نگاه
در جستجوی چیزی بیپایان
«افسون شوم پروانه» عنوان نمایشنامهای از فدریکو گارسیا لورکا است که مدتی پیش با ترجمه مونا مویدی در نشر ورا به چاپ رسید. لورکا شاعر و نمایشنامهنويس مشهور اسپانیایی است که در ایران ترجمههای مختلفی از آثارش وجود دارد اما میتوان گفت که ترجمههای شاملو از آثار او، علیرغم انتقاداتی که به این ترجمهها وارد کردهاند، مشهورترین آنهاست. «افسون شوم پروانه» اولین اثر نمایشی لورکا است که در سال 1920 نوشته شد. لورکا در ماه مارس همین سال این اثر را اجرا کرد که نه تنها با اقبالی مواجه نشد بلکه میتوان گفت که به تجربهای شکستخورده در کارنامه لورکا بدل شد و شاید همین مسئله بود که باعث شد میان این اجرا تا اجرای بعدی اثری دیگر از او هفت سال فاصله بیفتد. شخصیتهای این نمایشنامه حشرات هستند و همین موضوع این نمایشنامه را شبیه به داستانهای کودکان کرده اما در بطن نمایشنامه روایتی عمیق از احساسات و افکار انسانی نهفته است. مترجم اثر در بخشی از پسگفتار کتاب درباره شخصیتهای این نمایشنامه نوشته: «لباسهایی که بازیگران باید بپوشند لباسهای فاخر یا حتی معمولی انسانها نبود بلکه رداهایی بلند و یکپارچه بود که بدون اینکه چهره یا
بدن ایشان را نشان دهد آنها را به سوسکهای سیاه غولآسایی تبدیل میکرد. هدف لورکا از این کار این بود که هنرپیشهها قابل شناسایی نباشند، همانطور که برای ما بازشناختن سوسکها از هم بسیار مشکل است. لورکا میخواست حشرات-بازیگران بر روی صحنه آنقدر واقعی به نظر بیایند که همان احساس بیزاری که معمولا در مردم نسبت به حشرات وجود دارد را برانگیزد برای همین اصرار داشت که تمام جزئیاتی که در رابطه با سوسکها چندشآور محسوب میشود در رداهایی که بازیگران باید بر تن میکردند رعایت شود.» سوسکهای نمایشنامه به زبانی شاعرانه صحبت میکنند و در دیالوگهایشان از استعارهها و تشبیهات زیادی استفاده میکنند و احتمالا همین ویژگیها باعث شده بود تا اولین اجرای این اثر توفیقی پیدا نکند. «افسون شوم پروانه» روایتی است از عشقی که موجب تعالی میشود. سوسک پسر شخصیت اصلی نمایشنامه است که روحیهای لطیف دارد و به همین دلیل از دیگر سوسکها متمایز شده و مورد تمسخر آنها قرار میگیرد.
احضار چخوف
«پس از نمایش» عنوان نمایشنامهای است از بریان فریل که با ترجمه محمد حیاتی در نشر ورا منتشر شده است. بریان فریل نمایشنامهنویس معاصر ایرلندی است که در سال 1929 متولد شد و در 2015 از دنیا رفت. او نخست با انتشار داستان کوتاه مطرح شد و اولین داستانش در سال 1951 منتشر شد و بعد در سال 1959 داستان کوتاه دیگری از او در نیویورکر به چاپ رسید. اولین نمایشنامه رادیویی فریل نیز با عنوان «نوعی آزادی» در سال 1958 در رادیو بیبیسی ایرلند شمالی ضبط شد. فریل در «پس از نمایش» نگاهی نو به چخوف داشته است و با اشاره به تغییر نام مکانها، به بازیابی زبان و هویت و مسائل استعماری ایرلند توجه کرده است. او در این نمایشنامه دو پرسوناژ چخوف از دو نمایشنامه او را بعد از دو دهه با هم مواجه کرده است. در ابتدای نمایشنامه مقالهای از ریچارد پاین، منتقد انگلیسی، با عنوان «روسیه ایرلندی فریل» آمده که در بخشی از آن میخوانیم: «حیرت ظریف نهفته در پس از نمایش، فراتر از ملاقات تصادفی دو شخصیت غیرواقعی است. نوعی گزارش سرهمبندیشده است درباره اتفاقات رخداده برای دو آدم که وقتی خود را مجبور به پذیرفتن واقعیت میبینند، از روی عادت خلاف واقع
میگویند. در خلافگوییها و بداههپردازیهای این دو، بهخصوص در افتوخیزهای حیرتانگیز سونیا، شاهد تظاهر به ایمان و خیانت، یا به قول خودشان، حرفهای مندرآوردی، قصهها، و دروغهایی هستیم که به فریادهای کمک کودکان گمشده میمانند. پس از نمایش سوال تکرارشونده کمدیهای چخوف را با خود به همراه دارد، چراکه حقیقت زمانی نافذتر است که خنده و گریه را با هم باعث شود... پس این نمایشنامه نه تنها پژواک و طنین دو نمایشنامهای را دارد که سونیا و آندری از آنها آمدند، بلکه تمام آثار چخوف و اکثر آثار فریل را بازتاب میدهد».
داستان جدایی
یکی دیگر از نمایشنامههایی که نشر ورا در این مدت منتشر کرده، «یک جدایی» از ورونیک اولمی است که با ترجمه مریم مفرحیان بهچاپ رسیده است. ورونیک اولمی از نمایشنامهنویسان مطرح و معاصر فرانسه است که در سال 1962 متولد شده است. او به جز نوشتن نمایشنامه به نوشتن رمان هم میپردازد و رمانهایش نیز با اقبال زیادی روبرو بودهاند. آنطور که مترجم «یک جدایی» در ابتدای کتاب نوشته، این نمایشنامه روایتی است با زبانی ساده و نگاهی عمیق درباره پیچیدگیهای روابط عاشقانه، با بهتصویرکشیدن رابطهای که در آستانه فروپاشی قرار دارد. ورونیک اولمی به جز نویسندگی، به بازیگری و کارگردانی نیز میپردازد و فعالیت او در این زمینهها به شهرت بیشتر او کمک کرده است. به نوشته مترجم، «سبک مدرن نوشتههای اولمی، اغلب اشاره به دغدغههای امروزی انسان دارد و پیچیدگی روابط انسانی و کشاکشهای انسان امروز حتی با خویشتن را، به تصویر میکشد.» «یک جدایی» دو شخصیت با نامهای ماری و پاول دارد که هر دو در دوره میانسالی هستند. در یکی از دیالوگهای ماری میخوانیم: «من خیلی وقته که گریههامو کردم، جدایی یک رهایی بود، سفید، یک تغییر سرسختانه، فکر کردم خیلی خب
نامم رو فرستادم و تقریبا راحت شدم. میگن عاشقها باید تمبر رو برعکس بچسبونن، من تمبر رو درست سرجاش چسبوندم، با اینکه میدونم تو بهش توجهی نمیکنی...».
در جستجوی چیزی بیپایان
«افسون شوم پروانه» عنوان نمایشنامهای از فدریکو گارسیا لورکا است که مدتی پیش با ترجمه مونا مویدی در نشر ورا به چاپ رسید. لورکا شاعر و نمایشنامهنويس مشهور اسپانیایی است که در ایران ترجمههای مختلفی از آثارش وجود دارد اما میتوان گفت که ترجمههای شاملو از آثار او، علیرغم انتقاداتی که به این ترجمهها وارد کردهاند، مشهورترین آنهاست. «افسون شوم پروانه» اولین اثر نمایشی لورکا است که در سال 1920 نوشته شد. لورکا در ماه مارس همین سال این اثر را اجرا کرد که نه تنها با اقبالی مواجه نشد بلکه میتوان گفت که به تجربهای شکستخورده در کارنامه لورکا بدل شد و شاید همین مسئله بود که باعث شد میان این اجرا تا اجرای بعدی اثری دیگر از او هفت سال فاصله بیفتد. شخصیتهای این نمایشنامه حشرات هستند و همین موضوع این نمایشنامه را شبیه به داستانهای کودکان کرده اما در بطن نمایشنامه روایتی عمیق از احساسات و افکار انسانی نهفته است. مترجم اثر در بخشی از پسگفتار کتاب درباره شخصیتهای این نمایشنامه نوشته: «لباسهایی که بازیگران باید بپوشند لباسهای فاخر یا حتی معمولی انسانها نبود بلکه رداهایی بلند و یکپارچه بود که بدون اینکه چهره یا
بدن ایشان را نشان دهد آنها را به سوسکهای سیاه غولآسایی تبدیل میکرد. هدف لورکا از این کار این بود که هنرپیشهها قابل شناسایی نباشند، همانطور که برای ما بازشناختن سوسکها از هم بسیار مشکل است. لورکا میخواست حشرات-بازیگران بر روی صحنه آنقدر واقعی به نظر بیایند که همان احساس بیزاری که معمولا در مردم نسبت به حشرات وجود دارد را برانگیزد برای همین اصرار داشت که تمام جزئیاتی که در رابطه با سوسکها چندشآور محسوب میشود در رداهایی که بازیگران باید بر تن میکردند رعایت شود.» سوسکهای نمایشنامه به زبانی شاعرانه صحبت میکنند و در دیالوگهایشان از استعارهها و تشبیهات زیادی استفاده میکنند و احتمالا همین ویژگیها باعث شده بود تا اولین اجرای این اثر توفیقی پیدا نکند. «افسون شوم پروانه» روایتی است از عشقی که موجب تعالی میشود. سوسک پسر شخصیت اصلی نمایشنامه است که روحیهای لطیف دارد و به همین دلیل از دیگر سوسکها متمایز شده و مورد تمسخر آنها قرار میگیرد.
احضار چخوف
«پس از نمایش» عنوان نمایشنامهای است از بریان فریل که با ترجمه محمد حیاتی در نشر ورا منتشر شده است. بریان فریل نمایشنامهنویس معاصر ایرلندی است که در سال 1929 متولد شد و در 2015 از دنیا رفت. او نخست با انتشار داستان کوتاه مطرح شد و اولین داستانش در سال 1951 منتشر شد و بعد در سال 1959 داستان کوتاه دیگری از او در نیویورکر به چاپ رسید. اولین نمایشنامه رادیویی فریل نیز با عنوان «نوعی آزادی» در سال 1958 در رادیو بیبیسی ایرلند شمالی ضبط شد. فریل در «پس از نمایش» نگاهی نو به چخوف داشته است و با اشاره به تغییر نام مکانها، به بازیابی زبان و هویت و مسائل استعماری ایرلند توجه کرده است. او در این نمایشنامه دو پرسوناژ چخوف از دو نمایشنامه او را بعد از دو دهه با هم مواجه کرده است. در ابتدای نمایشنامه مقالهای از ریچارد پاین، منتقد انگلیسی، با عنوان «روسیه ایرلندی فریل» آمده که در بخشی از آن میخوانیم: «حیرت ظریف نهفته در پس از نمایش، فراتر از ملاقات تصادفی دو شخصیت غیرواقعی است. نوعی گزارش سرهمبندیشده است درباره اتفاقات رخداده برای دو آدم که وقتی خود را مجبور به پذیرفتن واقعیت میبینند، از روی عادت خلاف واقع
میگویند. در خلافگوییها و بداههپردازیهای این دو، بهخصوص در افتوخیزهای حیرتانگیز سونیا، شاهد تظاهر به ایمان و خیانت، یا به قول خودشان، حرفهای مندرآوردی، قصهها، و دروغهایی هستیم که به فریادهای کمک کودکان گمشده میمانند. پس از نمایش سوال تکرارشونده کمدیهای چخوف را با خود به همراه دارد، چراکه حقیقت زمانی نافذتر است که خنده و گریه را با هم باعث شود... پس این نمایشنامه نه تنها پژواک و طنین دو نمایشنامهای را دارد که سونیا و آندری از آنها آمدند، بلکه تمام آثار چخوف و اکثر آثار فریل را بازتاب میدهد».
داستان جدایی
یکی دیگر از نمایشنامههایی که نشر ورا در این مدت منتشر کرده، «یک جدایی» از ورونیک اولمی است که با ترجمه مریم مفرحیان بهچاپ رسیده است. ورونیک اولمی از نمایشنامهنویسان مطرح و معاصر فرانسه است که در سال 1962 متولد شده است. او به جز نوشتن نمایشنامه به نوشتن رمان هم میپردازد و رمانهایش نیز با اقبال زیادی روبرو بودهاند. آنطور که مترجم «یک جدایی» در ابتدای کتاب نوشته، این نمایشنامه روایتی است با زبانی ساده و نگاهی عمیق درباره پیچیدگیهای روابط عاشقانه، با بهتصویرکشیدن رابطهای که در آستانه فروپاشی قرار دارد. ورونیک اولمی به جز نویسندگی، به بازیگری و کارگردانی نیز میپردازد و فعالیت او در این زمینهها به شهرت بیشتر او کمک کرده است. به نوشته مترجم، «سبک مدرن نوشتههای اولمی، اغلب اشاره به دغدغههای امروزی انسان دارد و پیچیدگی روابط انسانی و کشاکشهای انسان امروز حتی با خویشتن را، به تصویر میکشد.» «یک جدایی» دو شخصیت با نامهای ماری و پاول دارد که هر دو در دوره میانسالی هستند. در یکی از دیالوگهای ماری میخوانیم: «من خیلی وقته که گریههامو کردم، جدایی یک رهایی بود، سفید، یک تغییر سرسختانه، فکر کردم خیلی خب
نامم رو فرستادم و تقریبا راحت شدم. میگن عاشقها باید تمبر رو برعکس بچسبونن، من تمبر رو درست سرجاش چسبوندم، با اینکه میدونم تو بهش توجهی نمیکنی...».