|

چه خوش است...!

علی مندنی‌پور

چه خوش است، مهرورزیدن به هم‌نوع، هماره از نیکی و نیکویى و نیکان یادکردن، یار و غمخوار و قدردان محبت‌های همدیگربودن و همبستگی، همدلی، وحدت و هم‌زیستی مسالمت‌آمیز و خوشبختی را برای تمامی «پسران آدم» و «دخترانِ حوّا» در پهنه گیتی طلب‌کردن و حقوق صاحبان حق را ارج‌گذاشتن، احساس مسئولیت را به جان‌خریدن، پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک را سرلوحه زندگی قراردادن، شادی و نشاط آفریدن، مصلحت خلق‌لله را بر مصالح و منافع شخصی، گروهی، خطی و باندی ترجیح‌دادن، نعمت بزرگ تندرستی را پاس‌داشتن و مشربِ اخلاقی- انسانی حکیم سخن، سعدی شیرازی را در قالب اصل زیبا و جاودانه: «بنی‌آدم اعضای یکدیگرند...»، آموختن و به‌جان‌خریدن، نخوت و خودخواهی و منیت را از خود راندن، با بندگان خدا به انصاف و مروت و مردانگی رفتارکردن، نفسِ امّاره را به بندکشیدن و خودبرتربینی را به وادی نسیان سپردن و در یک کلام به انسانیت انسان، ایمان‌داشتن و به قواعد آن در عمل پایبندبودن و درخت شادی و نشاط را پیوسته آبیاری‌کردن و از رنگ سیاه و غم و اندوه دوری‌گزیدن! ای‌بسا در روزگار ما، چنین آرزویی نه از سر واقع‌بینی که از سر خوش‌بینی است. چه، خواسته‌هایی از این دست، دل‌خوشی و قوت‌قلبی بیش نبوده و به‌مثابه داروی مسکنی می‌ماند برای فراموشی دردها و رویگردانی از ناملایمات و چشم‌بستن بر واقعیات تلخ زمانه در هیبت آسیب‌هایی مانند فقر و نداری، تبعیض، نابرابری، بیماری‌های ناشی از فشارهای عصبی، افت تحصیلی، خواب‌های آشفته و شب‌بیداری‌های جانکاه، قانون‌گریزی، فرصت‌سوزی‌ها، فرصت‌طلبی‌ها و ده‌ها آسیب ویرانگر... . زنجیره‌ای معیوب که بی‌گمان، همگان کم‌وبیش در گسستن و شکستن تدریجى حلقه‌های زنگ‌زده، پوسیده و تَرَک‌خورده‌اش در گذر زمان تا به امروز نقش داشته‌اند و در این میان مسئولیت مسئولان امور و در رأس آنها نمایندگان مردم در «خانه‌ملت» این امانت‌داران قسم‌خورده، عظیم‌تر است و کفه ترازوی نامه اعمال‌شان بسی سنگین‌تر و در نتیجه تعهداتشان در پاسخ‌گویى صادقانه به موکلان‌شان افزون‌تر!

مدام با خود کلنجار رفته، با آه و افسوس می‌گوییم، ‌ای کاش می‌شد گذشت، فداکاری و ایثار را در قاب زیبا و قالب ارزشی و آرمانی سال‌های نخست انقلاب و جنگ جای داده و برای همیشه آن را به نظاره نشسته و درسِ صفا، وفا، همدلی، یک‌رنگی و محبت می‌آموختیم! ‌ای کاش باهم مهربان‌تر و روراست‌تر می‌بودیم و شعاع دایره این شبه‌زندگی را هر روز این‌چنین بر یکدیگر تنگ و تنگ‌تر نمی‌کردیم.

ای ‌کاش به این «جنگ‌های زرگری» خاتمه داده و مردم را هر روز با خلقِ سوژه‌ای جدید آلت دست قرار نداده و به بهانه‌های خودساخته در مقابل هم قرارشان نمی‌دادیم و به بازی‌شان نمی‌گرفتیم! ای ‌کاش به خود آمده و با شجاعت هرچه تمام‌تر تا دیر نشده ضمن پذیرش اشتباهات خویش، ته‌مانده این سرمایه بزرگ یعنی اعتماد عمومی را به جوی برمی‌گردانیم و ‌ای‌ کاش نه برای دنیا که برای خدا گام برداشته و در پندار، گفتار و کردارمان جز خدمت به بندگانش به چیز دیگری نمی‌اندیشیدیم و... .

چه خوش است، مهرورزیدن به هم‌نوع، هماره از نیکی و نیکویى و نیکان یادکردن، یار و غمخوار و قدردان محبت‌های همدیگربودن و همبستگی، همدلی، وحدت و هم‌زیستی مسالمت‌آمیز و خوشبختی را برای تمامی «پسران آدم» و «دخترانِ حوّا» در پهنه گیتی طلب‌کردن و حقوق صاحبان حق را ارج‌گذاشتن، احساس مسئولیت را به جان‌خریدن، پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک را سرلوحه زندگی قراردادن، شادی و نشاط آفریدن، مصلحت خلق‌لله را بر مصالح و منافع شخصی، گروهی، خطی و باندی ترجیح‌دادن، نعمت بزرگ تندرستی را پاس‌داشتن و مشربِ اخلاقی- انسانی حکیم سخن، سعدی شیرازی را در قالب اصل زیبا و جاودانه: «بنی‌آدم اعضای یکدیگرند...»، آموختن و به‌جان‌خریدن، نخوت و خودخواهی و منیت را از خود راندن، با بندگان خدا به انصاف و مروت و مردانگی رفتارکردن، نفسِ امّاره را به بندکشیدن و خودبرتربینی را به وادی نسیان سپردن و در یک کلام به انسانیت انسان، ایمان‌داشتن و به قواعد آن در عمل پایبندبودن و درخت شادی و نشاط را پیوسته آبیاری‌کردن و از رنگ سیاه و غم و اندوه دوری‌گزیدن! ای‌بسا در روزگار ما، چنین آرزویی نه از سر واقع‌بینی که از سر خوش‌بینی است. چه، خواسته‌هایی از این دست، دل‌خوشی و قوت‌قلبی بیش نبوده و به‌مثابه داروی مسکنی می‌ماند برای فراموشی دردها و رویگردانی از ناملایمات و چشم‌بستن بر واقعیات تلخ زمانه در هیبت آسیب‌هایی مانند فقر و نداری، تبعیض، نابرابری، بیماری‌های ناشی از فشارهای عصبی، افت تحصیلی، خواب‌های آشفته و شب‌بیداری‌های جانکاه، قانون‌گریزی، فرصت‌سوزی‌ها، فرصت‌طلبی‌ها و ده‌ها آسیب ویرانگر... . زنجیره‌ای معیوب که بی‌گمان، همگان کم‌وبیش در گسستن و شکستن تدریجى حلقه‌های زنگ‌زده، پوسیده و تَرَک‌خورده‌اش در گذر زمان تا به امروز نقش داشته‌اند و در این میان مسئولیت مسئولان امور و در رأس آنها نمایندگان مردم در «خانه‌ملت» این امانت‌داران قسم‌خورده، عظیم‌تر است و کفه ترازوی نامه اعمال‌شان بسی سنگین‌تر و در نتیجه تعهداتشان در پاسخ‌گویى صادقانه به موکلان‌شان افزون‌تر!

مدام با خود کلنجار رفته، با آه و افسوس می‌گوییم، ‌ای کاش می‌شد گذشت، فداکاری و ایثار را در قاب زیبا و قالب ارزشی و آرمانی سال‌های نخست انقلاب و جنگ جای داده و برای همیشه آن را به نظاره نشسته و درسِ صفا، وفا، همدلی، یک‌رنگی و محبت می‌آموختیم! ‌ای کاش باهم مهربان‌تر و روراست‌تر می‌بودیم و شعاع دایره این شبه‌زندگی را هر روز این‌چنین بر یکدیگر تنگ و تنگ‌تر نمی‌کردیم.

ای ‌کاش به این «جنگ‌های زرگری» خاتمه داده و مردم را هر روز با خلقِ سوژه‌ای جدید آلت دست قرار نداده و به بهانه‌های خودساخته در مقابل هم قرارشان نمی‌دادیم و به بازی‌شان نمی‌گرفتیم! ای ‌کاش به خود آمده و با شجاعت هرچه تمام‌تر تا دیر نشده ضمن پذیرش اشتباهات خویش، ته‌مانده این سرمایه بزرگ یعنی اعتماد عمومی را به جوی برمی‌گردانیم و ‌ای‌ کاش نه برای دنیا که برای خدا گام برداشته و در پندار، گفتار و کردارمان جز خدمت به بندگانش به چیز دیگری نمی‌اندیشیدیم و... .

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها