توصيههايي براي پدران و مادران آماتور – ۹
کارتکش!
پوریا عالمی
بدترين مرحله زايمان چيست؟ خود زايمان.
شما کيسه آب پاره شده، ميرسي بيمارستان و منتظري مثل فيلمها، پرستارها بدوند زائو را بغل کنند و دکتر بيايد زائو را ويزيت کند که ميبينيد توي ايران از اين خبرها نيست. يک آقايي با کراوات ايستاده جلوي در. (توي ايران دکترها، لابيمنها و آسانسورچيها
کراوات ميبندند).
خلاصه ميگوييد اورژانسي هستيد، طرف ميگويد مريض خودش برود تو! شما اگر بخواهيد همراه مريض برويد تو، تا 50 تومن نسلفيد، نگهبان دست از نگهبانياش برنميدارد. دم آسانسور هم همين است، تا پول ندهيد، طرف دکمه لامصب را نميزند. حالا رسيديد به اورژانس، يکهو يکي ميگويد: ببينم،
بيمه داريد؟
يکطوري ميگويد بيمه داريد که شما شرمنده ميشويد نکند بيمهداشتن چيز ضايعي باشد. آرام ميگوييد ببخشيد بي بي بي مه؟ نميدانم مريضي جنسي است؟ من زير زانوي چپم يک جوش چرکي زده،
نشان بدهم؟
طرف يک کاغذ ميدهد دستتان و ميگويد: صندوق. شما ميگوييد مگه فستفوده؟ صندوق چيه؟ چيپس و پنير که سفارش نداديم، زائو آورديم اورژانسي. خلاصه ميرويد دم صندوق. ميبينيد دم صندوق مردم دارند گريه ميکنند و صندوقچي را به جان رئيس بيمارستان قسم ميدهند که تخفيف بدهد يا قسطي حساب کند يا قبول کند مريض را بستري کنند و اينها فردا پول بياورند، ولي صندوقچي بيمارستانهاي ايران، مثل صندوق ذخيره ارزي و صندوق بانک مرکزي و ملي و چي و چي نيست که حسابکتاب نداشته باشد.
خلاصه نوبت شما ميشود و طرف ميگويد 10 تومن بده. شما ميگويي پول خرد ندارم! طرف ميگويد الاغ! 10 ميليون گفتم. شما ميگويي مريض من اورژانسي است. طرف ميگويد پس 20 تومن بده. شما ميگويي شما مريض را ببريد اتاق عمل، من برم پول بيارم. طرف ميگويد ماليدي. شما ميگويي مريض را گرو نگه داريد! بيمارستان ميگويد ما الان شونزدهتا مريض توي انباري داريم که همراهانشان رفتند پول بياورند و ديگر برنگشتند!
خلاصه بيمارستان قبول ميکند شما شيش تومن الان بدهي دکتر شيکم را باز کند، همانطوري باز نگه ميدارد تا بروي باقي پول را بياوري!
بعد در اين لحظه اشک در چشمهات حلقه ميزند و کارت بانک را از جيب ميکشي بيرون که صندوقچي داد ميزند: مسخره کردي ما رو؟ کارت ميکشي؟ کارتکش!
شما ميگوييد چي شده؟ کارتکشيدن مگر فحش ناموسي است؟
صندوقچي ميگويد: فقط پول نقد! توي گوني! شماره سريالش هم نبايد قابل پيگيري باشد!
...
خلاصه شما شبانه بايد 300 تا عابربانک بروي و 200 تومن، 200 تومن پول نقد بگيري تا بيايي بيمارستان که اوکي کند پاي مريضت به تخت «اورژانس» باز شود.
فردا لحظه عمل را توضيح ميدهيم.
ميدون و سوفيا (پدر و مادر توصيههاي غيرعلمي، اما کاربردي و باحال در کل جهان و ايران و حومه)
بدترين مرحله زايمان چيست؟ خود زايمان.
شما کيسه آب پاره شده، ميرسي بيمارستان و منتظري مثل فيلمها، پرستارها بدوند زائو را بغل کنند و دکتر بيايد زائو را ويزيت کند که ميبينيد توي ايران از اين خبرها نيست. يک آقايي با کراوات ايستاده جلوي در. (توي ايران دکترها، لابيمنها و آسانسورچيها
کراوات ميبندند).
خلاصه ميگوييد اورژانسي هستيد، طرف ميگويد مريض خودش برود تو! شما اگر بخواهيد همراه مريض برويد تو، تا 50 تومن نسلفيد، نگهبان دست از نگهبانياش برنميدارد. دم آسانسور هم همين است، تا پول ندهيد، طرف دکمه لامصب را نميزند. حالا رسيديد به اورژانس، يکهو يکي ميگويد: ببينم،
بيمه داريد؟
يکطوري ميگويد بيمه داريد که شما شرمنده ميشويد نکند بيمهداشتن چيز ضايعي باشد. آرام ميگوييد ببخشيد بي بي بي مه؟ نميدانم مريضي جنسي است؟ من زير زانوي چپم يک جوش چرکي زده،
نشان بدهم؟
طرف يک کاغذ ميدهد دستتان و ميگويد: صندوق. شما ميگوييد مگه فستفوده؟ صندوق چيه؟ چيپس و پنير که سفارش نداديم، زائو آورديم اورژانسي. خلاصه ميرويد دم صندوق. ميبينيد دم صندوق مردم دارند گريه ميکنند و صندوقچي را به جان رئيس بيمارستان قسم ميدهند که تخفيف بدهد يا قسطي حساب کند يا قبول کند مريض را بستري کنند و اينها فردا پول بياورند، ولي صندوقچي بيمارستانهاي ايران، مثل صندوق ذخيره ارزي و صندوق بانک مرکزي و ملي و چي و چي نيست که حسابکتاب نداشته باشد.
خلاصه نوبت شما ميشود و طرف ميگويد 10 تومن بده. شما ميگويي پول خرد ندارم! طرف ميگويد الاغ! 10 ميليون گفتم. شما ميگويي مريض من اورژانسي است. طرف ميگويد پس 20 تومن بده. شما ميگويي شما مريض را ببريد اتاق عمل، من برم پول بيارم. طرف ميگويد ماليدي. شما ميگويي مريض را گرو نگه داريد! بيمارستان ميگويد ما الان شونزدهتا مريض توي انباري داريم که همراهانشان رفتند پول بياورند و ديگر برنگشتند!
خلاصه بيمارستان قبول ميکند شما شيش تومن الان بدهي دکتر شيکم را باز کند، همانطوري باز نگه ميدارد تا بروي باقي پول را بياوري!
بعد در اين لحظه اشک در چشمهات حلقه ميزند و کارت بانک را از جيب ميکشي بيرون که صندوقچي داد ميزند: مسخره کردي ما رو؟ کارت ميکشي؟ کارتکش!
شما ميگوييد چي شده؟ کارتکشيدن مگر فحش ناموسي است؟
صندوقچي ميگويد: فقط پول نقد! توي گوني! شماره سريالش هم نبايد قابل پيگيري باشد!
...
خلاصه شما شبانه بايد 300 تا عابربانک بروي و 200 تومن، 200 تومن پول نقد بگيري تا بيايي بيمارستان که اوکي کند پاي مريضت به تخت «اورژانس» باز شود.
فردا لحظه عمل را توضيح ميدهيم.
ميدون و سوفيا (پدر و مادر توصيههاي غيرعلمي، اما کاربردي و باحال در کل جهان و ايران و حومه)