|

ايران و اروپا مقابل هم؟

سيدعلي خرم . استاد حقوق بين‌الملل

ايران و اروپا، دو عضو فعال توافق هسته‌اي، چندين سال است دوش به دوش يکديگر تلاش و همکاري مي‌کنند که با حفظ برجام، امنيت بين‌الملل و به‌ويژه امنيت نسبي در خاورميانه را حفظ کنند و اوضاع از آنچه در منطقه مي‌گذرد، بدتر نشده و پاي جنگ‌هاي بزرگ به ميان کشيده نشود. روسيه و چين، دو عضو ديگر برجام نيز از اين سياست حمايت کرده و در‌مجموع باعث شده با وجود شخصي مانند دونالد ترامپ با افکاري خاص که در اين دو سال تنش و تشنج فراواني به جهان تحميل کرده، اوضاع کماکان با آرامش نسبي و تحت کنترل پيش رود؛ اما به نظر مي‌رسد برنامه‌ريزي‌هاي آشکار و پنهان به سويي مي‌رود که اين دو بازيگر فعال توافق هسته‌اي به‌تازگی دارند از هم فاصله مي‌گيرند تا اهداف آمريکا و متحدان منطقه‌اي آن مانند اسرائيل و گروه کشورهاي همسوی عربستان به نتيجه برسد. آيا طرفين مي‌دانند هرگونه جدايي و فاصله‌گرفتن از يکديگر به نفع اهداف غيرمشروع و غيرقانوني آمريکا ختم مي‌شود؟ به نظر مي‌رسد طرفين به اين نکته واقف هستند؛ ولی به انتظارات خود از يکديگر و از برجام مي‌انديشند. طرف ايراني انتظار دارد اروپايي‌ها تمام‌قد در مقابل زياده‌خواهي‌هاي دونالد ترامپ بايستند و ايران را در کشاکش تحريم‌ها آن‌قدر ياري دهند که بتواند اين گردنه ظالمانه آمريکا را پشت سر بگذارد. سمبل اين همکاري اروپا در راه‌اندازي فعالانه اس‌پي‌وي متبلور شده که چندين ماه بود از آن صحبت مي‌شد و ايران به آن اميد بسته بود. فهرست انتظارات اروپايي‌ها هم احتمالا متعدد است؛ اولين انتظار آنان تعهد ايران به توافق هسته‌اي است که خوشبختانه ايران اين مهم را انجام داده و

13 بار مورد تأييد آژانس بين‌المللي انرژي اتمي قرار گرفته است. انتظارات ديگر آنان که در اين شش ماه بيان شده، شامل رعايت محدوده آزمايش‌های موشکي، احترام به حقوق بشر ايراني‌ها و به‌ويژه دوتابعيتي‌ها، پاسخ به اتهام ترور مخالفان در اروپا، تصويب کنوانسيون‌هاي چهارگانه FATF و موضوعات ديگر نظير نقش منطقه‌اي ايران است. ملاقات‌هايي که سفراي اروپايي هفته قبل با معاون وزارت امور خارجه انجام دادند، در راستاي برخي از اين انتظارات بود که متأسفانه به جاي خوبي کشيده نشد. برخي از مسئولان دستگاه‌هاي غيرمرتبط با ديپلماسي، عَلَم مخالفت با اروپايي‌ها را برافراشتند که اروپا ما را فريب داده است. شايد قضاوت منصفانه اين باشد که اروپا بخش‌هايي از تعهداتش را انجام نداده و ايران هم بخش‌هاي ديگر را؛ اما سؤال اساسي اين است که کدام‌يک از طرفين ضرر بيشتري مي‌کند؟ يقينا در شرايط فراهم‌کردن تابستان داغ از سوی گروه ترامپ و اشتياق اسرائيل و گروه عربستان براي شروع درگيري با ايران، اين ايران است که بايد حافظ دوستي با اروپا و بقيه جهان باشد. اروپايي‌ها ممکن است براي خروج از محذورات ترامپ براي شرکت در اجلاس لهستان به دنبال بهانه‌گيري از ايران باشند تا رودربايستي را کنار بگذارند. آيا ايران بايد به اين خواسته کمک كند؟ اگر چنين کند که به ايجاد اجماع جهاني عليه خود در اجلاس لهستان کمک کرده است. ممکن است ايران در انديشه خروج از توافق هسته‌اي باشد که اين هم در شرايط حاضر کمک جدي به ترامپ خواهد بود؛ زيرا ترامپ زير فشار خروج غيرقانوني از برجام قرار دارد و براي اجرای مقاصد خود مجبور شده به تحريم‌هاي يک‌جانبه عليه ايران روي آورد و با زور سياسي و اقتصادي اين تحريم‌ها را بر ديگر کشورها تحميل کند.

اگر ايران از توافق هسته‌اي خارج شود، اولين دستاورد آن براي ترامپ خواهد بود که با اجماع اروپا، روسيه و چين، تحريم‌هاي شوراي امنيت را عليه ايران اعاده و به نام قانون بين‌المللي، ديگر کشورها را وادار مي‌کند از آن تحريم‌ها تبعيت کنند و در صورت لزوم جهان را از ماده 41 ماده منشور (تحريم‌هاي اقتصادي) به ماده 42 (حمله نظامي) سوق مي‌دهد. پس ماندن در برجام، حمايت اروپايي‌ها و روسيه و چين را براي ايران نگه مي‌دارد و سپس از قانوني‌شدن تحريم‌ها جلوگيري مي‌کند و در نهايت اجازه حمله قانوني عليه يک کشور حاکم يعني ايران را از آمريکا و متحدانش سلب مي‌کند.
اجلاس لهستان در‌صورتي‌که اجلاسي براي اجماع عليه امنيت ملي ايران باشد، به همان اندازه غيرقانوني و خلاف حقوق بين‌الملل است که تحريم‌هاي ايران و خروج ترامپ از توافق هسته‌اي بوده‌اند. هيچ جمعي از کشورها نمي‌توانند عليه حاکميت ملي کشور ديگري تشکيل جلسه دهند و براي نقض حاکميت ملي و تماميت ارضي يا نقض حقوق طبيعي و اساسي مردم آن کشور برنامه‌ريزي کرده و آن را به اجرا بگذارند. جامعه جهاني توافق و اجماع کرده که حاکميت ملي و تماميت ارضي همه اعضاي سازمان ملل متحد به طور يکسان محترم باشد و کشور ديگري نمي‌تواند آن را نقض کرده يا ناديده بگيرد؛ بنابراين آمريکا، لهستان و هر کشوري که در چنين اجلاسي شرکت کنند؛ در‌صورتي‌که وارد دستور کار اجرائي عليه حاکميت ملي يا هرگونه نقض امنيت ملي ايران شوند، این کار قابل شکايت در مجامع بين‌المللي و از‌جمله در دادگاه بين‌المللي دادگستري است. البته آمريکا و لهستان سعي خواهند کرد شکل و شمايل اجلاس را تبليغاتي جلوه دهند و مصوبات واقعي آن را انتشار ندهند تا قابل تعقيب حقوقي نباشد. جدا از اينکه ايران چه اقدام حقوقي‌ای بايد درباره اجلاس لهستان انجام دهد، براي پيشگيري از تبعات سياسي چنين اجلاسي، ايران هم بايد در گام اول به فکر اقدام سياسي باشد و اجازه ندهد کشورهاي مدعو به‌راحتي دور هم جمع و به‌راحتي عليه ايران تصميم‌هاي خصمانه بگيرند. براي در‌پيش‌گرفتن چنين راهکاري ابتدا بايد از خودمان شروع کنيم و قبل از اينکه بيش‌از‌اين دير شود، درصدد جلب دوستي و همکاري با ديگر کشورها برآييم و در سياست خارجي تعديل لازم را به وجود آوريم که ديگر کشورها هم روي دوستي با ما، با اطمينان بتوانند حساب کنند. تعامل سازنده که شاه‌بيت توصيه سند چشم‌انداز جمهوري اسلامي ايران است و اجراي آن سال‌هاست به تعويق افتاده، اکنون راهگشاي سياست خارجي کشورمان است که توصيه مي‌شود قبل از اينکه خيلي دير شود، به اجرا درآید.

ايران و اروپا، دو عضو فعال توافق هسته‌اي، چندين سال است دوش به دوش يکديگر تلاش و همکاري مي‌کنند که با حفظ برجام، امنيت بين‌الملل و به‌ويژه امنيت نسبي در خاورميانه را حفظ کنند و اوضاع از آنچه در منطقه مي‌گذرد، بدتر نشده و پاي جنگ‌هاي بزرگ به ميان کشيده نشود. روسيه و چين، دو عضو ديگر برجام نيز از اين سياست حمايت کرده و در‌مجموع باعث شده با وجود شخصي مانند دونالد ترامپ با افکاري خاص که در اين دو سال تنش و تشنج فراواني به جهان تحميل کرده، اوضاع کماکان با آرامش نسبي و تحت کنترل پيش رود؛ اما به نظر مي‌رسد برنامه‌ريزي‌هاي آشکار و پنهان به سويي مي‌رود که اين دو بازيگر فعال توافق هسته‌اي به‌تازگی دارند از هم فاصله مي‌گيرند تا اهداف آمريکا و متحدان منطقه‌اي آن مانند اسرائيل و گروه کشورهاي همسوی عربستان به نتيجه برسد. آيا طرفين مي‌دانند هرگونه جدايي و فاصله‌گرفتن از يکديگر به نفع اهداف غيرمشروع و غيرقانوني آمريکا ختم مي‌شود؟ به نظر مي‌رسد طرفين به اين نکته واقف هستند؛ ولی به انتظارات خود از يکديگر و از برجام مي‌انديشند. طرف ايراني انتظار دارد اروپايي‌ها تمام‌قد در مقابل زياده‌خواهي‌هاي دونالد ترامپ بايستند و ايران را در کشاکش تحريم‌ها آن‌قدر ياري دهند که بتواند اين گردنه ظالمانه آمريکا را پشت سر بگذارد. سمبل اين همکاري اروپا در راه‌اندازي فعالانه اس‌پي‌وي متبلور شده که چندين ماه بود از آن صحبت مي‌شد و ايران به آن اميد بسته بود. فهرست انتظارات اروپايي‌ها هم احتمالا متعدد است؛ اولين انتظار آنان تعهد ايران به توافق هسته‌اي است که خوشبختانه ايران اين مهم را انجام داده و

13 بار مورد تأييد آژانس بين‌المللي انرژي اتمي قرار گرفته است. انتظارات ديگر آنان که در اين شش ماه بيان شده، شامل رعايت محدوده آزمايش‌های موشکي، احترام به حقوق بشر ايراني‌ها و به‌ويژه دوتابعيتي‌ها، پاسخ به اتهام ترور مخالفان در اروپا، تصويب کنوانسيون‌هاي چهارگانه FATF و موضوعات ديگر نظير نقش منطقه‌اي ايران است. ملاقات‌هايي که سفراي اروپايي هفته قبل با معاون وزارت امور خارجه انجام دادند، در راستاي برخي از اين انتظارات بود که متأسفانه به جاي خوبي کشيده نشد. برخي از مسئولان دستگاه‌هاي غيرمرتبط با ديپلماسي، عَلَم مخالفت با اروپايي‌ها را برافراشتند که اروپا ما را فريب داده است. شايد قضاوت منصفانه اين باشد که اروپا بخش‌هايي از تعهداتش را انجام نداده و ايران هم بخش‌هاي ديگر را؛ اما سؤال اساسي اين است که کدام‌يک از طرفين ضرر بيشتري مي‌کند؟ يقينا در شرايط فراهم‌کردن تابستان داغ از سوی گروه ترامپ و اشتياق اسرائيل و گروه عربستان براي شروع درگيري با ايران، اين ايران است که بايد حافظ دوستي با اروپا و بقيه جهان باشد. اروپايي‌ها ممکن است براي خروج از محذورات ترامپ براي شرکت در اجلاس لهستان به دنبال بهانه‌گيري از ايران باشند تا رودربايستي را کنار بگذارند. آيا ايران بايد به اين خواسته کمک كند؟ اگر چنين کند که به ايجاد اجماع جهاني عليه خود در اجلاس لهستان کمک کرده است. ممکن است ايران در انديشه خروج از توافق هسته‌اي باشد که اين هم در شرايط حاضر کمک جدي به ترامپ خواهد بود؛ زيرا ترامپ زير فشار خروج غيرقانوني از برجام قرار دارد و براي اجرای مقاصد خود مجبور شده به تحريم‌هاي يک‌جانبه عليه ايران روي آورد و با زور سياسي و اقتصادي اين تحريم‌ها را بر ديگر کشورها تحميل کند.

اگر ايران از توافق هسته‌اي خارج شود، اولين دستاورد آن براي ترامپ خواهد بود که با اجماع اروپا، روسيه و چين، تحريم‌هاي شوراي امنيت را عليه ايران اعاده و به نام قانون بين‌المللي، ديگر کشورها را وادار مي‌کند از آن تحريم‌ها تبعيت کنند و در صورت لزوم جهان را از ماده 41 ماده منشور (تحريم‌هاي اقتصادي) به ماده 42 (حمله نظامي) سوق مي‌دهد. پس ماندن در برجام، حمايت اروپايي‌ها و روسيه و چين را براي ايران نگه مي‌دارد و سپس از قانوني‌شدن تحريم‌ها جلوگيري مي‌کند و در نهايت اجازه حمله قانوني عليه يک کشور حاکم يعني ايران را از آمريکا و متحدانش سلب مي‌کند.
اجلاس لهستان در‌صورتي‌که اجلاسي براي اجماع عليه امنيت ملي ايران باشد، به همان اندازه غيرقانوني و خلاف حقوق بين‌الملل است که تحريم‌هاي ايران و خروج ترامپ از توافق هسته‌اي بوده‌اند. هيچ جمعي از کشورها نمي‌توانند عليه حاکميت ملي کشور ديگري تشکيل جلسه دهند و براي نقض حاکميت ملي و تماميت ارضي يا نقض حقوق طبيعي و اساسي مردم آن کشور برنامه‌ريزي کرده و آن را به اجرا بگذارند. جامعه جهاني توافق و اجماع کرده که حاکميت ملي و تماميت ارضي همه اعضاي سازمان ملل متحد به طور يکسان محترم باشد و کشور ديگري نمي‌تواند آن را نقض کرده يا ناديده بگيرد؛ بنابراين آمريکا، لهستان و هر کشوري که در چنين اجلاسي شرکت کنند؛ در‌صورتي‌که وارد دستور کار اجرائي عليه حاکميت ملي يا هرگونه نقض امنيت ملي ايران شوند، این کار قابل شکايت در مجامع بين‌المللي و از‌جمله در دادگاه بين‌المللي دادگستري است. البته آمريکا و لهستان سعي خواهند کرد شکل و شمايل اجلاس را تبليغاتي جلوه دهند و مصوبات واقعي آن را انتشار ندهند تا قابل تعقيب حقوقي نباشد. جدا از اينکه ايران چه اقدام حقوقي‌ای بايد درباره اجلاس لهستان انجام دهد، براي پيشگيري از تبعات سياسي چنين اجلاسي، ايران هم بايد در گام اول به فکر اقدام سياسي باشد و اجازه ندهد کشورهاي مدعو به‌راحتي دور هم جمع و به‌راحتي عليه ايران تصميم‌هاي خصمانه بگيرند. براي در‌پيش‌گرفتن چنين راهکاري ابتدا بايد از خودمان شروع کنيم و قبل از اينکه بيش‌از‌اين دير شود، درصدد جلب دوستي و همکاري با ديگر کشورها برآييم و در سياست خارجي تعديل لازم را به وجود آوريم که ديگر کشورها هم روي دوستي با ما، با اطمينان بتوانند حساب کنند. تعامل سازنده که شاه‌بيت توصيه سند چشم‌انداز جمهوري اسلامي ايران است و اجراي آن سال‌هاست به تعويق افتاده، اکنون راهگشاي سياست خارجي کشورمان است که توصيه مي‌شود قبل از اينکه خيلي دير شود، به اجرا درآید.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها