|

آیا اهمیت دارد که ترامپ دروغ بگوید؟

استفان والت . استاد دانشگاه هاروارد

رهبران جهان هرگز اعتمادی واقعی به یکدیگر ندارند، اما رفتار دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری آمریکا، از هر جهت سیاست خارجی آمریکا را تضعیف می‌کند. بر اساس گزارش واشنگتن‌پست، دونالد ترامپ از آغاز ریاست‌جمهوری تا اول آگوست بیش از چهار‌هزار ادعای غلط یا گمراه‌کننده داشته است که به‌طور متوسط 7.6 مورد در روز می‌شود. مورد قابل‌توجه درباره ترامپ این است که دروغ‌های او چندان خلاقانه، پذیرفتنی یا غیرقابل افشا نیستند. او حتی زمانی که دروغش کاملا پوچ یا قابل افشاست، دروغ می‌گوید، اما اینکه ترامپ مثل آب‌خوردن دروغ می‌گوید، اهمیتی دارد؟ آیا این مسئله توانایی او در انجام سیاست خارجی را تضعیف می‌کند؟ معتقدم، تاکنون این‌گونه بوده است. همچنین شماری از نخبگان سرشناس همانند کرن یاری- میلو از دانشگاه پرینستون چنین عقیده‌ای دارند. نگرانی آشکار از آنجا نشئت می‌گیرد که با وجود اثبات سابقه فریب‌کاری ترامپ، نه متحدان و نه دشمنان آمریکا حتی یک کلمه از حرف او را باور نمی‌کنند. در نتیجه توانایی آمریکا برای تدوین توافق‌های خوشایند با سایرین و خصوصا توافق‌هایی که لازمه آنها اندکی اعتماد است، به‌شدت آسیب می‌بیند. اما شاید من بسیار عجول باشم. با نگاهی به یکی از چند کتاب معدودی که در موضوع وسیع‌تر دروغ‌گویی در سیاست‌های بین‌المللی است و نوشته همکار سابقم جان میرشایمر تحت عنوان «چرا رهبران دروغ می‌گویند: حقیقت دروغ در سیاست بین‌الملل» است، با تعجب متوجه شدم که حق با من بود. میرشایمر استدلال می‌کند، درحالی‌که سیاست بین‌المللی ممکن است مبارزه‌ای تند و زننده، رقابتی و کشمکشی بین دولت‌های ذی‌نفع باشد، به‌طور تعجب‌آوری دروغ‌گویی عمدی اندکی میان دولت‌ها وجود دارد. او نمی‌گوید که رهبران هرگز به یکدیگر دروغ نمی‌گویند و آزادانه اذعان می‌کند که دولت‌ها به‌طور معمول حقیقت را تاب می‌دهند، تفسیرهای خوشایندی از آن را ارائه می‌دهند، حقایق ناخوشایند را حذف می‌کنند و به‌طورکلی اطلاعات را به منظور پیشرفت اهداف خود دست‌کاری می‌کنند، اما رهبران به‌ندرت در روز روشن به یکدیگر دروغ می‌گویند. اعتماد در عرصه سیاست خارجی اندک است و بنابراین اکثر رهبران آنچه را همتای خارجی خودشان می‌گوید بررسی کرده و بعد با توجه به آن اقدام می‌کنند و علم به اینکه دیگران شک‌وتردید به خود راه می‌دهند و به دنبال تأیید مستقل حرکت می‌کنند، بیشترین انگیزه برای دروغ‌گویی را حذف می‌کند. مهم‌ترین بخش مسئله اینجاست که رهبران در برخورد با قدرت‌های خارجی انگیزه کمتری برای دروغ‌گویی دارند، زیرا هیچ‌کس حرف آنها را باور نخواهد کرد و دروغ‌های آنها به‌زودی فاش خواهد شد، اما آنها در هنگام برخورد با عموم مردم انگیزه زیادی برای دروغ‌گویی دارند و آنها مخصوصا زمانی که موضوع سیاست خارجی در میان باشد، به آن عادت می‌کنند. پس هیچ رهبر معقولی ضمانت‌های ترامپ یا حتی اظهارات واقعی او را خیلی راحت باور نمی‌کند؛ آن هم با توجه به سابقه طولانی دروغ‌های او به‌عنوان یک شهروند خصوصی و درحال‌حاضر به‌عنوان رئیس‌جمهوری آمریکا. اما اگر میرشایمر درست گفته باشد، اکثر دولت‌ها به‌هیچ‌وجه بیانیه‌های ترامپ را به‌عنوان حقیقت مسلم نمی‌پذیرند، حتی اگر او خودش را مانند جیمی کارتر یا باراک اوباما صادق و پایبند به اصول نشان داده باشد. البته من نمی‌گویم که کارتر و اوباما، رؤسای‌جمهوری سابق آمریکا، صددرصد تمام واقعیت را بیان می‌کردند، اما در حقیقت آنها در مقایسه با ترامپ، دروغ‌گوهایی آماتور بودند. رفتار ترامپ به‌عنوان «فرمانده کل دروغ‌گویی» موجب قربانی‌شدن پایه‌های اخلاقی می‌شود. حتی یک واقع‌بین مانند من معتقد است که تفاوت‌های مهمی میان کشورهایی که رهبرانشان مسئولیت‌پذیر هستند، قانون قدرتمندی دارند و سیاست خارجی‌شان عمدتا بر پایه واقعیت است و کشورهایی که رهبرانشان با مصونیت عمل می‌کنند و برای اهدافشان تبیین می‌کنند که چه نوع عقایدی مجاز است و چه نوع دانشی حقیقت شمرده می‌شود، وجود دارد. زمانی که این ریاکاری شایع و فساد گفتمان به‌قدر کافی رشد یابد، اعتماد مردمی افول می‌کند و رفتار نامناسب (شامل دروغ‌گویی) دیگر از ترس شرم عمومی و بی‌اعتباری متعاقب آن خوار شمرده نمی‌شود. اگر ترامپ بتواند بی‌وقفه دروغ بگوید، دیگران هم چنین رویه‌ای را در پیش می‌گیرند. جدای از خطرات مدیریت جامعه‌ای که اصلی‌ترین مفهوم حقیقت در آن نادیده گرفته شود، چنین شرایطی موجب می‌شود تا این کشور قوانین تحدیدگر بیشتری اتخاذ کند تا رفتار افراد تحت کنترل قرار بگیرد. نهایتا اینکه، اشتیاق ترامپ به دروغ‌گویی هنوز به احتمال زیاد می‌تواند به توانایی او در انجام دیپلماسی مؤثر آسیب برساند. شهروندان کشورهای دیگر نیز از آن خشمگین خواهند شد و برای رهبران آنها همکاری با ایالات متحده حتی زمانی که ممکن است آن دسته از رهبران تمایل داشته باشند، سخت‌تر می‌شود و حتی اگر تمام کشورها تمایل داشته باشند که به تعهد یکدیگر با دیده شک‌وتردید نگاه بیندازند، برخی از مواردی نیز وجود خواهد داشت که ایالات متحده از دیگران کمک می‌خواهد، زیرا یک رهبر خارجی معتقد است که رئیس‌جمهور آمریکا حقیقت را بیان می‌کند.
برگرفته از کانال مطالعات آمریکا (USA Study)

رهبران جهان هرگز اعتمادی واقعی به یکدیگر ندارند، اما رفتار دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری آمریکا، از هر جهت سیاست خارجی آمریکا را تضعیف می‌کند. بر اساس گزارش واشنگتن‌پست، دونالد ترامپ از آغاز ریاست‌جمهوری تا اول آگوست بیش از چهار‌هزار ادعای غلط یا گمراه‌کننده داشته است که به‌طور متوسط 7.6 مورد در روز می‌شود. مورد قابل‌توجه درباره ترامپ این است که دروغ‌های او چندان خلاقانه، پذیرفتنی یا غیرقابل افشا نیستند. او حتی زمانی که دروغش کاملا پوچ یا قابل افشاست، دروغ می‌گوید، اما اینکه ترامپ مثل آب‌خوردن دروغ می‌گوید، اهمیتی دارد؟ آیا این مسئله توانایی او در انجام سیاست خارجی را تضعیف می‌کند؟ معتقدم، تاکنون این‌گونه بوده است. همچنین شماری از نخبگان سرشناس همانند کرن یاری- میلو از دانشگاه پرینستون چنین عقیده‌ای دارند. نگرانی آشکار از آنجا نشئت می‌گیرد که با وجود اثبات سابقه فریب‌کاری ترامپ، نه متحدان و نه دشمنان آمریکا حتی یک کلمه از حرف او را باور نمی‌کنند. در نتیجه توانایی آمریکا برای تدوین توافق‌های خوشایند با سایرین و خصوصا توافق‌هایی که لازمه آنها اندکی اعتماد است، به‌شدت آسیب می‌بیند. اما شاید من بسیار عجول باشم. با نگاهی به یکی از چند کتاب معدودی که در موضوع وسیع‌تر دروغ‌گویی در سیاست‌های بین‌المللی است و نوشته همکار سابقم جان میرشایمر تحت عنوان «چرا رهبران دروغ می‌گویند: حقیقت دروغ در سیاست بین‌الملل» است، با تعجب متوجه شدم که حق با من بود. میرشایمر استدلال می‌کند، درحالی‌که سیاست بین‌المللی ممکن است مبارزه‌ای تند و زننده، رقابتی و کشمکشی بین دولت‌های ذی‌نفع باشد، به‌طور تعجب‌آوری دروغ‌گویی عمدی اندکی میان دولت‌ها وجود دارد. او نمی‌گوید که رهبران هرگز به یکدیگر دروغ نمی‌گویند و آزادانه اذعان می‌کند که دولت‌ها به‌طور معمول حقیقت را تاب می‌دهند، تفسیرهای خوشایندی از آن را ارائه می‌دهند، حقایق ناخوشایند را حذف می‌کنند و به‌طورکلی اطلاعات را به منظور پیشرفت اهداف خود دست‌کاری می‌کنند، اما رهبران به‌ندرت در روز روشن به یکدیگر دروغ می‌گویند. اعتماد در عرصه سیاست خارجی اندک است و بنابراین اکثر رهبران آنچه را همتای خارجی خودشان می‌گوید بررسی کرده و بعد با توجه به آن اقدام می‌کنند و علم به اینکه دیگران شک‌وتردید به خود راه می‌دهند و به دنبال تأیید مستقل حرکت می‌کنند، بیشترین انگیزه برای دروغ‌گویی را حذف می‌کند. مهم‌ترین بخش مسئله اینجاست که رهبران در برخورد با قدرت‌های خارجی انگیزه کمتری برای دروغ‌گویی دارند، زیرا هیچ‌کس حرف آنها را باور نخواهد کرد و دروغ‌های آنها به‌زودی فاش خواهد شد، اما آنها در هنگام برخورد با عموم مردم انگیزه زیادی برای دروغ‌گویی دارند و آنها مخصوصا زمانی که موضوع سیاست خارجی در میان باشد، به آن عادت می‌کنند. پس هیچ رهبر معقولی ضمانت‌های ترامپ یا حتی اظهارات واقعی او را خیلی راحت باور نمی‌کند؛ آن هم با توجه به سابقه طولانی دروغ‌های او به‌عنوان یک شهروند خصوصی و درحال‌حاضر به‌عنوان رئیس‌جمهوری آمریکا. اما اگر میرشایمر درست گفته باشد، اکثر دولت‌ها به‌هیچ‌وجه بیانیه‌های ترامپ را به‌عنوان حقیقت مسلم نمی‌پذیرند، حتی اگر او خودش را مانند جیمی کارتر یا باراک اوباما صادق و پایبند به اصول نشان داده باشد. البته من نمی‌گویم که کارتر و اوباما، رؤسای‌جمهوری سابق آمریکا، صددرصد تمام واقعیت را بیان می‌کردند، اما در حقیقت آنها در مقایسه با ترامپ، دروغ‌گوهایی آماتور بودند. رفتار ترامپ به‌عنوان «فرمانده کل دروغ‌گویی» موجب قربانی‌شدن پایه‌های اخلاقی می‌شود. حتی یک واقع‌بین مانند من معتقد است که تفاوت‌های مهمی میان کشورهایی که رهبرانشان مسئولیت‌پذیر هستند، قانون قدرتمندی دارند و سیاست خارجی‌شان عمدتا بر پایه واقعیت است و کشورهایی که رهبرانشان با مصونیت عمل می‌کنند و برای اهدافشان تبیین می‌کنند که چه نوع عقایدی مجاز است و چه نوع دانشی حقیقت شمرده می‌شود، وجود دارد. زمانی که این ریاکاری شایع و فساد گفتمان به‌قدر کافی رشد یابد، اعتماد مردمی افول می‌کند و رفتار نامناسب (شامل دروغ‌گویی) دیگر از ترس شرم عمومی و بی‌اعتباری متعاقب آن خوار شمرده نمی‌شود. اگر ترامپ بتواند بی‌وقفه دروغ بگوید، دیگران هم چنین رویه‌ای را در پیش می‌گیرند. جدای از خطرات مدیریت جامعه‌ای که اصلی‌ترین مفهوم حقیقت در آن نادیده گرفته شود، چنین شرایطی موجب می‌شود تا این کشور قوانین تحدیدگر بیشتری اتخاذ کند تا رفتار افراد تحت کنترل قرار بگیرد. نهایتا اینکه، اشتیاق ترامپ به دروغ‌گویی هنوز به احتمال زیاد می‌تواند به توانایی او در انجام دیپلماسی مؤثر آسیب برساند. شهروندان کشورهای دیگر نیز از آن خشمگین خواهند شد و برای رهبران آنها همکاری با ایالات متحده حتی زمانی که ممکن است آن دسته از رهبران تمایل داشته باشند، سخت‌تر می‌شود و حتی اگر تمام کشورها تمایل داشته باشند که به تعهد یکدیگر با دیده شک‌وتردید نگاه بیندازند، برخی از مواردی نیز وجود خواهد داشت که ایالات متحده از دیگران کمک می‌خواهد، زیرا یک رهبر خارجی معتقد است که رئیس‌جمهور آمریکا حقیقت را بیان می‌کند.
برگرفته از کانال مطالعات آمریکا (USA Study)

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها