نافرمانی مدنی علیه ترامپ
یکی از استادان علوم سیاسی دانشگاه پرینستون، یان ورنر مولر که تازهترین کتاب او «پوپولیسم چیست» نام دارد، در مقالهای با عنوان «احیای نافرمانی مدنی» به اهمیت این مقوله در دنیای امروز و بهویژه در مقابله با ترامپ و پوپولیستهایی همچون او پرداخته است که در کشورهایی مانند ایالات متحده، برزیل و مجارستان سر برآوردهاند. بخشهایی از این مقاله را میخوانیم.
با توجه به سربرآوردن بیشازپیش پوپولیسم و اقتدارگرایی در سراسر جهان، مدام صحبت از «مقاومت» بهویژه در ایالات متحده در میان است. اصطلاح نسبتا سهل و ممتنعی است، مقاومت را میتوان به هر چیزی، از حمایت از کاندیداهای مخالفان تا کارهای پرخطری مثل فعالیت زیرزمینی برای خرابکاری در زمان اشغال نازیها در جنگ جهانی دوم اطلاق کرد... . اما یک جایگزین دقیقتر برای واژه «مقاومت» وجود دارد که این روزها کمتر از آن استفاده میشود و آن اصطلاح «نافرمانی مدنی» است. در تئوری، نافرمانی مدنی باید سلاحی مؤثر علیه پوپولیستها باشد. اما در عمل این مفهوم با دو چالش عمده مواجه است؛ نخست سوءتفاهم گستردهای که درباره پیامدهای نافرمانی مدنی وجود دارد و دوم، تغییر چشمانداز رسانهها که باعث شده است رساندن پیامهای نافرمانی مدنی به مخاطبان گسترده و متنوع دشوار شود. جان راولز، فیلسوف آمریکایی، در اوایل دهه 1970 تعریفی کلاسیک از نافرمانی مدنی ارائه داد. به عبارت ساده، این اصطلاح به معنی نقض قانون آشکار است، اما به شیوهای آگاهانه و غیرخشونتآمیز به منظور متقاعدکردن همشهریان دراینباره که یک قانون باید تغییر کند، زیرا عادلانه نیست. در
صورتبندی راولز، کسانی که مرتکب اقدام نافرمانی مدنی میشوند، باید آماده پذیرفتن مجازات انجام این کار باشند. امروزه حتی از تظاهراتی که قوانین را نقض نمیکنند، اغلب با عنوان رفتار «غیرمدنی» یا برای جامعهای که پیشاپیش قطبی شده، بیش از حد «تفرقهانگیز» است. درباره شهروندانی که در جریان جلسات محاکمه برت کاوانا، نامزد ریاست دیوان عالی ایالات متحده، تظاهراتی بر پا کردند، از عبارت «اراذلواوباش» استفاده شد. حتی لیبرالها تظاهراتی را که سیاهپوستان در اعتراض به پلیس و برای اهمیتدادن به زندگی سیاهان ترتیب دادند، بیش از حد پرخاشگرانه دانستند. همچنین به تظاهرکنندگانی که در بوداپست گردهم آمدند و علیه حکومت اقتدارگرای ویکتور اوربان، نخستوزیر مجارستان، شعار دادند، عنوان «آنارشیستهای لیبرال» داده شد. در هر مورد، واژه «مدنی» در نافرمانی مدنی چنان مورد اشاره قرار میگیرد که باید معنای آن ادب و مهربانی باشد. راولز معتقد بود که هرگونه قانونشکنی باید «در محدوده وفاداری به قانون» انجام شود. او همچنین سخنان مارتین لوتر کینگ جونیور را بازتاب داد که میگفت کسی که قانون را به نام «نافرمانی مدنی» میشکند، با برجستهکردن
بیعدالتی بنیادی بهنحوی که جلوی همکاری آینده با دیگر شهروندان را نگیرد، «در حقیقت بالاترین احترام را به قانون بیان کرده است». بهاینترتیب، کینگ معتقد بود «کسی که قانون ناعادلانه را میشکند، باید آن را به صورت آشکار، عاشقانه... و با تمایل به پذیرش مجازات انجام دهد».
این دعوت از عشق را نباید به معنای آن گرفت که نافرمانی مدنی باید بدون درگیری باشد. در بازنگری رویدادهای تاریخی و حساس دهه 1950، شاید بهنظر برسد جنبش حقوق مدنی سیاهپوستان صرفا با تجدیدنظر در اصول سیاسی کهن آمریکا یا آزادی و برابری به موفقیت رسید. اما در واقع، بخشی از استراتژی جنبش، مقابله و درگیری با پلیس و مدافعان برتری نژاد سفید بود. این درگیریها تصاویری از وحشیگری سفیدپوستان را مقابل چشم جهانیان آورد که حداقل برخی از سفیدپوستان طرفدار قوانین تبعیضنژادی را در دفاع بیقید و شرط از «نظم و قانون» مورد نظرشان سست کرد. در مطالعهای که بهتازگی درباره جنبشهای اعتراضی بیش از یک قرن گذشته انجام شده است، اریکا چنوورث و ماریا جی.استیفن، دانشمندان علوم اجتماعی، نشان دادند که مقابله سخت ولی غیرخشونتبار دو برابر بیشتر از روشهای جایگزین خشونتآمیز احتمال موفقیت دارد. بر اساس این دادهها، مشارکت پایدار فقط 3.5 درصد از جمعیت میتواند برای دستیابی به تغییرات اساسی سیاسی کافی باشد. مطالعه اخیر سه دانشمند دانشگاه هاروارد نشان میدهد ایالات متحده به اکوسیستم رسانههای دستراستی تبدیل شده است که در آن همه «اخبار»
بلافاصله طوری قالب داده میشود که مورد تأیید شهروندان متمایل به راست باشد و در حکومتهای نیمهاقتدارگرا مانند مجارستان اوربان، رسانهها درحالحاضر بهطور کامل تحت سلطه کنشگران طرفدار دولتاند. در چنین شرایطی، اکثر اوقات آنچه راولز به عنوان «حس عدالت عمومی» مینامد، اغراق میکند، به حاشیه رانده، تحریف یا بهکلی خاموش میشود.
بر این اساس، عاملان بالقوه نافرمانی مدنی نباید به خود اجازه دهند که در دام ادب و احترام بیفتند. مطمئنا اگر چشمانداز رسانهای در کشوری مانند ایالات متحده کمتر از این تحریف شده باشد، نافرمانی مدنی مؤثرتر خواهد بود. اما این روش هنوز هم یکی از مؤثرترین شکلهای «مقاومت» دموکراتیک موجود است.
یکی از استادان علوم سیاسی دانشگاه پرینستون، یان ورنر مولر که تازهترین کتاب او «پوپولیسم چیست» نام دارد، در مقالهای با عنوان «احیای نافرمانی مدنی» به اهمیت این مقوله در دنیای امروز و بهویژه در مقابله با ترامپ و پوپولیستهایی همچون او پرداخته است که در کشورهایی مانند ایالات متحده، برزیل و مجارستان سر برآوردهاند. بخشهایی از این مقاله را میخوانیم.
با توجه به سربرآوردن بیشازپیش پوپولیسم و اقتدارگرایی در سراسر جهان، مدام صحبت از «مقاومت» بهویژه در ایالات متحده در میان است. اصطلاح نسبتا سهل و ممتنعی است، مقاومت را میتوان به هر چیزی، از حمایت از کاندیداهای مخالفان تا کارهای پرخطری مثل فعالیت زیرزمینی برای خرابکاری در زمان اشغال نازیها در جنگ جهانی دوم اطلاق کرد... . اما یک جایگزین دقیقتر برای واژه «مقاومت» وجود دارد که این روزها کمتر از آن استفاده میشود و آن اصطلاح «نافرمانی مدنی» است. در تئوری، نافرمانی مدنی باید سلاحی مؤثر علیه پوپولیستها باشد. اما در عمل این مفهوم با دو چالش عمده مواجه است؛ نخست سوءتفاهم گستردهای که درباره پیامدهای نافرمانی مدنی وجود دارد و دوم، تغییر چشمانداز رسانهها که باعث شده است رساندن پیامهای نافرمانی مدنی به مخاطبان گسترده و متنوع دشوار شود. جان راولز، فیلسوف آمریکایی، در اوایل دهه 1970 تعریفی کلاسیک از نافرمانی مدنی ارائه داد. به عبارت ساده، این اصطلاح به معنی نقض قانون آشکار است، اما به شیوهای آگاهانه و غیرخشونتآمیز به منظور متقاعدکردن همشهریان دراینباره که یک قانون باید تغییر کند، زیرا عادلانه نیست. در
صورتبندی راولز، کسانی که مرتکب اقدام نافرمانی مدنی میشوند، باید آماده پذیرفتن مجازات انجام این کار باشند. امروزه حتی از تظاهراتی که قوانین را نقض نمیکنند، اغلب با عنوان رفتار «غیرمدنی» یا برای جامعهای که پیشاپیش قطبی شده، بیش از حد «تفرقهانگیز» است. درباره شهروندانی که در جریان جلسات محاکمه برت کاوانا، نامزد ریاست دیوان عالی ایالات متحده، تظاهراتی بر پا کردند، از عبارت «اراذلواوباش» استفاده شد. حتی لیبرالها تظاهراتی را که سیاهپوستان در اعتراض به پلیس و برای اهمیتدادن به زندگی سیاهان ترتیب دادند، بیش از حد پرخاشگرانه دانستند. همچنین به تظاهرکنندگانی که در بوداپست گردهم آمدند و علیه حکومت اقتدارگرای ویکتور اوربان، نخستوزیر مجارستان، شعار دادند، عنوان «آنارشیستهای لیبرال» داده شد. در هر مورد، واژه «مدنی» در نافرمانی مدنی چنان مورد اشاره قرار میگیرد که باید معنای آن ادب و مهربانی باشد. راولز معتقد بود که هرگونه قانونشکنی باید «در محدوده وفاداری به قانون» انجام شود. او همچنین سخنان مارتین لوتر کینگ جونیور را بازتاب داد که میگفت کسی که قانون را به نام «نافرمانی مدنی» میشکند، با برجستهکردن
بیعدالتی بنیادی بهنحوی که جلوی همکاری آینده با دیگر شهروندان را نگیرد، «در حقیقت بالاترین احترام را به قانون بیان کرده است». بهاینترتیب، کینگ معتقد بود «کسی که قانون ناعادلانه را میشکند، باید آن را به صورت آشکار، عاشقانه... و با تمایل به پذیرش مجازات انجام دهد».
این دعوت از عشق را نباید به معنای آن گرفت که نافرمانی مدنی باید بدون درگیری باشد. در بازنگری رویدادهای تاریخی و حساس دهه 1950، شاید بهنظر برسد جنبش حقوق مدنی سیاهپوستان صرفا با تجدیدنظر در اصول سیاسی کهن آمریکا یا آزادی و برابری به موفقیت رسید. اما در واقع، بخشی از استراتژی جنبش، مقابله و درگیری با پلیس و مدافعان برتری نژاد سفید بود. این درگیریها تصاویری از وحشیگری سفیدپوستان را مقابل چشم جهانیان آورد که حداقل برخی از سفیدپوستان طرفدار قوانین تبعیضنژادی را در دفاع بیقید و شرط از «نظم و قانون» مورد نظرشان سست کرد. در مطالعهای که بهتازگی درباره جنبشهای اعتراضی بیش از یک قرن گذشته انجام شده است، اریکا چنوورث و ماریا جی.استیفن، دانشمندان علوم اجتماعی، نشان دادند که مقابله سخت ولی غیرخشونتبار دو برابر بیشتر از روشهای جایگزین خشونتآمیز احتمال موفقیت دارد. بر اساس این دادهها، مشارکت پایدار فقط 3.5 درصد از جمعیت میتواند برای دستیابی به تغییرات اساسی سیاسی کافی باشد. مطالعه اخیر سه دانشمند دانشگاه هاروارد نشان میدهد ایالات متحده به اکوسیستم رسانههای دستراستی تبدیل شده است که در آن همه «اخبار»
بلافاصله طوری قالب داده میشود که مورد تأیید شهروندان متمایل به راست باشد و در حکومتهای نیمهاقتدارگرا مانند مجارستان اوربان، رسانهها درحالحاضر بهطور کامل تحت سلطه کنشگران طرفدار دولتاند. در چنین شرایطی، اکثر اوقات آنچه راولز به عنوان «حس عدالت عمومی» مینامد، اغراق میکند، به حاشیه رانده، تحریف یا بهکلی خاموش میشود.
بر این اساس، عاملان بالقوه نافرمانی مدنی نباید به خود اجازه دهند که در دام ادب و احترام بیفتند. مطمئنا اگر چشمانداز رسانهای در کشوری مانند ایالات متحده کمتر از این تحریف شده باشد، نافرمانی مدنی مؤثرتر خواهد بود. اما این روش هنوز هم یکی از مؤثرترین شکلهای «مقاومت» دموکراتیک موجود است.