|

حق فراموش‌شدگي

امير ناظمي . معاون وزير ارتباطات

مرزهاي حريم شخصي آدم‌ها هر روز تغيير پيدا مي‌کند. حريم شخصي در هر حوزه‌اي ريزبيني‌هاي خودش را دارد. حريم شخصي مدام شکسته مي‌شود، وقتي در مترو داري با دوستت چت مي‌کني و بغل‌دستي‌ات زل زده به صفحه مانيتور موبايلت! نگاه‌کردن به صفحه موبايل ديگران جرم نيست؛ اما نگاه‌نکردن اخلاقي است که سعي مي‌کنيم رعايت کنيم (اگر بر وسوسه فضول‌بودن‌مان غلبه کنيم)؛ اما در دنياي تجارت و اطلاعات نياز به مقررات مشخصي است که حقوق هر فرد را تعريف کند. حق يک کاربر در يک شبکه اجتماعي مانند فيس‌بوک يا اينستاگرام چيست؟ اگر عکسي را که در صفحه غيرعمومي گذاشته‌ام، ديگران ببینند، آيا من حق دارم از او شکايت کنم؟ اين همان پرسش‌هايي بود که نياز به تدوين قوانين و مقررات مربوط به آن را تبديل به يک الزام مي‌کرد.قانون «حفاظت از داده‌هاي عمومي»: واقعيت آن است که مرزهاي «حريم شخصي» و «حقوق کاربر» مدام پيچيده و پيچيده‌تر مي‌شود. وقتي در سال ۲۰۱۲ براي نخستين بار موضوع «حفاظت از داده‌هاي عمومي» (General Data Protection Regulation) در اروپا مطرح شد، منجر به سند الزام‌آوري شد به نام GDPR که همه کشورهاي اروپايي بعد از چهار سال بحث و گفت‌وگو از سال ۲۰۱۶ به آن تن دادند؛ سندي اروپايي که همه سايت‌ها، اپليکيشن‌ها و سامانه‌هايي که در اروپا فعاليت مي‌کردند، بايد از آن تبعيت مي‌کردند.اما مفهوم حريم شخصي و حفاظت از داده در همان دو سال اول پس از تصويب هم به‌شدت تغيير کرد تا در سال ۲۰۱۸ نسخه جديدتر آن طرح شود؛ نسخه‌اي که حقوق جديدي را براي کاربران تعريف مي‌کرد. زماني که اين دو نسخه را با هم مقايسه مي‌کنيم، به حقوق جديدي برمي‌خوريم؛ حقوقي که شايد فراتر از فناوري اطلاعات و شبکه‌هاي اجتماعي مي‌رود که يکي از آن حقوق «حق فراموش‌شدگي»

(The right to be forgotten) است! زماني که صفحه‌‌اي در شبکه‌اي اجتماعي بسته مي‌شود، آيا آن شبکه اجتماعي مي‌تواند در تحليل‌هايش از اطلاعات آن صفحه استفاده کند؟ آيا مي‌تواند اطلاعات را ذخيره کند تا بعدها آن را با اطلاعات ديگري از شما براي شناخت بهتر و دسته‌بندي بهتر شما ترکيب کند؟ اين حق بيان مي‌کند که آن سامانه يا شبکه اجتماعي يا اپليکيشن بايد اطلاعات شما را فراموش کند!

بايد فراموش کند که شما چه داده‌هايي داشتيد، چه عکس‌هايي، چه علاقه‌مندي‌هايي و... اين قانون اين فراموش‌شدگي را به‌عنوان يکي از حقوق کاربران (يا بهتر بگوييم شهروندان سرزمين‌هاي مجازي) مي‌داند. در اين دنيايي که هر چيز در آن ضبط مي‌شود تا روزي نه‌فقط در دادگاه‌ها؛ بلکه در زندگي روزمره استفاده شود، داده‌هاي شهروند حق دارد فراموش شود!
فراتر از کدها و کامپيوترها: «حق فراموش‌شدگي»‌ براي من معنايي فراتر از صفر و يک کدنويسي دارد. حق فراموش‌شدگي يک بلوغ است؛ بلوغي که در آن ما اشتباهات ديگران را مي‌توانيم فراموش کنيم. «فراموش‌شدگي» يعني ما خودآگاه و بر‌اساس انتخاب خود تلاش مي‌کنيم تا بخشي از اطلاعات خود را فراموش کنيم! و به قول نيچه از «فضيلت فراموشي» بهره بگيريم. «حق فراموش‌شدگي»‌ حق من مي‌تواند باشد، وقتي از دوستي انتظار داشته باشم فراموش کند بخشي از خاطراتي را که دوست نداريم به ياد آوريم. شايد گاه براي زندگي‌کردن بايد بخشي از گذشته را خودخواسته فراموش کرد؛ وگرنه آن‌قدر آن زخم عميق است که نمي‌توان با آن زندگي را ادامه داد. هم آلماني‌ها و هم فرانسوي‌ها بعد از جنگ جهاني دوم مجبور بودند تا خيانت‌هاي‌شان را فراموش کنند؛ چرا‌که همه آنها براي زنده‌ماندن ناگزير به خيانت‌هايي شده بودند! گاه براي ساختن آينده ناگزير باید برخي از گذشته را يا فراموش کنيم يا ببخشيم؛ آن بخشي که در مقابل واقعيتي بزرگ قابل صرف‌نظر‌کردن است! يا شايد تاب نياوريم فراموشي خودخواسته را و به قول ماندلا بعد از آپارتايد روي بياوريم به «مي‌بخشم؛ اما فراموش نمي‌کنم»! اما به‌هر‌حال بايد بخشي از خاطرات را در برابر بخشي از آينده مطلوب فراموش کنيم! انتخابي سخت که حاضر به فراموش‌کردن کدام بخش هستيم و کدام بخش را نگه مي‌داريم! و البته اين يک تصميم‌گيري جمعي است.

مرزهاي حريم شخصي آدم‌ها هر روز تغيير پيدا مي‌کند. حريم شخصي در هر حوزه‌اي ريزبيني‌هاي خودش را دارد. حريم شخصي مدام شکسته مي‌شود، وقتي در مترو داري با دوستت چت مي‌کني و بغل‌دستي‌ات زل زده به صفحه مانيتور موبايلت! نگاه‌کردن به صفحه موبايل ديگران جرم نيست؛ اما نگاه‌نکردن اخلاقي است که سعي مي‌کنيم رعايت کنيم (اگر بر وسوسه فضول‌بودن‌مان غلبه کنيم)؛ اما در دنياي تجارت و اطلاعات نياز به مقررات مشخصي است که حقوق هر فرد را تعريف کند. حق يک کاربر در يک شبکه اجتماعي مانند فيس‌بوک يا اينستاگرام چيست؟ اگر عکسي را که در صفحه غيرعمومي گذاشته‌ام، ديگران ببینند، آيا من حق دارم از او شکايت کنم؟ اين همان پرسش‌هايي بود که نياز به تدوين قوانين و مقررات مربوط به آن را تبديل به يک الزام مي‌کرد.قانون «حفاظت از داده‌هاي عمومي»: واقعيت آن است که مرزهاي «حريم شخصي» و «حقوق کاربر» مدام پيچيده و پيچيده‌تر مي‌شود. وقتي در سال ۲۰۱۲ براي نخستين بار موضوع «حفاظت از داده‌هاي عمومي» (General Data Protection Regulation) در اروپا مطرح شد، منجر به سند الزام‌آوري شد به نام GDPR که همه کشورهاي اروپايي بعد از چهار سال بحث و گفت‌وگو از سال ۲۰۱۶ به آن تن دادند؛ سندي اروپايي که همه سايت‌ها، اپليکيشن‌ها و سامانه‌هايي که در اروپا فعاليت مي‌کردند، بايد از آن تبعيت مي‌کردند.اما مفهوم حريم شخصي و حفاظت از داده در همان دو سال اول پس از تصويب هم به‌شدت تغيير کرد تا در سال ۲۰۱۸ نسخه جديدتر آن طرح شود؛ نسخه‌اي که حقوق جديدي را براي کاربران تعريف مي‌کرد. زماني که اين دو نسخه را با هم مقايسه مي‌کنيم، به حقوق جديدي برمي‌خوريم؛ حقوقي که شايد فراتر از فناوري اطلاعات و شبکه‌هاي اجتماعي مي‌رود که يکي از آن حقوق «حق فراموش‌شدگي»

(The right to be forgotten) است! زماني که صفحه‌‌اي در شبکه‌اي اجتماعي بسته مي‌شود، آيا آن شبکه اجتماعي مي‌تواند در تحليل‌هايش از اطلاعات آن صفحه استفاده کند؟ آيا مي‌تواند اطلاعات را ذخيره کند تا بعدها آن را با اطلاعات ديگري از شما براي شناخت بهتر و دسته‌بندي بهتر شما ترکيب کند؟ اين حق بيان مي‌کند که آن سامانه يا شبکه اجتماعي يا اپليکيشن بايد اطلاعات شما را فراموش کند!

بايد فراموش کند که شما چه داده‌هايي داشتيد، چه عکس‌هايي، چه علاقه‌مندي‌هايي و... اين قانون اين فراموش‌شدگي را به‌عنوان يکي از حقوق کاربران (يا بهتر بگوييم شهروندان سرزمين‌هاي مجازي) مي‌داند. در اين دنيايي که هر چيز در آن ضبط مي‌شود تا روزي نه‌فقط در دادگاه‌ها؛ بلکه در زندگي روزمره استفاده شود، داده‌هاي شهروند حق دارد فراموش شود!
فراتر از کدها و کامپيوترها: «حق فراموش‌شدگي»‌ براي من معنايي فراتر از صفر و يک کدنويسي دارد. حق فراموش‌شدگي يک بلوغ است؛ بلوغي که در آن ما اشتباهات ديگران را مي‌توانيم فراموش کنيم. «فراموش‌شدگي» يعني ما خودآگاه و بر‌اساس انتخاب خود تلاش مي‌کنيم تا بخشي از اطلاعات خود را فراموش کنيم! و به قول نيچه از «فضيلت فراموشي» بهره بگيريم. «حق فراموش‌شدگي»‌ حق من مي‌تواند باشد، وقتي از دوستي انتظار داشته باشم فراموش کند بخشي از خاطراتي را که دوست نداريم به ياد آوريم. شايد گاه براي زندگي‌کردن بايد بخشي از گذشته را خودخواسته فراموش کرد؛ وگرنه آن‌قدر آن زخم عميق است که نمي‌توان با آن زندگي را ادامه داد. هم آلماني‌ها و هم فرانسوي‌ها بعد از جنگ جهاني دوم مجبور بودند تا خيانت‌هاي‌شان را فراموش کنند؛ چرا‌که همه آنها براي زنده‌ماندن ناگزير به خيانت‌هايي شده بودند! گاه براي ساختن آينده ناگزير باید برخي از گذشته را يا فراموش کنيم يا ببخشيم؛ آن بخشي که در مقابل واقعيتي بزرگ قابل صرف‌نظر‌کردن است! يا شايد تاب نياوريم فراموشي خودخواسته را و به قول ماندلا بعد از آپارتايد روي بياوريم به «مي‌بخشم؛ اما فراموش نمي‌کنم»! اما به‌هر‌حال بايد بخشي از خاطرات را در برابر بخشي از آينده مطلوب فراموش کنيم! انتخابي سخت که حاضر به فراموش‌کردن کدام بخش هستيم و کدام بخش را نگه مي‌داريم! و البته اين يک تصميم‌گيري جمعي است.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها