منازعت چهارکَس جهت انگور کِي هر يکي به نام ديگر فهم کرده بود...
عادل طالبي. استراتژيست کسبوکارهاي آنلاين
حضرت مولوي در بخش 112 از دفتر دوم مثنوي معنوي، درباره آن چهار نفري صحبت ميکنند که ميخواستند به درهمي چيزي بخرند، هريک چيزي ميگفت، تُرک اوزوم ميخواست، عرب عنب و فارس انگور و الي آخر.
اين روزها فضاي جامعه همان را ميطلبد که استارتآپها فراهم کردهاند و استارتآپها همان را ميگويند که جامعه به آن نياز دارد؛ اما چرا اين دو، به شکل مناسبي نميتوانند با هم در تعامل باشند؟ چرا حرف همديگر را نميفهمند؟ چرا کسبوکارهاي آفلاين سر ناسازگاري با استارتآپها دارند و استارتآپها هم نميتوانند کسبوکارهاي غيرديجيتال را با اين فضاي جديد آشتي دهند؟ چرا نهادهاي مختلف (شامل طرفهاي دولتي يا متصل به آن يا بخش خصوصي) نتوانستهاند به شکل درستي فهم مناسبي از آنچه در اکوسيستم (هرچند ناقص) استارتآپي شاهد هستيم، داشته باشند؟
دستکم به نظر نگارنده اين سطور اينگونه به نظر ميرسد که مشکل اصلي، نه در اين سو (کسبوکارهاي غيرديجيتال)؛ بلکه در سوي استارتآپها نهفته باشد. آنها که زبان تکنولوژي و تغيير را بهخوبي ميفهمند، توان مناسبي در برقراري ارتباط بهویژه از نوع کلامي و توضيحي با اين سوي ماجرا از خود نشان ندادهاند و بخش مهمي از اين بدفهمي و بیتعاملی مناسب، در همين موضوع نهفته است. براي استارتآپها بسياري از موضوعات ازجمله تغيير مدلهاي کسبوکار و تغيير در نحوه تعامل و ارتباط توليدکننده يا ارائهدهنده محصول يا خدمت با مشتريان و مصرفکننده امري بديهي به نظر ميرسد؛ درحاليکه براي سوي غيرديجيتال، اين امري جديد، ناشناخته و کاملا مبهم است.
بسيار خوب است که استارتآپها و کسبوکارهاي آنلاين داراي رسانههاي تخصصي خود هستند؛ اما بسيار اهميت دارد که کسبوکارهاي آنلاين و استارتآپها از طريق رسانههاي عمومي و با مخاطب عام، ارتباط بهتري با کسبوکارهاي غيرديجيتال برقرار و سعي کنند زبان مشترکي براي ارتباط و تعامل بهتر با آنها پيدا کنند يا بسازند.
مثل هميشه ميتوان صداوسيماي بهاصطلاح ملي را مقصر دانست که در طول اين سالها به جاي نهادينهکردن اين موضوعات، در اغلب موارد به پوشش مشکلات پرداخته است؛ اما با نبشِ قبر مشکلات، به چيزي جز استخوانهاي پوسيده نخواهيم رسيد. اين هم قبري نيست که اصلا استخوان قابلي در آن يافت شود. شاید بهتر آن است که هر رسانه قابل، به نوبه خود تلاش کند قدمي در اين راه بردارد. چه نيکو که روزنامه «شرق» با توجه به مخاطبان فرهيخته و گستردهاي که بهویژه در بين مديران کسبوکارهاي کوچک و متوسط دارد (کسبوکارهاي بزرگ و Enterpriseها اغلب توانستهاند خود را با تغييرات وفق دهند) اقدام به راهاندازي سرويسي ويژه استارتآپها و کسبوکارهاي آنلاين کرده است.
اميدوارم استارتآپها با درک فرصت مغتنم پيشآمده، تمام تلاش خود را براي پيداکردن زباني مشترک براي ارتباط با مخاطبان واقعي خود، همانها که در بومهاي مدل کسبوکار با عنوانKey Partner از آنها نام ميبرند، به کار گيرند.
حضرت مولوي در بخش 112 از دفتر دوم مثنوي معنوي، درباره آن چهار نفري صحبت ميکنند که ميخواستند به درهمي چيزي بخرند، هريک چيزي ميگفت، تُرک اوزوم ميخواست، عرب عنب و فارس انگور و الي آخر.
اين روزها فضاي جامعه همان را ميطلبد که استارتآپها فراهم کردهاند و استارتآپها همان را ميگويند که جامعه به آن نياز دارد؛ اما چرا اين دو، به شکل مناسبي نميتوانند با هم در تعامل باشند؟ چرا حرف همديگر را نميفهمند؟ چرا کسبوکارهاي آفلاين سر ناسازگاري با استارتآپها دارند و استارتآپها هم نميتوانند کسبوکارهاي غيرديجيتال را با اين فضاي جديد آشتي دهند؟ چرا نهادهاي مختلف (شامل طرفهاي دولتي يا متصل به آن يا بخش خصوصي) نتوانستهاند به شکل درستي فهم مناسبي از آنچه در اکوسيستم (هرچند ناقص) استارتآپي شاهد هستيم، داشته باشند؟
دستکم به نظر نگارنده اين سطور اينگونه به نظر ميرسد که مشکل اصلي، نه در اين سو (کسبوکارهاي غيرديجيتال)؛ بلکه در سوي استارتآپها نهفته باشد. آنها که زبان تکنولوژي و تغيير را بهخوبي ميفهمند، توان مناسبي در برقراري ارتباط بهویژه از نوع کلامي و توضيحي با اين سوي ماجرا از خود نشان ندادهاند و بخش مهمي از اين بدفهمي و بیتعاملی مناسب، در همين موضوع نهفته است. براي استارتآپها بسياري از موضوعات ازجمله تغيير مدلهاي کسبوکار و تغيير در نحوه تعامل و ارتباط توليدکننده يا ارائهدهنده محصول يا خدمت با مشتريان و مصرفکننده امري بديهي به نظر ميرسد؛ درحاليکه براي سوي غيرديجيتال، اين امري جديد، ناشناخته و کاملا مبهم است.
بسيار خوب است که استارتآپها و کسبوکارهاي آنلاين داراي رسانههاي تخصصي خود هستند؛ اما بسيار اهميت دارد که کسبوکارهاي آنلاين و استارتآپها از طريق رسانههاي عمومي و با مخاطب عام، ارتباط بهتري با کسبوکارهاي غيرديجيتال برقرار و سعي کنند زبان مشترکي براي ارتباط و تعامل بهتر با آنها پيدا کنند يا بسازند.
مثل هميشه ميتوان صداوسيماي بهاصطلاح ملي را مقصر دانست که در طول اين سالها به جاي نهادينهکردن اين موضوعات، در اغلب موارد به پوشش مشکلات پرداخته است؛ اما با نبشِ قبر مشکلات، به چيزي جز استخوانهاي پوسيده نخواهيم رسيد. اين هم قبري نيست که اصلا استخوان قابلي در آن يافت شود. شاید بهتر آن است که هر رسانه قابل، به نوبه خود تلاش کند قدمي در اين راه بردارد. چه نيکو که روزنامه «شرق» با توجه به مخاطبان فرهيخته و گستردهاي که بهویژه در بين مديران کسبوکارهاي کوچک و متوسط دارد (کسبوکارهاي بزرگ و Enterpriseها اغلب توانستهاند خود را با تغييرات وفق دهند) اقدام به راهاندازي سرويسي ويژه استارتآپها و کسبوکارهاي آنلاين کرده است.
اميدوارم استارتآپها با درک فرصت مغتنم پيشآمده، تمام تلاش خود را براي پيداکردن زباني مشترک براي ارتباط با مخاطبان واقعي خود، همانها که در بومهاي مدل کسبوکار با عنوانKey Partner از آنها نام ميبرند، به کار گيرند.