|

نوشدارو به‌موقع مي‌رسد؟

نسيم چالاکي- رئيس اداره تدوین و ارزیابی سیاست‌های شهرداری تهران

در سخنراني‌ها، تحليل‌ها و نشست‌هاي خبرگان آنچه بيش از همه به‌عنوان مشکل اساسي در اداره امور شهر برشمرده مي‌شود، وجود سازمان‌هاي موازي با کارکردهاي متناقض و نبود يکپارچگي در سيستم مديريتي است. هزارتويي به نام مديريت يکپارچه، تا امروز به‌درستي رمزگشايي نشده و به صورت معمايي لاينحل در ميان بحث‌هاي کارشناسي باقي مانده است. مديريت يکپارچه مفهومي است که با وجود تعاريف مشخص و شفاف در متون و تجربه‌هاي خارجي، در ايران وفاق و اجماعي بر سر آن وجود ندارد و سياست‌گذاران و مديران کشوري و شهري، درباره آن به تفاهم تئوريک نرسيده‌اند. معاني يکپارچگي طيف وسيعي را دربر مي‌گيرد؛ در وسيع‌ترين معني، بسياري آن را مساوي با واگذاري تمام امور اداره شهر به شهرداري‌ها مي‌دانند و در محدودترين تعريف، مترادف با همکاري سازمان‌ها در امور شهري برشمرده مي‌شود. در ادبيات تئوريک، مديريت يکپارچه را مي‌توان در فرايندي سه‌مرحله‌اي محقق کرد؛ در سطح اول، «همکاري» ميان سازمان‌ها و نهادهاي مختلف به‌عنوان هدف اوليه در نظر گرفته مي‌شود. همکاري، ساده‌ترين مرحله يکپارچگي است و با حفظ کارکرد و هويت سازمان‌ها، با ايجاد برخي کارگروه‌ها برای بهبود تعاملات ميان‌سازماني دنبال مي‌شود. سطح دوم، «هماهنگي» ميان سازمان‌ها و نهادهاي مختلف را شامل مي‌شود. در الگوي هماهنگي، سطح تعاملات بيشتر از مرحله همکاري است. سازمان‌ها از طريق تعريف پروژه‌هاي کاري مشترک و ايجاد بسترهاي مشارکت گروه‌هاي مختلف ذي‌نفعان، هماهنگي‌هاي سياستي ميان خود را افزايش مي‌دهند. سطح سوم، «يکپارچگي» است که عالي‌ترين شکل اداره شهر را ترسيم مي‌کند.

در مديريت يکپارچه، همکاري و هماهنگي در بهترين شکل ممکن ميان سازمان‌ها و نهادهاي مختلف وجود دارد. مسئوليت اداره شهر در بيشتر موارد به يک نهاد سپرده مي‌شود. در بسياري از شهرها، شهرداري اين مسئوليت را بر عهده دارد.اينکه سه سطح براي تبيين و تحقق مديريت شهري در نظر گرفته مي‌شود، نشان‌دهنده اين موضوع است که با توجه به ساختارهاي از‌پيش‌موجود در اداره امور شهرها، يکپارچگي به معني سطح سوم به‌راحتي به دست نمی‌آید و بايد از طريق فرايندي از همکاري به سمت يکپارچگي حرکت کرد.در ايران نيز مديريت يکپارچه داستاني عريض و طويل دارد. مديران آنجا دستشان را بسته مي‌بينند که دست سازمان‌هاي موازي و مشابه خود را باز ديده و آنها را عامل واگرايي در فعاليت‌ها و اقدامات خود مي‌دانند. به صورت ويژه، در مديريت امور شهر، با توجه به آنکه کثرت وظايف و مسئوليت‌ها وجود دارد، بيشترين عامل موفق‌نشدن سياست‌ها و تصميم‌های عمومي و نبود يکپارچگي در اداره شهر بيان مي‌شود.به همان ميزان که يکپارچگي، تقسيمات نهادي و وظيفه‌اي را مدنظر قرار مي‌دهد، تأمين روش‌هاي مشارکت ذي‌نفعان را نيز در نظر دارد. مشارکت ذي‌نفعان و به‌طور خاص مشارکت شهروندان، در موارد بسياري از سوي سياست‌گذاران و مديران کشور ناديده گرفته شده است. از يک سو، اگرچه علت اصلي بسياري از ناکامي‌هاي مديريتي نبود سيستم واحد اداره شهر معرفي مي‌شود، اما ابهاماتی جدي در مفهوم و مباني نيز دارد؛ به‌طوري‌که اگر به‌عنوان راهکار مديريت يکپارچه مطرح شود، وجود موانع قانوني، تمايل‌نداشتن نهادها و سازمان‌ها به واگذاري وظايف يا مشارکت در امور و مشکلاتي از اين قبيل را برمي‌شمارند. از سويي ديگر، با توجه به تمام اين موانع، در بسياري از اظهارنظرها تحقق مديريت يکپارچه ناممکن توصيف مي‌شود.همچنان پرسش‌هايي ناتمام مبني بر اينکه تکليف نوشدارويي به نام مديريت يکپارچه براي اداره شهرها چيست؟ چطور مي‌توان موانع تحقق آن را برطرف کرد؟ و آيا در کل مديريت يکپارچه تحقق‌پذير است يا خير؟ وجود دارد. پاسخ به اين سؤالات پيش‌تر در توضيح سه سطح يکپارچگي آمده است. يکپارچگي را نبايد از ابتدا سنگي بزرگ توصيف کرد که امکان جابه‌جايي نداشته باشد يا به تعبير ديگر هيچ‌وقت نتوان آن را اجرا کرد؛ يکپارچگي را بايد ابتدا از سطح همکاري دنبال کرد. مجاري تعاملاتي‌ سازمان‌ها، نهادها و مردمي که به صورت مجزا وظايف خود را دنبال کرده و از همکاري اجتناب مي‌کنند، ابتدا بايد از طريق رويه‌هاي ساده‌تر تقويت شود. مادامي که اين رويه در حال تمرين‌شدن است و افراد و سازمان‌ها به بلوغ همکاري دست مي‌يابند، بايد تلاش کرد موانع حقوقي و قانوني سطوح بعدي، يعني هماهنگي و يکپارچگي، برطرف شوند.آنچه بيش از همه براي شهري مانند تهران اجراشدني خواهد بود، تمرين همکاري و در مرحله بعد، تمرين و پياده‌سازي مديريت هماهنگ در سطح شهر است. باز هم بايد يادآورد شد که حرکت به سمت يکپارچگي نبايد به دليل وجود موانع متوقف شود، بلکه مقدمات رفع موانع و مديريت واحد شهري با همکاري و هماهنگي مهيا خواهد شد؛ آن زمان ديگر نوشدارو به‌موقع و بهنگام به کار گرفته خواهد شد.

در سخنراني‌ها، تحليل‌ها و نشست‌هاي خبرگان آنچه بيش از همه به‌عنوان مشکل اساسي در اداره امور شهر برشمرده مي‌شود، وجود سازمان‌هاي موازي با کارکردهاي متناقض و نبود يکپارچگي در سيستم مديريتي است. هزارتويي به نام مديريت يکپارچه، تا امروز به‌درستي رمزگشايي نشده و به صورت معمايي لاينحل در ميان بحث‌هاي کارشناسي باقي مانده است. مديريت يکپارچه مفهومي است که با وجود تعاريف مشخص و شفاف در متون و تجربه‌هاي خارجي، در ايران وفاق و اجماعي بر سر آن وجود ندارد و سياست‌گذاران و مديران کشوري و شهري، درباره آن به تفاهم تئوريک نرسيده‌اند. معاني يکپارچگي طيف وسيعي را دربر مي‌گيرد؛ در وسيع‌ترين معني، بسياري آن را مساوي با واگذاري تمام امور اداره شهر به شهرداري‌ها مي‌دانند و در محدودترين تعريف، مترادف با همکاري سازمان‌ها در امور شهري برشمرده مي‌شود. در ادبيات تئوريک، مديريت يکپارچه را مي‌توان در فرايندي سه‌مرحله‌اي محقق کرد؛ در سطح اول، «همکاري» ميان سازمان‌ها و نهادهاي مختلف به‌عنوان هدف اوليه در نظر گرفته مي‌شود. همکاري، ساده‌ترين مرحله يکپارچگي است و با حفظ کارکرد و هويت سازمان‌ها، با ايجاد برخي کارگروه‌ها برای بهبود تعاملات ميان‌سازماني دنبال مي‌شود. سطح دوم، «هماهنگي» ميان سازمان‌ها و نهادهاي مختلف را شامل مي‌شود. در الگوي هماهنگي، سطح تعاملات بيشتر از مرحله همکاري است. سازمان‌ها از طريق تعريف پروژه‌هاي کاري مشترک و ايجاد بسترهاي مشارکت گروه‌هاي مختلف ذي‌نفعان، هماهنگي‌هاي سياستي ميان خود را افزايش مي‌دهند. سطح سوم، «يکپارچگي» است که عالي‌ترين شکل اداره شهر را ترسيم مي‌کند.

در مديريت يکپارچه، همکاري و هماهنگي در بهترين شکل ممکن ميان سازمان‌ها و نهادهاي مختلف وجود دارد. مسئوليت اداره شهر در بيشتر موارد به يک نهاد سپرده مي‌شود. در بسياري از شهرها، شهرداري اين مسئوليت را بر عهده دارد.اينکه سه سطح براي تبيين و تحقق مديريت شهري در نظر گرفته مي‌شود، نشان‌دهنده اين موضوع است که با توجه به ساختارهاي از‌پيش‌موجود در اداره امور شهرها، يکپارچگي به معني سطح سوم به‌راحتي به دست نمی‌آید و بايد از طريق فرايندي از همکاري به سمت يکپارچگي حرکت کرد.در ايران نيز مديريت يکپارچه داستاني عريض و طويل دارد. مديران آنجا دستشان را بسته مي‌بينند که دست سازمان‌هاي موازي و مشابه خود را باز ديده و آنها را عامل واگرايي در فعاليت‌ها و اقدامات خود مي‌دانند. به صورت ويژه، در مديريت امور شهر، با توجه به آنکه کثرت وظايف و مسئوليت‌ها وجود دارد، بيشترين عامل موفق‌نشدن سياست‌ها و تصميم‌های عمومي و نبود يکپارچگي در اداره شهر بيان مي‌شود.به همان ميزان که يکپارچگي، تقسيمات نهادي و وظيفه‌اي را مدنظر قرار مي‌دهد، تأمين روش‌هاي مشارکت ذي‌نفعان را نيز در نظر دارد. مشارکت ذي‌نفعان و به‌طور خاص مشارکت شهروندان، در موارد بسياري از سوي سياست‌گذاران و مديران کشور ناديده گرفته شده است. از يک سو، اگرچه علت اصلي بسياري از ناکامي‌هاي مديريتي نبود سيستم واحد اداره شهر معرفي مي‌شود، اما ابهاماتی جدي در مفهوم و مباني نيز دارد؛ به‌طوري‌که اگر به‌عنوان راهکار مديريت يکپارچه مطرح شود، وجود موانع قانوني، تمايل‌نداشتن نهادها و سازمان‌ها به واگذاري وظايف يا مشارکت در امور و مشکلاتي از اين قبيل را برمي‌شمارند. از سويي ديگر، با توجه به تمام اين موانع، در بسياري از اظهارنظرها تحقق مديريت يکپارچه ناممکن توصيف مي‌شود.همچنان پرسش‌هايي ناتمام مبني بر اينکه تکليف نوشدارويي به نام مديريت يکپارچه براي اداره شهرها چيست؟ چطور مي‌توان موانع تحقق آن را برطرف کرد؟ و آيا در کل مديريت يکپارچه تحقق‌پذير است يا خير؟ وجود دارد. پاسخ به اين سؤالات پيش‌تر در توضيح سه سطح يکپارچگي آمده است. يکپارچگي را نبايد از ابتدا سنگي بزرگ توصيف کرد که امکان جابه‌جايي نداشته باشد يا به تعبير ديگر هيچ‌وقت نتوان آن را اجرا کرد؛ يکپارچگي را بايد ابتدا از سطح همکاري دنبال کرد. مجاري تعاملاتي‌ سازمان‌ها، نهادها و مردمي که به صورت مجزا وظايف خود را دنبال کرده و از همکاري اجتناب مي‌کنند، ابتدا بايد از طريق رويه‌هاي ساده‌تر تقويت شود. مادامي که اين رويه در حال تمرين‌شدن است و افراد و سازمان‌ها به بلوغ همکاري دست مي‌يابند، بايد تلاش کرد موانع حقوقي و قانوني سطوح بعدي، يعني هماهنگي و يکپارچگي، برطرف شوند.آنچه بيش از همه براي شهري مانند تهران اجراشدني خواهد بود، تمرين همکاري و در مرحله بعد، تمرين و پياده‌سازي مديريت هماهنگ در سطح شهر است. باز هم بايد يادآورد شد که حرکت به سمت يکپارچگي نبايد به دليل وجود موانع متوقف شود، بلکه مقدمات رفع موانع و مديريت واحد شهري با همکاري و هماهنگي مهيا خواهد شد؛ آن زمان ديگر نوشدارو به‌موقع و بهنگام به کار گرفته خواهد شد.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها