|

با شهاب آگاهي به مناسبت اجراي «پرومته/طاعون»

تئاترورزي، چرا و چگونه؟

شرق: شهاب آگاهي، طراح و کارگرداني که اين شب‌ها «پرومته/طاعون» را بر صحنه تالار چارسوي تئاتر شهر دارد، به ايده تئاترورزي معتقد است. او در‌اين‌باره مي‌گويد: «در من هميشه تمايلي وجود داشت؛ براي جست‌وجوي معاني نو و دريافت‌هايي تازه‌‌تر از جهان. وقتي که با جهان در ارتباط قرار مي‌گرفتم، احساس مي‌کردم که آن معاني هميشگي، در توصيف جهان، برايم رضايت‌بخش نيست. در ابتداي امر، جست‌وجو در جهان شاعرانه هنر جذابيت يافت؛ چراکه به واسطه اين جست‌وجو امکان حضور در جهان‌هايي به جز آنچه را هست، ميسر مي‌کرد و به واسطه هنرورزي، رؤياهايي تازه يا امکاناتي جديد، براي رسيدن به سعادت، براي ارتباط‌هايي تازه‌تر با پيرامون، دست‌يافتني مي‌شد.
او تئاتر را متمايز از ساير هنرها مي‌کند و مي‌گويد: «به باور من، از ميان تمام انواع هنر، هنر تئاتر هنري‌ است که در آن هنرورزي هم‌ارز با ارتباط برقرارکردني جسماني با جهان پيرامون است و لازم به اشاره است که از ابتدا اين برجسته‌ترين مؤلفه‌اي از جهان نمايش بود که من را مفتون خود کرد؛ هنري که در آن بازيگر همواره در چالش ارتباط است. ارتباط با خود، ارتباط با پارتنر، ارتباط با مخاطب و ارتباط با تمام جهان پيرامونش.وقتي در حوزه تئاتر، ارتباط جسماني با جهان پيرامون را طلب مي‌کنيم، تأكيد اصلي بر بازيگري قرار خواهد گرفت که در جريان اين ارتباط، جسمانيت‌ خود را در راه برقراري ارتباط با جهان پيرامون به کار خواهد گرفت، بازيگري که اصلي‌ترين هدفش ارتباط فعال، دادوستد يا به عبارتي بهتر تبادل با جهان پيرامون است و به‌اين‌ترتيب بازيگر کاراترين مؤلفه در تئاترورزي خواهد بود»؛ اما آگاهي سؤال‌هايي را درباره تئاترورزي مطرح مي‌کند: «چگونه با جسمانيت تام به ارتباط با پيرامون و خلق رؤياهايي نو‌ دامن بزنيم؟».
«تئاتر چگونه باشد که ارتباطي زنده و فعال را هرچه تأثيرگذارتر رقم بزند؟».«تئاتر چگونه باشد تا در پي ارائه رؤياهايي نو به جهان باعث تحول و ارتقاي آن نيز بشود؟».در راه پاسخ به اين سؤالات بودم که توسعه ظرفيت‌هاي فرهنگ فعال در جهان پيرامون از طريق تئاترورزي برايم پررنگ شد. انگار که تئاترورزي براي توسعه ظرفيت‌هاي فرهنگ فعال در جهان پيرامون هم‌ارز پرداختن به سؤالات بالا شده بود.اگر فرهنگ را راهکارهاي شايعِ موجه در يک جامعه بدانيم، براي رفع هرگونه نياز واقعي يا غيرواقعي، مي‌توان فرهنگ فعال را فرهنگي دانست که از طريق فعاليت افراد آن جامعه، توان بازنگري در خود را دارد و مي‌تواند خود را ارتقا دهد و به‌اين‌ترتيب، توسعه فرهنگ فعال خود را با تمام باورها و راهکارهاي مفروض و خدشه‌ناپذير در تعارض خواهد ديد، خود را با ايدئولوژي که برساخته گفتمان هژمونيک است، در تعارض خواهد ديد و در تلاش خواهد بود تا معناهايي جديد، امکاناتي تازه و رؤياهايي نو ايجاد کند.به‌اين‌ترتيب سؤالاتي مانند آنچه گفته شد، دقيق‌تر شد و در اين سؤال خلاصه شد که:
«پرداختن به تئاتر چگونه باشد که از طريق برقراري ارتباط جسماني با جهان پيرامون به توسعه فرهنگ فعال بپردازد؟». پرداختن به تئاتر چگونه باشد که از طريق برقراري ارتباط جسماني با جهان پيرامون به توسعه فرهنگ فعال بپردازد؟ و درنهايت پاسخ را اينجا مي‌يابد: «در قرني که از تاريخ هنر گذشت، اين‌چنين پرسشي از کارکرد تئاتر، بارها از جانب نظريه‌پردازاني مانند استانيسلاوسکي، ميرهولد، آرتو، گروتفسکي، بروک، شکنر، باربا، استانيفسکي و ديگران مطرح شد. هرکدام با اشتراک‌ها و تفاوت‌هايي پاسخ‌هايي ويژه به اين سؤال دادند و در اين مسير تکنيک‌ها، سبک‌ها و عبارت‌هايي براي توصيف پاسخ‌هايشان ايجاد کردند. عبارت‌هايي مانند تئاتر آزمايشگاهي، تئاتر ريشه‌ها، پارا‌تئاتر، تئاتر آوانگارد، تئاتر آلترناتيو، ملاقات، چوانيه، رخداد، کنش تام، بازيگر مقدس، پرفورماتيويته، آنتروپولوژي تئاتر، موزيکاليته، دراماتورژي موسيقايي، طبيعي‌سازي بازيگر، اکسپديشن، گدرينگ، بارتر، فرهنگ فعال و... .
به نظر من، غالب آن نظريه‌پردازان به اين پرداختند که تئاتر در سرچشمه‌هايش چه داشته که اکنون ديگر عاري از آنها شده و ديگر آن‌چنان ضروري به نظر نمی‌رسد و به‌اين‌ترتيب تلاش كردند تا با بررسي توصيفات يا نمونه‌هاي به‌جامانده از آن تئاترها و بررسي نيازهاي معاصرشان پاسخ‌هايي را بيابند که باز آن ضرورت از‌دست‌رفته ايجاد شود و تئاترورزي يا به عبارت بهتر، فعاليت در راه رسيدن به نمايشي که در تئاتر رخ خواهد داد، دوباره فعاليتي شود در راه توسعه فرهنگ فعال در جهان پيرامون.
پاسخ‌هايي که نگرش‌هايي خاص به «تربيت بازيگر»، «اهميت گروه»، «فعاليت جمعي»، «چگونگي زيست»، «رابطه با جهان پيرامون» و «تعريف راهکارهايي خاص براي ارتباط و رسيدن به دستاويزهاي الهام‌بخش» را ايجاد كردند.پاسخ‌هايي که به منظور بازيابي آن ضرورت ازدست‌رفته، تئاتر، کارکرد تئاتر و در نتيجه پروسه رسيدن به آن را بازنگري مي‌کردند و به‌اين‌ترتيب براي مراحل مختلفِ پيش‌روي گروه، در راه رسيدن به نمايشي که در تئاتر رخ خواهد داد، طراحي‌هاي نويني را سبب شدند.پاسخ‌هايي که تئاترورزي‌‌ را به مشارکت‌کردن در پروسه‌اي از فعاليت‌هاي فرهنگي‌ تبديل مي‌کرد که خود را منحصر به اجرائي‌كردن يک نمايش‌نامه به‌صورت مرسوم نمي‌دانست و دستاوردهاي افزون‌تري را رقم مي‌زد.آشنايي‌ام با آرا و آثار استانيفسکي مصادف شد با سعادت تشکيل گروه تئاتر بين و شروع فعاليت‌هايش.
استانيفسکي، کارگردان گروه گارژنيتزه، در راستاي چنين پاسخ‌يابي‌هايي، در کتاب قلمرو‌هاي پنهان، می‌گوید: «غريزه و شهود، دو بخش از طبيعت انضمامي يا فيزيک حاشيه‌اي هستند که ما با بيگانه‌شدن با آنها از طبيعت بشري دورافتاده و شاه‌راهي را که به سرچشمه‌هاي اصالت بشري رهنمون‌مان مي‌سازد، مسدود کرده‌ايم». و همچنين عنوان می‌کند: «غريزه و شهود اموري واقعي‌اند و بدون موزيکاليته وجود ندارند». با تأكيد بر اين نکته که «موزيکاليته اصطلاحي‌ است در گستره زيباشناسي که دلالت‌هاي ضمني و تاريخي را در بردارد و به‌گونه‌اي، سيستم نت‌نويسي نيز در آن دخيل است».در رويکرد جست‌وجوگر استانيفسکي، هرکجا غريزه به جريان افتد يا شهودي صورت گيرد، موزيکاليته را در آنجا يا در آن پديده مي‌توان جست‌وجو کرد.با اتکا به چنين نظريه‌اي که براي گروه تئاتر بِين الهام‌بخش و دوست‌داشتني مي‌نمود و همچنين با اتکا به بررسي نيازها و ويژگي‌هاي جهان معاصر، غريزه و شهود، مؤلفه‌هايي مفقود از ارتباط انسان معاصر با جهان پيرامونش شمرده شدند و با تکيه بر توضيحاتي که راجع به توسعه فرهنگ فعال ارائه شد، دوباره حيات بخشيدن به غريزه و شهود يا به عبارت بهتر جست‌وجو براي کيفيت موزيکاليته و پررنگ‌كردن آن در جهان معاصر، گامي‌ است در راه توسعه فرهنگ فعال در جهان پيرامون».
او از اين نظريات در راستاي آراي گروه تئاتري خودش نتيجه مي‌گيرد که: «به‌اين‌ترتيب ما، گروه تئاتر بِين، در جريان تئاترورزي مطلوبمان، برايمان جذاب و ضروري نمود و البته همچنان نيز همان است که با جسمانيت خود به ملاقات جهان پيرامون برويم، با او در ارتباط قرار گيريم، از رويدادهايي به‌واسطه غريزه و شهودمان دچار الهام شويم، در راه توسعه فرهنگ فعال، کيفيت موزيکاليته را در آنها جست‌وجو کنيم و آنگاه با استفاده از دستاوردهاي این‌چنین ارتباطي، اشعاري جسماني/تئاتري را برسازيم و در نهايت، آن شعر صحنه‌اي برساخته و ديگر دستاوردهاي حاصل از جست‌وجو را به ديگران ارائه دهيم؛ بازهم در راه توسعه فرهنگ فعال.در اين مسير، انسان تئاترورز يا همان بازيگر/اجراگر، مؤلفه اصلي چنين تئاترورزيدني محسوب خواهد شد، همچنان که پيش‌تر نيز ذکر شد.پرواضح است که هر ملاقات يا برقرارکردن هر ارتباطي به شرطي با کيفيت مطلوب انجام خواهد شد که براي آن ملاقات برنامه‌ريزي لازم انجام شده باشد، آمادگي کافي کسب شده باشد و مشخص باشد که چرا، چگونه، کجا و با چه شخص يا اشخاصي انجام خواهد شد.پس در پاسخ به اين سؤال که «پرداختن به تئاتر چگونه باشد که از طريق ارتباط جسماني با جهان پيرامون به توسعه فرهنگ فعال بپردازد؟» ما، گروه
تئاتر بين، مي‌توانيم اين‌گونه پاسخ دهيم که «در تئاترورزي‌مان بازيگر مؤلفه اصلي و جست‌وجو براي کيفيت موزيکاليته در جهان بيروني با استفاده از امکانات نمايشي و با مد نظر قراردادن و تبادل با شرايط پيرامون هدف اصلي است تا از طريق اين‌گونه ارتباط جسماني برقراركردن با جهان پيرامون به توسعه فرهنگ فعال دامن بزنيم».
لازم به ذکر است که اين پاسخ به چگونگي تئاترورزيدن، از منظر نظريه گفتمان، نوعي بديل‌سازي در مواجهه با گفتمان هژمونيک خواهد بود و بنابراین تئاتر يا پروسه تئاتري که از آن منتج مي‌شود، تئاتر يا پروسه‌اي آلترناتيو محسوب خواهد شد.

شرق: شهاب آگاهي، طراح و کارگرداني که اين شب‌ها «پرومته/طاعون» را بر صحنه تالار چارسوي تئاتر شهر دارد، به ايده تئاترورزي معتقد است. او در‌اين‌باره مي‌گويد: «در من هميشه تمايلي وجود داشت؛ براي جست‌وجوي معاني نو و دريافت‌هايي تازه‌‌تر از جهان. وقتي که با جهان در ارتباط قرار مي‌گرفتم، احساس مي‌کردم که آن معاني هميشگي، در توصيف جهان، برايم رضايت‌بخش نيست. در ابتداي امر، جست‌وجو در جهان شاعرانه هنر جذابيت يافت؛ چراکه به واسطه اين جست‌وجو امکان حضور در جهان‌هايي به جز آنچه را هست، ميسر مي‌کرد و به واسطه هنرورزي، رؤياهايي تازه يا امکاناتي جديد، براي رسيدن به سعادت، براي ارتباط‌هايي تازه‌تر با پيرامون، دست‌يافتني مي‌شد.
او تئاتر را متمايز از ساير هنرها مي‌کند و مي‌گويد: «به باور من، از ميان تمام انواع هنر، هنر تئاتر هنري‌ است که در آن هنرورزي هم‌ارز با ارتباط برقرارکردني جسماني با جهان پيرامون است و لازم به اشاره است که از ابتدا اين برجسته‌ترين مؤلفه‌اي از جهان نمايش بود که من را مفتون خود کرد؛ هنري که در آن بازيگر همواره در چالش ارتباط است. ارتباط با خود، ارتباط با پارتنر، ارتباط با مخاطب و ارتباط با تمام جهان پيرامونش.وقتي در حوزه تئاتر، ارتباط جسماني با جهان پيرامون را طلب مي‌کنيم، تأكيد اصلي بر بازيگري قرار خواهد گرفت که در جريان اين ارتباط، جسمانيت‌ خود را در راه برقراري ارتباط با جهان پيرامون به کار خواهد گرفت، بازيگري که اصلي‌ترين هدفش ارتباط فعال، دادوستد يا به عبارتي بهتر تبادل با جهان پيرامون است و به‌اين‌ترتيب بازيگر کاراترين مؤلفه در تئاترورزي خواهد بود»؛ اما آگاهي سؤال‌هايي را درباره تئاترورزي مطرح مي‌کند: «چگونه با جسمانيت تام به ارتباط با پيرامون و خلق رؤياهايي نو‌ دامن بزنيم؟».
«تئاتر چگونه باشد که ارتباطي زنده و فعال را هرچه تأثيرگذارتر رقم بزند؟».«تئاتر چگونه باشد تا در پي ارائه رؤياهايي نو به جهان باعث تحول و ارتقاي آن نيز بشود؟».در راه پاسخ به اين سؤالات بودم که توسعه ظرفيت‌هاي فرهنگ فعال در جهان پيرامون از طريق تئاترورزي برايم پررنگ شد. انگار که تئاترورزي براي توسعه ظرفيت‌هاي فرهنگ فعال در جهان پيرامون هم‌ارز پرداختن به سؤالات بالا شده بود.اگر فرهنگ را راهکارهاي شايعِ موجه در يک جامعه بدانيم، براي رفع هرگونه نياز واقعي يا غيرواقعي، مي‌توان فرهنگ فعال را فرهنگي دانست که از طريق فعاليت افراد آن جامعه، توان بازنگري در خود را دارد و مي‌تواند خود را ارتقا دهد و به‌اين‌ترتيب، توسعه فرهنگ فعال خود را با تمام باورها و راهکارهاي مفروض و خدشه‌ناپذير در تعارض خواهد ديد، خود را با ايدئولوژي که برساخته گفتمان هژمونيک است، در تعارض خواهد ديد و در تلاش خواهد بود تا معناهايي جديد، امکاناتي تازه و رؤياهايي نو ايجاد کند.به‌اين‌ترتيب سؤالاتي مانند آنچه گفته شد، دقيق‌تر شد و در اين سؤال خلاصه شد که:
«پرداختن به تئاتر چگونه باشد که از طريق برقراري ارتباط جسماني با جهان پيرامون به توسعه فرهنگ فعال بپردازد؟». پرداختن به تئاتر چگونه باشد که از طريق برقراري ارتباط جسماني با جهان پيرامون به توسعه فرهنگ فعال بپردازد؟ و درنهايت پاسخ را اينجا مي‌يابد: «در قرني که از تاريخ هنر گذشت، اين‌چنين پرسشي از کارکرد تئاتر، بارها از جانب نظريه‌پردازاني مانند استانيسلاوسکي، ميرهولد، آرتو، گروتفسکي، بروک، شکنر، باربا، استانيفسکي و ديگران مطرح شد. هرکدام با اشتراک‌ها و تفاوت‌هايي پاسخ‌هايي ويژه به اين سؤال دادند و در اين مسير تکنيک‌ها، سبک‌ها و عبارت‌هايي براي توصيف پاسخ‌هايشان ايجاد کردند. عبارت‌هايي مانند تئاتر آزمايشگاهي، تئاتر ريشه‌ها، پارا‌تئاتر، تئاتر آوانگارد، تئاتر آلترناتيو، ملاقات، چوانيه، رخداد، کنش تام، بازيگر مقدس، پرفورماتيويته، آنتروپولوژي تئاتر، موزيکاليته، دراماتورژي موسيقايي، طبيعي‌سازي بازيگر، اکسپديشن، گدرينگ، بارتر، فرهنگ فعال و... .
به نظر من، غالب آن نظريه‌پردازان به اين پرداختند که تئاتر در سرچشمه‌هايش چه داشته که اکنون ديگر عاري از آنها شده و ديگر آن‌چنان ضروري به نظر نمی‌رسد و به‌اين‌ترتيب تلاش كردند تا با بررسي توصيفات يا نمونه‌هاي به‌جامانده از آن تئاترها و بررسي نيازهاي معاصرشان پاسخ‌هايي را بيابند که باز آن ضرورت از‌دست‌رفته ايجاد شود و تئاترورزي يا به عبارت بهتر، فعاليت در راه رسيدن به نمايشي که در تئاتر رخ خواهد داد، دوباره فعاليتي شود در راه توسعه فرهنگ فعال در جهان پيرامون.
پاسخ‌هايي که نگرش‌هايي خاص به «تربيت بازيگر»، «اهميت گروه»، «فعاليت جمعي»، «چگونگي زيست»، «رابطه با جهان پيرامون» و «تعريف راهکارهايي خاص براي ارتباط و رسيدن به دستاويزهاي الهام‌بخش» را ايجاد كردند.پاسخ‌هايي که به منظور بازيابي آن ضرورت ازدست‌رفته، تئاتر، کارکرد تئاتر و در نتيجه پروسه رسيدن به آن را بازنگري مي‌کردند و به‌اين‌ترتيب براي مراحل مختلفِ پيش‌روي گروه، در راه رسيدن به نمايشي که در تئاتر رخ خواهد داد، طراحي‌هاي نويني را سبب شدند.پاسخ‌هايي که تئاترورزي‌‌ را به مشارکت‌کردن در پروسه‌اي از فعاليت‌هاي فرهنگي‌ تبديل مي‌کرد که خود را منحصر به اجرائي‌كردن يک نمايش‌نامه به‌صورت مرسوم نمي‌دانست و دستاوردهاي افزون‌تري را رقم مي‌زد.آشنايي‌ام با آرا و آثار استانيفسکي مصادف شد با سعادت تشکيل گروه تئاتر بين و شروع فعاليت‌هايش.
استانيفسکي، کارگردان گروه گارژنيتزه، در راستاي چنين پاسخ‌يابي‌هايي، در کتاب قلمرو‌هاي پنهان، می‌گوید: «غريزه و شهود، دو بخش از طبيعت انضمامي يا فيزيک حاشيه‌اي هستند که ما با بيگانه‌شدن با آنها از طبيعت بشري دورافتاده و شاه‌راهي را که به سرچشمه‌هاي اصالت بشري رهنمون‌مان مي‌سازد، مسدود کرده‌ايم». و همچنين عنوان می‌کند: «غريزه و شهود اموري واقعي‌اند و بدون موزيکاليته وجود ندارند». با تأكيد بر اين نکته که «موزيکاليته اصطلاحي‌ است در گستره زيباشناسي که دلالت‌هاي ضمني و تاريخي را در بردارد و به‌گونه‌اي، سيستم نت‌نويسي نيز در آن دخيل است».در رويکرد جست‌وجوگر استانيفسکي، هرکجا غريزه به جريان افتد يا شهودي صورت گيرد، موزيکاليته را در آنجا يا در آن پديده مي‌توان جست‌وجو کرد.با اتکا به چنين نظريه‌اي که براي گروه تئاتر بِين الهام‌بخش و دوست‌داشتني مي‌نمود و همچنين با اتکا به بررسي نيازها و ويژگي‌هاي جهان معاصر، غريزه و شهود، مؤلفه‌هايي مفقود از ارتباط انسان معاصر با جهان پيرامونش شمرده شدند و با تکيه بر توضيحاتي که راجع به توسعه فرهنگ فعال ارائه شد، دوباره حيات بخشيدن به غريزه و شهود يا به عبارت بهتر جست‌وجو براي کيفيت موزيکاليته و پررنگ‌كردن آن در جهان معاصر، گامي‌ است در راه توسعه فرهنگ فعال در جهان پيرامون».
او از اين نظريات در راستاي آراي گروه تئاتري خودش نتيجه مي‌گيرد که: «به‌اين‌ترتيب ما، گروه تئاتر بِين، در جريان تئاترورزي مطلوبمان، برايمان جذاب و ضروري نمود و البته همچنان نيز همان است که با جسمانيت خود به ملاقات جهان پيرامون برويم، با او در ارتباط قرار گيريم، از رويدادهايي به‌واسطه غريزه و شهودمان دچار الهام شويم، در راه توسعه فرهنگ فعال، کيفيت موزيکاليته را در آنها جست‌وجو کنيم و آنگاه با استفاده از دستاوردهاي این‌چنین ارتباطي، اشعاري جسماني/تئاتري را برسازيم و در نهايت، آن شعر صحنه‌اي برساخته و ديگر دستاوردهاي حاصل از جست‌وجو را به ديگران ارائه دهيم؛ بازهم در راه توسعه فرهنگ فعال.در اين مسير، انسان تئاترورز يا همان بازيگر/اجراگر، مؤلفه اصلي چنين تئاترورزيدني محسوب خواهد شد، همچنان که پيش‌تر نيز ذکر شد.پرواضح است که هر ملاقات يا برقرارکردن هر ارتباطي به شرطي با کيفيت مطلوب انجام خواهد شد که براي آن ملاقات برنامه‌ريزي لازم انجام شده باشد، آمادگي کافي کسب شده باشد و مشخص باشد که چرا، چگونه، کجا و با چه شخص يا اشخاصي انجام خواهد شد.پس در پاسخ به اين سؤال که «پرداختن به تئاتر چگونه باشد که از طريق ارتباط جسماني با جهان پيرامون به توسعه فرهنگ فعال بپردازد؟» ما، گروه
تئاتر بين، مي‌توانيم اين‌گونه پاسخ دهيم که «در تئاترورزي‌مان بازيگر مؤلفه اصلي و جست‌وجو براي کيفيت موزيکاليته در جهان بيروني با استفاده از امکانات نمايشي و با مد نظر قراردادن و تبادل با شرايط پيرامون هدف اصلي است تا از طريق اين‌گونه ارتباط جسماني برقراركردن با جهان پيرامون به توسعه فرهنگ فعال دامن بزنيم».
لازم به ذکر است که اين پاسخ به چگونگي تئاترورزيدن، از منظر نظريه گفتمان، نوعي بديل‌سازي در مواجهه با گفتمان هژمونيک خواهد بود و بنابراین تئاتر يا پروسه تئاتري که از آن منتج مي‌شود، تئاتر يا پروسه‌اي آلترناتيو محسوب خواهد شد.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها