«سلامت روان» در خطر
حسین ناصری . روانشناس پیشگیری
«سواد سلامت روان» زیرمجموعه حوزه کلیتر آن یعنی «سواد سلامت» است. سواد سلامت به واسطه ایندست از مشاهدات شکل گرفت که اگر سواد کاربردی افراد ضعف داشته باشد، سلامتی آنان نیز آسیب خواهد دید. بر اساس یکی از تعاریف، سواد سلامت عبارت است از توانایی خواندن و درک توضیحات مندرج بر انواع داروها و دیگر اقلام مرتبط؛ بهگونهای که بیمار بهدرستی بتواند از آنها استفاده کند. سازمان جهانی بهداشت تعریف سواد سلامت را اینگونه گسترش داد: مهارتهای شناختی و اجتماعی که انگیزه و توانایی افراد را در کسب، درک و بهکارگیری اطلاعات برای حفظ و ارتقای سلامتی تعیین میکنند. پژوهشهای جدید نشان دادهاند ضعف در سواد سلامت تأثیرات منفی فردی و اجتماعی مهمی نظیر افزایش نرخ بیماریهای مزمن و حتی مرگ زودهنگام را به دنبال دارد. نکته مهم این است که سواد سلامت در پیشبینی وضعیت سلامت فرد در مقایسه با شاخصهایی مانند سطح درآمد، وضعیت شغلی، تحصیلات، نژاد یا قوم، بهمراتب دقیقتر است. با این توضیحات، به مفهوم سواد سلامت روان پرداخته میشود. در ابتدا سواد سلامت روان بهعنوان دانش و باورهای مربوط به اختلالات روانشناختی در نظر گرفته میشد که شناسایی، درمان و پیشگیری از آنها را به دنبال داشت. بر این اساس، سواد سلامت روان مشتمل بر سه مؤلفه است: 1) شناخت اختلالات روانشناختی: این مؤلفه خود به دو جزء شناخت علائم و اختلالات تقسیم میشود. شناخت علائم عبارت است از اینکه فرد بتواند افکار، رفتار یا دیگر علائم یک اختلال روانشناختی را بدون آنکه بداند دقیقا به چه اختلالی مربوط میشود، شناسایی کند. مثلا وقتی فرد مشاهده میکند تلاش و سختکوشی معمول خود را به کنار گذاشته، متوجه میشود مشکلی وجود دارد. شناخت بیماری این است که با توجه به مجموعهای از علائم، فرد بتواند تشخیص دهد پای یک اختلال در میان است. 2) دانش: این مؤلفه اصلیترین بخش از سواد سلامت روان محسوب میشود که خود از چهار جزء تشکیل شده ست: الف- اینکه فرد بداند از کجا و چگونه اطلاعات سلامت روان را دریافت کند. یافتن کتابها، مکانها، شبکهها و سامانههای ارائهدهنده اطلاعات مرتبط، دوستان، خانواده، معلمان یا منابع گستردهتری نظیر رسانههای جمعی در این بخش جای میگیرند.
ب- عوامل خطر: آگاهیداشتن از عواملی که فرد را در برابر یک اختلال مشخص آسیبپذیر میکنند؛ مثلا آگاهی از اینکه فوت یکی از والدین در کودکی، آسیبپذیری به افسردگی را بالا میبرد. ج- دلایل اختلالات روانشناختی: اختلال روانشناختی ترکیبی از عوامل مختلف زیستی، روانشناختی و اجتماعی است. آگاهی کلی فرد از این موضوع و تلاش برای فهمیدن دلایل یک اختلال مشخص، دال بر سواد سلامت روان اوست. د- خودیاری: خودیاری به این معناست که در مواجهه با موارد خفیف تا متوسط، فرد بتواند بدون مراجعه به متخصص، با مطالعه کتابهای مفید یا سایتهای معتبر بر مشکل خود غلبه یافته یا آن را کاهش دهد. البته درصدی از خوددرمانیها کاملا بیتأثیر بوده و حتی ممکن است مضر نیز باشند؛ مثلا برخی از افراد بعد از ابتلا به افسردگی، برای رفع آن به مصرف مواد مخدر روی میآورند که این وضعیت میتواند اختلال جدیدی را رقم بزند. ه- دریافت کمک از متخصصان: آگاهی از اینکه برای رفع یک بیماری یا اختلال روانشناختی میتوان از چه متخصص یا مرکز تخصصی مدد گرفت. 3) نگرش: نگرش به دو جزء تقسیم میشود؛ یکی نگرش به اختلالات روانشناختی یا به فردی است که یک اختلال را دارد. این
نگرش که ابتلا به اختلال روانشناختی دال بر ضعف اراده است، خودآگاهی و تلاش برای درمان اختلالات را در بسیاری از فرهنگها دشوار میکند. دیگری نگرش به دریافت درمانهای تخصصی است. طبق پژوهشهای انجامشده، حتی در کشورهای توسعهیافته نیز ذهنیت عموم به درمانهای روانپزشکی چندان مثبت نیست. جالب است که در کشور ما، روانکاوی معروفترین شیوه رواندرمانی است؛ حالآنکه آشنایی با درمانهای شناختی-رفتاری، طرحواره درمانی، ذهنآگاهی و... بسیار اندک است. ضمن اینکه تعداد روانکاوان در مقایسه با سایر متخصصان رواندرمانی، بهمراتب کمتر است. در زمینه وضعیت سواد سلامت روان در کشور، تحقیقاتی ملی صورت نگرفته است؛ با این وجود، میتوان وضعیت سواد سلامت روان را با سیاستگذاریهای مدون و اجرای روشهای مبتنی بر شواهد ارتقا داد.
برخی از مهمترین این روشها عبارتاند از:
1- کارزارهای اجتماعی: به کمک کمپینهای اجتماعی میتوان حساسیت جامعه نسبت به اختلالات روانشناختی را افزایش داد. تمرکز بر اختلالی مشخص و ارائه اطلاعاتی که عموم میتوانند از آن استفاده کنند، روشی است که در بسیاری از کشورها اجرا میشود. برای نمونه میتوان به کمپین اطلاعرسانی درباره افسردگی اشاره کرد که سال گذشته وزارت بهداشت همراه با روز جهانی سلامت روان در سراسر کشور اجرا کرد. در بسیاری از کشورها، این دست فعالیتها را عمدتا سازمانهای غیردولتی انجام میدهند.
2- دانشافزایی در محیطهای آموزشی: بهترین دوره برای ارتقای سواد سلامت روان، دوره آموزش عمومی است که در آن میتوان بسیاری از اختلالات روانشناختی رایج را به دانشآموزان آموزش داد. علاوه بر آن، با آموزشهای مدون میتوان روشهایی را به آنان آموزش داد که از پس موقعیتهایی استرسساز و ناخوشایند معمول زندگی برآمده و از درگیرشدن خود با اختلالات روانشناختی پیشگیری کنند. درحالحاضر در کتابهای درسی مقاطع مختلف، مطالب چندانی درزمینههای اشارهشده وجود ندارد. بااینوجود در فضاهای دانشگاهی به علت وجود مراکز مشاوره فعال، وضعیت بهمراتب بهتر است. ضمن اینکه بهنظر میرسد خدمات سلامت روان ارائهشده به دانشجویان دانشگاههای تحت پوشش وزارت علوم جامعتر است.
3- برنامههای آموزش فردی: مهمترین مواردی که لازم است در آموزشهای فردی مدنظر قرار گیرد، آموزش کمکهای اولیه سلامت روان است. به این معنی که به عموم مردم آموزش داده میشود برای کمک به فرد دارای اختلال روانشناختی، میتوانند چه کارهایی انجام دهند تا از وخیمترشدن آن جلوگیری کنند. مثلا دانستن اینکه در مواجهه با بیماران اسکیزوفرنی چگونه باید رفتار کرد، به آموزش کمکهای اولیه سلامت روان مربوط میشود. لازم به ذکر است که خط مشاوره تلفنی 1480 وابسته به سازمان بهزیستی تنها بخش دولتی است که سالهاست به شکل رایگان جوابگوی انواع سؤالات در زمینه اختلالات روانشناختی است.
4- سایت و کتاب: اطلاعات چندانی در دسترس نیست که در کشور ما مردم تا چه حد برای افزایش سواد سلامت روان خود به سایتهای موجود مراجعه میکنند ولی با وجود اندکبودن سایتهای معتبر، سایتهای فعالی وجود دارند که مطالب علمی و مفیدی را ارائه میکنند. ضمن اینکه در حوزه کتاب نیز کم نیستند ناشرانی که کتابهای ارزشمندی را برای ارتقای سواد سلامت روان گروههای سنی مختلف آماده کردهاند. امروز اولین روز از هفته جهانی سلامت روان است که به جوانان اختصاص یافته است.
بالابودن نرخ بیکاری، خودکشی و اعتیاد جوانان در بسیاری از کشورها، این ضرورت را ایجاد کرده است که برای پیشگیری از آسیبهای اجتماعی خاص جوانان و ارتقای سلامت روان آنان، برنامههای متمرکزتری اجرا شود. باید امیدوار بود روزی در کتابهای مقاطع مختلف تحصیلی کشور ما، به مقولههای سواد سلامت روان پرداخته شود. نبود این آموزش، فرصت طلایی آموزش بسیاری از دانشآموزان را از بین خواهد برد ولی مطالعه معلمان گرامی در این حوزهها و انتقال مطالب به دانشآموزان، قطعا جوانان سالمتری را به جامعه تحویل خواهد داد. علاوهبراین همانگونه که هر فرد بزرگسالی مسئول سلامتی خود است، بزرگسالان موظفند برای حفظ سلامت روانی، ارتقای تواناییهای روانشناختی و پیشگیری از اختلالات روانشناختی خود به مطالعه بپردازند، در سایتهای معتبر جستوجو کنند، در جلسات مختلف آموزشی شرکت کنند و... بلکه این اقدامات فردی در درازمدت ضعف تاریخی سیاستگذاریهای کلان ارتقای سلامت روان را بهبود بخشد و از آن مهمتر، زمینه مسئولیتپذیری جوانان را در قبال سلامت روانشان فراهم کند.
«سواد سلامت روان» زیرمجموعه حوزه کلیتر آن یعنی «سواد سلامت» است. سواد سلامت به واسطه ایندست از مشاهدات شکل گرفت که اگر سواد کاربردی افراد ضعف داشته باشد، سلامتی آنان نیز آسیب خواهد دید. بر اساس یکی از تعاریف، سواد سلامت عبارت است از توانایی خواندن و درک توضیحات مندرج بر انواع داروها و دیگر اقلام مرتبط؛ بهگونهای که بیمار بهدرستی بتواند از آنها استفاده کند. سازمان جهانی بهداشت تعریف سواد سلامت را اینگونه گسترش داد: مهارتهای شناختی و اجتماعی که انگیزه و توانایی افراد را در کسب، درک و بهکارگیری اطلاعات برای حفظ و ارتقای سلامتی تعیین میکنند. پژوهشهای جدید نشان دادهاند ضعف در سواد سلامت تأثیرات منفی فردی و اجتماعی مهمی نظیر افزایش نرخ بیماریهای مزمن و حتی مرگ زودهنگام را به دنبال دارد. نکته مهم این است که سواد سلامت در پیشبینی وضعیت سلامت فرد در مقایسه با شاخصهایی مانند سطح درآمد، وضعیت شغلی، تحصیلات، نژاد یا قوم، بهمراتب دقیقتر است. با این توضیحات، به مفهوم سواد سلامت روان پرداخته میشود. در ابتدا سواد سلامت روان بهعنوان دانش و باورهای مربوط به اختلالات روانشناختی در نظر گرفته میشد که شناسایی، درمان و پیشگیری از آنها را به دنبال داشت. بر این اساس، سواد سلامت روان مشتمل بر سه مؤلفه است: 1) شناخت اختلالات روانشناختی: این مؤلفه خود به دو جزء شناخت علائم و اختلالات تقسیم میشود. شناخت علائم عبارت است از اینکه فرد بتواند افکار، رفتار یا دیگر علائم یک اختلال روانشناختی را بدون آنکه بداند دقیقا به چه اختلالی مربوط میشود، شناسایی کند. مثلا وقتی فرد مشاهده میکند تلاش و سختکوشی معمول خود را به کنار گذاشته، متوجه میشود مشکلی وجود دارد. شناخت بیماری این است که با توجه به مجموعهای از علائم، فرد بتواند تشخیص دهد پای یک اختلال در میان است. 2) دانش: این مؤلفه اصلیترین بخش از سواد سلامت روان محسوب میشود که خود از چهار جزء تشکیل شده ست: الف- اینکه فرد بداند از کجا و چگونه اطلاعات سلامت روان را دریافت کند. یافتن کتابها، مکانها، شبکهها و سامانههای ارائهدهنده اطلاعات مرتبط، دوستان، خانواده، معلمان یا منابع گستردهتری نظیر رسانههای جمعی در این بخش جای میگیرند.
ب- عوامل خطر: آگاهیداشتن از عواملی که فرد را در برابر یک اختلال مشخص آسیبپذیر میکنند؛ مثلا آگاهی از اینکه فوت یکی از والدین در کودکی، آسیبپذیری به افسردگی را بالا میبرد. ج- دلایل اختلالات روانشناختی: اختلال روانشناختی ترکیبی از عوامل مختلف زیستی، روانشناختی و اجتماعی است. آگاهی کلی فرد از این موضوع و تلاش برای فهمیدن دلایل یک اختلال مشخص، دال بر سواد سلامت روان اوست. د- خودیاری: خودیاری به این معناست که در مواجهه با موارد خفیف تا متوسط، فرد بتواند بدون مراجعه به متخصص، با مطالعه کتابهای مفید یا سایتهای معتبر بر مشکل خود غلبه یافته یا آن را کاهش دهد. البته درصدی از خوددرمانیها کاملا بیتأثیر بوده و حتی ممکن است مضر نیز باشند؛ مثلا برخی از افراد بعد از ابتلا به افسردگی، برای رفع آن به مصرف مواد مخدر روی میآورند که این وضعیت میتواند اختلال جدیدی را رقم بزند. ه- دریافت کمک از متخصصان: آگاهی از اینکه برای رفع یک بیماری یا اختلال روانشناختی میتوان از چه متخصص یا مرکز تخصصی مدد گرفت. 3) نگرش: نگرش به دو جزء تقسیم میشود؛ یکی نگرش به اختلالات روانشناختی یا به فردی است که یک اختلال را دارد. این
نگرش که ابتلا به اختلال روانشناختی دال بر ضعف اراده است، خودآگاهی و تلاش برای درمان اختلالات را در بسیاری از فرهنگها دشوار میکند. دیگری نگرش به دریافت درمانهای تخصصی است. طبق پژوهشهای انجامشده، حتی در کشورهای توسعهیافته نیز ذهنیت عموم به درمانهای روانپزشکی چندان مثبت نیست. جالب است که در کشور ما، روانکاوی معروفترین شیوه رواندرمانی است؛ حالآنکه آشنایی با درمانهای شناختی-رفتاری، طرحواره درمانی، ذهنآگاهی و... بسیار اندک است. ضمن اینکه تعداد روانکاوان در مقایسه با سایر متخصصان رواندرمانی، بهمراتب کمتر است. در زمینه وضعیت سواد سلامت روان در کشور، تحقیقاتی ملی صورت نگرفته است؛ با این وجود، میتوان وضعیت سواد سلامت روان را با سیاستگذاریهای مدون و اجرای روشهای مبتنی بر شواهد ارتقا داد.
برخی از مهمترین این روشها عبارتاند از:
1- کارزارهای اجتماعی: به کمک کمپینهای اجتماعی میتوان حساسیت جامعه نسبت به اختلالات روانشناختی را افزایش داد. تمرکز بر اختلالی مشخص و ارائه اطلاعاتی که عموم میتوانند از آن استفاده کنند، روشی است که در بسیاری از کشورها اجرا میشود. برای نمونه میتوان به کمپین اطلاعرسانی درباره افسردگی اشاره کرد که سال گذشته وزارت بهداشت همراه با روز جهانی سلامت روان در سراسر کشور اجرا کرد. در بسیاری از کشورها، این دست فعالیتها را عمدتا سازمانهای غیردولتی انجام میدهند.
2- دانشافزایی در محیطهای آموزشی: بهترین دوره برای ارتقای سواد سلامت روان، دوره آموزش عمومی است که در آن میتوان بسیاری از اختلالات روانشناختی رایج را به دانشآموزان آموزش داد. علاوه بر آن، با آموزشهای مدون میتوان روشهایی را به آنان آموزش داد که از پس موقعیتهایی استرسساز و ناخوشایند معمول زندگی برآمده و از درگیرشدن خود با اختلالات روانشناختی پیشگیری کنند. درحالحاضر در کتابهای درسی مقاطع مختلف، مطالب چندانی درزمینههای اشارهشده وجود ندارد. بااینوجود در فضاهای دانشگاهی به علت وجود مراکز مشاوره فعال، وضعیت بهمراتب بهتر است. ضمن اینکه بهنظر میرسد خدمات سلامت روان ارائهشده به دانشجویان دانشگاههای تحت پوشش وزارت علوم جامعتر است.
3- برنامههای آموزش فردی: مهمترین مواردی که لازم است در آموزشهای فردی مدنظر قرار گیرد، آموزش کمکهای اولیه سلامت روان است. به این معنی که به عموم مردم آموزش داده میشود برای کمک به فرد دارای اختلال روانشناختی، میتوانند چه کارهایی انجام دهند تا از وخیمترشدن آن جلوگیری کنند. مثلا دانستن اینکه در مواجهه با بیماران اسکیزوفرنی چگونه باید رفتار کرد، به آموزش کمکهای اولیه سلامت روان مربوط میشود. لازم به ذکر است که خط مشاوره تلفنی 1480 وابسته به سازمان بهزیستی تنها بخش دولتی است که سالهاست به شکل رایگان جوابگوی انواع سؤالات در زمینه اختلالات روانشناختی است.
4- سایت و کتاب: اطلاعات چندانی در دسترس نیست که در کشور ما مردم تا چه حد برای افزایش سواد سلامت روان خود به سایتهای موجود مراجعه میکنند ولی با وجود اندکبودن سایتهای معتبر، سایتهای فعالی وجود دارند که مطالب علمی و مفیدی را ارائه میکنند. ضمن اینکه در حوزه کتاب نیز کم نیستند ناشرانی که کتابهای ارزشمندی را برای ارتقای سواد سلامت روان گروههای سنی مختلف آماده کردهاند. امروز اولین روز از هفته جهانی سلامت روان است که به جوانان اختصاص یافته است.
بالابودن نرخ بیکاری، خودکشی و اعتیاد جوانان در بسیاری از کشورها، این ضرورت را ایجاد کرده است که برای پیشگیری از آسیبهای اجتماعی خاص جوانان و ارتقای سلامت روان آنان، برنامههای متمرکزتری اجرا شود. باید امیدوار بود روزی در کتابهای مقاطع مختلف تحصیلی کشور ما، به مقولههای سواد سلامت روان پرداخته شود. نبود این آموزش، فرصت طلایی آموزش بسیاری از دانشآموزان را از بین خواهد برد ولی مطالعه معلمان گرامی در این حوزهها و انتقال مطالب به دانشآموزان، قطعا جوانان سالمتری را به جامعه تحویل خواهد داد. علاوهبراین همانگونه که هر فرد بزرگسالی مسئول سلامتی خود است، بزرگسالان موظفند برای حفظ سلامت روانی، ارتقای تواناییهای روانشناختی و پیشگیری از اختلالات روانشناختی خود به مطالعه بپردازند، در سایتهای معتبر جستوجو کنند، در جلسات مختلف آموزشی شرکت کنند و... بلکه این اقدامات فردی در درازمدت ضعف تاریخی سیاستگذاریهای کلان ارتقای سلامت روان را بهبود بخشد و از آن مهمتر، زمینه مسئولیتپذیری جوانان را در قبال سلامت روانشان فراهم کند.