وظيفه شما چيست؟
فرهاد خزائلي
اين روزها محور اصلي صحبتهاي خودماني مردم، اقتصاد و فضاي نامناسب معيشتي جامعه است. وقتي اين حرفها عمق پيدا ميکند، لاجرم گريزي به مديريت همه نهادهاي کشور زده ميشود و در اينجا يک ضرباهنگ يکسان در صحبتها، گلايه از انجام وظيفه است. در کشور، سازمانها و ادارات خدماتيای که مستقيما با زندگي جاري مردم ارتباط دارند، بسيار زياد است. قانون اين سازمانها را با اهداف مشخص تعريف و براي هر يک وظايفي تعريف کرده است. بنابراين اگر ديوان کشور را يک ماشين تعريف کنيم هر سازمان يا اداره حکم يک قطعه را دارد که بايد يک وظيفه را به دوش بکشد. حال ماشيني را تصور کنيد که يک قطعه بسيار کوچک آن مثلا يک فيوز خوب عمل نکند. اين عملکرد نامناسب ميتواند گاهي به روشننشدن خودرو منجر شود.سازمانها، نهادها و اداراتي که مستقيما و روزانه با زندگي مردم درگير هستند، قطعات حساس اين ماشين محسوب ميشوند. شايد مردم از نتايج عملکرد يک سازمان مانند سازمان مديريت و برنامهريزي در زندگي خود مطلع نباشند ولي وقتي از خانه خود خارج ميشوند زبالههاي پخششده ناشي از جمعآوري نادرست آن از سوی شهرداري را بهخوبي درک ميکنند. وقتي دزدي بيش از دو بار در يک خيابان کيف زنان را ميزند مفهوم ناامني را حس ميکنند و وقتي برق خانهشان در اوج تابستان قطع ميشود، ميزان تسلط شرکت توزيع برق در برنامهريزي درازمدت را بهدرستي درمييابند. درنهايت وقتي پيوسته شاهد اين کارکرد نامطلوب قطعات ماشين باشند، فکر ميکنند حتما ماشين ايرادي دارد. سؤال اينجاست که آيا بهدرستي عيب از قطعات و ماشين است؟قانون وظايف همه قطعات مذکور را بهخوبي شرح داده است. اگر روزي را تصور کنيم که همه سازمانهاي کشور، به وظايف خود بهخوبي عمل کنند در اين دنياي خيالي، شهري پر از امنيت، نظافت، آرامش و زيبايي را خواهيم ديد. اين موضوع يک مفهوم را ميرساند. عيب از قطعات نيست، عيب از اجرانکردن وظيفه است. چرا بايد کار به جايي برسد که مردم يک منطقه به کلانتري محل مراجعه کنند و از مزاحمت اراذل و اوباش يا زورگيري و کيفقاپي شکايت داشته باشند. آيا قانون براي پيشگيري از وقوع جرم در يک محل وظايفي براي پليس مشخص نکرده که پس از رخداد وارد عمل ميشود؟ آيا راهکاري در قانون ديده نشده است تا شهرداري به زيربناهاي غيرمجاز پيش از اتمام ساختمان رسيدگي کند؟ آيا حتما بايد از يک بيمارستان يا واحد بهداشتي شکايت کنند تا وزارت مربوطه از عملکرد بد آن مطلع شود و با خاطيان برخورد كند؟ آيا مردم بايد به دنبال کارمندان ادارات بروند و از آنها تقاضا کنند به امور اربابرجوع رسيدگي کنند يا وظيفه مسئولان اداره نظارت بر عملکرد کارکنان پيش از شکايت مردم است؟ اينها سؤالاتي است که مردم هر روز در بستر سازمانهاي دولتي و خدماتي از خود ميپرسند. مردمي که هر روز دستبهگريبان گراني، بيبرنامگي اقتصادي و هزاران مشکل اجتماعي هستند، بايد دغدغه داشته باشند که به سازمانهاي دولتي بفهمانند مجموعههاي تابعه شما به وظايف قانوني خود عمل نميکنند.اگر هرکس به وظيفه خود فارغ از هر گرايش و دسته سياسي، به نحو احسن عمل کند، بسياري از نابسامانيها مرتفع خواهد شد. اين موضوع يک ايده نيست، بلکه تجربهاي است که در همه دنيا بهوضوح ديده ميشود. ظهور کشورهاي پيشرفته آسياي شرق يک جادو نبود. مسئوليتپذيري، وظيفهمحوري و تعهد به انجام آن خميرمايه اين موفقيت بوده است. در تمام کشورهاي دنيا بحرانيهاي اقتصادي رخ ميدهد. آنچه اميدواري مردم را پايدار نگاه ميدارد، عملکرد صحيح قطعات کوچک ماشين حاکميت کشور است که موجب ميشود تمرکز مدیران نظام بر امور کلان و استراتژيهاي بالا باشد. در شرايطي که دغدغه وزرا و رئيس دولت در يک جنگ اقتصادي تمامعيار معطوف به احتکار پوشک بچه و گوجهفرنگي باشد نتيجهاي جز پراکندگي و عدم تمرکز بر اصول مهمتر نخواهد داشت. اين پراکندگي ناشي از توجهنکردن واحدهاي مربوطه به وظيفه خود بوده و اين نابساماني کوچک قطعه کوچک موجب عملکرد نامناسب کل خودرو دولت خواهد شد. بهتر است پيش از هر چيز، وظيفهگرايي معيار انتخاب افراد شود زيرا يک سازمان وظيفهگرا به يک مدير وظيفهگرا نيازمند است.
اين روزها محور اصلي صحبتهاي خودماني مردم، اقتصاد و فضاي نامناسب معيشتي جامعه است. وقتي اين حرفها عمق پيدا ميکند، لاجرم گريزي به مديريت همه نهادهاي کشور زده ميشود و در اينجا يک ضرباهنگ يکسان در صحبتها، گلايه از انجام وظيفه است. در کشور، سازمانها و ادارات خدماتيای که مستقيما با زندگي جاري مردم ارتباط دارند، بسيار زياد است. قانون اين سازمانها را با اهداف مشخص تعريف و براي هر يک وظايفي تعريف کرده است. بنابراين اگر ديوان کشور را يک ماشين تعريف کنيم هر سازمان يا اداره حکم يک قطعه را دارد که بايد يک وظيفه را به دوش بکشد. حال ماشيني را تصور کنيد که يک قطعه بسيار کوچک آن مثلا يک فيوز خوب عمل نکند. اين عملکرد نامناسب ميتواند گاهي به روشننشدن خودرو منجر شود.سازمانها، نهادها و اداراتي که مستقيما و روزانه با زندگي مردم درگير هستند، قطعات حساس اين ماشين محسوب ميشوند. شايد مردم از نتايج عملکرد يک سازمان مانند سازمان مديريت و برنامهريزي در زندگي خود مطلع نباشند ولي وقتي از خانه خود خارج ميشوند زبالههاي پخششده ناشي از جمعآوري نادرست آن از سوی شهرداري را بهخوبي درک ميکنند. وقتي دزدي بيش از دو بار در يک خيابان کيف زنان را ميزند مفهوم ناامني را حس ميکنند و وقتي برق خانهشان در اوج تابستان قطع ميشود، ميزان تسلط شرکت توزيع برق در برنامهريزي درازمدت را بهدرستي درمييابند. درنهايت وقتي پيوسته شاهد اين کارکرد نامطلوب قطعات ماشين باشند، فکر ميکنند حتما ماشين ايرادي دارد. سؤال اينجاست که آيا بهدرستي عيب از قطعات و ماشين است؟قانون وظايف همه قطعات مذکور را بهخوبي شرح داده است. اگر روزي را تصور کنيم که همه سازمانهاي کشور، به وظايف خود بهخوبي عمل کنند در اين دنياي خيالي، شهري پر از امنيت، نظافت، آرامش و زيبايي را خواهيم ديد. اين موضوع يک مفهوم را ميرساند. عيب از قطعات نيست، عيب از اجرانکردن وظيفه است. چرا بايد کار به جايي برسد که مردم يک منطقه به کلانتري محل مراجعه کنند و از مزاحمت اراذل و اوباش يا زورگيري و کيفقاپي شکايت داشته باشند. آيا قانون براي پيشگيري از وقوع جرم در يک محل وظايفي براي پليس مشخص نکرده که پس از رخداد وارد عمل ميشود؟ آيا راهکاري در قانون ديده نشده است تا شهرداري به زيربناهاي غيرمجاز پيش از اتمام ساختمان رسيدگي کند؟ آيا حتما بايد از يک بيمارستان يا واحد بهداشتي شکايت کنند تا وزارت مربوطه از عملکرد بد آن مطلع شود و با خاطيان برخورد كند؟ آيا مردم بايد به دنبال کارمندان ادارات بروند و از آنها تقاضا کنند به امور اربابرجوع رسيدگي کنند يا وظيفه مسئولان اداره نظارت بر عملکرد کارکنان پيش از شکايت مردم است؟ اينها سؤالاتي است که مردم هر روز در بستر سازمانهاي دولتي و خدماتي از خود ميپرسند. مردمي که هر روز دستبهگريبان گراني، بيبرنامگي اقتصادي و هزاران مشکل اجتماعي هستند، بايد دغدغه داشته باشند که به سازمانهاي دولتي بفهمانند مجموعههاي تابعه شما به وظايف قانوني خود عمل نميکنند.اگر هرکس به وظيفه خود فارغ از هر گرايش و دسته سياسي، به نحو احسن عمل کند، بسياري از نابسامانيها مرتفع خواهد شد. اين موضوع يک ايده نيست، بلکه تجربهاي است که در همه دنيا بهوضوح ديده ميشود. ظهور کشورهاي پيشرفته آسياي شرق يک جادو نبود. مسئوليتپذيري، وظيفهمحوري و تعهد به انجام آن خميرمايه اين موفقيت بوده است. در تمام کشورهاي دنيا بحرانيهاي اقتصادي رخ ميدهد. آنچه اميدواري مردم را پايدار نگاه ميدارد، عملکرد صحيح قطعات کوچک ماشين حاکميت کشور است که موجب ميشود تمرکز مدیران نظام بر امور کلان و استراتژيهاي بالا باشد. در شرايطي که دغدغه وزرا و رئيس دولت در يک جنگ اقتصادي تمامعيار معطوف به احتکار پوشک بچه و گوجهفرنگي باشد نتيجهاي جز پراکندگي و عدم تمرکز بر اصول مهمتر نخواهد داشت. اين پراکندگي ناشي از توجهنکردن واحدهاي مربوطه به وظيفه خود بوده و اين نابساماني کوچک قطعه کوچک موجب عملکرد نامناسب کل خودرو دولت خواهد شد. بهتر است پيش از هر چيز، وظيفهگرايي معيار انتخاب افراد شود زيرا يک سازمان وظيفهگرا به يک مدير وظيفهگرا نيازمند است.