در ستایش صرفهجویی
حسین ناصری- روانشناس پیشگیری
اگر مبنای همه سیاستگذاریهای اجتماعی- اقتصادی دستیابی به توسعه پایدار در نظر گرفته شود، روشن است که رضایت از زندگی، مؤلفه بسیار مهمی محسوب خواهد شد؛ ضمن اینکه به تعبیر برخی از اندیشمندان، هدف غایی توسعه پایدار «با دیدگاههای تنگی که توسعه را با عناوین و معیارهایی مانند رشد تولید ملی، افزایش درآمدهای شخصی، صنعتیشدن یا پیشرفتهای فناوری مشخص میکنند، در تضاد است» (آمارتیا سن، 1383)؛ بنابراین دستیابی به شاخصهای توسعه پایدار، بدون مواردی نظیر رضایت از زندگی فقط نابودی منابع طبیعی را به دنبال خواهد داشت. روشن است که رفاه بدون رضایت، به جز تحمیل زندگی سیزیفوار به بشر ارمغانی نخواهد داشت. سازمان ملل متحد در سال 1987 در قالب گزارش جامعی با عنوان «آینده مشترک ما» مفهوم توسعه پایدار را مطرح کرد. این گزارش منجر به تدوین اهداف 17گانهای شد که قرار است همه کشورها از سال 2016 تا 2030 به آنها دست یابند. ازجمله این اهداف میتوان به مواردی نظیر ازبینبردن فقر، گرسنگی، تأمین سلامتی و آسایش برای مردم، آموزشهای باکیفیت و برابری جنسیتی اشاره کرد. با توجه به نظرات متعدد، دستکم 30 سال است که دستهای از متفکران جهان هشدار دادهاند که رشد لجامگسیخته پیشرفت و فناوری بدون توجه به پیامدهای درازمدت آن، عواقب وخیمی برای بشر به دنبال خواهد داشت. شاید بتوان مسئله را اینگونه مطرح کرد که اگر توان ذهنی بشر به جای تمرکز صرف بر راههای افزایش رفاه مادی، در راستای ابداع راههای افزایش رضایت از زندگی قرار گرفته بود، احتمالا امروز شاهد جهان بهمراتب آسودهتری بودیم. اینکه مهندسان خودرویی را طراحی کردهاند که از طریق صندلیهایش، شما را خنک یا گرم کند. اینکه فرزندتان از کنسول بازی برخوردار باشد که کیفیت تصویر آن 4k باشد، اینکه ساعتی داشته باشید که به موبایلتان وصل شود و... همگی مواردی هستند که در راستای مصرفگرایی، به شکلی مشخص طبقه متوسط را مجبور به مصرف بیشتر میکنند. بهاینترتیب مصرفگرایی در بسیاری از کشورها، به سبک زندگی نهادینهشدهای بدل شده است که باید مصرف کرد تا احساس خوبی داشت. شاید اگر کشورهای صنعتی مثلا در سال 2000 به این نتیجه رسیده بودند که تمرکز بر فناوری با هدف تأمین رفاه و راحتی کافی است و ازآنپس تلاش خود را صرف ابداع راهحلهایی برای جهانیسازی رضایت از زندگی همه اقشار میکردند، احتمالا امروزه شاهد اینهمه جنگ و دربهدری نبودیم. البته نباید فراموش کرد که در مدل سرمایهداری، شرکتهای خصوصی و چندملیتی هستند که ماهیتا مسئولیت تولید سرمایه را برعهده دارند. روشن است که به علت نبود محدودیتهای کشوری و جهانی، این شرکتها، کماکان فناوری را در مسیر مصرفگرایی به کار میگیرند. براساساین در حوزه سیاستگذاریهای کلان فقط باید امیدوار بود که در آینده در کشورهای صنعتی نسلی از سیاستگذاران وارد عرصه شوند که متوجه تهدیدات جدی بهکارگیری بیرویه فناوری در راحتی و رفاه عمومی شده و با تصویب قوانینی، مسیر قطار دانش بشری را به سمت مؤلفههای بهمراتب مهمتری ریلگذاری کنند. یکی از وظایف طیف کارشناسان حوزه توسعه پایدار اعم از جامعهشناسان توسعه، روانشناسان اجتماعی و پیشگیری، انسانشناسان فرهنگی، پزشکان اجتماعی، اکولوژیستها و... میتواند این باشد که به سیاستگذاران کمک کنند برنامهریزیهای خود را مبتنی بر پیشگیری از آسیبهای ناشی از مصرفگرایی وضع کنند. وظیفه دیگر کارشناسان فوق، طرح مسئله با عموم مردم است؛ اینکه مصرفگرایی و صرفهجویی دو روی یک سکه هستند که هریک مسیر کاملا متفاوتی را برای فرد و جامعه شکل خواهند داد. مصرفگرایی مخربترین سبک زندگی است که بههیچعنوان تأمینکننده اهداف توسعه پایدار نخواهد بود. اگر افراد کشف کنند که سرمنشأ بخشی از حسرتها، ناکامیها و درماندگیهای فردیشان، ناشی از این باور حاکم بر دنیای مصرفگرایی است که«مصرف بیشتر- احساس بهتر»، قطعا تلنگر مهمی بر ذهنیتشان خواهد خورد. اینجاست که میتوان با اطمینان گفت بخشی از آسیبپذیری فعلی رضایت از زندگی، ریشه در ارزشهای کاپیتالیستی حاکم بر دنیا دارد. آنچه کارخانه عظیم سرمایهداری را به حرکت درمیآورد، مصرف است. به این منظور این کارخانه همه ترفندهای لازم را به کار گرفته است تا نیاز به مصرف را به مهمترین جزء زندگی شهروندان تبدیل کند.
ناگفته پیداست که سرمایهداری توانسته است بهخوبی به این هدف برسد. در این شرایط، موضوعی که میتواند از سرعت روزافزون مصرفگرایی بکاهد، صرفهجویی است. این ویژگی به افراد کمک میکند که متوجه بسیاری از تلاشهای بیهوده خود در زندگی شوند. صرفهجویی دارای معنایی بهمراتب وسیعتر از تعریف لغتنامهای آن است. این مفهوم میتواند به سبکی از زندگی تبدیل شود که علاوهبر تأمین عمیقتر رضایت از زندگی، به محققکردن اهداف توسعه پایدار نیز کمک شایانی کند. براساساین صرفهجویی به معنی استفاده بهینه از همه امکانات مادی و خدمات است؛ بهگونهایکه نیازهای آدمی بدون کمبود و بیشبود برآورده شود. بخشی از صرفهجویی «کنارگذاشتن» است. مبتنی بر این سبک از زندگی قاعدتا هستند کسانی که با وجود تمکن مالی، خودروی شخصی ندارند یا هیچگاه از محصولات لوکس یا پرزرقوبرق استفاده نکردهاند یا بهندرت ظروف یکبارمصرف به کار نگرفتهاند. کم نیستند کالاها، محصولات یا خدماتی که کنارگذاشتن آنها نهتنها خللی در زندگی فرد ایجاد نمیکند؛ بلکه به او کمک میکند از دغدغههای زائد زندگی پرهیز کند. بخش دیگری از صرفهجویی این است که تاآنجاییکه یک کالا یا وسیله جواب میدهد، از آن استفاده کرد. چه ضرورتی دارد که با وجود آنکه کفش هیچ پارگی نداشته و بهخوبی پا را حفظ میکند، دور انداخته شود؟ چه ضرورتی دارد که گوشی همراهی که واجد همه کارکردهای لازم است، با مدلی جدیدتر ولی بهمراتب گرانتر تعویض شود؟ بدیهی است که وقتی از اشیا، وسیلهها یا خدمات بهدرستی استفاده شود، عمر مفید آنها افزایش مییابد. بخش دیگری از صرفهجویی دقت در تهیه محصولات، کالاها و خدمات باکیفیت است. اینکه شما برای یادگیری یک زبان جدید از استاد مجربتری استفاده کنید، دقیقا مصداق صرفهجویی است. ضربالمثل انگلیسی «هنوز آنقدر پولدار نشدهام که جنس ارزان بخرم». به همین بخش از صرفهجویی اشاره دارد که چقدر مهم است مبنای خرید، کیفیت کالا و خدمات باشد. البته همانطور که گفته شد، صرفهجویی بههیچعنوان به معنی زندگی ریاضتمندانه نیست؛ بلکه مسئله اصلی اینجاست که در دنیای فعلی، مصرفگرایی و مکتب ایجادکننده آن یعنی سرمایهداری، چنان فیلترهایی را در ذهن افراد ایجاد کردهاند که گروه قلیلی یافت میشوند که خود را از این دام نجات داده و مصداقهای اشارهشده را مدنظر قرار دهند. در فیلم ماتریکس بهنوعی همین مفهوم مطرح میشود که زیر پوست دنیای مدرن، جهان دیگری در جریان است که بسیاری از افراد از آن بیخبر هستند. بهنوعی مصرفگرایی و اعتیاد شباهت غریبی دارند و آن هم اینکه برگشت از این دو مسیر اگر نه غیرممکن؛ ولی بسیار دشوار است. بدیهی است نمیتوان از فردی که عمری را مصرفگرایانه سپری کرده است، انتظار داشت که احساسات شکلگرفته حاصل از آن را به فراموشی سپرده و مسیر معطوف به احساس رضایت از زندگیِ بدون وابستگی به مصرف بیشتر را پیش گیرد. مخاطب اصلی این نوشته در وهله اول آن دسته از افرادی هستند که دغدغه نواقص حاکم بر دنیا را دارند؛ کسانی که رضایت از زندگی را در ورای کالاپرستی دنبال میکنند. با توجه به پیشینه صرفهجویی در فرهنگ سنتی کشورمان از یک سو و وضعیت اقتصادی حاکم بر کشور از سوی دیگر، شاید زمان مناسبی باشد که با خودآگاهی جمعی، نقش خود را در شرایط فعلی جدیتر بگیریم. صرفهجویی یکی از ارزشهای فردی-اجتماعی است که میتواند بهعنوان بخشی از سبک زندگی، در این روزگار دشوار به ما یاری رساند.
اگر مبنای همه سیاستگذاریهای اجتماعی- اقتصادی دستیابی به توسعه پایدار در نظر گرفته شود، روشن است که رضایت از زندگی، مؤلفه بسیار مهمی محسوب خواهد شد؛ ضمن اینکه به تعبیر برخی از اندیشمندان، هدف غایی توسعه پایدار «با دیدگاههای تنگی که توسعه را با عناوین و معیارهایی مانند رشد تولید ملی، افزایش درآمدهای شخصی، صنعتیشدن یا پیشرفتهای فناوری مشخص میکنند، در تضاد است» (آمارتیا سن، 1383)؛ بنابراین دستیابی به شاخصهای توسعه پایدار، بدون مواردی نظیر رضایت از زندگی فقط نابودی منابع طبیعی را به دنبال خواهد داشت. روشن است که رفاه بدون رضایت، به جز تحمیل زندگی سیزیفوار به بشر ارمغانی نخواهد داشت. سازمان ملل متحد در سال 1987 در قالب گزارش جامعی با عنوان «آینده مشترک ما» مفهوم توسعه پایدار را مطرح کرد. این گزارش منجر به تدوین اهداف 17گانهای شد که قرار است همه کشورها از سال 2016 تا 2030 به آنها دست یابند. ازجمله این اهداف میتوان به مواردی نظیر ازبینبردن فقر، گرسنگی، تأمین سلامتی و آسایش برای مردم، آموزشهای باکیفیت و برابری جنسیتی اشاره کرد. با توجه به نظرات متعدد، دستکم 30 سال است که دستهای از متفکران جهان هشدار دادهاند که رشد لجامگسیخته پیشرفت و فناوری بدون توجه به پیامدهای درازمدت آن، عواقب وخیمی برای بشر به دنبال خواهد داشت. شاید بتوان مسئله را اینگونه مطرح کرد که اگر توان ذهنی بشر به جای تمرکز صرف بر راههای افزایش رفاه مادی، در راستای ابداع راههای افزایش رضایت از زندگی قرار گرفته بود، احتمالا امروز شاهد جهان بهمراتب آسودهتری بودیم. اینکه مهندسان خودرویی را طراحی کردهاند که از طریق صندلیهایش، شما را خنک یا گرم کند. اینکه فرزندتان از کنسول بازی برخوردار باشد که کیفیت تصویر آن 4k باشد، اینکه ساعتی داشته باشید که به موبایلتان وصل شود و... همگی مواردی هستند که در راستای مصرفگرایی، به شکلی مشخص طبقه متوسط را مجبور به مصرف بیشتر میکنند. بهاینترتیب مصرفگرایی در بسیاری از کشورها، به سبک زندگی نهادینهشدهای بدل شده است که باید مصرف کرد تا احساس خوبی داشت. شاید اگر کشورهای صنعتی مثلا در سال 2000 به این نتیجه رسیده بودند که تمرکز بر فناوری با هدف تأمین رفاه و راحتی کافی است و ازآنپس تلاش خود را صرف ابداع راهحلهایی برای جهانیسازی رضایت از زندگی همه اقشار میکردند، احتمالا امروزه شاهد اینهمه جنگ و دربهدری نبودیم. البته نباید فراموش کرد که در مدل سرمایهداری، شرکتهای خصوصی و چندملیتی هستند که ماهیتا مسئولیت تولید سرمایه را برعهده دارند. روشن است که به علت نبود محدودیتهای کشوری و جهانی، این شرکتها، کماکان فناوری را در مسیر مصرفگرایی به کار میگیرند. براساساین در حوزه سیاستگذاریهای کلان فقط باید امیدوار بود که در آینده در کشورهای صنعتی نسلی از سیاستگذاران وارد عرصه شوند که متوجه تهدیدات جدی بهکارگیری بیرویه فناوری در راحتی و رفاه عمومی شده و با تصویب قوانینی، مسیر قطار دانش بشری را به سمت مؤلفههای بهمراتب مهمتری ریلگذاری کنند. یکی از وظایف طیف کارشناسان حوزه توسعه پایدار اعم از جامعهشناسان توسعه، روانشناسان اجتماعی و پیشگیری، انسانشناسان فرهنگی، پزشکان اجتماعی، اکولوژیستها و... میتواند این باشد که به سیاستگذاران کمک کنند برنامهریزیهای خود را مبتنی بر پیشگیری از آسیبهای ناشی از مصرفگرایی وضع کنند. وظیفه دیگر کارشناسان فوق، طرح مسئله با عموم مردم است؛ اینکه مصرفگرایی و صرفهجویی دو روی یک سکه هستند که هریک مسیر کاملا متفاوتی را برای فرد و جامعه شکل خواهند داد. مصرفگرایی مخربترین سبک زندگی است که بههیچعنوان تأمینکننده اهداف توسعه پایدار نخواهد بود. اگر افراد کشف کنند که سرمنشأ بخشی از حسرتها، ناکامیها و درماندگیهای فردیشان، ناشی از این باور حاکم بر دنیای مصرفگرایی است که«مصرف بیشتر- احساس بهتر»، قطعا تلنگر مهمی بر ذهنیتشان خواهد خورد. اینجاست که میتوان با اطمینان گفت بخشی از آسیبپذیری فعلی رضایت از زندگی، ریشه در ارزشهای کاپیتالیستی حاکم بر دنیا دارد. آنچه کارخانه عظیم سرمایهداری را به حرکت درمیآورد، مصرف است. به این منظور این کارخانه همه ترفندهای لازم را به کار گرفته است تا نیاز به مصرف را به مهمترین جزء زندگی شهروندان تبدیل کند.
ناگفته پیداست که سرمایهداری توانسته است بهخوبی به این هدف برسد. در این شرایط، موضوعی که میتواند از سرعت روزافزون مصرفگرایی بکاهد، صرفهجویی است. این ویژگی به افراد کمک میکند که متوجه بسیاری از تلاشهای بیهوده خود در زندگی شوند. صرفهجویی دارای معنایی بهمراتب وسیعتر از تعریف لغتنامهای آن است. این مفهوم میتواند به سبکی از زندگی تبدیل شود که علاوهبر تأمین عمیقتر رضایت از زندگی، به محققکردن اهداف توسعه پایدار نیز کمک شایانی کند. براساساین صرفهجویی به معنی استفاده بهینه از همه امکانات مادی و خدمات است؛ بهگونهایکه نیازهای آدمی بدون کمبود و بیشبود برآورده شود. بخشی از صرفهجویی «کنارگذاشتن» است. مبتنی بر این سبک از زندگی قاعدتا هستند کسانی که با وجود تمکن مالی، خودروی شخصی ندارند یا هیچگاه از محصولات لوکس یا پرزرقوبرق استفاده نکردهاند یا بهندرت ظروف یکبارمصرف به کار نگرفتهاند. کم نیستند کالاها، محصولات یا خدماتی که کنارگذاشتن آنها نهتنها خللی در زندگی فرد ایجاد نمیکند؛ بلکه به او کمک میکند از دغدغههای زائد زندگی پرهیز کند. بخش دیگری از صرفهجویی این است که تاآنجاییکه یک کالا یا وسیله جواب میدهد، از آن استفاده کرد. چه ضرورتی دارد که با وجود آنکه کفش هیچ پارگی نداشته و بهخوبی پا را حفظ میکند، دور انداخته شود؟ چه ضرورتی دارد که گوشی همراهی که واجد همه کارکردهای لازم است، با مدلی جدیدتر ولی بهمراتب گرانتر تعویض شود؟ بدیهی است که وقتی از اشیا، وسیلهها یا خدمات بهدرستی استفاده شود، عمر مفید آنها افزایش مییابد. بخش دیگری از صرفهجویی دقت در تهیه محصولات، کالاها و خدمات باکیفیت است. اینکه شما برای یادگیری یک زبان جدید از استاد مجربتری استفاده کنید، دقیقا مصداق صرفهجویی است. ضربالمثل انگلیسی «هنوز آنقدر پولدار نشدهام که جنس ارزان بخرم». به همین بخش از صرفهجویی اشاره دارد که چقدر مهم است مبنای خرید، کیفیت کالا و خدمات باشد. البته همانطور که گفته شد، صرفهجویی بههیچعنوان به معنی زندگی ریاضتمندانه نیست؛ بلکه مسئله اصلی اینجاست که در دنیای فعلی، مصرفگرایی و مکتب ایجادکننده آن یعنی سرمایهداری، چنان فیلترهایی را در ذهن افراد ایجاد کردهاند که گروه قلیلی یافت میشوند که خود را از این دام نجات داده و مصداقهای اشارهشده را مدنظر قرار دهند. در فیلم ماتریکس بهنوعی همین مفهوم مطرح میشود که زیر پوست دنیای مدرن، جهان دیگری در جریان است که بسیاری از افراد از آن بیخبر هستند. بهنوعی مصرفگرایی و اعتیاد شباهت غریبی دارند و آن هم اینکه برگشت از این دو مسیر اگر نه غیرممکن؛ ولی بسیار دشوار است. بدیهی است نمیتوان از فردی که عمری را مصرفگرایانه سپری کرده است، انتظار داشت که احساسات شکلگرفته حاصل از آن را به فراموشی سپرده و مسیر معطوف به احساس رضایت از زندگیِ بدون وابستگی به مصرف بیشتر را پیش گیرد. مخاطب اصلی این نوشته در وهله اول آن دسته از افرادی هستند که دغدغه نواقص حاکم بر دنیا را دارند؛ کسانی که رضایت از زندگی را در ورای کالاپرستی دنبال میکنند. با توجه به پیشینه صرفهجویی در فرهنگ سنتی کشورمان از یک سو و وضعیت اقتصادی حاکم بر کشور از سوی دیگر، شاید زمان مناسبی باشد که با خودآگاهی جمعی، نقش خود را در شرایط فعلی جدیتر بگیریم. صرفهجویی یکی از ارزشهای فردی-اجتماعی است که میتواند بهعنوان بخشی از سبک زندگی، در این روزگار دشوار به ما یاری رساند.