گفتوگو با مهدي ذاکريان
بازي چانهزني و مذاکره
حسين جلالي: هشت اسفندماه بنيامين نتانياهو، نخستوزير رژيم اسرائيل، به مسکو رفت و با ولاديمير پوتين، رئيسجمهور روسيه ديدار کرد. نتانياهو پيش از اين سفر گفته بود مذاکراتش با پوتين بر بررسي راهکارهاي ممانعت از نفوذ ايران در سوريه متمرکز خواهد بود. يکي، دو روز بعد از اين سفر، پوتين از ايده «کارگروه خروج نيروهاي خارجي از سوريه» رونمايي کرد: «به طور خلاصه، ايده کارگروه بر تشکيل ساختاري عملي مبتني است که پس از نابودي آخرين کانونهاي تروريستي، از طريق همه طرفهاي ذيربط و از همه مهمتر رهبري سوريه، درخصوص عاديسازي نهايي اوضاع اين کشور تلاش ميکند». دو روز بعد، اين گفته علي شمخاني که «ايران در جهت کمک به دولت و ملت سوريه در اين کشور است و تا وقتي دولت سوريه بخواهد، هست»، جواب ايده پوتين قلمداد شد. آخرين اظهارنظر در اين زمينه به محمدجواد ظريف بازميگردد. او آخر هفته گذشته در پاسخ به سؤال خبرنگار بيبيسي عربي درباره گفته حسين جابريانصاري، معاون وزير خارجه که اخيرا گفته بود روابط تهران و مسکو پيچيده شده است، گفت: «روابط ما با روسيه خيلي خوب است و اختلافنظر امري عادي ميان دو کشور است. چيزي که معاون بنده دراينباره گفته، مربوط به مسئله اسرائيل است. اين به آن معنا نيست که ما نميتوانيم با هم با تروريسم مبارزه کنيم و راهکار مسالمتآميزی براي حل بحران سوريه بيابيم. موضع ايران مقابل اسرائيل معلوم است». بله موضع ايران درباره اسرائيل موضوع گنگي نيست، اما پيچيدگي ماجرا جايابي روسيه در مثلث تهران- مسکو- تلآويو است. به همين منظور سراغ مهدي ذاکريان، کارشناس مسائل بينالملل، رفتيم تا نسبت اين اضلاع را مشخص کند.
بعد از ديدار نتانياهو با پوتين در مسکو و طرح ايده «کارگروه خروج نيروهاي نظامي از سوريه»، اين گمانه مطرح شد که مسکو و تلآويو سطح روابط خود را گسترش دادهاند. آيا در سالهاي اخير سطح رابطه اين دو کشور افزايش يافته؟
از بدو تأسيس رژيم اسرائيل تا به امروز، روابط پايدار و عميقي ميان اتحاد جماهير شوروي (و بعدتر روسيه) با اسرائيل وجود داشته و اين پديده جديدي نيست؛ ارتباط اين دو کشور دامنهدار و عميق بوده است. فراموش نکنيد که پيش از ايالات متحده آمريکا، شوروي اسرائيل را به رسميت شناخت.
آقاي ذاکريان، روسيه از يکطرف رابطه خوبي با اسرائيل دارد و از طرف ديگر با ايران و سوريه هم روابط متفاوتی دارد، به نظر شما چطور بايد مثلث تهران- مسکو- تلآويو را متوجه شد؟ روسيه در اين مثلث چه نقشي را ايفا ميکند؟
از زماني که آقاي ظريف بهعنوان وزير امور خارجه در رأس سياست خارجي ايران قرار گرفته است ما مورد بازي هيچ کشوري قرار نگرفتهايم، برنامهريزي و طراحي خودمان را در سياست خارجي و ديپلماسي داشته و در جامعه بينالملل به طور منحصربهفردي عمل کردهايم.
منظور من، تعامل، بدهبستان و کنش بود.
تعامل دارند، اما اين را که کشور يا کشورهايي بتوانند در مواجهه با ايران بازي کنند و امتياز بگيرند قبول ندارم. ايران سياست خارجي خود را بهگونهاي پيش برده که ما برگ برندهاي در دست کس يا کساني نباشيم. البته ادامه اين رويه و موفقيت اين نگاه - که ما به برگي براي بازي ديگران تبديل نشويم - مبتنيبر اين است که سياست خارجي در وزارت خارجي، متولي اصلي اين موضوع، متمرکز باشد.
اگر بدون هماهنگيهاي لازم، نهادهاي متفاوت بخواهند در يک موضوع ورود کنند، ميتواند براي دستيابي به منافع ملي مزاحمت ايجاد کند.
در موضوع رابطه روسيه و رژيم اسرائيل، عرض کردم که اين رابطه ديرينه بوده و وجود داشته و پديدهاي به نام «ايران» نميتواند سبب انفکاک روابط سياسي تلآويو و مسکو شود. البته نتانياهو در گذشته به صورت جدي فعاليت کرد و تلاش داشت که روابط مسکو و تهران، مخصوصا روابط اقتصادي اين دو دولت را محدود کند. او تلاش داشت تا يلتسين [اولين رئيسجمهور روسيه بعد از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي] را به اين منظور متقاعد کند. پاسخي که همانموقع گرفت، اين بود که ايران براي روسيه منافع اقتصادياي در پي دارد که ما نميتوانيم از آن چشمپوشي کنيم.
اگر شما بتوانيد در اقتصاد کشورها، توليد کشورها و بازار کشورها عجين شويد، اين کشورها به سادگي از رابطه با شما چشمپوشي نميکنند. آمريکا الان کاملا از ايران چشمپوشي کرده است، اما اگر اقتصاد ايران در اقتصاد جهاني قفل بود، به اين سادگي نميتوانستند اين کار را بکنند.
بههمين خاطر بود که مسکو از ايران چشمپوشي نکرد. در مقابل هم اگر ايران فکر کند که ميتواند خواهان حذف روابط مسکو- تلآويو باشد اشتباه است؛ براي اينکه در اقتصاد و سياست مسکو، اسرائيليها و يهوديها و صهيونيستها رسوخ کردهاند. رژيمي با کمتر از 10 ميليون جمعيت توانسته در خيلي از کشورها مانند فرانسه، آلمان و در خيلي از اقتصادهاي بزرگ دنيا رسوخ کند.
مسئله سوريه هم مطرح است که معادلات را پيچيدهتر ميکند. اگر نگوييم «رابطه استراتژيک»، بسياري از «همکاري استراتژيک» براي توصيف همکاري ايران و روسيه در سوريه استفاده ميکنند؛ اما حالا ماجرا در حال تغيير است، مخالفان و گروههاي تروريستي نسبتا سرکوب شدهاند و پوتين از کارگروه خروج نيروهاي نظامي از سوريه صحبت ميکند؛ درست فرداي ديدار با نتانياهو. ما با اين سؤال روبهرو هستيم که ادامه همکاريها در سوريه چطور پيش خواهد رفت؟ منافع مسکو در چيست و چطور ميخواهد بين منافع متضاد ايران و اسرائيل عمل کند؟
شما در نکته اول خودتان اشاره کرديد که برخي از «همکاري استراتژيک» بين ايران و روسيه صحبت کردهاند. معتقدم که تحليلها و ارزيابيها در ايران دقيق نيست و بر پايه دانش روابط بينالملل صورت نميگيرد؛ بلکه بر پايه فهم عمومي و دانش همگاني انجام ميشود که از عمق کافي برخوردار نيست و از واژگان در حد معلومات عمومي استفاده ميشود. روابط ايران و روسيه نهتنها استراتژيک نيست؛ بلکه حتي همکاري ما راهبردي هم نيست. آنچه ميتوان به آن اشاره کرد، «همسويي» ايران و روسيه در مسئله سوريه است.
اينکه عدهاي در ايران اين تلقي را داشته باشند که ما ميتوانيم با روسها اتحاد، ائتلاف، روابط استراتژيک يا حتي همکاري استراتژيک داشته باشيم، برداشت غلط و نادرستي است. ما اساسا نه ميتوانيم، نه خواهيم توانست و نه بايد با روسها به همکاري استراتژيک فکر کنيم و در آن مسير نبايد حرکت کنيم. به اين خاطر که انتظار و تحملي که روسها دارند، بسيار توسعهطلبانهتر است، از خواستههايي که آمريکا از ساير کشور دارد؛ اگر به نوع روابطي که روسها با اوکراين، روسيه سفيد يا ساير کشورهايي که متحد استراتژيک روسيه بودند يا همکاري استراتژيک داشتند، نگاه کنيد، به مطلبي که من درباره روابط روسيه و ساير کشورها عرض ميکنم، پي ميبريد. نوع نگاه روسها اين است که در منطقه خاورميانه متحدان سنتي و رسمي خود را دارد دانه به دانه مانند دومينو از دست ميدهد.
بعد از بهار عربي اين اتفاق شروع شد؟
خير، از 11 سپتامبر. اول سقوط عراق بود. عراق الان در مشت غربيها است. بعد از آن ليبي بود و همينطور جلو آمد. ديگر سقوط سوريه براي روسها پذيرفتنی نبود. همکاريهاي جدي و امنيتياي بين روسها و سوريه در زمان حافظ اسد به وجود آمده بود. حزب بعث به اتحاد جماهير شوروي و روسها متمايل بود. ورود روسيه به سوريه زماني مطرح شد که غرب آلترناتيو بشار اسد را گروههاي نزديک به خودش در نظر گرفت. مسکو آمادگي کامل داشت و الان هم دارد که بشار اسد را فداي منافع خود کند، اگر آلترناتيو مناسبي براي او وجود داشته باشد. اين نگاه روسيه کاملا با نگاه ايران به سوريه متفاوت بود. ايران به موضوع سوريه از منظر مقاومت، مسئله اسرائيل و حوزه نفوذ خودش نگاه ميکرد؛ بنابراين اينجا فقط همسويي به وجود آمد، نه روابط يا همکاري استراتژيک؛ بنابراین اينکه انتظار داشته باشيد وقتي اسرائيليها پايگاههايي از ايران را در خاک سوريه تضعيف کنند، پدافند روسي آنجا عمل کند، درست نيست. روسيه اين کار را بههيچ وجه انجام نميدهد و علاقهاي هم ندارد که ايران در خاک سوريه قدرتمندتر از خودش باشد؛ بنابراين بدش هم نميآيد که ايران گاهي از سوي اسرائيل تضعيف شود.
تصوير آينده روسيه هنوز هم نامشخص است. به نظر شما پوتين چقدر بر کارگروه خروج نيروهاي خارجي از سوريه اصرار خواهد کرد؟ و اينکه با خارجشدن نيروهاي نظامي منافع روسيه چه ميشود و ايران در قبال اين پيشنهاد چه خواهد کرد؟
دو بحث مطرح است؛ اينکه آيا نيروهاي نظامياي که در سوريه هستند، به دعوت دولت قانوني آنجا هستند يا خير. کشورهايي که با دعوت دولت قانوني (مشروعيت ملي) يا با قطعنامه شوراي امنيت (مشروعيت بينالمللي) در سوريه حضور ندارند، قطعا بايد خاک سوريه را ترک کنند؛ نيروهاي کشورهايي مانند آمريکا و ديگر کشورهایی که در خاک سوريه عمليات انجام دادهاند.
اما صحبتي که از سوي آمريکاييها مطرح ميشود، تمرکز بر خروج ايران از منطقه است. اين در حالي است که همه کشورها در سوريه حضور دارند و چنين خواستي ديگر غيرقانوني و نپذيرفتنی ميشود. اينجا است که پيشنهادي که پوتين ميدهد، معقولتر به نظر ميرسد؛ بهويژه با توجه به جايگاهي که روسيه در شوراي امنيت و نظام بينالملل دارد. بههرحال روسيه بهعنوان يکي از قدرتهاي جهاني مطرح است؛ بنابراین نوع نگاه ايران اگر از زبان ايران مطرح ميشد، خيلي مورد پذيرش قرار نميگرفت؛ اما وقتي از سوي مسکو مطرح ميشود، ازآنجاييکه نفوذ و قدرت بيشتري دارد، مورد توجه قرار ميگيرد.
يعني به نظر شما اين پيشنهاد روسيه، خلاف منافع ايران نيست؟
به نظر من خلاف منافع ايران نيست. حضور نيروهاي بيگانه در منطقه خاورميانه پذيرفتني نيست؛ مگر با قطعنامههاي شوراي امنيت یا دعوت دولت رسمي باشد.
با توجه به اين توضيحات آيا در زمينه سوريه بايد از پايان «همسويي» ايران و روسيه صحبت کرد؟
من پاياني نميبينم. کشورهاي ديگر که حاضر به ترک منطقه نيستند؛ بنابراين اين همسويي ادامه دارد.
ارتباط نتانياهو با مسکو براي همسويي ايران و روسيه مشکلساز نميشود؟
قطعا مشکلآفرين است. در اين سفرها تقاضا و درخواستهاي يک کشور به کشور ديگر منتقل ميشود. ميزان چانهزني و ادلهاي که مطرح ميشود، قطعا تأثيرگذار است. اين به ما بستگي دارد که روسها را متقاعد کنيم که اينطور نگاهها درست يا نادرست است.
حسين جلالي: هشت اسفندماه بنيامين نتانياهو، نخستوزير رژيم اسرائيل، به مسکو رفت و با ولاديمير پوتين، رئيسجمهور روسيه ديدار کرد. نتانياهو پيش از اين سفر گفته بود مذاکراتش با پوتين بر بررسي راهکارهاي ممانعت از نفوذ ايران در سوريه متمرکز خواهد بود. يکي، دو روز بعد از اين سفر، پوتين از ايده «کارگروه خروج نيروهاي خارجي از سوريه» رونمايي کرد: «به طور خلاصه، ايده کارگروه بر تشکيل ساختاري عملي مبتني است که پس از نابودي آخرين کانونهاي تروريستي، از طريق همه طرفهاي ذيربط و از همه مهمتر رهبري سوريه، درخصوص عاديسازي نهايي اوضاع اين کشور تلاش ميکند». دو روز بعد، اين گفته علي شمخاني که «ايران در جهت کمک به دولت و ملت سوريه در اين کشور است و تا وقتي دولت سوريه بخواهد، هست»، جواب ايده پوتين قلمداد شد. آخرين اظهارنظر در اين زمينه به محمدجواد ظريف بازميگردد. او آخر هفته گذشته در پاسخ به سؤال خبرنگار بيبيسي عربي درباره گفته حسين جابريانصاري، معاون وزير خارجه که اخيرا گفته بود روابط تهران و مسکو پيچيده شده است، گفت: «روابط ما با روسيه خيلي خوب است و اختلافنظر امري عادي ميان دو کشور است. چيزي که معاون بنده دراينباره گفته، مربوط به مسئله اسرائيل است. اين به آن معنا نيست که ما نميتوانيم با هم با تروريسم مبارزه کنيم و راهکار مسالمتآميزی براي حل بحران سوريه بيابيم. موضع ايران مقابل اسرائيل معلوم است». بله موضع ايران درباره اسرائيل موضوع گنگي نيست، اما پيچيدگي ماجرا جايابي روسيه در مثلث تهران- مسکو- تلآويو است. به همين منظور سراغ مهدي ذاکريان، کارشناس مسائل بينالملل، رفتيم تا نسبت اين اضلاع را مشخص کند.
بعد از ديدار نتانياهو با پوتين در مسکو و طرح ايده «کارگروه خروج نيروهاي نظامي از سوريه»، اين گمانه مطرح شد که مسکو و تلآويو سطح روابط خود را گسترش دادهاند. آيا در سالهاي اخير سطح رابطه اين دو کشور افزايش يافته؟
از بدو تأسيس رژيم اسرائيل تا به امروز، روابط پايدار و عميقي ميان اتحاد جماهير شوروي (و بعدتر روسيه) با اسرائيل وجود داشته و اين پديده جديدي نيست؛ ارتباط اين دو کشور دامنهدار و عميق بوده است. فراموش نکنيد که پيش از ايالات متحده آمريکا، شوروي اسرائيل را به رسميت شناخت.
آقاي ذاکريان، روسيه از يکطرف رابطه خوبي با اسرائيل دارد و از طرف ديگر با ايران و سوريه هم روابط متفاوتی دارد، به نظر شما چطور بايد مثلث تهران- مسکو- تلآويو را متوجه شد؟ روسيه در اين مثلث چه نقشي را ايفا ميکند؟
از زماني که آقاي ظريف بهعنوان وزير امور خارجه در رأس سياست خارجي ايران قرار گرفته است ما مورد بازي هيچ کشوري قرار نگرفتهايم، برنامهريزي و طراحي خودمان را در سياست خارجي و ديپلماسي داشته و در جامعه بينالملل به طور منحصربهفردي عمل کردهايم.
منظور من، تعامل، بدهبستان و کنش بود.
تعامل دارند، اما اين را که کشور يا کشورهايي بتوانند در مواجهه با ايران بازي کنند و امتياز بگيرند قبول ندارم. ايران سياست خارجي خود را بهگونهاي پيش برده که ما برگ برندهاي در دست کس يا کساني نباشيم. البته ادامه اين رويه و موفقيت اين نگاه - که ما به برگي براي بازي ديگران تبديل نشويم - مبتنيبر اين است که سياست خارجي در وزارت خارجي، متولي اصلي اين موضوع، متمرکز باشد.
اگر بدون هماهنگيهاي لازم، نهادهاي متفاوت بخواهند در يک موضوع ورود کنند، ميتواند براي دستيابي به منافع ملي مزاحمت ايجاد کند.
در موضوع رابطه روسيه و رژيم اسرائيل، عرض کردم که اين رابطه ديرينه بوده و وجود داشته و پديدهاي به نام «ايران» نميتواند سبب انفکاک روابط سياسي تلآويو و مسکو شود. البته نتانياهو در گذشته به صورت جدي فعاليت کرد و تلاش داشت که روابط مسکو و تهران، مخصوصا روابط اقتصادي اين دو دولت را محدود کند. او تلاش داشت تا يلتسين [اولين رئيسجمهور روسيه بعد از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي] را به اين منظور متقاعد کند. پاسخي که همانموقع گرفت، اين بود که ايران براي روسيه منافع اقتصادياي در پي دارد که ما نميتوانيم از آن چشمپوشي کنيم.
اگر شما بتوانيد در اقتصاد کشورها، توليد کشورها و بازار کشورها عجين شويد، اين کشورها به سادگي از رابطه با شما چشمپوشي نميکنند. آمريکا الان کاملا از ايران چشمپوشي کرده است، اما اگر اقتصاد ايران در اقتصاد جهاني قفل بود، به اين سادگي نميتوانستند اين کار را بکنند.
بههمين خاطر بود که مسکو از ايران چشمپوشي نکرد. در مقابل هم اگر ايران فکر کند که ميتواند خواهان حذف روابط مسکو- تلآويو باشد اشتباه است؛ براي اينکه در اقتصاد و سياست مسکو، اسرائيليها و يهوديها و صهيونيستها رسوخ کردهاند. رژيمي با کمتر از 10 ميليون جمعيت توانسته در خيلي از کشورها مانند فرانسه، آلمان و در خيلي از اقتصادهاي بزرگ دنيا رسوخ کند.
مسئله سوريه هم مطرح است که معادلات را پيچيدهتر ميکند. اگر نگوييم «رابطه استراتژيک»، بسياري از «همکاري استراتژيک» براي توصيف همکاري ايران و روسيه در سوريه استفاده ميکنند؛ اما حالا ماجرا در حال تغيير است، مخالفان و گروههاي تروريستي نسبتا سرکوب شدهاند و پوتين از کارگروه خروج نيروهاي نظامي از سوريه صحبت ميکند؛ درست فرداي ديدار با نتانياهو. ما با اين سؤال روبهرو هستيم که ادامه همکاريها در سوريه چطور پيش خواهد رفت؟ منافع مسکو در چيست و چطور ميخواهد بين منافع متضاد ايران و اسرائيل عمل کند؟
شما در نکته اول خودتان اشاره کرديد که برخي از «همکاري استراتژيک» بين ايران و روسيه صحبت کردهاند. معتقدم که تحليلها و ارزيابيها در ايران دقيق نيست و بر پايه دانش روابط بينالملل صورت نميگيرد؛ بلکه بر پايه فهم عمومي و دانش همگاني انجام ميشود که از عمق کافي برخوردار نيست و از واژگان در حد معلومات عمومي استفاده ميشود. روابط ايران و روسيه نهتنها استراتژيک نيست؛ بلکه حتي همکاري ما راهبردي هم نيست. آنچه ميتوان به آن اشاره کرد، «همسويي» ايران و روسيه در مسئله سوريه است.
اينکه عدهاي در ايران اين تلقي را داشته باشند که ما ميتوانيم با روسها اتحاد، ائتلاف، روابط استراتژيک يا حتي همکاري استراتژيک داشته باشيم، برداشت غلط و نادرستي است. ما اساسا نه ميتوانيم، نه خواهيم توانست و نه بايد با روسها به همکاري استراتژيک فکر کنيم و در آن مسير نبايد حرکت کنيم. به اين خاطر که انتظار و تحملي که روسها دارند، بسيار توسعهطلبانهتر است، از خواستههايي که آمريکا از ساير کشور دارد؛ اگر به نوع روابطي که روسها با اوکراين، روسيه سفيد يا ساير کشورهايي که متحد استراتژيک روسيه بودند يا همکاري استراتژيک داشتند، نگاه کنيد، به مطلبي که من درباره روابط روسيه و ساير کشورها عرض ميکنم، پي ميبريد. نوع نگاه روسها اين است که در منطقه خاورميانه متحدان سنتي و رسمي خود را دارد دانه به دانه مانند دومينو از دست ميدهد.
بعد از بهار عربي اين اتفاق شروع شد؟
خير، از 11 سپتامبر. اول سقوط عراق بود. عراق الان در مشت غربيها است. بعد از آن ليبي بود و همينطور جلو آمد. ديگر سقوط سوريه براي روسها پذيرفتنی نبود. همکاريهاي جدي و امنيتياي بين روسها و سوريه در زمان حافظ اسد به وجود آمده بود. حزب بعث به اتحاد جماهير شوروي و روسها متمايل بود. ورود روسيه به سوريه زماني مطرح شد که غرب آلترناتيو بشار اسد را گروههاي نزديک به خودش در نظر گرفت. مسکو آمادگي کامل داشت و الان هم دارد که بشار اسد را فداي منافع خود کند، اگر آلترناتيو مناسبي براي او وجود داشته باشد. اين نگاه روسيه کاملا با نگاه ايران به سوريه متفاوت بود. ايران به موضوع سوريه از منظر مقاومت، مسئله اسرائيل و حوزه نفوذ خودش نگاه ميکرد؛ بنابراين اينجا فقط همسويي به وجود آمد، نه روابط يا همکاري استراتژيک؛ بنابراین اينکه انتظار داشته باشيد وقتي اسرائيليها پايگاههايي از ايران را در خاک سوريه تضعيف کنند، پدافند روسي آنجا عمل کند، درست نيست. روسيه اين کار را بههيچ وجه انجام نميدهد و علاقهاي هم ندارد که ايران در خاک سوريه قدرتمندتر از خودش باشد؛ بنابراين بدش هم نميآيد که ايران گاهي از سوي اسرائيل تضعيف شود.
تصوير آينده روسيه هنوز هم نامشخص است. به نظر شما پوتين چقدر بر کارگروه خروج نيروهاي خارجي از سوريه اصرار خواهد کرد؟ و اينکه با خارجشدن نيروهاي نظامي منافع روسيه چه ميشود و ايران در قبال اين پيشنهاد چه خواهد کرد؟
دو بحث مطرح است؛ اينکه آيا نيروهاي نظامياي که در سوريه هستند، به دعوت دولت قانوني آنجا هستند يا خير. کشورهايي که با دعوت دولت قانوني (مشروعيت ملي) يا با قطعنامه شوراي امنيت (مشروعيت بينالمللي) در سوريه حضور ندارند، قطعا بايد خاک سوريه را ترک کنند؛ نيروهاي کشورهايي مانند آمريکا و ديگر کشورهایی که در خاک سوريه عمليات انجام دادهاند.
اما صحبتي که از سوي آمريکاييها مطرح ميشود، تمرکز بر خروج ايران از منطقه است. اين در حالي است که همه کشورها در سوريه حضور دارند و چنين خواستي ديگر غيرقانوني و نپذيرفتنی ميشود. اينجا است که پيشنهادي که پوتين ميدهد، معقولتر به نظر ميرسد؛ بهويژه با توجه به جايگاهي که روسيه در شوراي امنيت و نظام بينالملل دارد. بههرحال روسيه بهعنوان يکي از قدرتهاي جهاني مطرح است؛ بنابراین نوع نگاه ايران اگر از زبان ايران مطرح ميشد، خيلي مورد پذيرش قرار نميگرفت؛ اما وقتي از سوي مسکو مطرح ميشود، ازآنجاييکه نفوذ و قدرت بيشتري دارد، مورد توجه قرار ميگيرد.
يعني به نظر شما اين پيشنهاد روسيه، خلاف منافع ايران نيست؟
به نظر من خلاف منافع ايران نيست. حضور نيروهاي بيگانه در منطقه خاورميانه پذيرفتني نيست؛ مگر با قطعنامههاي شوراي امنيت یا دعوت دولت رسمي باشد.
با توجه به اين توضيحات آيا در زمينه سوريه بايد از پايان «همسويي» ايران و روسيه صحبت کرد؟
من پاياني نميبينم. کشورهاي ديگر که حاضر به ترک منطقه نيستند؛ بنابراين اين همسويي ادامه دارد.
ارتباط نتانياهو با مسکو براي همسويي ايران و روسيه مشکلساز نميشود؟
قطعا مشکلآفرين است. در اين سفرها تقاضا و درخواستهاي يک کشور به کشور ديگر منتقل ميشود. ميزان چانهزني و ادلهاي که مطرح ميشود، قطعا تأثيرگذار است. اين به ما بستگي دارد که روسها را متقاعد کنيم که اينطور نگاهها درست يا نادرست است.