مرگ دلخراش و مسئوليت دانشگاه آزاد
علی ظفرزاده
مرگ دلخراش 10 دانشجو از مرکز علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی با توجه به توپوگرافی منطقه و نوع وسایل نقلیه استفادهشده و سوارکردن تعداد زیادی از دانشجویان در هر سرویس بیش از حدِ استاندارد و چند برابر صندلیها، دور از ذهن نبود و با چنین رفتار و ابزاری، این فاجعه دیر یا زود اتفاق میافتاد و این داغ سوزان را بر دل خانوادهها و مردم ایران گذاشت.
اتوبوسهایی که در کمرکش کوه به جابهجایی دانشجویان اقدام میکنند، ایمنی و استاندارد لازم را برای تردد در فرازونشیب کوههای حصارک ندارند و به احتمال زیاد، هيئت امنا، رئیس دانشگاه، معاونان و رؤسای دانشکدهها یک بار هم سوار این اتوبوسها نشده باشند. متأسفانه این فاجعه، حادثه نیست؛ فرایندی است که منتهی به جرح و قتل و خسارت میشود، آنهم در قلب تهران بزرگ و در یکی از دانشگاههای معروف که یادگار ماندگار آیتالله هاشمیرفسنجانی است و با پیگیری مستمر او بود که دانشگاهی تأسیس شود تا آحاد مردم در سراسر ایران اگر تمایل به تحصیلات آکادمیک داشته باشند، بتوانند در محل زندگی خود تحصیل کنند و امروز این دانشگاه از بزرگترین دانشگاههای ایران به لحاظ تعداد دانشگاه، دانشجو و رشتههای تحصیلی است.
احمدینژاد در دوره ریاستجمهوری خود گامهایی را برای تسلط بر دانشگاه آزاد برداشت و در نهایت در بهمن 1395 دکتر علیاکبر ولایتی بهعنوان رئیس هيئت امنا منصوب شد و در اردیبهشت 1396 دکتر میرزاده از سوی تیم دکتر ولایتی عزل و دانشگاه در اختیار مخالفان آیتالله هاشمی قرار گرفت و گروه مسلط به جای رسیدگی به امور دانشجویان که صاحبان اصلی و سهامداران دانشگاه آزاد هستند و باید خدمات آموزشی و رفاهی دانشجویان در اولویت قرار گیرد، درگیر تسویهحسابها و عزل و نصبها و تقسیم پستها شدند و وظیفه اصلیشان به فراموشی سپرده شد. با اندوه و حرمان باید گفت این فرايند مدیریتی به جای بهبود کیفیت آموزش علمی و خدمات، به کاهش و تضعیف آن منجر شده است که امروز شاهدیم خانوادهها و مردم ایران در عزای عزیزان دانشجو به سوگ نشستهاند و به جای حضور در جشن فارغالتحصیلی فرزندانشان، بر مزارشان اشک ماتم میریزند.
قصور مدیریت در نظارت بر زیرمجموعه خود و رقمخوردن چنین فاجعهای، انکارشدنی نیست؛ حال چه نهادی و چه کسانی پاسخگوی این فاجعه در قبال خانوادههای داغدار این عزیزان و ملت ایران هستند؟
مرگ دلخراش 10 دانشجو از مرکز علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی با توجه به توپوگرافی منطقه و نوع وسایل نقلیه استفادهشده و سوارکردن تعداد زیادی از دانشجویان در هر سرویس بیش از حدِ استاندارد و چند برابر صندلیها، دور از ذهن نبود و با چنین رفتار و ابزاری، این فاجعه دیر یا زود اتفاق میافتاد و این داغ سوزان را بر دل خانوادهها و مردم ایران گذاشت.
اتوبوسهایی که در کمرکش کوه به جابهجایی دانشجویان اقدام میکنند، ایمنی و استاندارد لازم را برای تردد در فرازونشیب کوههای حصارک ندارند و به احتمال زیاد، هيئت امنا، رئیس دانشگاه، معاونان و رؤسای دانشکدهها یک بار هم سوار این اتوبوسها نشده باشند. متأسفانه این فاجعه، حادثه نیست؛ فرایندی است که منتهی به جرح و قتل و خسارت میشود، آنهم در قلب تهران بزرگ و در یکی از دانشگاههای معروف که یادگار ماندگار آیتالله هاشمیرفسنجانی است و با پیگیری مستمر او بود که دانشگاهی تأسیس شود تا آحاد مردم در سراسر ایران اگر تمایل به تحصیلات آکادمیک داشته باشند، بتوانند در محل زندگی خود تحصیل کنند و امروز این دانشگاه از بزرگترین دانشگاههای ایران به لحاظ تعداد دانشگاه، دانشجو و رشتههای تحصیلی است.
احمدینژاد در دوره ریاستجمهوری خود گامهایی را برای تسلط بر دانشگاه آزاد برداشت و در نهایت در بهمن 1395 دکتر علیاکبر ولایتی بهعنوان رئیس هيئت امنا منصوب شد و در اردیبهشت 1396 دکتر میرزاده از سوی تیم دکتر ولایتی عزل و دانشگاه در اختیار مخالفان آیتالله هاشمی قرار گرفت و گروه مسلط به جای رسیدگی به امور دانشجویان که صاحبان اصلی و سهامداران دانشگاه آزاد هستند و باید خدمات آموزشی و رفاهی دانشجویان در اولویت قرار گیرد، درگیر تسویهحسابها و عزل و نصبها و تقسیم پستها شدند و وظیفه اصلیشان به فراموشی سپرده شد. با اندوه و حرمان باید گفت این فرايند مدیریتی به جای بهبود کیفیت آموزش علمی و خدمات، به کاهش و تضعیف آن منجر شده است که امروز شاهدیم خانوادهها و مردم ایران در عزای عزیزان دانشجو به سوگ نشستهاند و به جای حضور در جشن فارغالتحصیلی فرزندانشان، بر مزارشان اشک ماتم میریزند.
قصور مدیریت در نظارت بر زیرمجموعه خود و رقمخوردن چنین فاجعهای، انکارشدنی نیست؛ حال چه نهادی و چه کسانی پاسخگوی این فاجعه در قبال خانوادههای داغدار این عزیزان و ملت ایران هستند؟