دانشجوی اجتماعی:نوع آرمانی امروز دانشگاهها
مقصود فراستخواه در نشست «دانشگاه و مسئولیت اجتماعی»: بدون یک سنت معرفتی، فکری و اجتماعی، نمیتوان مسئولیت اجتماعی دانشجو را تعریف کرد. ما در چه فضای معرفتی از مسئولیت اجتماعی صحبت میکنیم؟ در چه فضای ارتباطی از مسئولیت اجتماعی دانشجو صحبت میکنیم؟ سنت و تبارشناسی دانشجو را جنبش دانشجویی تصور میکنم. یعنی اگر دانشجو بخواهد خارج از این سنت مسئولیت دانشجویی را تعریف کند، توضیح دهد و درباره آن گفتوگو کند، در زمین دیگری خانه کرده است. دانشجو نیازمند یک زمین برای خود است. یکی از نخستین سنتهای جنبش دانشجویی در ایران سنت چپ بود، که بنیانهای معرفتی و اجتماعی آن از نظریههای خاصی میآمد، از جمله نظریه تعارض. این سنت وقتی به جامعه نگاه میکرد تعارضهایی مانند تضاد طبقاتی و نابرابری را میدید و یک سنت فکری ماتریالیسم تاریخی هم در اندیشه آنان وجود داشت. از دهه بیست شمسی در تمایز با این سنت، کنشگرانی در ایران پدید آمدند که تنوعی در سنتهای دانشجویی ایجاد کردند. این جنبش دانشجویی جدید با آنکه از حیث جنبشی و دانشجویی با سنت چپ خویشاوندی داشت، اما متعلق به سنت فکری دیگری بود. به نوعی از نوگرایی دیناندیش تعلق داشت و
از نحلههای فکری و اجتماعی سرچشمه میگرفت که سعی بر تلفیق ملیت و دیانت داشت. نوعی کوشش برای دیدن همزمان ایران و اسلام، دیدن سنت در کنار تجدد، علم در کنار دین و دستیابی به نگاه جهانی در عین داشتن نگاه بومی. دانشجویان متعلق به این سنت هستند. [...] دانشجو در بستر سنت پیشگفته بهسر میبرد، اما در گذر زمان چرخشهایی نیز در نوع آرمانی دانشجویی رخ داده. نوع آرمانی امروز دانشجوی اجتماعی است. در زمان شکلگیری جنبش دانشجویی نوع آرمانی دانشجوی سیاسی بود. این دانشجوی اجتماعی گویا آخرین زور در مقابل دانشجوی درسخوان سربهزیر است. این نوع در مقابل دانشجوی صنفی، دانشجوی بیتفاوت، دانشجوی مدرکگرا، دانشجوی بیستاره، دانشجوی سبک زندگی، دانشجوی سمپات و... تمایزیابی میکند و نمیخواهد به هیچیک از اینها تقلیل یابد.
در تبیین این دانشجوی اجتماعی، اصلیترین ضد مفهوم آن فردگرایی خودمدار غالب بر جامعه ایران است. احساس مسئولیت دانشجویی، چیزی است که در مقابل لختی جامعه ایران که در روند فردگرایی خودمدار به چشم میخورد مقاومت میکند. در جامعهای که میل به فردگرایی دارد، دانشجوی اجتماعی به وجود میآید که تعلق اجتماعی دارد و حتی فردیت و آزادی خود را در یک سنت اجتماعی تعریف میکند و در پیرنگ اجتماعی میاندیشد و انتخاب میکند. احساس مسئولیت از همین تعلق اجتماعی نشأت میگیرد و مساله ایران برایش مهم و مادر همه مسائل میشود. درست زمانی که هر دانشجو به بحرانهای زیستبومی ایران میاندیشد دانشجوی اجتماعی ظهور پیدا میکند. دانشجوی اجتماعی از دریچه رشته زیستمحیطی یا مهندسی خود این بحرانها را دنبال میکند. نیازی هم نیست که حتما جامعهشناسی بخواند، مسالهاش ملی است و رشته خود را در این راستا میبیند. دانشجوی اجتماعی نسبت به همه مسایل ایران اعم از مساله معیشت، کارآمدی و شکاف دولت و ملت، شکنندگی نظم اخلاقی جامعه احساس مسئولیت میکند. شاید بدترین مساله حالحاضر ایران سایهانداختن شبح وضع استثنایی بر کشور است، وضعیتی که ما را در
شرایط حیات برهنه و اردوگاهی قرار خواهد داد. در وضعیت استثنایی، استقلال و حق حاکمیت ملی با حقوق اجتماعی مردم یکجا در خطراست.
برای نهادینهشدن مسئولیت اجتماعی دانشجو و تأسیس دانشجوی اجتماعی چه مسیری باید طی شود؟ راهبرد تقویت حوزه عمومی دانشجویی است. سپهر عمومی دانشجویی که کثرت، اقناع متقابل، گفتوگوی آزاد محدودنشده در آن موجود باشد، در عین حالی که هنجار، احترام متقابل، قاعده بازی و قاعده نقد و گفتوگو در آن وجود دارد. بهطوریکه حوزه عمومی دانشجویی اجتماعی شود و در زیست دانشجویی رسوب کند که در آن حقوق صنفی، مدنی، حق دسترسی به آموزش خوب و باکیفیت و هم حق داشتن زندگی دانشجویی خوب و... وجود دارد و پیگیری میشود و درعینحال حوزه عمومی دانشجویی به اینها تقلیل نمییابد. حوزه عمومی دانشجوی اجتماعی برای اجتماعیکردن جنبش دانشجویی است. جنبش دانشجویی امروز دیگر نباید به تصرف مکانهای سیاسی تقلیل پیدا کند. امروز این تصور اشتباه است که با تصرف یک مکان سیاسی یا جابجاشدن افراد مساله حل خواهد شد. دانشجوی اجتماعی متوجه شده که مساله بسیار دشوارتر از این است. او از این تصورها و پنداشتها آشنازدایی میکند و تغییر را پیچیدهتر میبیند. کلمات آسان شدهاند؛ وقت آن است که کلمات را دشوار کنیم. دانشجوی اجتماعی امر سیاسی و امر آکادمیک را دشوار
میکند. دانشجوی اجتماعی تنشهای سنگین آینده ایران را برملا میکند. ضدمفهوم حوزه عمومی دانشجویی شبهحوزه عمومی در ایران است. شبهحوزه عمومی چیزی مانند تصمیم دولت برای تعیین مکانهای تجمع در شهر تهران با شروط بسیار است. یکی دیگر از این شبهحوزههای عمومی شبکههای اجتماعی مجازی است. صحبت از این مساله در موقعیتی مانند امروز که با نوجوانان اینستاگرامی چنین برخوردهایی شده، خیلی سخت است؛ اما باز هم چون اینجا ارتباط ما در حوزه آگاهی است باید کمی کلمات را دشوار کنیم. شبکههای اجتماعی مجازی بسیار نزدیک به شبهحوزه عمومی است. درواقع شبحی از دنیای واقعی برای ما به وجود آمده که اصرار دارد از دنیای فیزیکی واقعیتر است. در این جهان ما شاهد گمشدن وضعیت ایدهآل هستیم. واقعیتی در این دنیا به وجود آمده که بهقدری عاجل و اقتضایی است که در آن هیچ امر ایدهآلی برقرار نمیماند. افراد در این جهان بیش از آنکه مولد باشند مصرفگرایانه رفتار میکنند. در ایران ما این جهان مجازی پارادوکسیکال است. در عین رهاییبخشی وهمناک نیز هست. از دیگر خصوصیات آن ازدحام، غوغا، پرسهزنی و ندرت توجه است. در این فضا جای کنش را که از سنتهای جنبش
دانشجویی است، ارائه و نمایشدادن گرفته است. تدریس هم یک کنش است، ولی متاسفانه اساتید ما صرفا ارائه میدهند، دانشجویان و حتی سیاسیون ما هم همینطور. جامعه ما جامعهای نمایشی شده است.کلام آخر، دانشجوی اجتماعی باید مسالههای مغفول و نفرینشده جامعه ایران را به برنامه درسی، کلاس درس، به پایاننامه و به صحن پردیس دانشگاه بیاورد. دانشجویی که سفارشهای خاموش اجتماعی را به صدا درمیآورد و غایبان این جامعه را به دانشگاه بیاورد. دانشجوی اجتماعی، کلاس فیزیک یک را اجتماعی میکند. کلاس شیمی آلی را اجتماعی میکند. حتی کلاس نظریههای جامعهشناسی را هم اجتماعی میکند. اما چگونه کلاس را اجتماعی کنیم و ذینفعان اجتماعی را به کلاس درس بیاوریم؟ من میدانم که چه موانعی در پیش است، اما بههرحال دانشجوی اجتماعی امر دشواری است.
منبع: شفقنا
مقصود فراستخواه در نشست «دانشگاه و مسئولیت اجتماعی»: بدون یک سنت معرفتی، فکری و اجتماعی، نمیتوان مسئولیت اجتماعی دانشجو را تعریف کرد. ما در چه فضای معرفتی از مسئولیت اجتماعی صحبت میکنیم؟ در چه فضای ارتباطی از مسئولیت اجتماعی دانشجو صحبت میکنیم؟ سنت و تبارشناسی دانشجو را جنبش دانشجویی تصور میکنم. یعنی اگر دانشجو بخواهد خارج از این سنت مسئولیت دانشجویی را تعریف کند، توضیح دهد و درباره آن گفتوگو کند، در زمین دیگری خانه کرده است. دانشجو نیازمند یک زمین برای خود است. یکی از نخستین سنتهای جنبش دانشجویی در ایران سنت چپ بود، که بنیانهای معرفتی و اجتماعی آن از نظریههای خاصی میآمد، از جمله نظریه تعارض. این سنت وقتی به جامعه نگاه میکرد تعارضهایی مانند تضاد طبقاتی و نابرابری را میدید و یک سنت فکری ماتریالیسم تاریخی هم در اندیشه آنان وجود داشت. از دهه بیست شمسی در تمایز با این سنت، کنشگرانی در ایران پدید آمدند که تنوعی در سنتهای دانشجویی ایجاد کردند. این جنبش دانشجویی جدید با آنکه از حیث جنبشی و دانشجویی با سنت چپ خویشاوندی داشت، اما متعلق به سنت فکری دیگری بود. به نوعی از نوگرایی دیناندیش تعلق داشت و
از نحلههای فکری و اجتماعی سرچشمه میگرفت که سعی بر تلفیق ملیت و دیانت داشت. نوعی کوشش برای دیدن همزمان ایران و اسلام، دیدن سنت در کنار تجدد، علم در کنار دین و دستیابی به نگاه جهانی در عین داشتن نگاه بومی. دانشجویان متعلق به این سنت هستند. [...] دانشجو در بستر سنت پیشگفته بهسر میبرد، اما در گذر زمان چرخشهایی نیز در نوع آرمانی دانشجویی رخ داده. نوع آرمانی امروز دانشجوی اجتماعی است. در زمان شکلگیری جنبش دانشجویی نوع آرمانی دانشجوی سیاسی بود. این دانشجوی اجتماعی گویا آخرین زور در مقابل دانشجوی درسخوان سربهزیر است. این نوع در مقابل دانشجوی صنفی، دانشجوی بیتفاوت، دانشجوی مدرکگرا، دانشجوی بیستاره، دانشجوی سبک زندگی، دانشجوی سمپات و... تمایزیابی میکند و نمیخواهد به هیچیک از اینها تقلیل یابد.
در تبیین این دانشجوی اجتماعی، اصلیترین ضد مفهوم آن فردگرایی خودمدار غالب بر جامعه ایران است. احساس مسئولیت دانشجویی، چیزی است که در مقابل لختی جامعه ایران که در روند فردگرایی خودمدار به چشم میخورد مقاومت میکند. در جامعهای که میل به فردگرایی دارد، دانشجوی اجتماعی به وجود میآید که تعلق اجتماعی دارد و حتی فردیت و آزادی خود را در یک سنت اجتماعی تعریف میکند و در پیرنگ اجتماعی میاندیشد و انتخاب میکند. احساس مسئولیت از همین تعلق اجتماعی نشأت میگیرد و مساله ایران برایش مهم و مادر همه مسائل میشود. درست زمانی که هر دانشجو به بحرانهای زیستبومی ایران میاندیشد دانشجوی اجتماعی ظهور پیدا میکند. دانشجوی اجتماعی از دریچه رشته زیستمحیطی یا مهندسی خود این بحرانها را دنبال میکند. نیازی هم نیست که حتما جامعهشناسی بخواند، مسالهاش ملی است و رشته خود را در این راستا میبیند. دانشجوی اجتماعی نسبت به همه مسایل ایران اعم از مساله معیشت، کارآمدی و شکاف دولت و ملت، شکنندگی نظم اخلاقی جامعه احساس مسئولیت میکند. شاید بدترین مساله حالحاضر ایران سایهانداختن شبح وضع استثنایی بر کشور است، وضعیتی که ما را در
شرایط حیات برهنه و اردوگاهی قرار خواهد داد. در وضعیت استثنایی، استقلال و حق حاکمیت ملی با حقوق اجتماعی مردم یکجا در خطراست.
برای نهادینهشدن مسئولیت اجتماعی دانشجو و تأسیس دانشجوی اجتماعی چه مسیری باید طی شود؟ راهبرد تقویت حوزه عمومی دانشجویی است. سپهر عمومی دانشجویی که کثرت، اقناع متقابل، گفتوگوی آزاد محدودنشده در آن موجود باشد، در عین حالی که هنجار، احترام متقابل، قاعده بازی و قاعده نقد و گفتوگو در آن وجود دارد. بهطوریکه حوزه عمومی دانشجویی اجتماعی شود و در زیست دانشجویی رسوب کند که در آن حقوق صنفی، مدنی، حق دسترسی به آموزش خوب و باکیفیت و هم حق داشتن زندگی دانشجویی خوب و... وجود دارد و پیگیری میشود و درعینحال حوزه عمومی دانشجویی به اینها تقلیل نمییابد. حوزه عمومی دانشجوی اجتماعی برای اجتماعیکردن جنبش دانشجویی است. جنبش دانشجویی امروز دیگر نباید به تصرف مکانهای سیاسی تقلیل پیدا کند. امروز این تصور اشتباه است که با تصرف یک مکان سیاسی یا جابجاشدن افراد مساله حل خواهد شد. دانشجوی اجتماعی متوجه شده که مساله بسیار دشوارتر از این است. او از این تصورها و پنداشتها آشنازدایی میکند و تغییر را پیچیدهتر میبیند. کلمات آسان شدهاند؛ وقت آن است که کلمات را دشوار کنیم. دانشجوی اجتماعی امر سیاسی و امر آکادمیک را دشوار
میکند. دانشجوی اجتماعی تنشهای سنگین آینده ایران را برملا میکند. ضدمفهوم حوزه عمومی دانشجویی شبهحوزه عمومی در ایران است. شبهحوزه عمومی چیزی مانند تصمیم دولت برای تعیین مکانهای تجمع در شهر تهران با شروط بسیار است. یکی دیگر از این شبهحوزههای عمومی شبکههای اجتماعی مجازی است. صحبت از این مساله در موقعیتی مانند امروز که با نوجوانان اینستاگرامی چنین برخوردهایی شده، خیلی سخت است؛ اما باز هم چون اینجا ارتباط ما در حوزه آگاهی است باید کمی کلمات را دشوار کنیم. شبکههای اجتماعی مجازی بسیار نزدیک به شبهحوزه عمومی است. درواقع شبحی از دنیای واقعی برای ما به وجود آمده که اصرار دارد از دنیای فیزیکی واقعیتر است. در این جهان ما شاهد گمشدن وضعیت ایدهآل هستیم. واقعیتی در این دنیا به وجود آمده که بهقدری عاجل و اقتضایی است که در آن هیچ امر ایدهآلی برقرار نمیماند. افراد در این جهان بیش از آنکه مولد باشند مصرفگرایانه رفتار میکنند. در ایران ما این جهان مجازی پارادوکسیکال است. در عین رهاییبخشی وهمناک نیز هست. از دیگر خصوصیات آن ازدحام، غوغا، پرسهزنی و ندرت توجه است. در این فضا جای کنش را که از سنتهای جنبش
دانشجویی است، ارائه و نمایشدادن گرفته است. تدریس هم یک کنش است، ولی متاسفانه اساتید ما صرفا ارائه میدهند، دانشجویان و حتی سیاسیون ما هم همینطور. جامعه ما جامعهای نمایشی شده است.کلام آخر، دانشجوی اجتماعی باید مسالههای مغفول و نفرینشده جامعه ایران را به برنامه درسی، کلاس درس، به پایاننامه و به صحن پردیس دانشگاه بیاورد. دانشجویی که سفارشهای خاموش اجتماعی را به صدا درمیآورد و غایبان این جامعه را به دانشگاه بیاورد. دانشجوی اجتماعی، کلاس فیزیک یک را اجتماعی میکند. کلاس شیمی آلی را اجتماعی میکند. حتی کلاس نظریههای جامعهشناسی را هم اجتماعی میکند. اما چگونه کلاس را اجتماعی کنیم و ذینفعان اجتماعی را به کلاس درس بیاوریم؟ من میدانم که چه موانعی در پیش است، اما بههرحال دانشجوی اجتماعی امر دشواری است.
منبع: شفقنا