|

كرباسچي و ابطحي به پرسش «شرق» پاسخ دادند

پارلمان اصلاحات شكست مي‌خورد؟

مهرشاد ايماني : تعداد احزاب اصلاح‌طلب به ‌قدري زياد شده است كه شمارش آنها كار دشواري است؛ احزابي كه مردم آنها را به‌درستي نمي‌شناسند و مشخص نيست كه هدف از تأسيس‌شان چيست و قرار است چه كاركردي داشته باشند؟
اين موضوع زماني به يك‌ بحران تبديل مي‌شود كه احزاب ناشناس اصلاح‌طلب پرچم اين جريان را بدون داشتن زمينه‌هاي فكري اصلاحات به دست مي‌گيرند و در مقام عمل تنها هدفشان را پيروزي در انتخابات معرفي مي‌كنند. اگرچه انتخابات و كسب قدرت سياسي يكي از مهم‌ترين اهداف احزاب سياسي است؛ اما كسب قدرت سياسي با برنامه‌هاي منسجم حزبي براي دوران پساانتخابات ضروري است و نمي‌توان اولين و آخرين هدف را صرفا انتخابات دانست كه اگر اين‌گونه باشد، بايد قائل به قدرت‌طلبي باشيم. علاوه‌بر‌اين مشكل ديگري كه از پس تعدد نامتعارف احزاب اصلاح‌طلب به وجود مي‌آيد، اين است كه اين احزاب قارچ‌گونه نمي‌توانند به ساختارگرايي حزبي بپردازند؛ يعني قادر نيستند به‌ طور منظم به كادرسازي، تربيت نيروي انساني و ارائه راهبردهاي اجرائي دست بزنند. برخي باور دارند كه پارلمان اصلاحات مي‌تواند تمام اين احزاب را تجميع كند تا يك صداي واحد سياسي از جريان اصلاحات شنيده شود. تشكيل اين پارلمان تا حدي پيش رفته است كه چند روز پيش محمد عطریانفر اعلام كرد كه رئيس دولت اصلاحات موافقتش را براي تشكيل آن اعلام كرده است و پيش‌تر شخصيت‌هاي سرشناس اصلاح‌طلب گفته بودند كه به احتمال زياد تا پايان سال اساسنامه پارلمان اصلاحات تصويب خواهد شد. گرچه شايد اين پارلمان بتواند در برهه انتخابات مؤثر عمل كند؛ اما بعيد است با وجود احزاب متعدد به ساختارگرايي حزبي و ارائه راهبردهاي تئوري‌محور و عمل‌گرا بپردازد. در واقع اگر جريان اصلاحات را محدود به انتخابات كنيم، شايد تشكيل اين پارلمان مفيد باشد؛ اما اگر اصلاحات را يك جريان اجتماعي با گفتمان فرهنگي بدانيم، بي‌ترديد پارلمان اصلاحات نمي‌تواند تمام مشكلات عميق موجود در اين جريان را حل كند و حل آنها نياز به يك وحدت دروني، ساختاري و واقعي ميان احزاب ريشه‌دار اصلاح‌طلب دارد. وقتي هنوز ميان افراد اصلاح‌طلب توافقي بر سر موضوع ائتلاف وجود ندارد و برخي آن را ضرورت حفظ حيات سياسي اصلاحات و برخي ديگر آن را باعث مخدوش‌شدن حيثيت جريان اصلاحات مي‌دانند، نمي‌توان انتظار داشت كه در پارلمان اصلاحات، به طور ناگهاني يك اتحاد كامل و بي‌نقص به وجود آيد. علاوه بر تمام اينها اساسا معلوم نيست كه وجود احزاب متعدد در قالب جبهه اصلاحات منجر به توسعه سياسي مي‌شود يا نه؟

اگر به نمونه‌هاي موفق كشورهاي توسعه‌يافته نگاه كنيم، درمي‌يابيم كه معمولا در آنها چند حزب محدود اما پرقدرت وجود دارند كه علاوه بر داشتن مانيفست روشن، در صورت پيروزي به خواسته‌هاي مردم به‌درستي پاسخ مي‌دهند؛ بنابراين به‌ نظر مي‌رسد صرف تشكيل حزب معيار يك جامعه دموكراتيك نيست؛ بلكه توسعه سياسي و تقويت جامعه مدني با ارتقای كيفيت احزاب حاصل مي‌شود.
‌انتخابات؛ تنها فايده پارلمان اصلاحات
غلامحسين كرباسچي، دبير‌كل حزب كارگزاران سازندگي، باور دارد كه چندان نمي‌توان حساب مهمي روي پارلمان اصلاحات باز كرد. او در‌اين‌باره به «شرق» گفت: «پارلمان اصلاحات تنها در زمان انتخابات مي‌تواند مؤثر عمل كند و هيچ‌ تأثيري بر روند احزاب جبهه اصلاحات و انسجام فكري و عملي اصلاحات نخواهد داشت. در حقيقت آنچه تحت عنوان پارلمان اصلاحات مطرح مي‌شود، تنها كاركرد انتخاباتي خواهد داشت و چشم‌اندازي بيش‌از‌اين برايش نمي‌توان متصور بود».
‌پارلمان شكست‌خورده اصلاحات
محمدعلي ابطحي، عضو مجمع روحانيون مبارز، معتقد است كه پارلمان اصلاحات به‌هيچ‌وجه نمي‌تواند معيار سنجش اين جريان باشد. او به «شرق» گفت: «تبديل اصلاحات به يك ‌محيط سازماني كار درستي نيست؛ خواه آن سازمان پارلمان اصلاحات يا هر چيز ديگري باشد. قابل پذيرش نيست افرادي كه شايد اصلا به باورهاي اصلاحات اعتقاد ندارند و تنها با ثبت يك حزب عنوان اصلاح‌طلب را بر خود نهاده‌اند، متوليان يك سازمان به نام پارلمان اصلاحات شوند. آنها نمي‌توانند هدايت‌كنندگان يك جريان فكري عظيم به نام اصلاحات باشند. اصلاحات يك انديشه است كه در سطح جامعه متبلور شد. قرار بود كه انديشه اصلاحات با محوريت آقاي خاتمي عملياتي شود و در طول زمان خود را به‌روز كند. اصلاحات يك جوهر ثابت دارد و بايد آن جوهر حفظ و با مقتضيات روز هماهنگ مي‌شد، اما با آنچه امروز رخ داده است رنگ و نشاني از چنين روندي نمي‌بينيم. افرادي بدون شناسنامه خاص سياسي آمده و با يك ثبت‌نام ساده يك حزب تشكيل داده‌اند و خود را نماد اصلاح‌طلبي مي‌دانند. با چنين شرايطي پارلمان اصلاحات از پيش شكست‌‌خورده است، زيرا پارلمان بايد يك مجموعه انتخابي باشد و در شرايطي كه هنوز تحزب در ايران پا نگرفته، نمي‌توان قائل به يك پارلمان واقعي باشيم».
‌تخريب اصلاحات با لباس اصلاح‌طلبي
اين فعال سياسي درباره تعدد احزاب اصلاح‌طلب اظهار كرد: «احزابي در جبهه اصلاحات وجود دارند كه اساسا هيچ ربطي به انديشه اصلاحات ندارند و صدالبته هيچ تأثيري هم در انتخابات نخواهند داشت و نمي‌توانند تعيين‌كننده باشند. من راه نجات اصلاحات را بازگشت به تفكر اصيل اصلاح‌طلبي مي‌دانم؛ اگر آن تفكر در جامعه گسترش يابد، جامعه مدني قوي خواهد شد. بسياري از احزاب فعلي مؤسسات كسب قدرتند و به همين دليل است كه مردم به اصلاح‌طلبان كنوني اقبال چنداني نشان نمي‌دهند. روزگاري اصلاحات با محوريت آقاي خاتمي پيش مي‌رفت، هرچند باور دارم كه اين جريان نبايد قائل به يك فرد باشد، اما به‌هرروي آقاي خاتمي در ميان اصلاح‌طلبان تعيين‌كننده بودند، اما اكنون عده‌اي با تكيه بر چند ديدار با ايشان خود را اصلاح‌طلب مي‌نامند و مي‌خواهند اين جريان را مصادره كنند. مردم به تفكر اصلاحات رأي دادند و انتظارشان اين است كه اصلاح‌طلبان در راستاي آن تفكر قدم بردارند. تعدادي از افراد اصلاح‌طلب بدون هيچ‌گونه توجهي به آرمان‌هاي اصلاحات راه خود را رفتند و تنها مترصد كسب قدرت شدند. حتي به ياد دارم كه افرادي با انگيزه‌هاي تند اصولگرايي آمدند و در لباس اصلاحات حزبي را ايجاد كردند تا در نهايت به جريان اصلاحات لطمه بزنند. چنين سازوكاري قطعا نمي‌تواند نمايانگر جريان اصلاحات باشد». آنچه از پس بحث‌هاي اخير مي‌توان به دست آورد اين است كه اصلاحات را نمي‌توان در يك مجمع به نام پارلمان اصلاحات محدود كرد و اگر بناست جريان اصلاحات در خود تغيير اساسي ايجاد كند، لازم است انديشه‌هاي اصلاح‌طلبي را احيا کند و آنها را قوام دهد. اكنون كه با تعدد احزاب اصلاح‌طلب مواجهيم بايد دانست كه تجميع تمام اين احزاب و شناسايي همه آنها به‌عنوان نمادهاي اصلاح‌طلبي میسر نيست، زيرا بعيد به نظر مي‌رسد كه احزاب نوپا و فاقد شناسنامه سياسي بتوانند مدافعان واقعي جريان اصلاح‌طلبي باشند؛ اين در حالي است كه به گفته ابطحي، تعدادي از احزاب اصلاح‌طلب معلوم نيست كه واقعا اصلاح‌طلب محسوب مي‌شوند يا خير و اينكه آيا مي‌توان صرف ادعاي اصلاح‌طلب‌بودن و ثبت يك حزب را معيار اصلاح‌طلبي دانست يا نه؟ به‌هرروي مسلم است كه شخصيت‌هاي ديرآشناي اصلاحات بايد در درون خود به يك وفاقي برسند تا سرمايه اجتماعي اين جريان بيش از پيش لطمه نخورد.

مهرشاد ايماني : تعداد احزاب اصلاح‌طلب به ‌قدري زياد شده است كه شمارش آنها كار دشواري است؛ احزابي كه مردم آنها را به‌درستي نمي‌شناسند و مشخص نيست كه هدف از تأسيس‌شان چيست و قرار است چه كاركردي داشته باشند؟
اين موضوع زماني به يك‌ بحران تبديل مي‌شود كه احزاب ناشناس اصلاح‌طلب پرچم اين جريان را بدون داشتن زمينه‌هاي فكري اصلاحات به دست مي‌گيرند و در مقام عمل تنها هدفشان را پيروزي در انتخابات معرفي مي‌كنند. اگرچه انتخابات و كسب قدرت سياسي يكي از مهم‌ترين اهداف احزاب سياسي است؛ اما كسب قدرت سياسي با برنامه‌هاي منسجم حزبي براي دوران پساانتخابات ضروري است و نمي‌توان اولين و آخرين هدف را صرفا انتخابات دانست كه اگر اين‌گونه باشد، بايد قائل به قدرت‌طلبي باشيم. علاوه‌بر‌اين مشكل ديگري كه از پس تعدد نامتعارف احزاب اصلاح‌طلب به وجود مي‌آيد، اين است كه اين احزاب قارچ‌گونه نمي‌توانند به ساختارگرايي حزبي بپردازند؛ يعني قادر نيستند به‌ طور منظم به كادرسازي، تربيت نيروي انساني و ارائه راهبردهاي اجرائي دست بزنند. برخي باور دارند كه پارلمان اصلاحات مي‌تواند تمام اين احزاب را تجميع كند تا يك صداي واحد سياسي از جريان اصلاحات شنيده شود. تشكيل اين پارلمان تا حدي پيش رفته است كه چند روز پيش محمد عطریانفر اعلام كرد كه رئيس دولت اصلاحات موافقتش را براي تشكيل آن اعلام كرده است و پيش‌تر شخصيت‌هاي سرشناس اصلاح‌طلب گفته بودند كه به احتمال زياد تا پايان سال اساسنامه پارلمان اصلاحات تصويب خواهد شد. گرچه شايد اين پارلمان بتواند در برهه انتخابات مؤثر عمل كند؛ اما بعيد است با وجود احزاب متعدد به ساختارگرايي حزبي و ارائه راهبردهاي تئوري‌محور و عمل‌گرا بپردازد. در واقع اگر جريان اصلاحات را محدود به انتخابات كنيم، شايد تشكيل اين پارلمان مفيد باشد؛ اما اگر اصلاحات را يك جريان اجتماعي با گفتمان فرهنگي بدانيم، بي‌ترديد پارلمان اصلاحات نمي‌تواند تمام مشكلات عميق موجود در اين جريان را حل كند و حل آنها نياز به يك وحدت دروني، ساختاري و واقعي ميان احزاب ريشه‌دار اصلاح‌طلب دارد. وقتي هنوز ميان افراد اصلاح‌طلب توافقي بر سر موضوع ائتلاف وجود ندارد و برخي آن را ضرورت حفظ حيات سياسي اصلاحات و برخي ديگر آن را باعث مخدوش‌شدن حيثيت جريان اصلاحات مي‌دانند، نمي‌توان انتظار داشت كه در پارلمان اصلاحات، به طور ناگهاني يك اتحاد كامل و بي‌نقص به وجود آيد. علاوه بر تمام اينها اساسا معلوم نيست كه وجود احزاب متعدد در قالب جبهه اصلاحات منجر به توسعه سياسي مي‌شود يا نه؟

اگر به نمونه‌هاي موفق كشورهاي توسعه‌يافته نگاه كنيم، درمي‌يابيم كه معمولا در آنها چند حزب محدود اما پرقدرت وجود دارند كه علاوه بر داشتن مانيفست روشن، در صورت پيروزي به خواسته‌هاي مردم به‌درستي پاسخ مي‌دهند؛ بنابراين به‌ نظر مي‌رسد صرف تشكيل حزب معيار يك جامعه دموكراتيك نيست؛ بلكه توسعه سياسي و تقويت جامعه مدني با ارتقای كيفيت احزاب حاصل مي‌شود.
‌انتخابات؛ تنها فايده پارلمان اصلاحات
غلامحسين كرباسچي، دبير‌كل حزب كارگزاران سازندگي، باور دارد كه چندان نمي‌توان حساب مهمي روي پارلمان اصلاحات باز كرد. او در‌اين‌باره به «شرق» گفت: «پارلمان اصلاحات تنها در زمان انتخابات مي‌تواند مؤثر عمل كند و هيچ‌ تأثيري بر روند احزاب جبهه اصلاحات و انسجام فكري و عملي اصلاحات نخواهد داشت. در حقيقت آنچه تحت عنوان پارلمان اصلاحات مطرح مي‌شود، تنها كاركرد انتخاباتي خواهد داشت و چشم‌اندازي بيش‌از‌اين برايش نمي‌توان متصور بود».
‌پارلمان شكست‌خورده اصلاحات
محمدعلي ابطحي، عضو مجمع روحانيون مبارز، معتقد است كه پارلمان اصلاحات به‌هيچ‌وجه نمي‌تواند معيار سنجش اين جريان باشد. او به «شرق» گفت: «تبديل اصلاحات به يك ‌محيط سازماني كار درستي نيست؛ خواه آن سازمان پارلمان اصلاحات يا هر چيز ديگري باشد. قابل پذيرش نيست افرادي كه شايد اصلا به باورهاي اصلاحات اعتقاد ندارند و تنها با ثبت يك حزب عنوان اصلاح‌طلب را بر خود نهاده‌اند، متوليان يك سازمان به نام پارلمان اصلاحات شوند. آنها نمي‌توانند هدايت‌كنندگان يك جريان فكري عظيم به نام اصلاحات باشند. اصلاحات يك انديشه است كه در سطح جامعه متبلور شد. قرار بود كه انديشه اصلاحات با محوريت آقاي خاتمي عملياتي شود و در طول زمان خود را به‌روز كند. اصلاحات يك جوهر ثابت دارد و بايد آن جوهر حفظ و با مقتضيات روز هماهنگ مي‌شد، اما با آنچه امروز رخ داده است رنگ و نشاني از چنين روندي نمي‌بينيم. افرادي بدون شناسنامه خاص سياسي آمده و با يك ثبت‌نام ساده يك حزب تشكيل داده‌اند و خود را نماد اصلاح‌طلبي مي‌دانند. با چنين شرايطي پارلمان اصلاحات از پيش شكست‌‌خورده است، زيرا پارلمان بايد يك مجموعه انتخابي باشد و در شرايطي كه هنوز تحزب در ايران پا نگرفته، نمي‌توان قائل به يك پارلمان واقعي باشيم».
‌تخريب اصلاحات با لباس اصلاح‌طلبي
اين فعال سياسي درباره تعدد احزاب اصلاح‌طلب اظهار كرد: «احزابي در جبهه اصلاحات وجود دارند كه اساسا هيچ ربطي به انديشه اصلاحات ندارند و صدالبته هيچ تأثيري هم در انتخابات نخواهند داشت و نمي‌توانند تعيين‌كننده باشند. من راه نجات اصلاحات را بازگشت به تفكر اصيل اصلاح‌طلبي مي‌دانم؛ اگر آن تفكر در جامعه گسترش يابد، جامعه مدني قوي خواهد شد. بسياري از احزاب فعلي مؤسسات كسب قدرتند و به همين دليل است كه مردم به اصلاح‌طلبان كنوني اقبال چنداني نشان نمي‌دهند. روزگاري اصلاحات با محوريت آقاي خاتمي پيش مي‌رفت، هرچند باور دارم كه اين جريان نبايد قائل به يك فرد باشد، اما به‌هرروي آقاي خاتمي در ميان اصلاح‌طلبان تعيين‌كننده بودند، اما اكنون عده‌اي با تكيه بر چند ديدار با ايشان خود را اصلاح‌طلب مي‌نامند و مي‌خواهند اين جريان را مصادره كنند. مردم به تفكر اصلاحات رأي دادند و انتظارشان اين است كه اصلاح‌طلبان در راستاي آن تفكر قدم بردارند. تعدادي از افراد اصلاح‌طلب بدون هيچ‌گونه توجهي به آرمان‌هاي اصلاحات راه خود را رفتند و تنها مترصد كسب قدرت شدند. حتي به ياد دارم كه افرادي با انگيزه‌هاي تند اصولگرايي آمدند و در لباس اصلاحات حزبي را ايجاد كردند تا در نهايت به جريان اصلاحات لطمه بزنند. چنين سازوكاري قطعا نمي‌تواند نمايانگر جريان اصلاحات باشد». آنچه از پس بحث‌هاي اخير مي‌توان به دست آورد اين است كه اصلاحات را نمي‌توان در يك مجمع به نام پارلمان اصلاحات محدود كرد و اگر بناست جريان اصلاحات در خود تغيير اساسي ايجاد كند، لازم است انديشه‌هاي اصلاح‌طلبي را احيا کند و آنها را قوام دهد. اكنون كه با تعدد احزاب اصلاح‌طلب مواجهيم بايد دانست كه تجميع تمام اين احزاب و شناسايي همه آنها به‌عنوان نمادهاي اصلاح‌طلبي میسر نيست، زيرا بعيد به نظر مي‌رسد كه احزاب نوپا و فاقد شناسنامه سياسي بتوانند مدافعان واقعي جريان اصلاح‌طلبي باشند؛ اين در حالي است كه به گفته ابطحي، تعدادي از احزاب اصلاح‌طلب معلوم نيست كه واقعا اصلاح‌طلب محسوب مي‌شوند يا خير و اينكه آيا مي‌توان صرف ادعاي اصلاح‌طلب‌بودن و ثبت يك حزب را معيار اصلاح‌طلبي دانست يا نه؟ به‌هرروي مسلم است كه شخصيت‌هاي ديرآشناي اصلاحات بايد در درون خود به يك وفاقي برسند تا سرمايه اجتماعي اين جريان بيش از پيش لطمه نخورد.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها