|

مصر، جایگزین عربستان؟

سیدهادی خسروشاهی- رئیس پیشین نمایندگی ایران در قاهره

در شرایطی که پادشاهی سعودی، هر روز بر طبل تنش با ایران می‌کوبد، برخی از لزوم ترمیم ارتباطات با سایر کشورهای عربی بانفوذ به‌عنوان یک راهکار سخن می‌گویند. روابط ایران و مصر از ابتدای انقلاب تاکنون حسنه نبوده است. البته دفاتر حافظ منافع دو کشور ایران و مصر، در قاهره و تهران باز و مشغول فعالیت هستند ولی کیفیت و کمیت فعالیت‌ها متناسب با موقعیت مهم این دو کشور در منطقه نیست. درواقع با توجه به عملکردها می‌توان گفت روابط فعلی بین دو کشور نوعی عدم روابط است. دلیل اصلی این مسئله ناشی از تضاد ریشه‌ای در مسائل سیاسی منطقه‌ای و بین‌المللی است. روابط بین دو کشور پس از قرارداد کمپ‌دیوید و ایجاد روابط کامل سیاسی با رژیم صهیونیستی از سوی انور سادات که در واقع ادامه و تکمیل برنامه جمال عبدالناصر پس از پذیرش طرح آمریکایی راجرز در این زمینه بود، به دستور امام خمینی(ره) قطع شد که در آن زمان یک اقدام کاملا منطقی، ارزشی و ضروری بود و پس از آن دوران، مسئله کمک همه‌جانبه مصر به رژیم صدام در جنگ علیه ایران، حتی با اعزام نیروهای رزمی به میدان جنگ و سیاست غیرمنطقی مصر در رابطه با مسئله فلسطین و پذیرش عملی سیاست‌های ضدانسانی رژیم اسرائیل و امور دیگری از این قبیل باعث شده که روابط حسنه بین دو کشور برقرار نشود. البته در مواردی با توجه به شرایط خاص بین‌المللی و احساس اینکه باید مصر را به‌نحوی به اتخاذ روش‌های منطقی در مسائل سیاسی وادار کرد، ایران حسن‌نیت خود را برای اعاده روابط اعلام کرد ولی در هر مرحله‌ای مصر با ایجاد مشکلات غیرعقلانی، مانع از تحقق این روابط شد. نگارنده در دوران اقامت سه‌ساله در مصر و ملاقات‌های متعدد با تمام شخصیت‌های مسئول وقت آن کشور، از آقای حسنی مبارک، رئیس‌جمهوری گرفته تا شیخ محمد سید طنطاوی، شیخ الازهر و تمام وزرای خارجه، گردشگری، اوقاف، اقتصاد، رؤسا و مسئولان احزاب سیاسی چپ و راست قومی و اسلامی و در گفت‌وگوهای صریح و برادرانه با آنها به این نتیجه رسیدم که 90 درصد مسئولان آن کشور قلبا به برقراری روابط سیاسی در سطح بالا با کشور ما علاقه‌مند هستند. البته مردم مصر هم بدون استثنا تحقق این امر را یکی از آرزوهای خود اعلام می‌کردند اما این اشتیاق و علاقه یک مانع بزرگ بر سر راه خود دارد که متأسفانه قدرت تصمیم‌گیری اصلی هم برعهده آن است و آن سازمان امنیت عمومی کشور است که در واقع حتی به گفته بعضی از بزرگان مصری پرونده ایران و مصر در اختیار این سازمان است؛ نه در دست وزارت امور خارجه مصر. حسنی مبارک هم باوجود تمایل قلبی که خود در ضیافت کنفرانس D8 به نگارنده آن را ابراز کرد و گفت در این مسئله تابع نظریه «الامن العام» است که چندین‌بار توانسته طرح و نقشه ترور او را در داخل و خارج خنثی کند و در واقع مبارک خود را مدیون آن می‌دانست و از روی اعتماد به آن سازمان، تصمیم نهایی را بر عهده آن گذاشته بود. البته نباید فراموش کرد این سازمان رابطه تنگاتنگی با «سیا»، «موساد» و «استخبارات آل‌سعود» دارد که هیچ‌کدام از آنها رضایت به برقراری روابط نمی‌دهند. به‌هرحال با وجود اعتقاد به اینکه برقراری روابط حسنه بین این دو کشور فواید و آثار مثبت بسیاری برای جهان اسلام و عرب دارد و در همه زمینه‌ها می‌تواند به سود مسلمانان باشد ولی با توجه به نوع برخوردها و واکنش‌ها چه در دوران مرسی و چه در دوران اخیر، ایران نباید اشتیاق بیش از حد برای این امر از خود نشان دهد، چون همین امر موجب ترس و هراس الامن العام می‌شود؛ به‌ویژه که از عمق علاقه مردم مسلمان مصر به انقلاب اسلامی آگاهی کامل دارد. این ماجرا بعد دیگری هم دارد. الازهر و مشایخ آن، تقریبا در کلیت خود هوادار تقریب بین مذاهب اسلامی و در نتیجه علاقه‌مند به برقراری روابط حسنه با ایران، عراق و لبنان هستند اما متأسفانه، با توجه به جو حاکم بر آن حوزه و تأمین هزینه‌ها و بودجه کل مدارس و معاهد وابسته به آن و پرداخت حقوق تمام علما و طلاب مدارس الازهر از سوی دولت و وزارت اوقاف، نوعا مشایخ عظام هم محاسبات خود را دارند و در اظهارات خود، نظریه دولت متبوع را ملحوظ می‌دارند. البته در مواردی خاص استثنائاتی هم پیدا می‌شود؛ مانند مفتی اسبق مصر، شیخ دکتر فرید نصر واصل که به علت صادرکردن فتواهای شجاعانه ضد اهداف امپریالیسم و صهیونیسم و تحریم امور و مظاهر خلاف شرع در کشور، بلافاصله «بازنشسته» شد و دست او از دارالافتاء و معاهد الازهر کوتاه شد. مصری‌ها برای سفر به ایران نیازمند اجازه ویژه الامن العام هستند و این سازمان حتی به شخصیت‌های برجسته و علمای معروف مصری که ما برای شرکت در کنفرانس‌های بین‌المللی دعوت می‌کنیم نیز اجازه سفر به ایران را نمی‌دهد. آن‌وقت چگونه به چند صد نفر مصری در هر پرواز اجازه سفر خواهند داد؟

یکی از مشکلات اساسی مصر در رابطه با ایران موضع‌گیری ما در مسئله به اصطلاح روند صلح خاورمیانه است. ایران در کلیت خود موضوعی به نام صلح خاورمیانه را نمی‌پذیرد؛ چراکه موجودیت رژيمي به نام اسرائیل را به رسمیت نمی‌شناسد و در نقطه مقابل، مصر خواستار به‌رسمیت‌شناختن این رژیم غاصب و قبول «دولت یهودی» در سرزمین غصب‌شده فلسطین است. حتی درباره موضع‌گیری سوریه و مقاومت لبنان و دولت فعلی عراق نسبت به آنچه «اسرائیل» نام نهاده‌اند، معترض است و می‌گوید ایران باعث موضع‌گیری تند و منفی آنها نسبت به «اسرائیل» شده است. بنابراین نمی‌توان تصور کرد که روابط سیاسی ایران و مصر در این زمینه کوچک‌ترین هم‌آهنگی یا توافقی را ایجاد کند؛ مگر آنکه مصر از موضع‌گیری‌های غیرمنطقی خود در دفاع از کیان صهیونیستی غیرمشروع دست بردارد که ظاهرا این امر هم با توجه به دیدگاه الامن العام و روابط آن با سیا و موساد عملی نخواهد بود.

در شرایطی که پادشاهی سعودی، هر روز بر طبل تنش با ایران می‌کوبد، برخی از لزوم ترمیم ارتباطات با سایر کشورهای عربی بانفوذ به‌عنوان یک راهکار سخن می‌گویند. روابط ایران و مصر از ابتدای انقلاب تاکنون حسنه نبوده است. البته دفاتر حافظ منافع دو کشور ایران و مصر، در قاهره و تهران باز و مشغول فعالیت هستند ولی کیفیت و کمیت فعالیت‌ها متناسب با موقعیت مهم این دو کشور در منطقه نیست. درواقع با توجه به عملکردها می‌توان گفت روابط فعلی بین دو کشور نوعی عدم روابط است. دلیل اصلی این مسئله ناشی از تضاد ریشه‌ای در مسائل سیاسی منطقه‌ای و بین‌المللی است. روابط بین دو کشور پس از قرارداد کمپ‌دیوید و ایجاد روابط کامل سیاسی با رژیم صهیونیستی از سوی انور سادات که در واقع ادامه و تکمیل برنامه جمال عبدالناصر پس از پذیرش طرح آمریکایی راجرز در این زمینه بود، به دستور امام خمینی(ره) قطع شد که در آن زمان یک اقدام کاملا منطقی، ارزشی و ضروری بود و پس از آن دوران، مسئله کمک همه‌جانبه مصر به رژیم صدام در جنگ علیه ایران، حتی با اعزام نیروهای رزمی به میدان جنگ و سیاست غیرمنطقی مصر در رابطه با مسئله فلسطین و پذیرش عملی سیاست‌های ضدانسانی رژیم اسرائیل و امور دیگری از این قبیل باعث شده که روابط حسنه بین دو کشور برقرار نشود. البته در مواردی با توجه به شرایط خاص بین‌المللی و احساس اینکه باید مصر را به‌نحوی به اتخاذ روش‌های منطقی در مسائل سیاسی وادار کرد، ایران حسن‌نیت خود را برای اعاده روابط اعلام کرد ولی در هر مرحله‌ای مصر با ایجاد مشکلات غیرعقلانی، مانع از تحقق این روابط شد. نگارنده در دوران اقامت سه‌ساله در مصر و ملاقات‌های متعدد با تمام شخصیت‌های مسئول وقت آن کشور، از آقای حسنی مبارک، رئیس‌جمهوری گرفته تا شیخ محمد سید طنطاوی، شیخ الازهر و تمام وزرای خارجه، گردشگری، اوقاف، اقتصاد، رؤسا و مسئولان احزاب سیاسی چپ و راست قومی و اسلامی و در گفت‌وگوهای صریح و برادرانه با آنها به این نتیجه رسیدم که 90 درصد مسئولان آن کشور قلبا به برقراری روابط سیاسی در سطح بالا با کشور ما علاقه‌مند هستند. البته مردم مصر هم بدون استثنا تحقق این امر را یکی از آرزوهای خود اعلام می‌کردند اما این اشتیاق و علاقه یک مانع بزرگ بر سر راه خود دارد که متأسفانه قدرت تصمیم‌گیری اصلی هم برعهده آن است و آن سازمان امنیت عمومی کشور است که در واقع حتی به گفته بعضی از بزرگان مصری پرونده ایران و مصر در اختیار این سازمان است؛ نه در دست وزارت امور خارجه مصر. حسنی مبارک هم باوجود تمایل قلبی که خود در ضیافت کنفرانس D8 به نگارنده آن را ابراز کرد و گفت در این مسئله تابع نظریه «الامن العام» است که چندین‌بار توانسته طرح و نقشه ترور او را در داخل و خارج خنثی کند و در واقع مبارک خود را مدیون آن می‌دانست و از روی اعتماد به آن سازمان، تصمیم نهایی را بر عهده آن گذاشته بود. البته نباید فراموش کرد این سازمان رابطه تنگاتنگی با «سیا»، «موساد» و «استخبارات آل‌سعود» دارد که هیچ‌کدام از آنها رضایت به برقراری روابط نمی‌دهند. به‌هرحال با وجود اعتقاد به اینکه برقراری روابط حسنه بین این دو کشور فواید و آثار مثبت بسیاری برای جهان اسلام و عرب دارد و در همه زمینه‌ها می‌تواند به سود مسلمانان باشد ولی با توجه به نوع برخوردها و واکنش‌ها چه در دوران مرسی و چه در دوران اخیر، ایران نباید اشتیاق بیش از حد برای این امر از خود نشان دهد، چون همین امر موجب ترس و هراس الامن العام می‌شود؛ به‌ویژه که از عمق علاقه مردم مسلمان مصر به انقلاب اسلامی آگاهی کامل دارد. این ماجرا بعد دیگری هم دارد. الازهر و مشایخ آن، تقریبا در کلیت خود هوادار تقریب بین مذاهب اسلامی و در نتیجه علاقه‌مند به برقراری روابط حسنه با ایران، عراق و لبنان هستند اما متأسفانه، با توجه به جو حاکم بر آن حوزه و تأمین هزینه‌ها و بودجه کل مدارس و معاهد وابسته به آن و پرداخت حقوق تمام علما و طلاب مدارس الازهر از سوی دولت و وزارت اوقاف، نوعا مشایخ عظام هم محاسبات خود را دارند و در اظهارات خود، نظریه دولت متبوع را ملحوظ می‌دارند. البته در مواردی خاص استثنائاتی هم پیدا می‌شود؛ مانند مفتی اسبق مصر، شیخ دکتر فرید نصر واصل که به علت صادرکردن فتواهای شجاعانه ضد اهداف امپریالیسم و صهیونیسم و تحریم امور و مظاهر خلاف شرع در کشور، بلافاصله «بازنشسته» شد و دست او از دارالافتاء و معاهد الازهر کوتاه شد. مصری‌ها برای سفر به ایران نیازمند اجازه ویژه الامن العام هستند و این سازمان حتی به شخصیت‌های برجسته و علمای معروف مصری که ما برای شرکت در کنفرانس‌های بین‌المللی دعوت می‌کنیم نیز اجازه سفر به ایران را نمی‌دهد. آن‌وقت چگونه به چند صد نفر مصری در هر پرواز اجازه سفر خواهند داد؟

یکی از مشکلات اساسی مصر در رابطه با ایران موضع‌گیری ما در مسئله به اصطلاح روند صلح خاورمیانه است. ایران در کلیت خود موضوعی به نام صلح خاورمیانه را نمی‌پذیرد؛ چراکه موجودیت رژيمي به نام اسرائیل را به رسمیت نمی‌شناسد و در نقطه مقابل، مصر خواستار به‌رسمیت‌شناختن این رژیم غاصب و قبول «دولت یهودی» در سرزمین غصب‌شده فلسطین است. حتی درباره موضع‌گیری سوریه و مقاومت لبنان و دولت فعلی عراق نسبت به آنچه «اسرائیل» نام نهاده‌اند، معترض است و می‌گوید ایران باعث موضع‌گیری تند و منفی آنها نسبت به «اسرائیل» شده است. بنابراین نمی‌توان تصور کرد که روابط سیاسی ایران و مصر در این زمینه کوچک‌ترین هم‌آهنگی یا توافقی را ایجاد کند؛ مگر آنکه مصر از موضع‌گیری‌های غیرمنطقی خود در دفاع از کیان صهیونیستی غیرمشروع دست بردارد که ظاهرا این امر هم با توجه به دیدگاه الامن العام و روابط آن با سیا و موساد عملی نخواهد بود.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها