|

حکمراني خوب يا بد؟

روح‌الله فکوري

قرن‌ها قبل از اينکه نظريه «حکمراني خوب» مورد توجه دانشمندان علوم اجتماعي قرار بگيرد، خواجه‌ نظام‌الملک، وزير دانا و توانمند پادشاهان سلجوقي، جمله‌اي دارد که مي‌توان آن را چکيده کتاب سياست‌نامه و هر آنچه خواجه در‌اين‌باره نگاشته، دانست؛ «پادشاه را رأي قوي، به از لشکر قوي». اين شاه‌بيت نوشته‌هاي وزيري است که براي دو پادشاه سلجوقي وزارت کرده و 29 سال بر کرسي نخست‌وزيري آلپ‌ارسلان و ملک‌شاه يکم، سلسله سلجوقيان را به اوج عزت و قدرت رسانده است. قرن‌ها پس از خواجه‌ نظام‌الملک طوسي و کتاب سياست‌نامه‌اش هنوز دانشمندان علوم اجتماعي درصدد هستند تا اين بار به روش‌هاي علمي، ويژگي حکمراني خوب را بر‌اساس شواهد تاريخي و ميداني و کتابخانه‌اي برشمرند و آن را تدوين کنند.اندکي پس از پايان جنگ جهاني دوم و در اثناي بازسازي اروپا در قالب طرح مارشال، اين نظريه «دولت بزرگ» بود که گفتمان غالب مطالعات و نظريه‌پردازي‌ها را شکل مي‌داد؛ اما چند دهه بعد آن‌قدر شواهد عليه رويکرد «دولت بزرگ» به دست آمد که اکثر متفکران و جامعه‌شناسان نظريه‌ «دولت کوچک» را به‌عنوان راهي بهتر براي اداره جامعه برگزيدند و اندکي بعد با طرح نظريه حکمراني خوب گامي رو‌به‌جلو در نظريه‌پردازي نظام سياسي برداشته شد و از‌آن‌پس دانشمندان به فهرست‌کردن معيارهاي چنين دولتي مشغول‌اند.صرف‌نظر از آنکه نتايج اين مطالعات و پژوهش‌هاي علمي، در نهايت کدام الگو را براي حکمراني خوب برمي‌گزيند، اين دانايي حکمرانان است که مي‌تواند با تشخيص مصالح اجتماع و درس‌گرفتن از اصول علمي و تجارب تاريخي، سرنوشت ملت‌ها را تعيين کند و راه آينده آنان را به سعادت يا احيانا شکست برگزيند.به گمان نگارنده آنچه سبب شده که ما هنوز نتوانيم از کلاف سردرگم دولت بزرگ رد بشويم و به دولت کوچک و سپس به آستانه معرفي و دستيابي به ويژگي‌هاي آرماني دولت خوب برسيم، نه کمبود منابع علمي و نداشتن تجارب تاريخي، بلکه بي‌توجهي به اصول علمي پذيرفته‌شده حکمراني خوب است.حقيقت اين است که برخي دولتمردان ايران هرگز آن‌گونه که بايد در راستای توجه و نزديکي به مردم و تلاش براي تربيت نسل‌ها بر پايه درک و احترام متقابل نبوده است و جز در مقاطع کوتاهي از تاريخ کهن اين سرزمين، نتوانسته‌اند با نزديک‌کردن خود به متن زندگي مردم، همدلي آنان را به خود جلب کرده و با اين حربه، عزم عمومي را در حمايت از سياست‌ها و برنامه‌هاي خود همراه كنند.اينجا رأي مسئولان و رأي مردم در بعضي موارد اختلافي معني‌دار داشته است و همين عامل سبب شده که مسئولان براي اجراي برخي برنامه‌ها و سياست‌هاي خود همراهي مردم را با خود نبينند. حتما بخشي از مسائلي که امروز با آنها مواجهيم، به ضعف در تدوين و تصويب قوانين مربوط مي‌شود؛ اما عامل اساسي که باعث شده برنامه‌ها و اقدامات دولت درست از آب درنيايد يا قوانين به مشکل بربخورد، همراهي‌نکردن با اين برنامه‌ها تحت تأثير شکاف ميان دولت و مردم بوده است و تا‌زماني‌که اين عامل يعني ناهمذات‌پنداري از ميان نرود، نمي‌توان به اجراي روان و سريع امور اميدوار بود.

قرن‌ها قبل از اينکه نظريه «حکمراني خوب» مورد توجه دانشمندان علوم اجتماعي قرار بگيرد، خواجه‌ نظام‌الملک، وزير دانا و توانمند پادشاهان سلجوقي، جمله‌اي دارد که مي‌توان آن را چکيده کتاب سياست‌نامه و هر آنچه خواجه در‌اين‌باره نگاشته، دانست؛ «پادشاه را رأي قوي، به از لشکر قوي». اين شاه‌بيت نوشته‌هاي وزيري است که براي دو پادشاه سلجوقي وزارت کرده و 29 سال بر کرسي نخست‌وزيري آلپ‌ارسلان و ملک‌شاه يکم، سلسله سلجوقيان را به اوج عزت و قدرت رسانده است. قرن‌ها پس از خواجه‌ نظام‌الملک طوسي و کتاب سياست‌نامه‌اش هنوز دانشمندان علوم اجتماعي درصدد هستند تا اين بار به روش‌هاي علمي، ويژگي حکمراني خوب را بر‌اساس شواهد تاريخي و ميداني و کتابخانه‌اي برشمرند و آن را تدوين کنند.اندکي پس از پايان جنگ جهاني دوم و در اثناي بازسازي اروپا در قالب طرح مارشال، اين نظريه «دولت بزرگ» بود که گفتمان غالب مطالعات و نظريه‌پردازي‌ها را شکل مي‌داد؛ اما چند دهه بعد آن‌قدر شواهد عليه رويکرد «دولت بزرگ» به دست آمد که اکثر متفکران و جامعه‌شناسان نظريه‌ «دولت کوچک» را به‌عنوان راهي بهتر براي اداره جامعه برگزيدند و اندکي بعد با طرح نظريه حکمراني خوب گامي رو‌به‌جلو در نظريه‌پردازي نظام سياسي برداشته شد و از‌آن‌پس دانشمندان به فهرست‌کردن معيارهاي چنين دولتي مشغول‌اند.صرف‌نظر از آنکه نتايج اين مطالعات و پژوهش‌هاي علمي، در نهايت کدام الگو را براي حکمراني خوب برمي‌گزيند، اين دانايي حکمرانان است که مي‌تواند با تشخيص مصالح اجتماع و درس‌گرفتن از اصول علمي و تجارب تاريخي، سرنوشت ملت‌ها را تعيين کند و راه آينده آنان را به سعادت يا احيانا شکست برگزيند.به گمان نگارنده آنچه سبب شده که ما هنوز نتوانيم از کلاف سردرگم دولت بزرگ رد بشويم و به دولت کوچک و سپس به آستانه معرفي و دستيابي به ويژگي‌هاي آرماني دولت خوب برسيم، نه کمبود منابع علمي و نداشتن تجارب تاريخي، بلکه بي‌توجهي به اصول علمي پذيرفته‌شده حکمراني خوب است.حقيقت اين است که برخي دولتمردان ايران هرگز آن‌گونه که بايد در راستای توجه و نزديکي به مردم و تلاش براي تربيت نسل‌ها بر پايه درک و احترام متقابل نبوده است و جز در مقاطع کوتاهي از تاريخ کهن اين سرزمين، نتوانسته‌اند با نزديک‌کردن خود به متن زندگي مردم، همدلي آنان را به خود جلب کرده و با اين حربه، عزم عمومي را در حمايت از سياست‌ها و برنامه‌هاي خود همراه كنند.اينجا رأي مسئولان و رأي مردم در بعضي موارد اختلافي معني‌دار داشته است و همين عامل سبب شده که مسئولان براي اجراي برخي برنامه‌ها و سياست‌هاي خود همراهي مردم را با خود نبينند. حتما بخشي از مسائلي که امروز با آنها مواجهيم، به ضعف در تدوين و تصويب قوانين مربوط مي‌شود؛ اما عامل اساسي که باعث شده برنامه‌ها و اقدامات دولت درست از آب درنيايد يا قوانين به مشکل بربخورد، همراهي‌نکردن با اين برنامه‌ها تحت تأثير شکاف ميان دولت و مردم بوده است و تا‌زماني‌که اين عامل يعني ناهمذات‌پنداري از ميان نرود، نمي‌توان به اجراي روان و سريع امور اميدوار بود.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها