شناخت بهتر مغز انسان با کمک موجودی به نام هشتپا
چیزی شبیه بیگانهها و فرازمینیها
ترجمه: امیر رحمانی
هشتپا موجود غریبی است؛ بدنی فرمپذیر و بازوهایی مجهز به کلاهک مکنده با پوستی که در کسری از ثانیه همرنگ علفهای دریایی یا شنهای کف دریا میشود. او میتواند مسیر خود را در یک هزارتو بیابد، در بطری را باز کند یا حتی از ابزار استفاده کند. چیزی که درباره آنها گیجکننده است، این است که مغز هشتپا با مغز هر موجود دیگری که ما آن را باهوش میپنداریم، متفاوت است. در واقع مغز اختاپوس بهقدری با مغز ما متفاوت است که اگر بتوانیم بفهمیم او چگونه شاهکارهای پیچیده ذهنی خود را به انجام میرساند، به کشف عناصر بنیادین تفکر یک قدم نزدیکتر خواهیم شد و به ایدههای جدیدی دست خواهیم یافت که نشان میدهند تواناییهای مغزی چگونه فرگشت یافتند.
پیتر گادفری اسمیت که فیلسوف، غواص و استاد دانشگاهی در نیویورک است و ذهن حیوانات را مطالعه میکند، میگوید: «قسمتی از مشکل برای اینکه دریابیم چه چیزی برای شکلگیری هوش الزامی است، این است که دریابیم کدام اجزا هستند که اگر حذف شوند دیگر یک سیستم هوشمند نخواهیم داشت. چه قسمتهایی اساسی هستند و کدام قسمتها برحسب تصادف در تاریخ شکل گرفتند». به این فکر کنید که شامپانزهها نظیر انسانها از جمله نخستیان هستند. دلفینها پستاندارند. حتی کلاغها و زاغچههای باهوش نیز حداقل جزء مهرهداراناند. اما آخرین جد مشترک ما با اختاپوسها احتمالا نوعی جاندار کرممانند بوده که حدود ۷۵۰ میلیون سال قبل میزیسته است. هشتپا نوعی هوش پیچیده دارد که از پایههای ژنتیکی بسیار متفاوتی ظهور کرده است. اگر میخواهید هوش بیگانه و فرازمینی را مطالعه کنید، هشتپایان بهترین گزینه موجود
در دسترس هستند.
اگر بخواهید میزان هوش هشتپا را از روی تعداد نورونها اندازه بگیرید، آنها حدود ۵۰۰ میلیون نورون دارند که در مقایسه با صد میلیارد نورون انسان جلوهای ندارد. اما این مقیاس را فراموش کنید. نورونهای هشتپا حتی در سرش متمرکز نیستند؛ بلکه دوسوم مغزش در بازوهایش پخش شدهاند. بقیه نورونها نیز بین مغز مرکزی و اندامهای نوری پشت چشمهایش تقسیم شدهاند. همانطور که گفتم «چیزی بیگانه و فرازمینی».
بااینحال هشتپایان میتوانند کارهایی را انجام دهند که از بسیاری از مهرهداران برنمیآید. برای مثال بسیاری از آنها یاد گرفتهاند که چگونه در بطری را باز کنند. اما در یک مورد، هشتپایی به نام بیلی در آکواریوم سیاتل در کمتر از یک ساعت آموخت که چگونه در بطری ایمن برای بچهها را باز کند؛ فرایندی که مستلزم فشار و پیچاندن همزمان است و حتی بعضی هومو ساپینسهای پرمدعا را
نیز گیج میکند.
این تازه آغاز تواناییهای آنان است. هشتپایانی مشاهده شدهاند که دو نیمه پوست نارگیل را با خود حمل میکنند و در مواجهه با خطر، به داخل یک نیمه نارگیل رفته و نیمه دیگر را همانند درپوش روی نیمه اول میگذارند. دیده شده است که در بعضی از آکواریومها آنها به سمت بعضی از پرسنل که رفتار غیردوستانهای داشتند آب پاشیدهاند. در یک مورد، ماهیان کوچک درون یک آکواریوم به طرز مرموزی کم میشدند. تنها با مرور فیلمهای دوربین مداربسته بود که صاحب آکواریوم دریافت یکی از هشتپایان، شبهنگام به آرامی درپوش مخزن خود را کنار میزند، به مخزن مجاور که حاوی ماهیان مورد علاقهاش است، میخزد، یک ماهی را شکار کرده و میخورد، سپس به مخزن خود بازگشته و درپوش را به جای اولش برمیگرداند؛ گویی که هیچ اتفاقی نیفتاده است. حال این پرسش مطرح میشود که هشتپایان چگونه باهوش شدند؟ آیا فرایند باهوششدنشان با نرمی و بیدفاعبودن اندامشان مرتبط است؟ آنها نه استخوانی دارند، نه پوسته سختی که در آن مخفی شوند و نه خارهای تیزی که مهاجم را بترساند. پس در اقیانوسی مملو از ماهیان بزرگتر که بهدنبال شکار نرمتنان هستند، باهوشترشدن یک مسیر فرگشتی
برای زندهماندن است.
دانشمندان میگویند یکی از دلایلی که ما انسانها قابلیت انجام کارهای متعدد و مختلفی را داریم، این است که ما حافظه کوتاهمدت و بلندمدت داریم که به نواحی متفاوتی از مغز ما مرتبط هستند. در ارگانیسمهای سادهتر نظیر اسلاگ دریایی، فقط از یک ناحیه در سیستم عصبی برای هر دو منظور استفاده میشود و حتی از سیناپسهای یکسانی نیز استفاده میشود. در انسانها و بسیاری دیگر از مهرهداران باهوش، حافظه بلندمدت در فرایندی به نام پوتنسیاسیون و یا نیرومندسازی شکل میگیرد که فعالیت سیناپسهای عصبی را تقویت میکند و اجازه میدهد که اطلاعات ذخیره شوند.
در هشتپاها نیز، هرچند که مسیر فرگشتی متفاوتی را طی کردند اما از روش مشابهی برای ذخیرهسازی خاطرات استفاده میکنند و این بسیار قابلتوجه است. تعداد اندکی از گونههای جانوری داریم که مغز آنها توانایی خوبی برای ذخیرهکردن خاطرات داشته باشد و از فرایند اِلتیپی و یا پوتنسیاسیون بلندمدت بهره میگیرند. این واقعیت که مغز هشتپایان نیز همانند مغز مهرهداران باهوش به اِلتیپی متکی است، نشان میدهد که این مکانیسم احتمالا یکی از معدود عناصر بنیادین و حیاتی در شکلگیری هوش است.
هشتپا حتی ممکن است نوعی متفاوت از هوش را به ما عرضه کند. مغز ما انسانها بزرگ و قدرتمند است و بخش قدامی آن بسیار توسعهیافته است که نقش مدیر اجرائی را در بدن ما اجرا میکند. اما چنین ساختار متمرکزی برای کسب هوش الزامی نیست. در هشتپا میبینیم که هر یک از پاها، خود یک سیستم عصبی جداگانه دارد که میتواند بسیاری از فرامین و حرکات را بدون دخالت سیستم مرکزی کنترل کند. برای هماهنگی عملکرد کلاهکهای مکنده یا پویش محیط اطراف و بسیاری دیگر از اعمال جزئی، بازوی هشتپا مزاحم مغز نمیشود و اجازه میدهد که مغز به مدیریت فعالیتهای کلی بپردازد.
چنین ساختاری نهتنها دانشمندان زیستشناس، بلکه حتی نیروهای نظامی را نیز مجذوب خود کرده است؛ چراکه به آنها اجازه میدهد نحوه مدیریت مؤثر یگانهای نظامی را با حداقل دخالت مقر فرماندهی مطالعه کنند. سیستم عصبی مهرهداران نظیر سیپییو کامپیوتر است، درحالیکه سیستم عصبی هشتپا بیشتر شبیه اینترنت توسعه یافته است. مطالعه هشتپا به ما این امکان را داده است که خارج از چارچوبهای رایج بیندیشیم و درک خود از هوش و چگونگی فرگشت آن را گسترش دهیم.
www.wired.com
هشتپا موجود غریبی است؛ بدنی فرمپذیر و بازوهایی مجهز به کلاهک مکنده با پوستی که در کسری از ثانیه همرنگ علفهای دریایی یا شنهای کف دریا میشود. او میتواند مسیر خود را در یک هزارتو بیابد، در بطری را باز کند یا حتی از ابزار استفاده کند. چیزی که درباره آنها گیجکننده است، این است که مغز هشتپا با مغز هر موجود دیگری که ما آن را باهوش میپنداریم، متفاوت است. در واقع مغز اختاپوس بهقدری با مغز ما متفاوت است که اگر بتوانیم بفهمیم او چگونه شاهکارهای پیچیده ذهنی خود را به انجام میرساند، به کشف عناصر بنیادین تفکر یک قدم نزدیکتر خواهیم شد و به ایدههای جدیدی دست خواهیم یافت که نشان میدهند تواناییهای مغزی چگونه فرگشت یافتند.
پیتر گادفری اسمیت که فیلسوف، غواص و استاد دانشگاهی در نیویورک است و ذهن حیوانات را مطالعه میکند، میگوید: «قسمتی از مشکل برای اینکه دریابیم چه چیزی برای شکلگیری هوش الزامی است، این است که دریابیم کدام اجزا هستند که اگر حذف شوند دیگر یک سیستم هوشمند نخواهیم داشت. چه قسمتهایی اساسی هستند و کدام قسمتها برحسب تصادف در تاریخ شکل گرفتند». به این فکر کنید که شامپانزهها نظیر انسانها از جمله نخستیان هستند. دلفینها پستاندارند. حتی کلاغها و زاغچههای باهوش نیز حداقل جزء مهرهداراناند. اما آخرین جد مشترک ما با اختاپوسها احتمالا نوعی جاندار کرممانند بوده که حدود ۷۵۰ میلیون سال قبل میزیسته است. هشتپا نوعی هوش پیچیده دارد که از پایههای ژنتیکی بسیار متفاوتی ظهور کرده است. اگر میخواهید هوش بیگانه و فرازمینی را مطالعه کنید، هشتپایان بهترین گزینه موجود
در دسترس هستند.
اگر بخواهید میزان هوش هشتپا را از روی تعداد نورونها اندازه بگیرید، آنها حدود ۵۰۰ میلیون نورون دارند که در مقایسه با صد میلیارد نورون انسان جلوهای ندارد. اما این مقیاس را فراموش کنید. نورونهای هشتپا حتی در سرش متمرکز نیستند؛ بلکه دوسوم مغزش در بازوهایش پخش شدهاند. بقیه نورونها نیز بین مغز مرکزی و اندامهای نوری پشت چشمهایش تقسیم شدهاند. همانطور که گفتم «چیزی بیگانه و فرازمینی».
بااینحال هشتپایان میتوانند کارهایی را انجام دهند که از بسیاری از مهرهداران برنمیآید. برای مثال بسیاری از آنها یاد گرفتهاند که چگونه در بطری را باز کنند. اما در یک مورد، هشتپایی به نام بیلی در آکواریوم سیاتل در کمتر از یک ساعت آموخت که چگونه در بطری ایمن برای بچهها را باز کند؛ فرایندی که مستلزم فشار و پیچاندن همزمان است و حتی بعضی هومو ساپینسهای پرمدعا را
نیز گیج میکند.
این تازه آغاز تواناییهای آنان است. هشتپایانی مشاهده شدهاند که دو نیمه پوست نارگیل را با خود حمل میکنند و در مواجهه با خطر، به داخل یک نیمه نارگیل رفته و نیمه دیگر را همانند درپوش روی نیمه اول میگذارند. دیده شده است که در بعضی از آکواریومها آنها به سمت بعضی از پرسنل که رفتار غیردوستانهای داشتند آب پاشیدهاند. در یک مورد، ماهیان کوچک درون یک آکواریوم به طرز مرموزی کم میشدند. تنها با مرور فیلمهای دوربین مداربسته بود که صاحب آکواریوم دریافت یکی از هشتپایان، شبهنگام به آرامی درپوش مخزن خود را کنار میزند، به مخزن مجاور که حاوی ماهیان مورد علاقهاش است، میخزد، یک ماهی را شکار کرده و میخورد، سپس به مخزن خود بازگشته و درپوش را به جای اولش برمیگرداند؛ گویی که هیچ اتفاقی نیفتاده است. حال این پرسش مطرح میشود که هشتپایان چگونه باهوش شدند؟ آیا فرایند باهوششدنشان با نرمی و بیدفاعبودن اندامشان مرتبط است؟ آنها نه استخوانی دارند، نه پوسته سختی که در آن مخفی شوند و نه خارهای تیزی که مهاجم را بترساند. پس در اقیانوسی مملو از ماهیان بزرگتر که بهدنبال شکار نرمتنان هستند، باهوشترشدن یک مسیر فرگشتی
برای زندهماندن است.
دانشمندان میگویند یکی از دلایلی که ما انسانها قابلیت انجام کارهای متعدد و مختلفی را داریم، این است که ما حافظه کوتاهمدت و بلندمدت داریم که به نواحی متفاوتی از مغز ما مرتبط هستند. در ارگانیسمهای سادهتر نظیر اسلاگ دریایی، فقط از یک ناحیه در سیستم عصبی برای هر دو منظور استفاده میشود و حتی از سیناپسهای یکسانی نیز استفاده میشود. در انسانها و بسیاری دیگر از مهرهداران باهوش، حافظه بلندمدت در فرایندی به نام پوتنسیاسیون و یا نیرومندسازی شکل میگیرد که فعالیت سیناپسهای عصبی را تقویت میکند و اجازه میدهد که اطلاعات ذخیره شوند.
در هشتپاها نیز، هرچند که مسیر فرگشتی متفاوتی را طی کردند اما از روش مشابهی برای ذخیرهسازی خاطرات استفاده میکنند و این بسیار قابلتوجه است. تعداد اندکی از گونههای جانوری داریم که مغز آنها توانایی خوبی برای ذخیرهکردن خاطرات داشته باشد و از فرایند اِلتیپی و یا پوتنسیاسیون بلندمدت بهره میگیرند. این واقعیت که مغز هشتپایان نیز همانند مغز مهرهداران باهوش به اِلتیپی متکی است، نشان میدهد که این مکانیسم احتمالا یکی از معدود عناصر بنیادین و حیاتی در شکلگیری هوش است.
هشتپا حتی ممکن است نوعی متفاوت از هوش را به ما عرضه کند. مغز ما انسانها بزرگ و قدرتمند است و بخش قدامی آن بسیار توسعهیافته است که نقش مدیر اجرائی را در بدن ما اجرا میکند. اما چنین ساختار متمرکزی برای کسب هوش الزامی نیست. در هشتپا میبینیم که هر یک از پاها، خود یک سیستم عصبی جداگانه دارد که میتواند بسیاری از فرامین و حرکات را بدون دخالت سیستم مرکزی کنترل کند. برای هماهنگی عملکرد کلاهکهای مکنده یا پویش محیط اطراف و بسیاری دیگر از اعمال جزئی، بازوی هشتپا مزاحم مغز نمیشود و اجازه میدهد که مغز به مدیریت فعالیتهای کلی بپردازد.
چنین ساختاری نهتنها دانشمندان زیستشناس، بلکه حتی نیروهای نظامی را نیز مجذوب خود کرده است؛ چراکه به آنها اجازه میدهد نحوه مدیریت مؤثر یگانهای نظامی را با حداقل دخالت مقر فرماندهی مطالعه کنند. سیستم عصبی مهرهداران نظیر سیپییو کامپیوتر است، درحالیکه سیستم عصبی هشتپا بیشتر شبیه اینترنت توسعه یافته است. مطالعه هشتپا به ما این امکان را داده است که خارج از چارچوبهای رایج بیندیشیم و درک خود از هوش و چگونگی فرگشت آن را گسترش دهیم.
www.wired.com