کلنگری
اکبر قراخانیبهار
یکی از وجوه مهم و عمده سیستم و تفکر سیستمی، «کلنگری»، «جامعنگری» و در یک بیان «دیدن اجزای تشکیلدهنده یک کل در ارتباط و تعامل با یکدیگر» است. اصولا واژه سیستم درباره یک چیز زمانی به کار برده میشود که از اجزای مرتبطی (حداقل دو جزء و یک رابطه بین) تشکیل شده باشد، بهطوریکه ترکیب آنها بیش از مجموع صرف آنها باشد. مثلا اگر لنگه و چارچوبه یک در متعارف با لولایی با هم مرتبط شوند، ترکیب حاصل چیزی بیش از لنگه یا چارچوبه است و کاربرد، عملکرد یا رفتاری دارد که قبلا ممکن نبود.
در مواردی نیز منظور ما از سیستم، کلیت یک وجه از سه وجه عمده ساختار، رفتار، انتظام یا ترکیبی از آنهاست؛ بنابراین یک ساختمان، یک اتومبیل یا حتی یک نظم و قاعده درباره یک چیز معین بهعنوان یک کل را هم ممکن است با همین لفظ سیستم بر زبان آوریم. در این زمینه میتوان «منظومه شمسی» و «دستگاه عددنویسی دهدهی» را ذکر کرد. دو اصطلاح «منظومه» و «دستگاه» معادلهای فارسی برای واژه «سیستم» هستند. در زبان انگلیسی نیز آنها را بهترتیب solar system و decimal numbering system مینامیم و از هریک سیستمی را مستفاد میکنیم. بیتردید «کلیت» متصور از «منظومه شمسی» بهعنوان مجموعهای از سیارات به مرکزیت خورشید، درباره دستگاه عددنویسی دهدهی دقیقا به همان صورت مد نظر نیست. ما دستگاه عددنویسی دهدهی را به منزله «قاعده» و روشی کلی برای نمایش اعداد میشناسیم که در آن اولا «هر عدد از چند رقم در کنار هم تشکیل میشود» و ثانیا «هر مرتبه از ارقام در یک عدد بهترتیب به راست 10 برابر کوچکتر و به چپ 10 برابر بزرگتر از رقم در مرتبه قبلی است». جالب است بگوییم که در ابتدا مدتها فقط ارقامی برای نمایش یک تا ۹ وجود داشته است. مشکل این بود که وقتی
چیزی برای آوردن به صورت یک رقم (یک تا ۹) در مرتبهای نبود، نمیدانستند چه بکنند تا اینکه هندیان با «اختراع صفر» مشکل را حل کردند. با این اختراع، هندیان بسیار بیش از آنچه ممکن است فکر کنیم، به بشریت خدمت کردهاند. امروزه این دستگاه عددنویسی به قدری با زندگی ما عجین است که تصور اینکه اگر وجود نداشت، بسیار مشکل و درعینحال از دید امروز ما ممکن است «وحشتآفرین» نیز باشد؛ زیرا در فقدان این دستگاه عددنویسی بعید نبود که هنوز هم همان شیوه عددنویسی ناکارآمد رومی را به کار میبردیم. در روش رومی، جز نمایش تعداد معدودی عدد کوچک یا بزرگ، کار چندانی حتی محاسبات ساده ریاضی که امروزه بچهها آن را در دبستان یاد میگیرند، ممکن نبود. در نتیجه پیشرفتهای حیرتانگیزی که بشر در سایه عددنویسی دهدهی کسب کرده است، به دست نمیآمد. درباره منظومه شمسی نیز وضعیت مشابهی وجود داشت؛ زیرا تا قبل از زمانی که کوپرنیک نظریه خود درباره منظومه شمسی را اعلام کند، در تفکر حاکم در این زمینه که به «نظام افلاک بطلمیوسی» معروف بود، خورشید و دیگر ستارگان عالم به دور زمین میچرخیدند! امروزه میتوان گفت که آنچه کوپرنیک را به بیان این منظومه بدیع
رهنمون شد، همانا منطق و دید درست او بوده است. اینکه خورشید و سیارات را بهعنوان یک مجموعه از عناصر در ارتباط با هم و بهعنوان یک منظومه یا سیستم در نظر بگیرد.
نکته بسیار بااهمیتی که درباره هر دو این مثالها میتوان عنوان کرد «سادگی» باورنکردنی آنها در مقایسه با تصورات پیشین در زمینههای مربوطه است. از این گفته میتوان این نتیجه کلی را گرفت که «تدبیرهایی که گاه به عمل میآوریم، لزوما درستترین و کارآمدترینها نیستند» و به طور قطع و یقین میتوان گفت که در بسیاری از موارد علت ناکارآمدی تدابیر اتخاذشده نیز چیزی نظیر حالتهای قبلی این دو مثال هستند؛ بنابراین جا دارد تا تدبیرهای اتخاذشده به صورت مداوم و بیرحمانهای مورد نقادی قرار گیرند تا اینکه ایدههای نو فرصت بروز و ظهور پیدا بکنند. برای نکته پایانی این سری از یادداشتها، باید گفت که سادگی یکی از ويژگیهایی است که یک سیستم خوب و کارآمد میتواند داشته باشد. البته نمیتوان گفت که هر سیستم کارآمدی لزوما باید ساده نیز باشد. اصولا سادگی زمانی احساس میشود که در زمینه مد نظر «ابهام» وجود نداشته باشد و همه ابعاد روشن، مشخص و قابل درک در نظر آید؛ بنابراین بهعنوان یک «سازمان ده» یا «مدیریتگر» همواره باید نظمها و قاعدههای ساده و قابل درک را طراحی کرد یا ابعاد پیچیده سیستمی را هرچه بیشتر روشن و شفاف کرد.
یکی از وجوه مهم و عمده سیستم و تفکر سیستمی، «کلنگری»، «جامعنگری» و در یک بیان «دیدن اجزای تشکیلدهنده یک کل در ارتباط و تعامل با یکدیگر» است. اصولا واژه سیستم درباره یک چیز زمانی به کار برده میشود که از اجزای مرتبطی (حداقل دو جزء و یک رابطه بین) تشکیل شده باشد، بهطوریکه ترکیب آنها بیش از مجموع صرف آنها باشد. مثلا اگر لنگه و چارچوبه یک در متعارف با لولایی با هم مرتبط شوند، ترکیب حاصل چیزی بیش از لنگه یا چارچوبه است و کاربرد، عملکرد یا رفتاری دارد که قبلا ممکن نبود.
در مواردی نیز منظور ما از سیستم، کلیت یک وجه از سه وجه عمده ساختار، رفتار، انتظام یا ترکیبی از آنهاست؛ بنابراین یک ساختمان، یک اتومبیل یا حتی یک نظم و قاعده درباره یک چیز معین بهعنوان یک کل را هم ممکن است با همین لفظ سیستم بر زبان آوریم. در این زمینه میتوان «منظومه شمسی» و «دستگاه عددنویسی دهدهی» را ذکر کرد. دو اصطلاح «منظومه» و «دستگاه» معادلهای فارسی برای واژه «سیستم» هستند. در زبان انگلیسی نیز آنها را بهترتیب solar system و decimal numbering system مینامیم و از هریک سیستمی را مستفاد میکنیم. بیتردید «کلیت» متصور از «منظومه شمسی» بهعنوان مجموعهای از سیارات به مرکزیت خورشید، درباره دستگاه عددنویسی دهدهی دقیقا به همان صورت مد نظر نیست. ما دستگاه عددنویسی دهدهی را به منزله «قاعده» و روشی کلی برای نمایش اعداد میشناسیم که در آن اولا «هر عدد از چند رقم در کنار هم تشکیل میشود» و ثانیا «هر مرتبه از ارقام در یک عدد بهترتیب به راست 10 برابر کوچکتر و به چپ 10 برابر بزرگتر از رقم در مرتبه قبلی است». جالب است بگوییم که در ابتدا مدتها فقط ارقامی برای نمایش یک تا ۹ وجود داشته است. مشکل این بود که وقتی
چیزی برای آوردن به صورت یک رقم (یک تا ۹) در مرتبهای نبود، نمیدانستند چه بکنند تا اینکه هندیان با «اختراع صفر» مشکل را حل کردند. با این اختراع، هندیان بسیار بیش از آنچه ممکن است فکر کنیم، به بشریت خدمت کردهاند. امروزه این دستگاه عددنویسی به قدری با زندگی ما عجین است که تصور اینکه اگر وجود نداشت، بسیار مشکل و درعینحال از دید امروز ما ممکن است «وحشتآفرین» نیز باشد؛ زیرا در فقدان این دستگاه عددنویسی بعید نبود که هنوز هم همان شیوه عددنویسی ناکارآمد رومی را به کار میبردیم. در روش رومی، جز نمایش تعداد معدودی عدد کوچک یا بزرگ، کار چندانی حتی محاسبات ساده ریاضی که امروزه بچهها آن را در دبستان یاد میگیرند، ممکن نبود. در نتیجه پیشرفتهای حیرتانگیزی که بشر در سایه عددنویسی دهدهی کسب کرده است، به دست نمیآمد. درباره منظومه شمسی نیز وضعیت مشابهی وجود داشت؛ زیرا تا قبل از زمانی که کوپرنیک نظریه خود درباره منظومه شمسی را اعلام کند، در تفکر حاکم در این زمینه که به «نظام افلاک بطلمیوسی» معروف بود، خورشید و دیگر ستارگان عالم به دور زمین میچرخیدند! امروزه میتوان گفت که آنچه کوپرنیک را به بیان این منظومه بدیع
رهنمون شد، همانا منطق و دید درست او بوده است. اینکه خورشید و سیارات را بهعنوان یک مجموعه از عناصر در ارتباط با هم و بهعنوان یک منظومه یا سیستم در نظر بگیرد.
نکته بسیار بااهمیتی که درباره هر دو این مثالها میتوان عنوان کرد «سادگی» باورنکردنی آنها در مقایسه با تصورات پیشین در زمینههای مربوطه است. از این گفته میتوان این نتیجه کلی را گرفت که «تدبیرهایی که گاه به عمل میآوریم، لزوما درستترین و کارآمدترینها نیستند» و به طور قطع و یقین میتوان گفت که در بسیاری از موارد علت ناکارآمدی تدابیر اتخاذشده نیز چیزی نظیر حالتهای قبلی این دو مثال هستند؛ بنابراین جا دارد تا تدبیرهای اتخاذشده به صورت مداوم و بیرحمانهای مورد نقادی قرار گیرند تا اینکه ایدههای نو فرصت بروز و ظهور پیدا بکنند. برای نکته پایانی این سری از یادداشتها، باید گفت که سادگی یکی از ويژگیهایی است که یک سیستم خوب و کارآمد میتواند داشته باشد. البته نمیتوان گفت که هر سیستم کارآمدی لزوما باید ساده نیز باشد. اصولا سادگی زمانی احساس میشود که در زمینه مد نظر «ابهام» وجود نداشته باشد و همه ابعاد روشن، مشخص و قابل درک در نظر آید؛ بنابراین بهعنوان یک «سازمان ده» یا «مدیریتگر» همواره باید نظمها و قاعدههای ساده و قابل درک را طراحی کرد یا ابعاد پیچیده سیستمی را هرچه بیشتر روشن و شفاف کرد.