|

قتل پسرعمو برای جلوگیری از تعرض

شرق: پسر نوجوان که پسرعمویش را برای جلوگیری از تعرض کشته ‌بود، با تأیید رأی از سوی دیوان‌عالی کشور از قصاص نجات پیدا کرد. به گزارش خبرنگار ما، متهم که زمان قتل 16ساله‌ بود، در این درگیری خودش نیز مجروح شده‌ بود اما با تلاش پزشکان از مرگ نجات پیدا کرد. براساس محتویات پرونده، نیمه‌شب شانزدهم مرداد سال ۹۵ به مأموران کلانتری 113 بازار خبر رسید درگیری دو پسرعموی افغانستانی در اتاقک نگهبانی یک مجتمع مسکونی در خیابان 15خرداد به خون کشیده و یکی از آنها کشته شده است. پلیس به محل حادثه رفت و با جنازه ابراهیم 20ساله روبه‌رو شد.
پسرعموی 16ساله مقتول به نام رضا که زخمی شده بود، نیز به بیمارستان منتقل شد و تحت درمان قرار گرفت. رضا که پس از عمل جراحی معجزه‌آسا زنده مانده بود، پس از بهبودی به درگیری خونین با پسرعمویش اعتراف کرد و گفت: پسرعمویم را کشتم چون قصد آزارم را داشت. این پسر نوجوان گفت: ما رابطه خیلی خوبی با هم داشتیم. من او را دوست داشتم و زمانی که می‌خواستیم به ایران بیاییم پدرانمان ما را به هم سپرده بودند. من فکر می‌کردم او همیشه کنار من است و وقتی مشکلی در کشور غریب دارم، می‌توانم به او مراجعه کنم. نمی‌دانستم افکار شومی نسبت به من در سر دارد. متهم که مدعی‌ بود شناسامه ندارد، گفت 16ساله‌ است و از وقتی خیلی کوچک بوده به ایران آمده ‌است. با توجه به اینکه او شناسنامه نداشت برای مشخص‌شدن سن واقعی‌اش به پزشکی قانونی انتقال یافت و متخصصان بعد از بررسی جسمی او اعلام کردند او نوجوانی بین 15 تا 16 سال است. متهم نوجوان درحالی‌که پزشکی قانونی سن وی را هنگام ارتکاب جرم 16 سال اعلام کرده و در گزارشی گفته بود او در زمان ارتکاب جرم به رشد عقلی نرسیده، در شعبه چهارم دادگاه کیفری یک استان تهران که ویژه رسیدگی به جرائم اطفال است، به ریاست قاضی اصغر عبداللهی و با حضور یک مستشار پای میز محاکمه ایستاد. متهم در جلسه دادگاه گفت: من شناسنامه ندارم و غیرقانونی همراه پسرعمویم برای کار به ایران آمدیم. به‌عنوان کارگر در یک مغازه نان فانتزی‌فروشی کار می‌کردم. شب‌ها هم نگهبان یک ملک تجاری بودم. پسرعمویم هم در یک ساختمان نیمه‌ساز کارگر بود. آن شب از سر کار به اتاقک نگهبانی برگشته بودم و می‌خواستم بخوابم که ابراهیم با من تماس گرفت و گفت که برای شب‌نشینی پیش من می‌آید. من هم پذیرفتم. وقتی ابراهیم آمد ما با هم صحبت کردیم و کلی گفتیم و خندیدیم بعد من گفتم دیروقت است و من باید صبح زود بیدار شوم و سر کار باشم و تصمیم گرفتیم که بخوابیم، اما یک‌دفعه دیدم ابراهیم به‌سمت من آمد و خودش را به من چسباند اول شوکه شدم و او را پس زدم و گفتم نباید این کار را کند، اما ابراهیم سماجت کرد و من فهمیدم او نیت شومی نسبت به من دارد. او می‌خواست من را آزار بدهد. به‌همین خاطر با چاقو بالای سرم ایستاد و من را تهدید کرد. او گفت باید هرچه می‌گویم گوش بدهی. با چاقو به من حمله کرد که تیغه چاقو به دستم خورد و زخمی شدم. او همان‌موقع یک ضربه هم با چاقو به پهلویم زد. ضربه به حدی شدید بود که چاقو در پهلویم گیر کرد. درد زیادی داشتم ولی چاقو را با ترس از پهلویم بیرون کشیدم و دنبال پسرعمویم به‌سمت حیاط رفتم. او در حال فرار بود که دو ضربه به پشت و پهلوی او زدم. ابراهیم چوبی برداشت و به‌سمت من حمله کرد، اما هنوز به من نرسیده ‌بود که روی زمین افتاد. من هم بدون اینکه به او کمک کنم خودم را به خانه دوستم رساندم و بعد از آن دیگر چیزی به یاد ندارم. بیهوش شده ‌بودم و زمانی که به هوش آمدم در بیمارستان و تحت عمل جراحی قرار گرفته‌ بودم. متهم ادامه داد: باور کنید من قصد کشتن پسرعمویم را نداشتم. من او را مانند برادرم می‌دانستم اما وقتی فهمیدم قصد آزارم را دارد، در دفاع از خود ناچار شدم او را بزنم. سپس وکیل متهم به دفاع پرداخت و گفت: اگرچه موکلم شناسنامه ندارد، اما پزشکی قانونی تأیید کرده که وی هنگام ارتکاب جرم 16 سال داشته است. از این‌رو تقاضا دارم تا طبق ماده ۹۱ قانون مجازات اسلامی با وی برخورد شود. از طرفی موکلم در دفاع مشروع از خودش ناچار به عمل قتل شده و چاره‌ای غیر از کشتن قربانی نداشته است. اگر او این کار را نمی‌کرد مقتول به او تعرض می‌کرد و بعد هم با ضرباتی که زده ‌بود پسر نوجوان را می‌کشت. بنابراین راهی به جز اینکه دست به قتل بزند نداشته ‌است. ضمن اینکه موکل من قصد کشتن هم نداشته و سعی کرده با ضرباتی که وارد می‌کند، مقتول را از خود دور کند.
در پایان جلسه هیئت قضائی وارد شور شد و با توجه به مدرک‌های موجود در پرونده رضا را از قصاص معاف و او را به پرداخت دیه محکوم کرد. این حکم از سوی قضات دیوان‌عالی کشور تأیید شد و به‌این‌ترتیب متهم از قصاص نجات پیدا کرد.

شرق: پسر نوجوان که پسرعمویش را برای جلوگیری از تعرض کشته ‌بود، با تأیید رأی از سوی دیوان‌عالی کشور از قصاص نجات پیدا کرد. به گزارش خبرنگار ما، متهم که زمان قتل 16ساله‌ بود، در این درگیری خودش نیز مجروح شده‌ بود اما با تلاش پزشکان از مرگ نجات پیدا کرد. براساس محتویات پرونده، نیمه‌شب شانزدهم مرداد سال ۹۵ به مأموران کلانتری 113 بازار خبر رسید درگیری دو پسرعموی افغانستانی در اتاقک نگهبانی یک مجتمع مسکونی در خیابان 15خرداد به خون کشیده و یکی از آنها کشته شده است. پلیس به محل حادثه رفت و با جنازه ابراهیم 20ساله روبه‌رو شد.
پسرعموی 16ساله مقتول به نام رضا که زخمی شده بود، نیز به بیمارستان منتقل شد و تحت درمان قرار گرفت. رضا که پس از عمل جراحی معجزه‌آسا زنده مانده بود، پس از بهبودی به درگیری خونین با پسرعمویش اعتراف کرد و گفت: پسرعمویم را کشتم چون قصد آزارم را داشت. این پسر نوجوان گفت: ما رابطه خیلی خوبی با هم داشتیم. من او را دوست داشتم و زمانی که می‌خواستیم به ایران بیاییم پدرانمان ما را به هم سپرده بودند. من فکر می‌کردم او همیشه کنار من است و وقتی مشکلی در کشور غریب دارم، می‌توانم به او مراجعه کنم. نمی‌دانستم افکار شومی نسبت به من در سر دارد. متهم که مدعی‌ بود شناسامه ندارد، گفت 16ساله‌ است و از وقتی خیلی کوچک بوده به ایران آمده ‌است. با توجه به اینکه او شناسنامه نداشت برای مشخص‌شدن سن واقعی‌اش به پزشکی قانونی انتقال یافت و متخصصان بعد از بررسی جسمی او اعلام کردند او نوجوانی بین 15 تا 16 سال است. متهم نوجوان درحالی‌که پزشکی قانونی سن وی را هنگام ارتکاب جرم 16 سال اعلام کرده و در گزارشی گفته بود او در زمان ارتکاب جرم به رشد عقلی نرسیده، در شعبه چهارم دادگاه کیفری یک استان تهران که ویژه رسیدگی به جرائم اطفال است، به ریاست قاضی اصغر عبداللهی و با حضور یک مستشار پای میز محاکمه ایستاد. متهم در جلسه دادگاه گفت: من شناسنامه ندارم و غیرقانونی همراه پسرعمویم برای کار به ایران آمدیم. به‌عنوان کارگر در یک مغازه نان فانتزی‌فروشی کار می‌کردم. شب‌ها هم نگهبان یک ملک تجاری بودم. پسرعمویم هم در یک ساختمان نیمه‌ساز کارگر بود. آن شب از سر کار به اتاقک نگهبانی برگشته بودم و می‌خواستم بخوابم که ابراهیم با من تماس گرفت و گفت که برای شب‌نشینی پیش من می‌آید. من هم پذیرفتم. وقتی ابراهیم آمد ما با هم صحبت کردیم و کلی گفتیم و خندیدیم بعد من گفتم دیروقت است و من باید صبح زود بیدار شوم و سر کار باشم و تصمیم گرفتیم که بخوابیم، اما یک‌دفعه دیدم ابراهیم به‌سمت من آمد و خودش را به من چسباند اول شوکه شدم و او را پس زدم و گفتم نباید این کار را کند، اما ابراهیم سماجت کرد و من فهمیدم او نیت شومی نسبت به من دارد. او می‌خواست من را آزار بدهد. به‌همین خاطر با چاقو بالای سرم ایستاد و من را تهدید کرد. او گفت باید هرچه می‌گویم گوش بدهی. با چاقو به من حمله کرد که تیغه چاقو به دستم خورد و زخمی شدم. او همان‌موقع یک ضربه هم با چاقو به پهلویم زد. ضربه به حدی شدید بود که چاقو در پهلویم گیر کرد. درد زیادی داشتم ولی چاقو را با ترس از پهلویم بیرون کشیدم و دنبال پسرعمویم به‌سمت حیاط رفتم. او در حال فرار بود که دو ضربه به پشت و پهلوی او زدم. ابراهیم چوبی برداشت و به‌سمت من حمله کرد، اما هنوز به من نرسیده ‌بود که روی زمین افتاد. من هم بدون اینکه به او کمک کنم خودم را به خانه دوستم رساندم و بعد از آن دیگر چیزی به یاد ندارم. بیهوش شده ‌بودم و زمانی که به هوش آمدم در بیمارستان و تحت عمل جراحی قرار گرفته‌ بودم. متهم ادامه داد: باور کنید من قصد کشتن پسرعمویم را نداشتم. من او را مانند برادرم می‌دانستم اما وقتی فهمیدم قصد آزارم را دارد، در دفاع از خود ناچار شدم او را بزنم. سپس وکیل متهم به دفاع پرداخت و گفت: اگرچه موکلم شناسنامه ندارد، اما پزشکی قانونی تأیید کرده که وی هنگام ارتکاب جرم 16 سال داشته است. از این‌رو تقاضا دارم تا طبق ماده ۹۱ قانون مجازات اسلامی با وی برخورد شود. از طرفی موکلم در دفاع مشروع از خودش ناچار به عمل قتل شده و چاره‌ای غیر از کشتن قربانی نداشته است. اگر او این کار را نمی‌کرد مقتول به او تعرض می‌کرد و بعد هم با ضرباتی که زده ‌بود پسر نوجوان را می‌کشت. بنابراین راهی به جز اینکه دست به قتل بزند نداشته ‌است. ضمن اینکه موکل من قصد کشتن هم نداشته و سعی کرده با ضرباتی که وارد می‌کند، مقتول را از خود دور کند.
در پایان جلسه هیئت قضائی وارد شور شد و با توجه به مدرک‌های موجود در پرونده رضا را از قصاص معاف و او را به پرداخت دیه محکوم کرد. این حکم از سوی قضات دیوان‌عالی کشور تأیید شد و به‌این‌ترتیب متهم از قصاص نجات پیدا کرد.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها