|

نگاهی به فیلم احمدرضا معتمدی

«سوء‌تفاهم» در زمانه «وانمود»

فیلم «سوء‌تفاهم» با توجه به وجه نظری درخور تأمل، متأسفانه نه در جشنواره فجر سال گذشته، چنان که بایدوشاید، مورد توجه قرار گرفت، نه در زمان نامناسب نمایش عمومی کنونی بر پرده سینماها.

اصولا آثار سینمایی معتمدی جدای آنکه امکان ارتباط کامل با مخاطب را ‌بیابد یا خیر، اهتمامی جدی به طرح مسائل نظری زمانه کنونی دارد. البته این نکته به معنای آن نیست که او توجهی به وجوه سینمایی کار خود ندارد یا به فرم و صورت اثر خود بی‌توجه است، نه، به لحاظ سینمایی کاملا اشراف بر کار دارد و به‌ویژه اثر مورد بحث چه از نظر بازیگری و بازیگردانی، چه میزانسن و کارگردانی، چه فیلم‌برداری و...، کاملا حرفه‌ای و بی‌نقص است؛ اما سعی و اهتمام نظری و حکمی او به‌ویژه در وهله نخست، چنان که بایدوشاید مورد توجه قرار نمی‌گیرد. مسلم است که طرح هر مسئله جدی در اثری سینمایی دشوار است و همواره بیم آن می‌رود بخشی از مخاطبان با اثر همراه نشوند؛ لیک باید این اهتمام و تأمل را در این زمانه فقدان فکر و ذکر، ستود و از آن استقبال کرد.
در «سوءتفاهم» همان‌طور که در پایان اثر آمده، مسئله اصلی تأملی است که در کلام «ژان بودریار» به آن اشاره می‌شود و آن این معناست که در زمانه ما رسانه یا وسایل و وسائط ارتباط جمعی، در وجه جهانی خود، مقتضی پیامی است که با ماهیت رسانه و منشأ ایجاد آن در دنیای مدرن و جهان سرمایه‌داری، نسبت دارد. در حقیقت رسانه خود یک پیام است.
بحث آن است که در عصر انفجار اطلاعات و گسترش رسانه و وسایل و وسائط ارتباط جمعی، آدمی در غار پنداری زندانی است که فضای مجازی برای او رقم می‌زند. این درست است که در موارد حاد افرادی را که دچار اختلال وضع حقیقی خود با وضع مجازی می‌شوند، به عنوان بیمار روانی فاقد خودآگاهی، راهی تیمارستان می‌کنند، اما بحث آن است که اثر بمباران اطلاعاتی فضای مجازی فقط بر موارد خاص و بیماران حاد نیست، بلکه به نسبت بر کلّ افکار عمومی جهان تأثیری قابل ملاحظه دارد.
البته معنای این حرف این نیست لازم است یا اصلا می‌توان در این عصر از سیطره وسائط ارتباط جمعی خلاص شد، بلکه در عین لزوم اشتغال و حتی مقابله به مثل می‌توان نسبت به عوارض و ماهیت آن درنگ کرد و به صورتی خودآگاه با آن مواجه شد.
حتی من تصور می‌کنم علت اینکه دولتمردانی مثل ترامپ یا نتانیاهو و بن‌سلمان با سیاست‌های استکباری خشن و عریان توانستند سیاست‌های تند و شکست‌خورده چماق‌داری را نسبت به با پنبه سربریدن رقبای دموکرات و تعارف هویج، پیش ببرند این بوده است که در فضای غالب مجازی و رسانه‌ای کنونی امکان آن هست که چماق را رنگ کنند و به جای هویج به خورد خلایق دهند. حالا اگر یک روزنامه‌نگار ساده‌ای مثل خاشقجی پیدا شود و بگوید که بابا این چماق است و هویج نیست، چنان بدنش را تکه‌تکه و از دور خارج می‌کنند که اعتراض بستگان و رقبا نیز راه به جایی نبرد.
این زمان را استاد ما مرحوم دکتر فردید دوره «وانمود» می‌نامید. ببینید اگر از آغاز تاریخ فلسفه با طرح مغاره مثالی افلاطون بحث از اصالت «دیدار» در مقابل «پندار» و «بود» در مقابل «نمود» شده است، اکنون زمان «وانمود» است. به این معنی که اگر افلاطون، بنیان‌گذار فلسفه، معتقد بود که فیلسوف می‌بایست برای ملاحظه حقیقت و اعیان اشیا و امور از مغاره کثرت، جزئیات و ظواهر که عالم پندار است خارج شود و در عالم اعیان به دیدار حقیقت برود، اکنون دیگر واقعیت و جزئیات و ظواهر هم در کار نیست، بلکه آدم خود بنیاد در«سوءتفاهم» عالمی گرفتار است که وانمود کاذب واقعیت‌های عالم ظاهر است. با این مقدمه، بازگردیم به اثر معتمدی. داستان از ساخت فیلم و سناریویی حکایت دارد که نمی‌دانیم چه کسی آن را نوشته است. می‌بینیم دختری با همکاری خواستگار خود وانمود می‌کند که دزدیده شده است تا از پدرش اخاذی کند و پول اخاذی‌شده را صرف ساختن فیلمی بر اساس همین ماجرا با بازی خود کند. اما داستان به این سادگی پیش نمی‌رود و در پیچ‌وتاب ماجرا، همه چیز درهم برهم می‌شود؛ به نحوی که مشخص نیست کجا فیلم داخل فیلم است و کجا فیلم اصلی. چه کسی وانمود می‌کند و چه کسی در« سوءتفاهم» است. ظاهرا هر کسی در مرتبه خود دچار سوءتفاهم است، در عین حال که در مرتبه دیگر خود نقشی را در داستان وانمود می‌کند. ما همه لعبتکانیم و فلک لعبته‌باز / از روی حقیقتی نه از روی مجاز. سعی معتمدی تا همین‌جا نیز درخور تقدیر است و اگر امکان مفصل‌تری چه به لحاظ بودجه و امکانات چه به لحاظ طول مدت فیلم- که حتی در نمایش عمومی، به دلیل رعایت زمان معمول نمایش، نسبت به نسخه نمایش داده‌شده در جشنواره، کوتاه‌تر هم شده است.- در اختیار او بود جای داشت که فضای مجازی اینترنتی و مطبوعاتی نیز به نحوی وارد ماجرا می‌شد. اگرچه در این اثر سینمایی نقد بیشتر متوجه مدیوم سینما و تصویر است. به هر حال، دست مریزاد. ان‌شاء‌الله که همواره شاهد آثار عمیق این فیلم‌ساز فکور کشور باشیم.

فیلم «سوء‌تفاهم» با توجه به وجه نظری درخور تأمل، متأسفانه نه در جشنواره فجر سال گذشته، چنان که بایدوشاید، مورد توجه قرار گرفت، نه در زمان نامناسب نمایش عمومی کنونی بر پرده سینماها.

اصولا آثار سینمایی معتمدی جدای آنکه امکان ارتباط کامل با مخاطب را ‌بیابد یا خیر، اهتمامی جدی به طرح مسائل نظری زمانه کنونی دارد. البته این نکته به معنای آن نیست که او توجهی به وجوه سینمایی کار خود ندارد یا به فرم و صورت اثر خود بی‌توجه است، نه، به لحاظ سینمایی کاملا اشراف بر کار دارد و به‌ویژه اثر مورد بحث چه از نظر بازیگری و بازیگردانی، چه میزانسن و کارگردانی، چه فیلم‌برداری و...، کاملا حرفه‌ای و بی‌نقص است؛ اما سعی و اهتمام نظری و حکمی او به‌ویژه در وهله نخست، چنان که بایدوشاید مورد توجه قرار نمی‌گیرد. مسلم است که طرح هر مسئله جدی در اثری سینمایی دشوار است و همواره بیم آن می‌رود بخشی از مخاطبان با اثر همراه نشوند؛ لیک باید این اهتمام و تأمل را در این زمانه فقدان فکر و ذکر، ستود و از آن استقبال کرد.
در «سوءتفاهم» همان‌طور که در پایان اثر آمده، مسئله اصلی تأملی است که در کلام «ژان بودریار» به آن اشاره می‌شود و آن این معناست که در زمانه ما رسانه یا وسایل و وسائط ارتباط جمعی، در وجه جهانی خود، مقتضی پیامی است که با ماهیت رسانه و منشأ ایجاد آن در دنیای مدرن و جهان سرمایه‌داری، نسبت دارد. در حقیقت رسانه خود یک پیام است.
بحث آن است که در عصر انفجار اطلاعات و گسترش رسانه و وسایل و وسائط ارتباط جمعی، آدمی در غار پنداری زندانی است که فضای مجازی برای او رقم می‌زند. این درست است که در موارد حاد افرادی را که دچار اختلال وضع حقیقی خود با وضع مجازی می‌شوند، به عنوان بیمار روانی فاقد خودآگاهی، راهی تیمارستان می‌کنند، اما بحث آن است که اثر بمباران اطلاعاتی فضای مجازی فقط بر موارد خاص و بیماران حاد نیست، بلکه به نسبت بر کلّ افکار عمومی جهان تأثیری قابل ملاحظه دارد.
البته معنای این حرف این نیست لازم است یا اصلا می‌توان در این عصر از سیطره وسائط ارتباط جمعی خلاص شد، بلکه در عین لزوم اشتغال و حتی مقابله به مثل می‌توان نسبت به عوارض و ماهیت آن درنگ کرد و به صورتی خودآگاه با آن مواجه شد.
حتی من تصور می‌کنم علت اینکه دولتمردانی مثل ترامپ یا نتانیاهو و بن‌سلمان با سیاست‌های استکباری خشن و عریان توانستند سیاست‌های تند و شکست‌خورده چماق‌داری را نسبت به با پنبه سربریدن رقبای دموکرات و تعارف هویج، پیش ببرند این بوده است که در فضای غالب مجازی و رسانه‌ای کنونی امکان آن هست که چماق را رنگ کنند و به جای هویج به خورد خلایق دهند. حالا اگر یک روزنامه‌نگار ساده‌ای مثل خاشقجی پیدا شود و بگوید که بابا این چماق است و هویج نیست، چنان بدنش را تکه‌تکه و از دور خارج می‌کنند که اعتراض بستگان و رقبا نیز راه به جایی نبرد.
این زمان را استاد ما مرحوم دکتر فردید دوره «وانمود» می‌نامید. ببینید اگر از آغاز تاریخ فلسفه با طرح مغاره مثالی افلاطون بحث از اصالت «دیدار» در مقابل «پندار» و «بود» در مقابل «نمود» شده است، اکنون زمان «وانمود» است. به این معنی که اگر افلاطون، بنیان‌گذار فلسفه، معتقد بود که فیلسوف می‌بایست برای ملاحظه حقیقت و اعیان اشیا و امور از مغاره کثرت، جزئیات و ظواهر که عالم پندار است خارج شود و در عالم اعیان به دیدار حقیقت برود، اکنون دیگر واقعیت و جزئیات و ظواهر هم در کار نیست، بلکه آدم خود بنیاد در«سوءتفاهم» عالمی گرفتار است که وانمود کاذب واقعیت‌های عالم ظاهر است. با این مقدمه، بازگردیم به اثر معتمدی. داستان از ساخت فیلم و سناریویی حکایت دارد که نمی‌دانیم چه کسی آن را نوشته است. می‌بینیم دختری با همکاری خواستگار خود وانمود می‌کند که دزدیده شده است تا از پدرش اخاذی کند و پول اخاذی‌شده را صرف ساختن فیلمی بر اساس همین ماجرا با بازی خود کند. اما داستان به این سادگی پیش نمی‌رود و در پیچ‌وتاب ماجرا، همه چیز درهم برهم می‌شود؛ به نحوی که مشخص نیست کجا فیلم داخل فیلم است و کجا فیلم اصلی. چه کسی وانمود می‌کند و چه کسی در« سوءتفاهم» است. ظاهرا هر کسی در مرتبه خود دچار سوءتفاهم است، در عین حال که در مرتبه دیگر خود نقشی را در داستان وانمود می‌کند. ما همه لعبتکانیم و فلک لعبته‌باز / از روی حقیقتی نه از روی مجاز. سعی معتمدی تا همین‌جا نیز درخور تقدیر است و اگر امکان مفصل‌تری چه به لحاظ بودجه و امکانات چه به لحاظ طول مدت فیلم- که حتی در نمایش عمومی، به دلیل رعایت زمان معمول نمایش، نسبت به نسخه نمایش داده‌شده در جشنواره، کوتاه‌تر هم شده است.- در اختیار او بود جای داشت که فضای مجازی اینترنتی و مطبوعاتی نیز به نحوی وارد ماجرا می‌شد. اگرچه در این اثر سینمایی نقد بیشتر متوجه مدیوم سینما و تصویر است. به هر حال، دست مریزاد. ان‌شاء‌الله که همواره شاهد آثار عمیق این فیلم‌ساز فکور کشور باشیم.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها