تکنیک ژورنال خوشبختی
مجتبی لشکربلوکی. استاد دانشگاه شريف
جان گاتمن، روانپژوه دانشگاه واشنگتن، فرمول جالبی پیدا کرد. وی میتوانست فقط با صرف ۱۵ دقیقه با زوجی که بهتازگی ازدواج کرده بودند، احتمال طلاقشان را در آینده با دقت بیش از ۹۰ درصد پیشبینی کند. چگونه؟ نسبت احساسات مثبت به منفیای که در گفتار و رفتار آنان معلوم میشد، تعیینکننده مطلوبیت ازدواج بود. اگر قرار بود رابطهای حفظ شود، زوجین نیاز داشتند حداقل پنج احساس مثبت بهازای هر احساس منفی بروز دهند. چرا چنین چیزی رخ میدهد؟ ما انسانها به گونهای طراحی شدهایم که ارزش بیشتری برای اطلاعات منفی قائل باشیم؛ یعنی اگر به ما مقداری اطلاعات مثبت و مقداری اطلاعات منفی برسد، وزن بیشتری به اطلاعات منفی خواهیم داد و به آن دقت بیشتری خواهیم کرد. رویدادهای منفی بیشتر از رویدادهای مثبت بر ما اثر میگذارند. آنها را واضحتر به یاد میآوریم و نقشی بزرگتر در شکلدادن به زندگیهایمان دارند. تصادف، طلاق، خسارت مالی یا حتی یک حرف نیشدار غیرعمدی، بیشتر در ذهن ما باقی میماند و بیشتر فضای روانی ما را اشغال میکند و جای کمی برای تجربههای خوشایند باقی میگذارد. خوشی ناشی از افزایش حقوق بعد از چند ماه کم میشود. این پدیده،
در عرصه کسبوکار، سرمایهگذاری و کشورداری نیز کاملا حاکم است. دانيل کانمن، برنده جایزه نوبل اقتصاد (سال 2002)، میگوید: ما بیشتر از آنکه از منفعت لذت ببریم، برای زیان ماتم میگیریم. ناراحتی پس از زیان مالی همیشه بیشتر از شادی بعد از کسب همان مقدار پول احساس میشود. امکان دارد آمار حقیقی جرم و جنایت در یک کشور یا منطقه کاهش پیدا کرده باشد، ولی اگر خبری منفی درباره این اتفاقات منتشر شود، مردم برخلاف واقعیت تصور خواهند کرد که جامعه آنها ناامنتر شده است. عصبپژوهان میگویند ما دادههای منفی را سریعتر و کاملتر از دادههای مثبت پردازش میکنیم و این قبیل دادهها دوام بیشتری در حافظه ما دارند. مردم حتی نوزادان ششماهه صورتی عصبانی را سریعتر در جمعیت کشف میکنند! در واقع، مهم نیست ما چند لبخند در یک جمعیت ببینیم، همیشه ابتدا صورت عصبانی را پیدا میکنیم. اخبار یا تصاویر منفی بلافاصله ثبت، منتقل و ذخیره میشوند، ولی ۱۲ ثانیه طول میکشد تا رخداد یا اخبار خوب از حافظه موقت به حافظه طولانیمدت منتقل شود. زمانی که سازمانها و کشورها برنامهریزی استراتژیک میکنند، وقتی به فهرست ضعفها و تهدیدها نگاه میکنید، میبینید
حداقل دو برابر فرصتها و قوتهاست. این نگاه منفی همهجا حضور دارد. ما مثبتها (قوتها و فرصتها) را دستکم میگیریم و منفیها (ضعفها و تهدیدها) را راحتتر ثبت، ضبط و یادآوری میکنیم.
توصيه تكنيكهاي راهبردي
1- نرخ حیاتی مثبت: در زندگی شخصی، بهازای هر انتقاد، غرزدن و نکته منفی، پنج بار سیگنال مثبت از جمله تحسین، تعریف و بازخورد مثبت ارائه کنید؛ چون هر سیگنال منفی، پنج برابر بیشتر و بادوامتر از سیگنال مثبت است. به این نرخ میگویند نرخ حیاتی مثبتگرایی. این نرخ در عرصه کسبوکار نیز معنادار است. روانشناسی شیلیایی، ۶۰ تیم مدیریتی را مطالعه کرد. در کارآمدترین گروهها، کارکنان بهازای هربار که بازخورد منفی میگرفتند، شش بار مورد تحسین قرار میگرفتند. در گروههایی که عملکرد پایینی داشتند، تقریبا بهازای هر تذکر مثبت، سه تذکر منفی وجود داشت.
2- تکنیک مزهمزهکردن: ريكهانسون، نویسنده کتاب عصبشناسی کاربردی برای شادکامی، عشق و خردمندی، مینویسد: چون مغز ما برخلاف اخبار و رخدادهای منفی، اخبار و رخدادهای مثبت را بهکندی در حافظه بلندمدت ثبت میکند، پس رخدادها و اخبار مثبت را چند بار در ذهن مرور و مزهمزه کنید تا زمان دستکم 12 ثانیه در ذهن شما طول بکشد.
3- ژورنال خوشبختی و موفقیت: هرچند شب یک بار به رخدادها و تجربیات موفق و مثبت خود فکر کنید و در دفترچه یادداشت ويژه این کار (ژورنال خوشبختی) یادداشت کنید. اگر کسی از شما تشکر یا تعریف کرد، آنها را حتما یادداشت کنید. بهاینترتیب ذهن شما وزن بیشتری برای تجربیات مثبت قائل میشود. این تکنیک را در سطح اداره، سازمان، شهر، کشور نیز میتوان انجام داد.
خداوند به تصریح فرموده است شکرگزاری انسان در برابر دستاوردها و رخدادهای مثبت، موجب افزونشدن آنان میشود. نادیدهگرفتن نعمتها، دشواری و سختی را به همراه دارد. مثبتاندیشی قاعدهمند، ژورنال خوشبختی و تکنیک مزهمزهکردن، کمک میکند هم شادمانی بیشتری را تجربه کنیم و هم مشمول وعده نیکوی خداوند شویم: افزونی خوبیها و نیکیها.
جان گاتمن، روانپژوه دانشگاه واشنگتن، فرمول جالبی پیدا کرد. وی میتوانست فقط با صرف ۱۵ دقیقه با زوجی که بهتازگی ازدواج کرده بودند، احتمال طلاقشان را در آینده با دقت بیش از ۹۰ درصد پیشبینی کند. چگونه؟ نسبت احساسات مثبت به منفیای که در گفتار و رفتار آنان معلوم میشد، تعیینکننده مطلوبیت ازدواج بود. اگر قرار بود رابطهای حفظ شود، زوجین نیاز داشتند حداقل پنج احساس مثبت بهازای هر احساس منفی بروز دهند. چرا چنین چیزی رخ میدهد؟ ما انسانها به گونهای طراحی شدهایم که ارزش بیشتری برای اطلاعات منفی قائل باشیم؛ یعنی اگر به ما مقداری اطلاعات مثبت و مقداری اطلاعات منفی برسد، وزن بیشتری به اطلاعات منفی خواهیم داد و به آن دقت بیشتری خواهیم کرد. رویدادهای منفی بیشتر از رویدادهای مثبت بر ما اثر میگذارند. آنها را واضحتر به یاد میآوریم و نقشی بزرگتر در شکلدادن به زندگیهایمان دارند. تصادف، طلاق، خسارت مالی یا حتی یک حرف نیشدار غیرعمدی، بیشتر در ذهن ما باقی میماند و بیشتر فضای روانی ما را اشغال میکند و جای کمی برای تجربههای خوشایند باقی میگذارد. خوشی ناشی از افزایش حقوق بعد از چند ماه کم میشود. این پدیده،
در عرصه کسبوکار، سرمایهگذاری و کشورداری نیز کاملا حاکم است. دانيل کانمن، برنده جایزه نوبل اقتصاد (سال 2002)، میگوید: ما بیشتر از آنکه از منفعت لذت ببریم، برای زیان ماتم میگیریم. ناراحتی پس از زیان مالی همیشه بیشتر از شادی بعد از کسب همان مقدار پول احساس میشود. امکان دارد آمار حقیقی جرم و جنایت در یک کشور یا منطقه کاهش پیدا کرده باشد، ولی اگر خبری منفی درباره این اتفاقات منتشر شود، مردم برخلاف واقعیت تصور خواهند کرد که جامعه آنها ناامنتر شده است. عصبپژوهان میگویند ما دادههای منفی را سریعتر و کاملتر از دادههای مثبت پردازش میکنیم و این قبیل دادهها دوام بیشتری در حافظه ما دارند. مردم حتی نوزادان ششماهه صورتی عصبانی را سریعتر در جمعیت کشف میکنند! در واقع، مهم نیست ما چند لبخند در یک جمعیت ببینیم، همیشه ابتدا صورت عصبانی را پیدا میکنیم. اخبار یا تصاویر منفی بلافاصله ثبت، منتقل و ذخیره میشوند، ولی ۱۲ ثانیه طول میکشد تا رخداد یا اخبار خوب از حافظه موقت به حافظه طولانیمدت منتقل شود. زمانی که سازمانها و کشورها برنامهریزی استراتژیک میکنند، وقتی به فهرست ضعفها و تهدیدها نگاه میکنید، میبینید
حداقل دو برابر فرصتها و قوتهاست. این نگاه منفی همهجا حضور دارد. ما مثبتها (قوتها و فرصتها) را دستکم میگیریم و منفیها (ضعفها و تهدیدها) را راحتتر ثبت، ضبط و یادآوری میکنیم.
توصيه تكنيكهاي راهبردي
1- نرخ حیاتی مثبت: در زندگی شخصی، بهازای هر انتقاد، غرزدن و نکته منفی، پنج بار سیگنال مثبت از جمله تحسین، تعریف و بازخورد مثبت ارائه کنید؛ چون هر سیگنال منفی، پنج برابر بیشتر و بادوامتر از سیگنال مثبت است. به این نرخ میگویند نرخ حیاتی مثبتگرایی. این نرخ در عرصه کسبوکار نیز معنادار است. روانشناسی شیلیایی، ۶۰ تیم مدیریتی را مطالعه کرد. در کارآمدترین گروهها، کارکنان بهازای هربار که بازخورد منفی میگرفتند، شش بار مورد تحسین قرار میگرفتند. در گروههایی که عملکرد پایینی داشتند، تقریبا بهازای هر تذکر مثبت، سه تذکر منفی وجود داشت.
2- تکنیک مزهمزهکردن: ريكهانسون، نویسنده کتاب عصبشناسی کاربردی برای شادکامی، عشق و خردمندی، مینویسد: چون مغز ما برخلاف اخبار و رخدادهای منفی، اخبار و رخدادهای مثبت را بهکندی در حافظه بلندمدت ثبت میکند، پس رخدادها و اخبار مثبت را چند بار در ذهن مرور و مزهمزه کنید تا زمان دستکم 12 ثانیه در ذهن شما طول بکشد.
3- ژورنال خوشبختی و موفقیت: هرچند شب یک بار به رخدادها و تجربیات موفق و مثبت خود فکر کنید و در دفترچه یادداشت ويژه این کار (ژورنال خوشبختی) یادداشت کنید. اگر کسی از شما تشکر یا تعریف کرد، آنها را حتما یادداشت کنید. بهاینترتیب ذهن شما وزن بیشتری برای تجربیات مثبت قائل میشود. این تکنیک را در سطح اداره، سازمان، شهر، کشور نیز میتوان انجام داد.
خداوند به تصریح فرموده است شکرگزاری انسان در برابر دستاوردها و رخدادهای مثبت، موجب افزونشدن آنان میشود. نادیدهگرفتن نعمتها، دشواری و سختی را به همراه دارد. مثبتاندیشی قاعدهمند، ژورنال خوشبختی و تکنیک مزهمزهکردن، کمک میکند هم شادمانی بیشتری را تجربه کنیم و هم مشمول وعده نیکوی خداوند شویم: افزونی خوبیها و نیکیها.