کسي از پذيرش قطعنامه 598 دلخور نبود
شرق: ورود سپاه به عرصه سازندگي پيشنهاد چه كسي بود؟ هاشمي يا محسن رضايي؟ سردار حسين علائي، از فرماندهان سابق سپاه، معتقد است كه پيشنهاد اوليه را محسن رضايي داده است. او در گفتوگو با خبرآنلاين گفته است: «آقای محسن رضایی که فرمانده کل سپاه بود، تشکیل قرارگاه سازندگی خاتمالانبیا را پیشنهاد کرد. حتی آقای رضایی با کمک آقای هاشمی تشکیلاتی به نام پیشگامان سازندگی درست کرد، اما آن تشکیلات ادامه پیدا نکرد؛ اما قرارگاه خاتمالانبیا درست شد که سپاه بتواند از ظرفیتهای سرمایه انسانی و مهندسی خود خارج از حوزه نظامی در حوزه سازندگی استفاده کند. بنابراین شرکت در سازندگی ایران، پیشنهاد خود سپاه بود». بخشهاي مهم اين گفتوگو در ادامه ميآيد:
ادامه عبور ما از مرز بعد از فتح خرمشهر، استدلالهاي نظامي و کارشناسي مرحوم تيمسار قاسمعلي ظهيرنژاد، رئيس ستاد مشترک ارتش، بود. جلسهاي پس از فتح خرمشهر با حضور اعضاي شوراي عالي دفاع خدمت امام تشکيل شده است؛ در آن جلسه، امام ميگويد: «از مرز عبور نکنيم». آقاي ظهيرنژاد ميگويد: «ما بايد برويم تا به يک عارضه طبيعي قابل پدافند برسيم». در جلسه دوم شوراي عالي دفاع خدمت امام، دوباره امام ميگويد: «بجنگيم ولي از مرز عبور نکنيم». به عبارت ديگر، تنها مخالف عبور از مرز پس از فتح خرمشهر، امام خميني(ره) بودهاند. مرحوم ظهيرنژاد دوباره اين استدلال عملياتي و نظامي را مطرح کرده است که «بايد براي دفاع به يک عارضه طبيعي قابل پدافند بچسبيم». آقا محسن رضايي نيز اين نظر را تأييد کرده است و آقاي هاشمي نیز اين ديدگاه را از نظر سياسي تکميل کرد و گفت: «اگر بخواهيم جنگ را تمام کنيم، بايد دست برتر را داشته باشيم». امام چهار ايراد به مسئله عبور از مرز ميگيرد، ولي در جلسه شوراي عالي دفاع وقتي اين استدلال مطرح شد و آقامحسن هم تأييد کرد، امام در نهايت عبور از مرز را پذيرفت.
ديدگاه آقاي هاشمي از اول اين بود که ما جنگ را با برتري نظامي و با دست بالا و با کمک ديپلماسي و مذاکره پايان دهيم. ايشان از اواخر سال 1362 بهطور آشکار چنين نظري را داشت. البته آقاي محسن رضايي ميگفت با بسيج امکانات و ظرفيتهاي کشور ميتوانيم با چندبرابرکردن قواي رزمي، ارتش عراق را در جبههها شکست دهيم و صدام را تسليم خواستههاي ايران کنيم، اما ديگران درباره نحوه خاتمهدادن به جنگ بحثي نکردهاند.
اگر ما قطعنامه را نميپذيرفتيم، معلوم نبود چه خطراتي ما را تهديد ميکند. امام به نظرم يک تصميم درست، بهموقع و بسيار بزرگي گرفت. اگر آقاي هاشميرفسنجاني اين کار را کرده، بايد مجسمهاش را از طلا درست کنند که چنين خدمتي به مردم ايران کرده است و با پاياندادن به جنگ، فرصت را براي سازندگي کشور فراهم کرد.
کسي از پذيرش قطعنامه 598 دلخور نبود. اينها بعدا مطرح شد. ديدگاه آقاي محسن رضايي اين بود که ميتوانيم جنگ را با شکستدادن يا تسليم ارتش عراق به پايان برسانيم، ولي راهحل اين موضوع اين است که تمام ظرفيتهاي کشور بسيج شود و در اختيار جبههها و جنگ قرار بگيرد.
ما خيلي جاها در شب عمليات جلو ميرفتيم اما بعد از شکستن خطوط مستحکم دفاعي ارتش عراق و از روز دوم عمليات، ديگر قدرت ادامهدادن و پيشروي در عمق مواضع دشمن را نداشتيم و الا اگر يگانهاي احتياط و آزاد بيشتري داشتيم ميشد سازمان ارتش عراق را فروريخت، اما معلوم نبود اين کار الزاما منجر به ختم جنگ شود.
آقاي هاشمي و دولت معتقد بودند «ما تمام ظرفيتي که از کشور امکان داشت پاي جنگ بياوريم، آورديم و بيش از اين، ديگر امکانپذير نيست، چون ضمن اداره جنگ، مردم هم بايد بتوانند زندگي کنند، نميتوانيم زندگي مردم را تعطيل کنيم». در سال آخر جنگ حدودا شش ميليارد دلار درآمد نفت کشور بود، دولت سه ميليارد دلار آن را به تأمين کالاهاي اساسي و معيشت و زندگي مردم، اختصاص داد و حدود سه ميليارد دلار را هم به جنگ تخصيص دادند.
آقاي هاشمي در ابتداي کار، فرمانده نظامياي که ستادي براي فرماندهي ارتش و سپاه داشته باشد نبود. نظر ميداد، سپاه طرح ميداد و آقاي هاشمي تصميم نهايي را ميگرفت و بيشتر اين ظرفيتها را با هم هماهنگ ميکرد.
آقاي هاشمي نسبت به همه شخصيتهاي ردهبالاي ايران، يکي از شايستهترين افراد براي فرماندهي جنگ بود، چون مسائل جنگ و مسائل نظامي را تقريبا از همه بهتر ميفهميد و در جزئيات مسائل عملياتها وارد ميشد و براي کاهش مشکلات جبههها وقت ميگذاشت.
مرحوم هاشميرفسنجاني در گفتوگو با انتخاب درباره ورود سپاه به حوزه سازندگي و اقتصاد گفته بود: من بعد از جنگ در دولت خودم اين کار -ورود سپاه به عرصه سازندگي کشور- را کردم... من هنوز آن موقع جانشين فرمانده کل قوا بودم و همان موقع از نيروهاي نظامي و انتظامي و همه که از امکانات مهندسي فراواني که در اختيار دارند که در جنگ براي آنها سرمايهگذاري شده و خيلي هم زياد بود؛ مثل جهاد که عمده ماشينهاي کشور در اختيار اينها بود، خواستم در طرحها وارد شوند که خيلي هم مؤثر بود.
اولا ماشينآلاتشان را به کار گرفتند و آنهايي را که فرسوده شده بود؛ بعدا توانستند نو کنند. چون درآمد داشتند... سبک فعلي- فعاليت اقتصادي سپاه- را قبول ندارم که اينها تبديل به رقيبي آنگونه در مالکيت شوند. آنها- در دوران سازندگي- که مالک نميشدند؛ مثلا ما سد کرخه را که خاکريزي خيلي عظيم و بيسابقه در کشور داشت؛ به سپاه پاسداران داديم. سپاه که آنهمه ماشينآلات در جنگ داشت، بولدوزرها، کاميونها، لودرها، جرثقيلها و همه اينها را که در جنگ داشتند؛ براي خاکريزي سد کرخه آوردند و خيلي آسان و زود خاکريزي را انجام دادند. يا بخشي از نيروهاي مسلح ما وسايل و ابزاري داشتند که به درد انتقال لولههاي بزرگ ميخورد، آنها را آوردند و ما لولهگذاريهاي نفت و گاز را در خيلي از موارد به آنها واگذار کرديم.
در طرحهايي مثل راهسازي هم خيلي سريع عمل ميکردند، اما مالک نبودند و حق پيمانکاري را ارزانتر از ديگران ميگرفتند. درآمد را هم صرف وظايف نظامي ميکردند. هم توانستند وسايل خودشان را با درآمدهايشان نو کنند و هم نيروهايشان تجربيات بيشتري به دست آوردند و هم شغل بهتري به آنها دادند، يعني همانگونه که در قانون اساسي هست؛ عمل ميکرديم و مشکلي نبوده است.
شرق: ورود سپاه به عرصه سازندگي پيشنهاد چه كسي بود؟ هاشمي يا محسن رضايي؟ سردار حسين علائي، از فرماندهان سابق سپاه، معتقد است كه پيشنهاد اوليه را محسن رضايي داده است. او در گفتوگو با خبرآنلاين گفته است: «آقای محسن رضایی که فرمانده کل سپاه بود، تشکیل قرارگاه سازندگی خاتمالانبیا را پیشنهاد کرد. حتی آقای رضایی با کمک آقای هاشمی تشکیلاتی به نام پیشگامان سازندگی درست کرد، اما آن تشکیلات ادامه پیدا نکرد؛ اما قرارگاه خاتمالانبیا درست شد که سپاه بتواند از ظرفیتهای سرمایه انسانی و مهندسی خود خارج از حوزه نظامی در حوزه سازندگی استفاده کند. بنابراین شرکت در سازندگی ایران، پیشنهاد خود سپاه بود». بخشهاي مهم اين گفتوگو در ادامه ميآيد:
ادامه عبور ما از مرز بعد از فتح خرمشهر، استدلالهاي نظامي و کارشناسي مرحوم تيمسار قاسمعلي ظهيرنژاد، رئيس ستاد مشترک ارتش، بود. جلسهاي پس از فتح خرمشهر با حضور اعضاي شوراي عالي دفاع خدمت امام تشکيل شده است؛ در آن جلسه، امام ميگويد: «از مرز عبور نکنيم». آقاي ظهيرنژاد ميگويد: «ما بايد برويم تا به يک عارضه طبيعي قابل پدافند برسيم». در جلسه دوم شوراي عالي دفاع خدمت امام، دوباره امام ميگويد: «بجنگيم ولي از مرز عبور نکنيم». به عبارت ديگر، تنها مخالف عبور از مرز پس از فتح خرمشهر، امام خميني(ره) بودهاند. مرحوم ظهيرنژاد دوباره اين استدلال عملياتي و نظامي را مطرح کرده است که «بايد براي دفاع به يک عارضه طبيعي قابل پدافند بچسبيم». آقا محسن رضايي نيز اين نظر را تأييد کرده است و آقاي هاشمي نیز اين ديدگاه را از نظر سياسي تکميل کرد و گفت: «اگر بخواهيم جنگ را تمام کنيم، بايد دست برتر را داشته باشيم». امام چهار ايراد به مسئله عبور از مرز ميگيرد، ولي در جلسه شوراي عالي دفاع وقتي اين استدلال مطرح شد و آقامحسن هم تأييد کرد، امام در نهايت عبور از مرز را پذيرفت.
ديدگاه آقاي هاشمي از اول اين بود که ما جنگ را با برتري نظامي و با دست بالا و با کمک ديپلماسي و مذاکره پايان دهيم. ايشان از اواخر سال 1362 بهطور آشکار چنين نظري را داشت. البته آقاي محسن رضايي ميگفت با بسيج امکانات و ظرفيتهاي کشور ميتوانيم با چندبرابرکردن قواي رزمي، ارتش عراق را در جبههها شکست دهيم و صدام را تسليم خواستههاي ايران کنيم، اما ديگران درباره نحوه خاتمهدادن به جنگ بحثي نکردهاند.
اگر ما قطعنامه را نميپذيرفتيم، معلوم نبود چه خطراتي ما را تهديد ميکند. امام به نظرم يک تصميم درست، بهموقع و بسيار بزرگي گرفت. اگر آقاي هاشميرفسنجاني اين کار را کرده، بايد مجسمهاش را از طلا درست کنند که چنين خدمتي به مردم ايران کرده است و با پاياندادن به جنگ، فرصت را براي سازندگي کشور فراهم کرد.
کسي از پذيرش قطعنامه 598 دلخور نبود. اينها بعدا مطرح شد. ديدگاه آقاي محسن رضايي اين بود که ميتوانيم جنگ را با شکستدادن يا تسليم ارتش عراق به پايان برسانيم، ولي راهحل اين موضوع اين است که تمام ظرفيتهاي کشور بسيج شود و در اختيار جبههها و جنگ قرار بگيرد.
ما خيلي جاها در شب عمليات جلو ميرفتيم اما بعد از شکستن خطوط مستحکم دفاعي ارتش عراق و از روز دوم عمليات، ديگر قدرت ادامهدادن و پيشروي در عمق مواضع دشمن را نداشتيم و الا اگر يگانهاي احتياط و آزاد بيشتري داشتيم ميشد سازمان ارتش عراق را فروريخت، اما معلوم نبود اين کار الزاما منجر به ختم جنگ شود.
آقاي هاشمي و دولت معتقد بودند «ما تمام ظرفيتي که از کشور امکان داشت پاي جنگ بياوريم، آورديم و بيش از اين، ديگر امکانپذير نيست، چون ضمن اداره جنگ، مردم هم بايد بتوانند زندگي کنند، نميتوانيم زندگي مردم را تعطيل کنيم». در سال آخر جنگ حدودا شش ميليارد دلار درآمد نفت کشور بود، دولت سه ميليارد دلار آن را به تأمين کالاهاي اساسي و معيشت و زندگي مردم، اختصاص داد و حدود سه ميليارد دلار را هم به جنگ تخصيص دادند.
آقاي هاشمي در ابتداي کار، فرمانده نظامياي که ستادي براي فرماندهي ارتش و سپاه داشته باشد نبود. نظر ميداد، سپاه طرح ميداد و آقاي هاشمي تصميم نهايي را ميگرفت و بيشتر اين ظرفيتها را با هم هماهنگ ميکرد.
آقاي هاشمي نسبت به همه شخصيتهاي ردهبالاي ايران، يکي از شايستهترين افراد براي فرماندهي جنگ بود، چون مسائل جنگ و مسائل نظامي را تقريبا از همه بهتر ميفهميد و در جزئيات مسائل عملياتها وارد ميشد و براي کاهش مشکلات جبههها وقت ميگذاشت.
مرحوم هاشميرفسنجاني در گفتوگو با انتخاب درباره ورود سپاه به حوزه سازندگي و اقتصاد گفته بود: من بعد از جنگ در دولت خودم اين کار -ورود سپاه به عرصه سازندگي کشور- را کردم... من هنوز آن موقع جانشين فرمانده کل قوا بودم و همان موقع از نيروهاي نظامي و انتظامي و همه که از امکانات مهندسي فراواني که در اختيار دارند که در جنگ براي آنها سرمايهگذاري شده و خيلي هم زياد بود؛ مثل جهاد که عمده ماشينهاي کشور در اختيار اينها بود، خواستم در طرحها وارد شوند که خيلي هم مؤثر بود.
اولا ماشينآلاتشان را به کار گرفتند و آنهايي را که فرسوده شده بود؛ بعدا توانستند نو کنند. چون درآمد داشتند... سبک فعلي- فعاليت اقتصادي سپاه- را قبول ندارم که اينها تبديل به رقيبي آنگونه در مالکيت شوند. آنها- در دوران سازندگي- که مالک نميشدند؛ مثلا ما سد کرخه را که خاکريزي خيلي عظيم و بيسابقه در کشور داشت؛ به سپاه پاسداران داديم. سپاه که آنهمه ماشينآلات در جنگ داشت، بولدوزرها، کاميونها، لودرها، جرثقيلها و همه اينها را که در جنگ داشتند؛ براي خاکريزي سد کرخه آوردند و خيلي آسان و زود خاکريزي را انجام دادند. يا بخشي از نيروهاي مسلح ما وسايل و ابزاري داشتند که به درد انتقال لولههاي بزرگ ميخورد، آنها را آوردند و ما لولهگذاريهاي نفت و گاز را در خيلي از موارد به آنها واگذار کرديم.
در طرحهايي مثل راهسازي هم خيلي سريع عمل ميکردند، اما مالک نبودند و حق پيمانکاري را ارزانتر از ديگران ميگرفتند. درآمد را هم صرف وظايف نظامي ميکردند. هم توانستند وسايل خودشان را با درآمدهايشان نو کنند و هم نيروهايشان تجربيات بيشتري به دست آوردند و هم شغل بهتري به آنها دادند، يعني همانگونه که در قانون اساسي هست؛ عمل ميکرديم و مشکلي نبوده است.