استعفا در واکنش به نامه سرگشاده آیتالله یزدی
شرق: «خوب است طلاب محترم حوزه اطلاع داشته باشند و بدانند که كار تا مرز عمليشدن اين تجزيه پيش رفت. نزديک بود يك تشكل جديدي شکل بگيرد. چه توسط كساني كه در جلسات جامعه شركت ميكنند و چه آنهايي كه شركت نميكنند... بنده تا آنجا كه توانستهام، سعي كردم از تجزيه جامعه مدرسين جلوگيري كنم و به ياري خداوند هم تاكنون تجزيه پيش نيامده است. عرض كنم...»؛ اين جملاتي است كه آيتالله محمد يزدي، رئيس جامعه مدرسين حوزه علميه قم، در آستانه انتخابات رياستجمهوري سال 92 گفته بود؛ آنجا كه ميان اعضا بر سر رأيدادن به قاليباف يا ولايتي اختلاف افتاده بود. آن تجزيهاي كه آيتالله از آن نگران بود، اين روزها محتمل به نظر ميرسد. جرقه آن را هم يك نامه زده است؛ نامه آيتالله محمد يزدي به آيتالله شبيريزنجاني برای يك ديدار؛ نامهاي كه تا ديروز واكنشهاي بسياري داشته است؛ تا جايي كه حتي به استعفاي آيتالله عندليب همداني، عضو جامعه مدرسين حوزه علميه قم، نیز منجر شد.
ديروز حجتالاسلاموالمسلمین محمدرضا باباخانی درباره نظر حضرت آیتالله شبیریزنجانی درخصوص این نامه به شفقنا گفت: دفتر یا حضرت آیتالله شبیریزنجانی نظری درخصوص این نامه ندارند و طلاب و شاگردان ایشان، پاسخ میدهند. او تصریح کرد: هم دفتر و هم حضرت آیتالله موضع خاصی نداشته و فعلا سکوت را در پیش گرفتهاند. شايد خود آيتالله محمد يزدي تصورش را هم نميكرد که ارسال يك نامه چنين عواقبي بههمراه داشته باشد.
ماجرا اين بود كه رئيسجمهوري اسبق به همراه موسويخوئينيها و جمعي ديگر در منزل عبدالله نوري در تهران، ميزبان آيتالله شبيريزنجاني، استاد پيشين خود بود. تصاوير اين ديدار هم منتشر شد و همانطور كه همه ديدند، به رؤيت آيتالله محمد يزدي، رئيس جامعه مدرسين حوزه علميه قم، نیز رسيد. واكنش ايشان انتشار نامهاي سرگشاده به آيتالله شبيريزنجاني بود. در اين نامه آمده است: «ضمن عرض ارادت و تسليت ايام اربعين سيد و سالار شهيدان حضرت اباعبدالله الحسين(عليهالسلام)، پيرو انتشار تصاويري در فضاي مجازي از حضرتعالي در کنار برخي افراد مسئلهدار که براي نظام جمهوري اسلامي و مقام معظم رهبري «دامظلهالعالي» احترامي قائل نيستند، بدين وسيله به عرض ميرساند اين موضوع ناراحتي و تعجب مقلدين و حوزويان را در پي داشته است. لازم به ذکر است، اينجانب نيز در دو مرحله با حضرتعالي مکاتباتي در مورد برخي از مسائل ديگر داشتهام که جواب قانعکنندهاي دريافت نکردم؛ لذا اين نامه را به ناچار به صورت سرگشاده خدمتتان ارسال کردم. چگونه ميشود حضرتعالي که فرصتي براي ملاقات با هيئترئيسه مجمع عمومي اساتيد نداريد، فرصت ميکنيد در منزل آقايي در تهران
حاضر شويد و با اين آقايان ملاقات داشته باشيد! يادآور ميشوم مقام و احترام شما در سايه احترام به نظام اسلامي حاکم، رهبري و شأن مرجعيت است؛ پس لازم است اين احترام و شئون مرجعيت را رعايت فرموده و ترتيبي اتخاذ فرماييد اينگونه مسائل ديگر تکرار نگردد. انشاءالله». به گزارش رسانهها، بعد از انتشار اين نامه، آيتالله بياتزنجاني در تماس تلفني با آيتالله شبيريزنجاني ضمن آنکه ايشان را مايه مباهات امت اسلام برشمردند، فضاي ايجادشده پس از نامه اخير را لطف الهي براي آشنايي بيشتر مردم بهخصوص جوانان با اين شخصيت کمنظير علمي دانستند.
سرنوشت جامعه روحانيت در انتظار جامعه مدرسين؟
بعد از انتشار اين نامه، آيتالله عندليب همداني استعفاي خود را از جامعه مدرسين حوزه علميه قم اعلام كرد. آنچه بهعنوان علت اصلي اين استعفا اعلام شده، نگراني از استقلال حوزه و مرجعيت است. در اين نامه آمده است: «نامه حضرتعالي به محضر مبارک مرجع بزرگوار شيعه، حضرت آيتاللهالعظمي شبيريزنجاني دامت برکاته، هرگونه ترديدي را که تاکنون درباره ادامه عضويت در آن جامعه محترم داشتم، مرتفع کرد؛ چه اينکه به اين نتيجه قطعي رسيدم که تفسير من از استقلال حوزه و جايگاه رفيع مرجعيت، با ديدگاه جنابعالي و همفکران شما در جامعه محترم مدرسين هيچگونه هماهنگي ندارد و عملا امکان همکاري وجود ندارد و لذا از ادامه عضويت در آن جامعه معذورم. جامعه مدرسين چگونه ميتواند با اين تنگنظريهاي دور، نسل جوان را به اسلام و انقلاب جذب نمايد؟». اگرچه به نظر ميرسد علت اصلي اين استعفا، همانطور كه از متن نامه هم پيداست، به اختلافات ريشهدارتري بازميگردد كه حالا سر باز كرده است؛ اختلافاتي كه يك زمان خود را در انتخابات سال92 نشان داد. در زمان انتخابات 92 كه آيتالله محمد يزدي از احتمال تجزيه جامعه مدرسين سخن گفته بود، برخي احتمال ميدادند اين
نهاد روحاني نیز به سرنوشت جامعه روحانيت دچار شود كه در آستانه انتخابات مجلس سوم دوپاره شد و مجمع روحانيون مبارز متشكل از روحانيون نزديك به طيف چپ مذهبي از دل آن بيرون آمد.
آيتالله هادويتهراني نیز پيامي منتشر كرد که آن را با جمله: «إنّا لله و إنّا إليه راجعُون» از قرآن آغاز كرده است.
در اين پيام آمده است: «خبر ناگوار نامه سرگشاده يکي از شخصيتهاي باسابقه حوزوي به يکي از مراجع بزرگ تقليد، در عين ناباوري و حيرت، موجب نهايت تأسف و تأثر گرديد. بيشک، چنين ادبياتِ دور از ساحت ادب، دل صاحب حوزههاي علميه، حضرت وليعصر عجلالله تعالي فرجهالشريف، را در اين ايام حزن آلالله عليهمالسلام، رنجاند و آن عزيز سفرکرده را که صد قافله دل همره اوست، آزردهخاطر ساخت. بهراستي با وجود چنين رويکردي از سوي يک فرد کهنسال در حوزه علميه قم، چه توقعي از طلاب تازهکار در زمينه رعايت ادب و ادبيات حوزوي ميتوان داشت؟! سزاوار است جامعه محترم مدرسين به جبران اين لغزش کمنظير به دستبوسي مراجع معظم تقليد، بهويژه مخاطب نامآشناي اين نامه که استوانهاي کمنظير از علم و اخلاق در حوزه علميه قم است، شتافته و بيهيچ ترديدي از تمامي حوزههاي علميه بهويژه مراجع معظم تقليد و بالاخص رهبر عزيز انقلاب که همواره حامي صيانت از جايگاه رفيع مرجعيت بوده و هستند، عذرخواهي شايسته کنند، باشد که دل شکسته امام زمان عجلالله تعالي فرجهالشريف در آستانه اربعين حسيني از سوي سربازان آن جناب مرهمي يابد و قرحه چشمهاي مجروحش که در غم جد
بزرگوار خون گريه ميکند، التيام پيدا کند و دعاي خاص آن حضرت که همواره راهگشاي شيعيان در عصر غيبت بوده است، در اين شرايط حساس که بيش از هر زمان بدان نيازمند هستيم، ما را از گردنههاي پيشرو به سلامت عبور دهد و کشتي انقلاب اسلامي را به ساحل زيباي حضور آن بزرگوار، روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداه برساند».
عمده واكنشها از سوي چهرههاي سياسي به نامه منتشرشده متعلق به اصلاحطلب يا حداقل چهرههاي نزديك به اين جريان سياسي بوده است. علي مطهري، نايبرئيس مجلس شوراي اسلامي در واکنش به نامه آيتالله محمد يزدي به آيتالله شبيريزنجاني، درباره ديدار او با سيدمحمد خاتمي، اظهارات او را تهديدآميز و موجب وهن روحانيت و حوزه توصيف کرد و گفت: «چه کسي گفته ملاقات يک مرجع تقليد با افراد سابقهدار در انقلاب که احيانا انتقاداتي نيز دارند، خلاف شئون مرجعيت است؟ آيا شئون مرجعيت را جنابعالي بهتر از خود مراجع تشخيص ميدهيد؟ مگر مردم بايد با اجازه شما به ملاقات اين و آن بروند؟». سيدعباس صالحي، وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي، در حساب توييتري خود نوشت: «مرجعيت پشتوانه حفظ هويت شيعي است. مواظب باشيم مراجع پاکزيست را با تابلوي دغدغه مقدس حفظ نظام، موهون نکنيم و ميراث تاريخي تشيع را به تاراج نسپريم».
حريمي نگذاشتهايد
علي شکوريراد هم به اين نامه واکنش نشان داد و در حساب توييتري خود نوشت. «حضرت آيتالله يزدي! شما بهخوبي مقام علمي، اخلاقي و مرجعيت حضرت آيتاللهالعظمي شبيريزنجاني را ميدانيد. اين نوع حرمتشکني حريمي را باقي نميگذارد و از کسي در مقام شما بعيد است. آنکه در دفاع از او چنين کردهايد، از اين کار شما ناخشنود است. خداوند توفيق جبران به شما عنايت فرمايد».
غلامعلي رجايي در کانال تلگرامي خود به نامه آيتالله يزدي واکنش نشان داد. در بخشي از نوشته رجايي آمده است: «خدا کند نامه آقاي محمد يزدي، به مرجع عاليقدر، آيتالله شبيريزنجاني درست نباشد؛ همو که من در آخرين سفر مشهد که درخدمت مرحوم هاشمي بودم، در ملاقاتشان حضور داشتم، از هاشمي شنيدم آقاي زنجاني در مقطعي، استاد ايشان بوده است. آقاي يزدي در بياني که متأسفانه کمتر به آن توجه شد، به حضور اين مرجع عاليمقام و بيدار در منزل کسي که -خاتمي-، مسئلهدار است و براي رهبري و نظام احترامي قائل نيستند، ا
عتراض ميکند».
حميدرضا جلایيپور از سخنگفتن با زبان تهديد با آبروي حوزه ابراز تأسف کرد؛ جلاييپور، آيتالله شبيري زنجاني را آبروي روحانيت مستقل شيعه خوانده و نوشته است: «آيتالله شبيري يک مرجع تقليد ريشهدار و صاحب سلوک اخلاقي در حوزه علميه قم است. او هيچوقت به اسلام اقتدارگرا اعتقادي نداشته و مُبلغ آن نبوده است. زندگي خودش و همه فرزندانش کوچکترين تغييري با قبل از انقلاب نداشته است».
تبعيض ويرانگر
الياس حضرتي در حساب توييتري خود نوشت: «ما شيعيان مفتخريم که مراجع بزرگوارمان جز از خداي متعال از هيچ قدرتي اجازه نگرفتهاند و مقيد به قيود هيچ نهاد سياسي يا اقتصادي نبودهاند. بيجهت نبوده که همواره مظلومان به بيوت مراجع پناه بردهاند. ما مکلفان اما اجازه نخواهيم دادکه به بهانههاي واهي به ساحت مراجع اهانت شود. فأين تذهبون».
عباس عبدي هم با اشاره به اينكه نامه آقاي يزدي، عضو برجسته جامعه مدرسين قم، خطاب به آيتالله شبيريزنجاني بازتاب وسيعي داشت، گفت: «مخالفتها با اين نامه به جاي خود، ولي واقعيت آنچه در قم ميگذرد همين نگاه آقاي يزدي است. مسئله اين است که با يک فهم عرفي هر کسي متوجه ميشد که اين نامه اثرات منفي و مخربي براي حوزه و نظام دارد، پس چرا آقاي يزدي چنين نامهاي را نوشتند؟ آيا ديگران هم ميتوانند چون آقاي يزدي براي يک مرجع چنين نامهاي بنويسند و تحت تعقيب قرار نگيرند؟ اگر بتوانند، در اين صورت ايرادي به کار آقاي يزدي نيست و اگر نتوانند که قطعا نميتوانند بايد مشکل را در اين تبعيض ويرانگر جستوجو کرد. اين تبعيض ريشه همه نابسامانيها و اظهار سخنان نسنجيده است که اتفاقا کساني بيشتر قرباني اين تبعيض ميشوند
که از آن بهرهمند هستند».
جمعي از شاگردان حضرت آيتالله زنجاني هم با انتشار متني، به نامه محمد يزدي واكنش نشان دادند. در اين متن آمده است: تخطئه يک مرجع تقليد و مدرس کمنظير نتيجهاي جز وهن حوزه و نظام ندارد. آن انعکاس نامهاي از يک شخصيت حوزوي و از فقهای شوراي نگهبان بود به يک مرجع بزرگوار تقليد که بهحق فرشتهاي است در کسوت آدمي که دانش وسيع و آراستگي او به اخلاق، مورد اعتراف بخش مهمي از اعاظم حوزه بوده و هست. مرجع بزرگوار حضرت آیتاللهالعظمی آقاي شبيريزنجاني مدظلهالعالی، شخصيتي است که از بيت علم و تقوا بوده و خود امروز در تمام مجامع ايماني و فقهي، «مشار بالبنان» است. آيتالله زنجاني از دوستان حضرت امام راحل و همواره از پشتيبانان نظام اسلامي بوده و هست. ملاقاتهاي بيتکلف ايشان با رهبري نظام، همواره حکايت از تواضع و خلوص اين بزرگوار داشته و دارد. روا نبود که به جهت ملاقاتي دوستانه بين ايشان و برخي از شاگردان سالهاي گذشتهاش، نامهاي با اين ادبيات، به معظمله نگاشته شود. ترديدي نيست دفاع از نظام، با اين روشها در برابر چنين ذخاير بزرگ شيعه، نهتنها دفاعي عقيم بوده و فاقد جاذبه است، بلکه چيزي جز تخريب مرجعيت که هويت شيعه در
عصر غيبت است را بهدنبال نخواهد داشت. اميدواريم عنايات حضرت بقيهالله (عج) همواره شامل همه مراجع و حوزههاي علميه باشد».
حجتالاسلام محمدتقي فاضلميبدي، عضو مجمع مدرسين حوزه علميه قم، در يادداشتي در سايت جماران با اشاره به اينكه نميدانم نامهاي که به نام آقاي يزدي خطاب به آيتالله شبيريزنجاني منتشر شده، از خود آقاي يزدي است يا ديگران به نام ايشان کتابت کردهاند؟ نوشته است: «جناب يزدي براساس اخلاق اسلامي سزاوار بود خدمت آيتالله شبيري که استاد ايشان و امثال ايشان تلقي ميشود ميرسيد و ايشان را براي چنين رفتوآمدهايي تشويق ميکرد و اين رأفت و رحمت اسلامي را مورد عنايت خود قرار ميداد. چرا بايد کار حوزه و مرجعيت به جايي برسد که دبير جامعه مدرسين با اين ادبيات تند و بيپروا، استقلال مرجعيت را زير سؤال ببرد».
فرازهايي از گفتههاي آيتالله محمد يزدي در سالهاي اخير
متأسفانه برخي با لباس روحانيت ميگويند که حوزههاي علميه بايد به شرايط قبل از انقلاب برگردند، توجيهشان اين است که حوزه علميه نبايد به حکومت و دولت وابسته باشد، اما مگر ما طرفدار وابستگي حوزه به حکومت هستيم؟ حرف ما اين است که بايد از اين حکومت الهي و مردمي که براي احياي احکام و سنتهاي اسلامي و براي استقلال و آزادي برپا شده، تمامقد حمايت کنيم.
درباره سپنتا نيكنام: اگر جايي اکثريت قريب به اتفاقشان مسلمان باشند، غيرمسلمان نميتواند براي آنها تصميم بگيرد. قانون انتخابات صراحت دارد که اشخاص ميتوانند براي عضويت در شوراي شهر کانديدا شوند، اگر فردي در شهري انتخاب شد که اکثر قريب به اتفاق آن مسلمان هستند و وي در اقليت بود، او در شوراي شهر نميتواند براي شهري که اکثرا مسلمان هستند، تصميم بگيرد. هيچکس حق ندارد از اين تصميم تخلف کند، زيرا متن اصل چهار قانون اساسي ميگويد که راجع به خلافشرعبودن مصوبات، اشخاص ديگري غير از فقهاي شوراي نگهبان نميتوانند نظر دهند و بايد به آن عمل شود.
انتقاد به علي لاريجاني در ماجراي سپنتا نيكنام: من بدون تعارف يک مقدار تقصير را به آقاي لاريجاني ميدهم. از کسي که فضاي کلي علوم حوزوي را ميشناسند و روحانيزادهاند، تعجب ميکنم که کوتاه ميآيند و نظر غيردقيق ميدهند. صرف رئيس مجلس بودن کافي نيست که هرچه به ذهنشان ميرسد مطرح کنند. بهتر بود قبل از طرح اين مسئله، با حقوقدانان و فقها مشورت ميکردند و از دلايل قانوني و شرعي اين کار مطلع ميشدند.
درباره حمايت از قاليباف يا ولايتي در انتخابات 92: در جلسه فوقالعاده [جامعه مدرسين و جامعه روحانيت] نتيجه رأيگيري هشت به پنج بود. يعني هشت نفر با آقاي ولايتي بودند و پنج نفر هم با آقاي قاليباف... اكثر جامعه آقاي ولايتي را انتخاب كردند و چند نفر هم كه در آن جلسه حضور نداشتند بعدا اضافه شدند و با امضای نامهاي، رأي اکثريت را تأييد کردند. طبق روال گذشته صورتجلسهاي تنظيم شد که اين کار در دورههاي گذشته هم سابقه داشت و هميشه رأي اکثريت اعلام ميشد و کسي هم خلاف آن عمل نميکرد. يعني همه رأي اکثريت را ميپذيرفتند. بعد از اين جريان ما متوجه شديم بعضي از دوستان و اعضاي جامعه محترم مدرسين و از علاقهمندان آيتالله مصباح از جمله آقايان عبداللهي، رجبي و كعبي گفتند اين جلسه فوقالعاده قانوني نبوده و اين اكثريت نيست و بنده هرچه گفتم آنها قبول نكردند.
درباره منشور حقوق شهروندي: من تکتک ۱۲۰ بند تنظيمشده در اين منشور را خواندم، اما متأسفانه يک کلمه از اصل چهارم قانون اساسي، سخني به ميان نيامده است. در جلسه شوراي نگهبان نيز تأکيد کردم که اگر اين منشور، لايحه است بايد به مجلس برود و آنگاه در شوراي نگهبان بررسي شود و اگر مصوبه دولت است، بايد طبق قانون به رئيس مجلس بدهند تا بررسي شود که مفاد آن برخلاف قانون اساسي نباشد. براي اولينبار است که در انقلاب اسلامي چنين منشوري در کشور بهطور مستقيم به مردم ابلاغ ميشود که متأسفانه در آن، قيدوبندها را برداشته و به قانون اساسي توجه نکردهاند. منشور شهروندي نه طرح است و نه لايحه، بلکه تبليغات انتخاباتي است.
افتتاح قهوهخانه در قسمتي از قم نگرانيهايي براي دلسوزان استان به وجود آورده است. كسي منکر شادي مردم نيست، اما نبايد اين شادي به ناهنجاري و رقص و پايکوبي تبديل شود، بههميندليل اين مسئله و نظارت بر اماکني مانند قهوهخانهها نيازمند توجه بيشتري است.
شرق: «خوب است طلاب محترم حوزه اطلاع داشته باشند و بدانند که كار تا مرز عمليشدن اين تجزيه پيش رفت. نزديک بود يك تشكل جديدي شکل بگيرد. چه توسط كساني كه در جلسات جامعه شركت ميكنند و چه آنهايي كه شركت نميكنند... بنده تا آنجا كه توانستهام، سعي كردم از تجزيه جامعه مدرسين جلوگيري كنم و به ياري خداوند هم تاكنون تجزيه پيش نيامده است. عرض كنم...»؛ اين جملاتي است كه آيتالله محمد يزدي، رئيس جامعه مدرسين حوزه علميه قم، در آستانه انتخابات رياستجمهوري سال 92 گفته بود؛ آنجا كه ميان اعضا بر سر رأيدادن به قاليباف يا ولايتي اختلاف افتاده بود. آن تجزيهاي كه آيتالله از آن نگران بود، اين روزها محتمل به نظر ميرسد. جرقه آن را هم يك نامه زده است؛ نامه آيتالله محمد يزدي به آيتالله شبيريزنجاني برای يك ديدار؛ نامهاي كه تا ديروز واكنشهاي بسياري داشته است؛ تا جايي كه حتي به استعفاي آيتالله عندليب همداني، عضو جامعه مدرسين حوزه علميه قم، نیز منجر شد.
ديروز حجتالاسلاموالمسلمین محمدرضا باباخانی درباره نظر حضرت آیتالله شبیریزنجانی درخصوص این نامه به شفقنا گفت: دفتر یا حضرت آیتالله شبیریزنجانی نظری درخصوص این نامه ندارند و طلاب و شاگردان ایشان، پاسخ میدهند. او تصریح کرد: هم دفتر و هم حضرت آیتالله موضع خاصی نداشته و فعلا سکوت را در پیش گرفتهاند. شايد خود آيتالله محمد يزدي تصورش را هم نميكرد که ارسال يك نامه چنين عواقبي بههمراه داشته باشد.
ماجرا اين بود كه رئيسجمهوري اسبق به همراه موسويخوئينيها و جمعي ديگر در منزل عبدالله نوري در تهران، ميزبان آيتالله شبيريزنجاني، استاد پيشين خود بود. تصاوير اين ديدار هم منتشر شد و همانطور كه همه ديدند، به رؤيت آيتالله محمد يزدي، رئيس جامعه مدرسين حوزه علميه قم، نیز رسيد. واكنش ايشان انتشار نامهاي سرگشاده به آيتالله شبيريزنجاني بود. در اين نامه آمده است: «ضمن عرض ارادت و تسليت ايام اربعين سيد و سالار شهيدان حضرت اباعبدالله الحسين(عليهالسلام)، پيرو انتشار تصاويري در فضاي مجازي از حضرتعالي در کنار برخي افراد مسئلهدار که براي نظام جمهوري اسلامي و مقام معظم رهبري «دامظلهالعالي» احترامي قائل نيستند، بدين وسيله به عرض ميرساند اين موضوع ناراحتي و تعجب مقلدين و حوزويان را در پي داشته است. لازم به ذکر است، اينجانب نيز در دو مرحله با حضرتعالي مکاتباتي در مورد برخي از مسائل ديگر داشتهام که جواب قانعکنندهاي دريافت نکردم؛ لذا اين نامه را به ناچار به صورت سرگشاده خدمتتان ارسال کردم. چگونه ميشود حضرتعالي که فرصتي براي ملاقات با هيئترئيسه مجمع عمومي اساتيد نداريد، فرصت ميکنيد در منزل آقايي در تهران
حاضر شويد و با اين آقايان ملاقات داشته باشيد! يادآور ميشوم مقام و احترام شما در سايه احترام به نظام اسلامي حاکم، رهبري و شأن مرجعيت است؛ پس لازم است اين احترام و شئون مرجعيت را رعايت فرموده و ترتيبي اتخاذ فرماييد اينگونه مسائل ديگر تکرار نگردد. انشاءالله». به گزارش رسانهها، بعد از انتشار اين نامه، آيتالله بياتزنجاني در تماس تلفني با آيتالله شبيريزنجاني ضمن آنکه ايشان را مايه مباهات امت اسلام برشمردند، فضاي ايجادشده پس از نامه اخير را لطف الهي براي آشنايي بيشتر مردم بهخصوص جوانان با اين شخصيت کمنظير علمي دانستند.
سرنوشت جامعه روحانيت در انتظار جامعه مدرسين؟
بعد از انتشار اين نامه، آيتالله عندليب همداني استعفاي خود را از جامعه مدرسين حوزه علميه قم اعلام كرد. آنچه بهعنوان علت اصلي اين استعفا اعلام شده، نگراني از استقلال حوزه و مرجعيت است. در اين نامه آمده است: «نامه حضرتعالي به محضر مبارک مرجع بزرگوار شيعه، حضرت آيتاللهالعظمي شبيريزنجاني دامت برکاته، هرگونه ترديدي را که تاکنون درباره ادامه عضويت در آن جامعه محترم داشتم، مرتفع کرد؛ چه اينکه به اين نتيجه قطعي رسيدم که تفسير من از استقلال حوزه و جايگاه رفيع مرجعيت، با ديدگاه جنابعالي و همفکران شما در جامعه محترم مدرسين هيچگونه هماهنگي ندارد و عملا امکان همکاري وجود ندارد و لذا از ادامه عضويت در آن جامعه معذورم. جامعه مدرسين چگونه ميتواند با اين تنگنظريهاي دور، نسل جوان را به اسلام و انقلاب جذب نمايد؟». اگرچه به نظر ميرسد علت اصلي اين استعفا، همانطور كه از متن نامه هم پيداست، به اختلافات ريشهدارتري بازميگردد كه حالا سر باز كرده است؛ اختلافاتي كه يك زمان خود را در انتخابات سال92 نشان داد. در زمان انتخابات 92 كه آيتالله محمد يزدي از احتمال تجزيه جامعه مدرسين سخن گفته بود، برخي احتمال ميدادند اين
نهاد روحاني نیز به سرنوشت جامعه روحانيت دچار شود كه در آستانه انتخابات مجلس سوم دوپاره شد و مجمع روحانيون مبارز متشكل از روحانيون نزديك به طيف چپ مذهبي از دل آن بيرون آمد.
آيتالله هادويتهراني نیز پيامي منتشر كرد که آن را با جمله: «إنّا لله و إنّا إليه راجعُون» از قرآن آغاز كرده است.
در اين پيام آمده است: «خبر ناگوار نامه سرگشاده يکي از شخصيتهاي باسابقه حوزوي به يکي از مراجع بزرگ تقليد، در عين ناباوري و حيرت، موجب نهايت تأسف و تأثر گرديد. بيشک، چنين ادبياتِ دور از ساحت ادب، دل صاحب حوزههاي علميه، حضرت وليعصر عجلالله تعالي فرجهالشريف، را در اين ايام حزن آلالله عليهمالسلام، رنجاند و آن عزيز سفرکرده را که صد قافله دل همره اوست، آزردهخاطر ساخت. بهراستي با وجود چنين رويکردي از سوي يک فرد کهنسال در حوزه علميه قم، چه توقعي از طلاب تازهکار در زمينه رعايت ادب و ادبيات حوزوي ميتوان داشت؟! سزاوار است جامعه محترم مدرسين به جبران اين لغزش کمنظير به دستبوسي مراجع معظم تقليد، بهويژه مخاطب نامآشناي اين نامه که استوانهاي کمنظير از علم و اخلاق در حوزه علميه قم است، شتافته و بيهيچ ترديدي از تمامي حوزههاي علميه بهويژه مراجع معظم تقليد و بالاخص رهبر عزيز انقلاب که همواره حامي صيانت از جايگاه رفيع مرجعيت بوده و هستند، عذرخواهي شايسته کنند، باشد که دل شکسته امام زمان عجلالله تعالي فرجهالشريف در آستانه اربعين حسيني از سوي سربازان آن جناب مرهمي يابد و قرحه چشمهاي مجروحش که در غم جد
بزرگوار خون گريه ميکند، التيام پيدا کند و دعاي خاص آن حضرت که همواره راهگشاي شيعيان در عصر غيبت بوده است، در اين شرايط حساس که بيش از هر زمان بدان نيازمند هستيم، ما را از گردنههاي پيشرو به سلامت عبور دهد و کشتي انقلاب اسلامي را به ساحل زيباي حضور آن بزرگوار، روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداه برساند».
عمده واكنشها از سوي چهرههاي سياسي به نامه منتشرشده متعلق به اصلاحطلب يا حداقل چهرههاي نزديك به اين جريان سياسي بوده است. علي مطهري، نايبرئيس مجلس شوراي اسلامي در واکنش به نامه آيتالله محمد يزدي به آيتالله شبيريزنجاني، درباره ديدار او با سيدمحمد خاتمي، اظهارات او را تهديدآميز و موجب وهن روحانيت و حوزه توصيف کرد و گفت: «چه کسي گفته ملاقات يک مرجع تقليد با افراد سابقهدار در انقلاب که احيانا انتقاداتي نيز دارند، خلاف شئون مرجعيت است؟ آيا شئون مرجعيت را جنابعالي بهتر از خود مراجع تشخيص ميدهيد؟ مگر مردم بايد با اجازه شما به ملاقات اين و آن بروند؟». سيدعباس صالحي، وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي، در حساب توييتري خود نوشت: «مرجعيت پشتوانه حفظ هويت شيعي است. مواظب باشيم مراجع پاکزيست را با تابلوي دغدغه مقدس حفظ نظام، موهون نکنيم و ميراث تاريخي تشيع را به تاراج نسپريم».
حريمي نگذاشتهايد
علي شکوريراد هم به اين نامه واکنش نشان داد و در حساب توييتري خود نوشت. «حضرت آيتالله يزدي! شما بهخوبي مقام علمي، اخلاقي و مرجعيت حضرت آيتاللهالعظمي شبيريزنجاني را ميدانيد. اين نوع حرمتشکني حريمي را باقي نميگذارد و از کسي در مقام شما بعيد است. آنکه در دفاع از او چنين کردهايد، از اين کار شما ناخشنود است. خداوند توفيق جبران به شما عنايت فرمايد».
غلامعلي رجايي در کانال تلگرامي خود به نامه آيتالله يزدي واکنش نشان داد. در بخشي از نوشته رجايي آمده است: «خدا کند نامه آقاي محمد يزدي، به مرجع عاليقدر، آيتالله شبيريزنجاني درست نباشد؛ همو که من در آخرين سفر مشهد که درخدمت مرحوم هاشمي بودم، در ملاقاتشان حضور داشتم، از هاشمي شنيدم آقاي زنجاني در مقطعي، استاد ايشان بوده است. آقاي يزدي در بياني که متأسفانه کمتر به آن توجه شد، به حضور اين مرجع عاليمقام و بيدار در منزل کسي که -خاتمي-، مسئلهدار است و براي رهبري و نظام احترامي قائل نيستند، ا
عتراض ميکند».
حميدرضا جلایيپور از سخنگفتن با زبان تهديد با آبروي حوزه ابراز تأسف کرد؛ جلاييپور، آيتالله شبيري زنجاني را آبروي روحانيت مستقل شيعه خوانده و نوشته است: «آيتالله شبيري يک مرجع تقليد ريشهدار و صاحب سلوک اخلاقي در حوزه علميه قم است. او هيچوقت به اسلام اقتدارگرا اعتقادي نداشته و مُبلغ آن نبوده است. زندگي خودش و همه فرزندانش کوچکترين تغييري با قبل از انقلاب نداشته است».
تبعيض ويرانگر
الياس حضرتي در حساب توييتري خود نوشت: «ما شيعيان مفتخريم که مراجع بزرگوارمان جز از خداي متعال از هيچ قدرتي اجازه نگرفتهاند و مقيد به قيود هيچ نهاد سياسي يا اقتصادي نبودهاند. بيجهت نبوده که همواره مظلومان به بيوت مراجع پناه بردهاند. ما مکلفان اما اجازه نخواهيم دادکه به بهانههاي واهي به ساحت مراجع اهانت شود. فأين تذهبون».
عباس عبدي هم با اشاره به اينكه نامه آقاي يزدي، عضو برجسته جامعه مدرسين قم، خطاب به آيتالله شبيريزنجاني بازتاب وسيعي داشت، گفت: «مخالفتها با اين نامه به جاي خود، ولي واقعيت آنچه در قم ميگذرد همين نگاه آقاي يزدي است. مسئله اين است که با يک فهم عرفي هر کسي متوجه ميشد که اين نامه اثرات منفي و مخربي براي حوزه و نظام دارد، پس چرا آقاي يزدي چنين نامهاي را نوشتند؟ آيا ديگران هم ميتوانند چون آقاي يزدي براي يک مرجع چنين نامهاي بنويسند و تحت تعقيب قرار نگيرند؟ اگر بتوانند، در اين صورت ايرادي به کار آقاي يزدي نيست و اگر نتوانند که قطعا نميتوانند بايد مشکل را در اين تبعيض ويرانگر جستوجو کرد. اين تبعيض ريشه همه نابسامانيها و اظهار سخنان نسنجيده است که اتفاقا کساني بيشتر قرباني اين تبعيض ميشوند
که از آن بهرهمند هستند».
جمعي از شاگردان حضرت آيتالله زنجاني هم با انتشار متني، به نامه محمد يزدي واكنش نشان دادند. در اين متن آمده است: تخطئه يک مرجع تقليد و مدرس کمنظير نتيجهاي جز وهن حوزه و نظام ندارد. آن انعکاس نامهاي از يک شخصيت حوزوي و از فقهای شوراي نگهبان بود به يک مرجع بزرگوار تقليد که بهحق فرشتهاي است در کسوت آدمي که دانش وسيع و آراستگي او به اخلاق، مورد اعتراف بخش مهمي از اعاظم حوزه بوده و هست. مرجع بزرگوار حضرت آیتاللهالعظمی آقاي شبيريزنجاني مدظلهالعالی، شخصيتي است که از بيت علم و تقوا بوده و خود امروز در تمام مجامع ايماني و فقهي، «مشار بالبنان» است. آيتالله زنجاني از دوستان حضرت امام راحل و همواره از پشتيبانان نظام اسلامي بوده و هست. ملاقاتهاي بيتکلف ايشان با رهبري نظام، همواره حکايت از تواضع و خلوص اين بزرگوار داشته و دارد. روا نبود که به جهت ملاقاتي دوستانه بين ايشان و برخي از شاگردان سالهاي گذشتهاش، نامهاي با اين ادبيات، به معظمله نگاشته شود. ترديدي نيست دفاع از نظام، با اين روشها در برابر چنين ذخاير بزرگ شيعه، نهتنها دفاعي عقيم بوده و فاقد جاذبه است، بلکه چيزي جز تخريب مرجعيت که هويت شيعه در
عصر غيبت است را بهدنبال نخواهد داشت. اميدواريم عنايات حضرت بقيهالله (عج) همواره شامل همه مراجع و حوزههاي علميه باشد».
حجتالاسلام محمدتقي فاضلميبدي، عضو مجمع مدرسين حوزه علميه قم، در يادداشتي در سايت جماران با اشاره به اينكه نميدانم نامهاي که به نام آقاي يزدي خطاب به آيتالله شبيريزنجاني منتشر شده، از خود آقاي يزدي است يا ديگران به نام ايشان کتابت کردهاند؟ نوشته است: «جناب يزدي براساس اخلاق اسلامي سزاوار بود خدمت آيتالله شبيري که استاد ايشان و امثال ايشان تلقي ميشود ميرسيد و ايشان را براي چنين رفتوآمدهايي تشويق ميکرد و اين رأفت و رحمت اسلامي را مورد عنايت خود قرار ميداد. چرا بايد کار حوزه و مرجعيت به جايي برسد که دبير جامعه مدرسين با اين ادبيات تند و بيپروا، استقلال مرجعيت را زير سؤال ببرد».
فرازهايي از گفتههاي آيتالله محمد يزدي در سالهاي اخير
متأسفانه برخي با لباس روحانيت ميگويند که حوزههاي علميه بايد به شرايط قبل از انقلاب برگردند، توجيهشان اين است که حوزه علميه نبايد به حکومت و دولت وابسته باشد، اما مگر ما طرفدار وابستگي حوزه به حکومت هستيم؟ حرف ما اين است که بايد از اين حکومت الهي و مردمي که براي احياي احکام و سنتهاي اسلامي و براي استقلال و آزادي برپا شده، تمامقد حمايت کنيم.
درباره سپنتا نيكنام: اگر جايي اکثريت قريب به اتفاقشان مسلمان باشند، غيرمسلمان نميتواند براي آنها تصميم بگيرد. قانون انتخابات صراحت دارد که اشخاص ميتوانند براي عضويت در شوراي شهر کانديدا شوند، اگر فردي در شهري انتخاب شد که اکثر قريب به اتفاق آن مسلمان هستند و وي در اقليت بود، او در شوراي شهر نميتواند براي شهري که اکثرا مسلمان هستند، تصميم بگيرد. هيچکس حق ندارد از اين تصميم تخلف کند، زيرا متن اصل چهار قانون اساسي ميگويد که راجع به خلافشرعبودن مصوبات، اشخاص ديگري غير از فقهاي شوراي نگهبان نميتوانند نظر دهند و بايد به آن عمل شود.
انتقاد به علي لاريجاني در ماجراي سپنتا نيكنام: من بدون تعارف يک مقدار تقصير را به آقاي لاريجاني ميدهم. از کسي که فضاي کلي علوم حوزوي را ميشناسند و روحانيزادهاند، تعجب ميکنم که کوتاه ميآيند و نظر غيردقيق ميدهند. صرف رئيس مجلس بودن کافي نيست که هرچه به ذهنشان ميرسد مطرح کنند. بهتر بود قبل از طرح اين مسئله، با حقوقدانان و فقها مشورت ميکردند و از دلايل قانوني و شرعي اين کار مطلع ميشدند.
درباره حمايت از قاليباف يا ولايتي در انتخابات 92: در جلسه فوقالعاده [جامعه مدرسين و جامعه روحانيت] نتيجه رأيگيري هشت به پنج بود. يعني هشت نفر با آقاي ولايتي بودند و پنج نفر هم با آقاي قاليباف... اكثر جامعه آقاي ولايتي را انتخاب كردند و چند نفر هم كه در آن جلسه حضور نداشتند بعدا اضافه شدند و با امضای نامهاي، رأي اکثريت را تأييد کردند. طبق روال گذشته صورتجلسهاي تنظيم شد که اين کار در دورههاي گذشته هم سابقه داشت و هميشه رأي اکثريت اعلام ميشد و کسي هم خلاف آن عمل نميکرد. يعني همه رأي اکثريت را ميپذيرفتند. بعد از اين جريان ما متوجه شديم بعضي از دوستان و اعضاي جامعه محترم مدرسين و از علاقهمندان آيتالله مصباح از جمله آقايان عبداللهي، رجبي و كعبي گفتند اين جلسه فوقالعاده قانوني نبوده و اين اكثريت نيست و بنده هرچه گفتم آنها قبول نكردند.
درباره منشور حقوق شهروندي: من تکتک ۱۲۰ بند تنظيمشده در اين منشور را خواندم، اما متأسفانه يک کلمه از اصل چهارم قانون اساسي، سخني به ميان نيامده است. در جلسه شوراي نگهبان نيز تأکيد کردم که اگر اين منشور، لايحه است بايد به مجلس برود و آنگاه در شوراي نگهبان بررسي شود و اگر مصوبه دولت است، بايد طبق قانون به رئيس مجلس بدهند تا بررسي شود که مفاد آن برخلاف قانون اساسي نباشد. براي اولينبار است که در انقلاب اسلامي چنين منشوري در کشور بهطور مستقيم به مردم ابلاغ ميشود که متأسفانه در آن، قيدوبندها را برداشته و به قانون اساسي توجه نکردهاند. منشور شهروندي نه طرح است و نه لايحه، بلکه تبليغات انتخاباتي است.
افتتاح قهوهخانه در قسمتي از قم نگرانيهايي براي دلسوزان استان به وجود آورده است. كسي منکر شادي مردم نيست، اما نبايد اين شادي به ناهنجاري و رقص و پايکوبي تبديل شود، بههميندليل اين مسئله و نظارت بر اماکني مانند قهوهخانهها نيازمند توجه بيشتري است.