده مي‌شود. ميزان فرسايش خاک از 19,7 تن در سال 81 به 25,8 تن در سال رسيده است. در لرستان رقم فرسايش خاک در سال در هر هکتار حدود 35 تن است. يعني به اين ترتيب چيزي به عنوان امنيت غذايي وجود نخواهد داشت؛ چراکه خاک به‌عنوان منبع تأمين غذا به سرعت در حال ازدست‌رفتن است. علاوه‌بر‌اين عرصه‌هايي که بر اثر چراي مفرط پوشش گياهي خود را از دست داده‌اند، خاک آنها نيز از طریق آب باران و سيلاب ‌حمل شده و باعث پرشدن سدها و پايين‌آمدن ظرفيت ذخيره آب در سد‌ها مي‌شوند. فرسايش‌هاي بادي در اين عرصه‌هايي که پوشش گياهي آنها از بين برده شده است، عامل مهم ديگري در به‌وجودآمدن ريزگردها و گسترش کويرها به حساب مي‌آيد. يکي ديگر از عوامل تخريب خاک تغيير کاربري آن است. سالانه 10 تا 30 هزار هکتار از اراضي کشور ايران تغيير کاربري داده مي‌شوند. اين تغيير كاربري‌ها شامل تبديل عرصه‌هاي منابع طبيعي به زمين کشاورزي، باغداري، صنعتي، ساختمان‌سازي، اتوبان و... است.آب، سومين فاکتور بعد از هوا و خاک است؛ يکي از بزرگ‌‌ترين معضلات زيست‌محيطي در جهان امروز. اين مسئله به‌ویژه در کشوري مانند ايران که در منطقه خشک و نيمه‌خشک قرار دارد، وضعيتی فوق‌العاده بحراني ايجاد مي‌كند. افزايش تدريجي درجه حرارت هوا (فعاليت‌هاي انساني و افزايش گازهاي گلخانه‌اي) خشک‌سالي‌هاي مداوم سال‌هاي اخير توأم با بهره‌برداري‌هاي بي‌رويه از منابع طبيعي به‌ویژه جنگل‌زدايي‌هاي سالانه بر شدت اين بحران افزوده است. از 600 دشت کشور 291 دشت بحراني تشخيص داده شده است.کسري تجمعي آبخوان‌هاي کشور ايران از 65 ميليارد متر مکعب به صد ميليارد متر مکعب کاهش يافته؛ اين در حالي است که ميزان بارندگي نيز شش درصد کاهش داشته و 49 درصد کاهش آب ورودي به سدها کم شده است. کيفيت آب تنزل يافته و ميزان شوري بيش از 50 درصد آبخوان‌هاي کشور به بيش از دو هزار ميکرو زيمنس بر سانتي‌متر مکعب رسيده است. از ميان هزاران شهرک صنعتي فقط 65 شهرک صنعتي تصفيه‌خانه پساب مجهز دارند، کمتر از 20 درصد عمق تالاب انزلي در 30 سال از 14 متر به کمتر از دو متر کاهش يافته است. درياچه اروميه، بختگان، هامون و جازموريان وضعيتي بسيار نامطلوب دارند. روزانه 50 هزار تن پسماند عادي توليد مي‌شود که از اين رقم 44 هزار تن آن به شکل نامناسب دفن مي‌شوند، مجموع زباله‌هاي دفن‌شده هزارو 500 مترمکعب شيرابه با نرخ آلودگي بسيار بالا توليد مي‌کنند. سالانه 170 ميليون تن پسماند کشاورزي توليد مي‌شود که به شکل مديريت‌نشده‌اي وارد محيط زيست مي‌شوند.
سؤال اين است: چه بايد کرد؟.در کشورهاي صنعتي فقط پنج، شش درصد مردم به شغل کشاورزي اشتغال دارند، درحالي‌که در اوايل قرن نوزدهم در اين کشورها 75 درصد مردم به شغل کشاورزي اشتغال داشتند. در اين جوامع يک نفر به‌تنهايي غذاي 40 نفر را تأمين مي‌كند، بدون اينکه خسارت زيان‌باري به محيط زيست وارد كند. در کشورهاي توسعه‌نيافته تبديل جنگل‌ها و مراتع به زمين‌هاي کشاورزي، کشت گياهان دارويي و توسعه باغات ميوه در عرصه‌هاي منابع طبيعي، رکود آب در تالاب‌ها و خشک‌شدن تدريجي آنها موارد ديگري از عوامل تخريب محيط زيست هستند که در کشورهاي با آب‌وهواي خشک و نيمه‌خشک باعث خشک‌سالي بيشتر در کشور، فرسايش فزاينده خاک، گسترش کويرها و پراکندگي هرچه‌بيشتر ريزگردها مي‌شوند. هرچه پوشش گياهي مراتع انبوه‌تر و سطح جنگل‌ها گسترده‌تر و ميزان رشد سالانه آنها بيشتر باشد، ميزان جذب انيدريدکربنيک هوا به‌عنوان يکي از مهم‌ترين گازهاي گلخانه‌اي نيز بيشتر است. ميکروکليماي حاصل از توسعه جنگل‌ها توأم با تقليل درجه حرارت هوا به‌‌ویژه در مناطق کوهستاني مانند رشته‌جبال زاگرس، البرز و... باعث افزايش بارندگي‌هاي سالانه خواهد بود. جذب آب‌هاي حاصل از بارندگي و نفوذ آنها به داخل زمين باعث افزايش سطح آب‌هاي زيرزميني و قابل‌دسترس‌كردن آنها در فصول مختلف سال با نام چشمه يا قنات مي‌شود. انبوه پوشش گياهي خاک باعث جذب بيشتر آب و نفوذپذيري آن به داخل زمين خواهد بود. به‌طورکلي شرط اصلي احياي محيط زيست حفظ عرصه‌هاي منابع طبيعي و محدودكردن فعاليت‌هاي کشاورزي در عرصه‌هاي منابع طبيعي است. تغيير کاربري عرصه‌هاي منابع طبيعي به فعاليت‌هاي کشاورزي و دامپروري، سپردن سرنوشت گوسفند به دست قصاب است. ايران با توجه به دو رشته جبال البرز و زاگرس همچنين ساير مناطق كوهستانى، بهترين پتانسيل را براى توسعه فضاى سبز و افزايش بارندگى در منطقه دارد. سطوح اكثر اين سلسله‌جبال‌ها در گذشته نه‌چندان دور از جنگل‌هاى انبوه پوشيده شده بودند كه متأسفانه به علت كشاورزى و دامپرورى سنتي و ساير فعاليت‌هاى انسانى به عرصه‌هاى لخت و باقي‌مانده جنگل‌هاى مخروبه مبدل شده‌اند.در چنين وضعيت اسفناكى فقط محدودکردن كشاورزى و دامپرورى به نقاط بسيار محدود كشور و توسعه پوشش گياهى توأم با گسترش جنگل‌هاى احيايى مي‌تواند معضل خشك‌سالى، كمبود آب و ايجاد هواى سالم را حل کند. يادمان باشد ايران با حدود ١٤ ميليون هكتار جنگل و زمين‌هاى جنگلى، پتانسيل‌هاى کافي در احياى محيط زيست را دارد.

اطراف پوسته کره زمين را لايه‌اي از گاز ازن فرا‌گرفته است. فضاي خالي بين پوسته کره زمين و لايه ازن که اتمسفر کره زمين نام‌گذاري شده، از گازهاي طبيعي متعددي پر شده است. در کنفرانس کيوتو بخشي از اين گازها که قادرند قسمت اعظم اشعه‌هاي حرارتي مادون قرمز (Infrarotstrahlen) را در خود نگه دارند و باعث گرم‌شدن هواي کره زمين شوند، گازهاي گلخانه‌اي نام‌گذاري شده‌اند. تا قبل از دوره صنعتي‌شدن مقدار اين گازهاي گلخانه‌اي در اتمسفر تقريبا ثابت بوده و عامل افزايش درجه حرارت کره زمين تا حدود 15 درجه سانتي‌گراد (k33) هستند. بدون اين گازهاي گلخانه‌اي، متوسط درجه حرارت‌ بخش تحتاني اتمسفر، رقمي معادل منهاي 18 درجه سانتي‌گراد خواهد بود که عملا امکان حيات براي موجودات زنده وجود نخواهد داشت. افزايش مقدار گازهاي گلخانه‌اي با توجه به تغييرات طبيعي (مانند آتشفشان‌ها، تصاعد درياها و...) و همچنين فعاليت‌هاي انساني باعث شدت اثرپذيري بيشتر اين گازها و گرم‌شدن هواي کره زمين خواهد بود. گرم‌شدن هوا عواقب بسيار نامساعدي مانند تغييرات آب‌و‌هوايي، خشک‌سالي، کمبود بارندگي يا افزايش باران‌هاي سيل‌آسا و ده‌ها مورد ديگر، در پی خواهد داشت. مهم‌ترين گازهاي گلخانه‌اي به این شرح است:

1-‌دي‌اكسيد‌كربن CO2) - Kohlenstoffdioxid): مقدار اين گاز از دوره صنعتي تاکنون از حدود
280 PPm به حدود 400 ppm افزايش يافته است. در سال 2015 (چهار صدم درصد) مقدار 9-26 درصد گازهاي گلخانه‌اي به گاز دي‌اكسيد‌كربن اختصاص داشته است. سالانه به‌طور طبيعي حدود 550 Gt (گيگابات تونن) گاز دي‌اكسيد‌كربن توليد مي‌شود که تقريبا برابر ميزان مصرف مورد نياز گياهان (فتوسنتز) و ترکيبات آهکي در طبيعت است. ترافيک، مصارف کارخانه‌ها، گرماي خانگي، توليد برق، جنگل‌زدايي و زغال‌گيري، عامل توليد آن است.
2- گاز مرداب متان (CH4): متان گازي است که به مقدار کم (2ppm> ) در اتمسفر ديده مي‌شود. نصف اين مقدار از فعاليت‌هاي کشاورزي مانند مضارع برنج‌کاري، دامداري (نشخوارکنندگان، گاو، گوسفند، اسب و...) تالاب‌هاي با آب ساکن، فاضلاب‌ها، دپوي زباله و فعاليت‌هاي صنعتي منتج مي‌شود. نصف ديگر از منابع توليد اين گاز تجزيه هيدرات متان در عمق درياهاست. حدود 37 درصد متاني که از فعاليت‌هاي انساني ناشي مي‌شود، مربوط به دامداري و دامپروري است. در سال 2013 در آلمان حدود 54 درصد گاز مردابي (متان) و حدود 74 درصد گاز خنده (اکسيد ازت) از فعاليت‌هاي کشاورزي ايجاد شده بود. از‌آنجايي‌که شدت تأثيرگذاري گاز متان 25 برابر بيشتر از گاز دي‌اكسيدكربن است، بنابراين جزء يکي از خطرناک‌ترين گازهاي گلخانه‌اي به حساب مي‌آيد. حدود 20 درصد موجودي اين گاز در طبيعت از فعاليت‌هاي انساني مخصوصا فعاليت‌هاي کشاورزي ناشي مي‌شود. مقدار اين گاز در سال 1750، رقمي حدود 700 قسمت در هر ميليون (ppb) بوده است که در سال 1999 به رقمي حدود 1750ppb افزايش يافته است. اين مقدار سالانه به‌طور مرتب افزايش داشته است و در سال‌هاي اخير به مرز 1800 ppb رسيده است.
۳- گاز خنده N2O) Distickstoffmonoxid): گاز خنده با زمان تأثيري حدود 114 سال، گازي است که اثر تخريب‌کنندگي آن در اتمسفر 298 مرتبه بيشتر از گاز دي‌اكسيدكربن است. قسمت عمده توليد اين گاز ناشي از فعاليت‌هاي کشاورزي مانند دامداري، مصرف کودهاي شيميايي، کشت گياهان خانواده لگومينوز مانند يونجه، شبدر، اقاقيا و فعاليت‌هاي ميکروبيولوگي در خاک و عمليات نيتروفيکاسيون است. مقدار اين گاز تا قبل از زمان صنعتي‌شدن حدود 270 ppbV تخمين زده مي‌شود که مقدار آن تا سال 2010 با 20 درصد افزايش به ppbV 322-323 رسيده است. حدود پنج تا شش درصد از اين مقدار از فعاليت‌هاي انساني ناشي مي‌شود. اين گاز توأم با گاز متان، هيدروژن و ساير مواد، ترکيباتي را به‌وجود مي‌آورند که باعث سوراخ‌شدن لايه ازن مي‌شود.
بعد از هوا، سراغ فاکتور مهم خاک مي‌روم. مخلوطي از مواد آلي از تجزيه و تخريب سنگ‌ها در نتيجه هوا‌زدگي به‌وجود مي‌آيند که نوع و ترکيب آنها در مناطق مختلف بر حسب شرايط مختلف متفاوت خواهد بود. حاصلخيزي خاک نسبت مستقيمي با نوع خاک و از همه مهم‌تر لايه هوموس خاک دارد. براي ساخته‌شدن يک سانتي‌متر خاک زراعي به‌طور متوسط حدود 700 سال زمان لازم است. يکي از مهم‌ترين عوامل تخريب و فرسايش شديد يا تدريجي خاک، چراي مفرط دام و حيات‌وحش است. در کشورهاي در‌حال توسعه يا توسعه‌نيافته که اهم فعاليت‌هاي انساني بر کشاورزي ‌و دامپروري سنتي بنا گذارده شده است، شدت تخريب روزانه روندي فزاينده دارد. کل مراتع کشور ايران ظرفيت چراي 24.6 تا 37 ميليون دام را دارد...

در‌حالي‌که درحال‌حاضر 80 ميليون دام در اين مراتع چرا مي‌کنند. در ايران سالانه 4,3 ميليارد تن خاک فرسوده مي‌شود. سهم هر ايراني از فرسايش خاک حدود 35 ميليون تن تخمين زده مي‌شود. ميزان فرسايش خاک از 19,7 تن در سال 81 به 25,8 تن در سال رسيده است. در لرستان رقم فرسايش خاک در سال در هر هکتار حدود 35 تن است. يعني به اين ترتيب چيزي به عنوان امنيت غذايي وجود نخواهد داشت؛ چراکه خاک به‌عنوان منبع تأمين غذا به سرعت در حال ازدست‌رفتن است. علاوه‌بر‌اين عرصه‌هايي که بر اثر چراي مفرط پوشش گياهي خود را از دست داده‌اند، خاک آنها نيز از طریق آب باران و سيلاب ‌حمل شده و باعث پرشدن سدها و پايين‌آمدن ظرفيت ذخيره آب در سد‌ها مي‌شوند. فرسايش‌هاي بادي در اين عرصه‌هايي که پوشش گياهي آنها از بين برده شده است، عامل مهم ديگري در به‌وجودآمدن ريزگردها و گسترش کويرها به حساب مي‌آيد. يکي ديگر از عوامل تخريب خاک تغيير کاربري آن است. سالانه 10 تا 30 هزار هکتار از اراضي کشور ايران تغيير کاربري داده مي‌شوند. اين تغيير كاربري‌ها شامل تبديل عرصه‌هاي منابع طبيعي به زمين کشاورزي، باغداري، صنعتي، ساختمان‌سازي، اتوبان و... است.آب، سومين فاکتور بعد از هوا و خاک است؛ يکي از بزرگ‌‌ترين معضلات زيست‌محيطي در جهان امروز. اين مسئله به‌ویژه در کشوري مانند ايران که در منطقه خشک و نيمه‌خشک قرار دارد، وضعيتی فوق‌العاده بحراني ايجاد مي‌كند. افزايش تدريجي درجه حرارت هوا (فعاليت‌هاي انساني و افزايش گازهاي گلخانه‌اي) خشک‌سالي‌هاي مداوم سال‌هاي اخير توأم با بهره‌برداري‌هاي بي‌رويه از منابع طبيعي به‌ویژه جنگل‌زدايي‌هاي سالانه بر شدت اين بحران افزوده است. از 600 دشت کشور 291 دشت بحراني تشخيص داده شده است.کسري تجمعي آبخوان‌هاي کشور ايران از 65 ميليارد متر مکعب به صد ميليارد متر مکعب کاهش يافته؛ اين در حالي است که ميزان بارندگي نيز شش درصد کاهش داشته و 49 درصد کاهش آب ورودي به سدها کم شده است. کيفيت آب تنزل يافته و ميزان شوري بيش از 50 درصد آبخوان‌هاي کشور به بيش از دو هزار ميکرو زيمنس بر سانتي‌متر مکعب رسيده است. از ميان هزاران شهرک صنعتي فقط 65 شهرک صنعتي تصفيه‌خانه پساب مجهز دارند، کمتر از 20 درصد عمق تالاب انزلي در 30 سال از 14 متر به کمتر از دو متر کاهش يافته است. درياچه اروميه، بختگان، هامون و جازموريان وضعيتي بسيار نامطلوب دارند. روزانه 50 هزار تن پسماند عادي توليد مي‌شود که از اين رقم 44 هزار تن آن به شکل نامناسب دفن مي‌شوند، مجموع زباله‌هاي دفن‌شده هزارو 500 مترمکعب شيرابه با نرخ آلودگي بسيار بالا توليد مي‌کنند. سالانه 170 ميليون تن پسماند کشاورزي توليد مي‌شود که به شکل مديريت‌نشده‌اي وارد محيط زيست مي‌شوند.
سؤال اين است: چه بايد کرد؟.در کشورهاي صنعتي فقط پنج، شش درصد مردم به شغل کشاورزي اشتغال دارند، درحالي‌که در اوايل قرن نوزدهم در اين کشورها 75 درصد مردم به شغل کشاورزي اشتغال داشتند. در اين جوامع يک نفر به‌تنهايي غذاي 40 نفر را تأمين مي‌كند، بدون اينکه خسارت زيان‌باري به محيط زيست وارد كند. در کشورهاي توسعه‌نيافته تبديل جنگل‌ها و مراتع به زمين‌هاي کشاورزي، کشت گياهان دارويي و توسعه باغات ميوه در عرصه‌هاي منابع طبيعي، رکود آب در تالاب‌ها و خشک‌شدن تدريجي آنها موارد ديگري از عوامل تخريب محيط زيست هستند که در کشورهاي با آب‌وهواي خشک و نيمه‌خشک باعث خشک‌سالي بيشتر در کشور، فرسايش فزاينده خاک، گسترش کويرها و پراکندگي هرچه‌بيشتر ريزگردها مي‌شوند. هرچه پوشش گياهي مراتع انبوه‌تر و سطح جنگل‌ها گسترده‌تر و ميزان رشد سالانه آنها بيشتر باشد، ميزان جذب انيدريدکربنيک هوا به‌عنوان يکي از مهم‌ترين گازهاي گلخانه‌اي نيز بيشتر است. ميکروکليماي حاصل از توسعه جنگل‌ها توأم با تقليل درجه حرارت هوا به‌‌ویژه در مناطق کوهستاني مانند رشته‌جبال زاگرس، البرز و... باعث افزايش بارندگي‌هاي سالانه خواهد بود. جذب آب‌هاي حاصل از بارندگي و نفوذ آنها به داخل زمين باعث افزايش سطح آب‌هاي زيرزميني و قابل‌دسترس‌كردن آنها در فصول مختلف سال با نام چشمه يا قنات مي‌شود. انبوه پوشش گياهي خاک باعث جذب بيشتر آب و نفوذپذيري آن به داخل زمين خواهد بود. به‌طورکلي شرط اصلي احياي محيط زيست حفظ عرصه‌هاي منابع طبيعي و محدودكردن فعاليت‌هاي کشاورزي در عرصه‌هاي منابع طبيعي است. تغيير کاربري عرصه‌هاي منابع طبيعي به فعاليت‌هاي کشاورزي و دامپروري، سپردن سرنوشت گوسفند به دست قصاب است. ايران با توجه به دو رشته جبال البرز و زاگرس همچنين ساير مناطق كوهستانى، بهترين پتانسيل را براى توسعه فضاى سبز و افزايش بارندگى در منطقه دارد. سطوح اكثر اين سلسله‌جبال‌ها در گذشته نه‌چندان دور از جنگل‌هاى انبوه پوشيده شده بودند كه متأسفانه به علت كشاورزى و دامپرورى سنتي و ساير فعاليت‌هاى انسانى به عرصه‌هاى لخت و باقي‌مانده جنگل‌هاى مخروبه مبدل شده‌اند.در چنين وضعيت اسفناكى فقط محدودکردن كشاورزى و دامپرورى به نقاط بسيار محدود كشور و توسعه پوشش گياهى توأم با گسترش جنگل‌هاى احيايى مي‌تواند معضل خشك‌سالى، كمبود آب و ايجاد هواى سالم را حل کند. يادمان باشد ايران با حدود ١٤ ميليون هكتار جنگل و زمين‌هاى جنگلى، پتانسيل‌هاى کافي در احياى محيط زيست را دارد.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها