وظیفه محیطزیستی روشنفکران
هوشنگ ماهرویان
روشنفکری ما در تاریخ معاصر به مسائل اساسی و مسائل روز مردم نپرداخته است. این البته مهم است که بدانیم ارتباط مارکس با هگل یا فوئرباخ چیست یا پل ریکور چه میگوید یا میشل فوکو حرفش چیست یا ژاک دریدا از ساختارشکنی چه برداشتی دارد و این را باید در دورهها و کلاسهایی بخوانیم، ولی این مسائل تا چه اندازه با مسائل داخلی و روزمره مردم نسبت و ارتباط دارد؟ مثلا درباره اینکه یک سیل به علت بارش بیشتر باران در استانهای شمالی میآید و آنهمه ویرانی به بار میآورد و تمام جواهرده و رامسر را با خود میبرد، چه نظری داشته است یا دارد؟ این مسئله بیانگر کمکاری روشنفکری در ایران است که نتوانسته مسائل محیطزیستی را در جامعه جا بیندازد و آنقدر تبلیغ حفظ محیط زیست را کند که جنگلهای ما از بین نرود.
وقتی به رامسر میرسید و نگاهی به جنگلهای زیبای آن میاندازید، میبینید پر شده است از آپارتمان و ویلا. وقتی جنگلها چنین تراشیده میشوند، درختهایی که میبایست جلوی سرعت جریان آب ناشی از باران را بگیرند، از بین میروند و باران خاک رس را میشوید و پایین میآورد و فرسایش خاک زیاد میشود. ما یکی از کشورهایی هستیم که بزرگترین نرخ فرسایش خاک را دارند. وقتی خاک فرسایش مییابد، گیاهانی که قبلا میروییدند، دیگر جایی برای روییدن ندارند. ایجاد همین چند سانتیمتر خاک رس در طبیعت هزاران سال زمان برده است. وقتی این خاک رس پایین بیاید، آن منطقه به بیابان تبدیل میشود. چنین اتفاقی در کلاردشت هم افتاده است که دیگر مطلقا مثل 60 سال پیش آن نمیشود که سبز و زیبا و پر از درخت بود. وظیفه روشنفکران است که درباره جنگلهای هیرکانی هشدار بدهند؛ جنگلهایی که بخش مربوط به اروپای آن در عصر یخبندان از بین رفت، اما تکهای از آن در بخشی از ترکیه و ایران - از آستارا تا بندر ترکمن- بهجا ماند. این جنگلها را یخبندان از بین نبرد، اما خود ما انسانها در حال ازبینبردنش هستیم.
ما زیباترین ملچها را در ایران داشتیم به نام زردملچ که بهترین روکش برای نئوپان بود. در رشتهکوه زاگرس چوب بلوط بسیار عالی داشتیم که اکنون تقریبا از میان رفته است. متأسفانه چند روز پیش در روزنامه ایران خواندم که پارک جنگلی نور به وسعت سه هزارو 400 هکتار به بخش خصوصی واگذار میشود و بخش خصوصی آن را برای گردشگری مورد استفاده قرار میدهد و این یعنی نابودی جنگل. فاضلاب ساختمانهای بلند در ساحل یا مناطقی مثل شهرک صنعتی سلمانشهر مستقیم به دریای خزر وارد میشود و فاجعهای محیطزیستی به بار میآورد، همچنانکه بلایی که بر سر دریاچه ارومیه آمده، فاجعهای محیطزیستی است.
روشنفکر است که باید به وسط میدان بیاید. روشنفکران باید بگویند که نمیگذاریم پارک پردیسان به مجموعه آپارتمانی تبدیل شود. روشنفکر باید بگوید با طبیعت چنین رفتار نکنیم یا با منابع آب زیرزمینی چنان رفتار نکنیم که به گفته آقای عیسی کلانتری، تا چند سال آینده 50 میلیون نفر به علت کمبود آب و نابودشدن سفرههای آب زیرزمینی مجبور به مهاجرت شوند.
بحث روشنفکر باید مسائل روز جامعه باشد. باید مردم یاد بگیرند که از محیط زیست خود دفاع کنند و به اهمیت آن در زندگی خود پی ببرند. این وظیفه روشنفکر است.
روشنفکری ما در تاریخ معاصر به مسائل اساسی و مسائل روز مردم نپرداخته است. این البته مهم است که بدانیم ارتباط مارکس با هگل یا فوئرباخ چیست یا پل ریکور چه میگوید یا میشل فوکو حرفش چیست یا ژاک دریدا از ساختارشکنی چه برداشتی دارد و این را باید در دورهها و کلاسهایی بخوانیم، ولی این مسائل تا چه اندازه با مسائل داخلی و روزمره مردم نسبت و ارتباط دارد؟ مثلا درباره اینکه یک سیل به علت بارش بیشتر باران در استانهای شمالی میآید و آنهمه ویرانی به بار میآورد و تمام جواهرده و رامسر را با خود میبرد، چه نظری داشته است یا دارد؟ این مسئله بیانگر کمکاری روشنفکری در ایران است که نتوانسته مسائل محیطزیستی را در جامعه جا بیندازد و آنقدر تبلیغ حفظ محیط زیست را کند که جنگلهای ما از بین نرود.
وقتی به رامسر میرسید و نگاهی به جنگلهای زیبای آن میاندازید، میبینید پر شده است از آپارتمان و ویلا. وقتی جنگلها چنین تراشیده میشوند، درختهایی که میبایست جلوی سرعت جریان آب ناشی از باران را بگیرند، از بین میروند و باران خاک رس را میشوید و پایین میآورد و فرسایش خاک زیاد میشود. ما یکی از کشورهایی هستیم که بزرگترین نرخ فرسایش خاک را دارند. وقتی خاک فرسایش مییابد، گیاهانی که قبلا میروییدند، دیگر جایی برای روییدن ندارند. ایجاد همین چند سانتیمتر خاک رس در طبیعت هزاران سال زمان برده است. وقتی این خاک رس پایین بیاید، آن منطقه به بیابان تبدیل میشود. چنین اتفاقی در کلاردشت هم افتاده است که دیگر مطلقا مثل 60 سال پیش آن نمیشود که سبز و زیبا و پر از درخت بود. وظیفه روشنفکران است که درباره جنگلهای هیرکانی هشدار بدهند؛ جنگلهایی که بخش مربوط به اروپای آن در عصر یخبندان از بین رفت، اما تکهای از آن در بخشی از ترکیه و ایران - از آستارا تا بندر ترکمن- بهجا ماند. این جنگلها را یخبندان از بین نبرد، اما خود ما انسانها در حال ازبینبردنش هستیم.
ما زیباترین ملچها را در ایران داشتیم به نام زردملچ که بهترین روکش برای نئوپان بود. در رشتهکوه زاگرس چوب بلوط بسیار عالی داشتیم که اکنون تقریبا از میان رفته است. متأسفانه چند روز پیش در روزنامه ایران خواندم که پارک جنگلی نور به وسعت سه هزارو 400 هکتار به بخش خصوصی واگذار میشود و بخش خصوصی آن را برای گردشگری مورد استفاده قرار میدهد و این یعنی نابودی جنگل. فاضلاب ساختمانهای بلند در ساحل یا مناطقی مثل شهرک صنعتی سلمانشهر مستقیم به دریای خزر وارد میشود و فاجعهای محیطزیستی به بار میآورد، همچنانکه بلایی که بر سر دریاچه ارومیه آمده، فاجعهای محیطزیستی است.
روشنفکر است که باید به وسط میدان بیاید. روشنفکران باید بگویند که نمیگذاریم پارک پردیسان به مجموعه آپارتمانی تبدیل شود. روشنفکر باید بگوید با طبیعت چنین رفتار نکنیم یا با منابع آب زیرزمینی چنان رفتار نکنیم که به گفته آقای عیسی کلانتری، تا چند سال آینده 50 میلیون نفر به علت کمبود آب و نابودشدن سفرههای آب زیرزمینی مجبور به مهاجرت شوند.
بحث روشنفکر باید مسائل روز جامعه باشد. باید مردم یاد بگیرند که از محیط زیست خود دفاع کنند و به اهمیت آن در زندگی خود پی ببرند. این وظیفه روشنفکر است.