|

انتقام‌گيري خانوادگي؛ پشت پرده قتل مدير سابق بيمارستان فيروزگر

شرق: سارقان مسلحي که در جريان دستبرد به خانه مدير سابق بيمارستان فيروزگر او را با شليک گلوله به قتل رساندند، در بازجويي‌ها توضيح دادند توسط عروس خانواده همسر مقتول اجير شده بودند.
به گزارش خبرنگار ما ساعت 10:30 روز جمعه گذشته از طريق مرکز فوريت‌هاي پليسي 110 سرقت منزلي همراه با تيراندازي در خيابان
ظفر - خيابان دانشور به کلانتري 103 گاندي اعلام و با حضور مأموران در محل مشخص شد مردي حدودا 60ساله با سر و صورت خون‌آلود در راه‌پله‌هاي ميان طبقات اول و دوم مجتمع مسکوني پنج‌طبقه از ناحيه سر مورد اصابت گلوله قرار گرفته و فوت شده است.
با اعلام خبر وقوع جنايت به پليس آگاهي تهران بزرگ، کارآگاهان اداره دهم ويژه قتل پليس آگاهي، تيم تشخيص هويت و قاضي کشيک دادسراي امور جنايي در محل حاضر شدند و بلافاصله تحقيق از همسر مقتول به‌عنوان شاهد اصلي جنايت در دستور کار قرار گرفت.
همسر مقتول در اظهاراتش به کارآگاهان گفت: به همراه شوهرم قصد خارج‌شدن از خانه را داشتيم که صداي زنگ واحد به صدا درآمد. شخصي که لباس آبي‌رنگي به تن داشت، خودش را مأمور اداره آب معرفي کرد و من نيز در آپارتمان را برايش باز کردم. مرد جواني عنوان کرد با همسرم کار داد. اين شخص شوهرم را کاملا مي‌شناخت و پس از اطلاع از حضور همسرم در خانه گفت که به آقاي باستاني بگوييد دم در منزل بيايد. من هم همسرم را صدا زدم اما به‌محض حاضرشدن شوهرم مقابل در آپارتمان ناگهان دو مرد جوان با اسلحه و شوکر به او حمله‌ور و سپس وارد آپارتمان شدند. شوهرم بي‌حال روي مبل افتاد و از ناحيه سر دچار خونريزي شديدي شده بود. اين دو نفر به من گفتند بايد هرچه طلا و پول داري به ما بدهي. من نيز از ترس جان خود و همسرم به داخل اتاق رفتم و کيف حاوي طلاجات را به آنها تحويل دادم.
همسر مقتول در ادامه اظهاراتش به کارآگاهان گفت: به‌محض خارج‌شدن سارقان مسلح از خانه همسرم دنبال آنها بيرون رفت و با فرياد «دزد - دزد» از همسايه‌ها درخواست کمک کرد که متعاقب آن صداي تيراندازي شنيدم. شوهرم را خون‌آلود روي پله‌ها ديدم که روي زمين افتاده بود. بلافاصله از همسايه‌ها کمک خواستم اما همسرم فوت شده بود.
کارآگاهان در ادامه تحقيقات اطلاع پيدا کردند مقتول به نام محمود باستاني (62ساله) تا سال 1392 به‌عنوان مدير بيمارستان فيروزگر مشغول به کار بود و از سال 1392 به بعد به‌عنوان مشاور عالي فعاليت مي‌کرد. برابر اظهارات همکاران، همسايگان، دوستان و اعضاي خانواده محمود باستاني، او فردي بسيار آرام بود که در کمک به افراد نيازمند به‌ويژه بيماران فعاليت مستمر و مؤثر داشت.
کارآگاهان با انجام اقدامات ويژه پليسي توانستند در کمتر از 24 ساعت هويت عاملان جنايت را شناسايي کنند. آنها در اولين مرحله از دستگيري سارقان مسلح به مخفيگاه يکي از متهمان به نام مهرداد. م (26ساله) در منزل پدرش در خيابان مطهري رفتند و ساعت 18 روز يکشنبه هفته جاري موفق به دستگيري او شدند و در بازرسي از مخفيگاهش تمامي طلاجات مسروقه نيز کشف شد.
مهرداد در همان تحقيقات اوليه، صراحتا به سرقت مسلحانه منجر به جنايت اعتراف و عنوان کرد دو نفر از دوستانش به نام‌هاي حميد (27ساله) و مرتضي (35ساله) نيز در قتل و سرقت مسلحانه حضور داشتند.
مهرداد در ادامه اعترافاتش به کارآگاهان گفت به درخواست زني جوان به نام حميده اقدام به اين کار کرده است. متهم پس از انتقال به اداره دهم پليس آگاهي توضيح داد: حدود يک سال قبل در ايستگاه مترو با خانمي آشنا شدم که پس از مدتي متوجه شدم نام واقعي‌اش حميده است. ابتدا به‌صورت تلفني با هم ارتباط داشتيم؛ او چندين بار به من گفته بود که مي‌توانم کسي را برايش بکشم يا نه ؟ و من نيز به او گفتم بايد فکر کنم. بعد از چند ماه قبول کردم و به او گفتم بايد 10 ميليون تومان پول پرداخت کند و او نيز قبول کرد. چندماهي با او ارتباط نداشتم. چون ترسيده بودم تا اينکه پيش از عيد امسال به من پيام داد و در ادامه به او گفتم که بايد همديگر را ببينيم تا سر قيمت با هم صحبت کنيم. در ايستگاه مترو همديگر را ملاقات کرديم و گفت براي کشتن يک مادر و دختر مبلغ 30 ميليون تومان مي‌دهد. من اصلا اين دو خانم را نمي‌شناختم. همان شب به همراه حميده به شهرک اکباتان رفتيم و او خانه‌اي را به من نشان داد و گفت اين منزل مادرزن... است. روز بعد نيز مرا به منزلي در ميرداماد (محل جنايت) برد و گفت اينجا نيز بايد خانم... (همسر مقتول پرونده) را به قتل برساني. يک بار براي ارتکاب قتل رفتم اما ترسيدم و فرار کردم. به دروغ به حميده گفتم که قتل را انجام دادم و يک عکس هم از در خانه مقتول براي حميده فرستادم اما نمي‌دانم حميده از کجا فهميد دروغ مي‌گويم.
مهرداد درخصوص انگيزه سرقت و نحوه همراه‌کردن يکي از دوستانش به نام حميد با خود به کارآگاهان گفت: حميده بارها در صحبت‌هايش عنوان کرده بود که خانم... و همسرش شرايط مالي بسيار خوبي دارند و طلاجات زيادي را در خانه نگهداري مي‌کنند و علاوه بر پولي که از کشتن خانم... و مادرش به دست مي‌آوريم، مي‌توانيم طلاجات زيادي را نيز سرقت کنيم. موضوع را از چند روز قبل با يکي از دوستانم به نام حميد که قبلا در يک شرکت با هم همکار بوديم، در ميان گذاشتم و او هم قبول کرد. به او گفته بودم ما کسي را نمي‌کشيم و فقط براي سرقت طلاجات مي‌رويم و خانم... را نيز مخفي مي‌کنيم تا پول دستمزدمان را از حميده بگيريم و بعد از گرفتن پول خانم... را نيز رها مي‌کنيم. حميد هم پذيرفت.
مهرداد درخصوص همراه‌شدن يکي ديگر از دوستانش به نام مرتضي در سرقت مسلحانه منجر به جنايت به کارآگاهان گفت: به راننده و ماشين نياز داشتيم؛ به همين علت با مرتضي که از قبل دوست بودم تماس گرفتم. به مرتضي گفتم براي سرقت مسلحانه نياز به ماشين و راننده داريم. ابتدا قبول نکرد ولي بعد از اينکه با او صحبت کردم قرار شد تا پنج ميليون تومان به او بدهيم و پس از آن قبول کرد.
مهرداد درخصوص روز سرقت مسلحانه منجر به جنايت و قتل محمود باستاني نيز به کارآگاهان گفت: يک روز قبل از روز جنايت همه چيز را با حميده هماهنگ کرده بودم؛ ساعت 04:30 روز جمعه از خواب بيدار شدم و راه افتادم. ساعت پنج صبح در سه‌راه گوهردشت مرتضي به دنبالم آمد. سوار ماشين شديم و به ونک رفتيم. حميد هم آمده بود. او را سوار کرديم و به سمت خانه مقتول رفتيم. چندساعتي همان اطراف بوديم تا اينکه من و حميد تحت پوشش مأمور آب به در ساختمان رفتيم و ساکنان ساختمان نيز در مجتمع را برايمان باز کردند. به همراه حميد به طبقه پنجم ساختمان رفتيم. هر کدام يک اسلحه کمري داشتيم. من کنار در آپارتمان ايستادم و حميد زنگ زد. خانم... در را باز کرد. حميد گفت با آقاي باستاني کار دارد. زماني که مقتول جلوي در آپارتمان آمد، با شوکر به او حمله کردم. مقتول چند قدم عقب رفت و پايش به ميز گير کرد و روي مبل افتاد. او از حال رفته بود و تکان نمي‌خورد ولي هنوز نفس مي‌کشيد. حميد به خانم... گفت هر چه طلا و پول داري بياور. زماني که از خانه خارج شديم ناگهان فهميديم مقتول پشت سر ماست و فرياد مي‌زند دزد - دزد و از همسايه‌ها درخواست کمک مي‌کند. مقتول با من درگير شد و نمي‌گذاشت که فرار کنم. اسلحه را به طرفش گرفتم و تير اول را زدم و در ادامه تير دوم را شليک کردم. گلوله به سر مقتول اصابت کرد. مقتول روي زمين افتاد و من هم فرار کردم. رفتيم پايين و سوار ماشين مرتضي شديم. به سمت فلکه دوم صادقيه حرکت کرديم و حميد اسلحه خودش را داخل کانال آب صادقيه انداخت و در ميدان آزادي از ما جدا شد. من با مرتضي به‌ طرف خانه رفتيم و من نيز اسلحه خودم را در کانال آب فرديس انداختم و طلاها را نيز با خودم بردم.
کارآگاهان با اعترافات صريح مهرداد به انجام سرقت مسلحانه و ارتکاب جنايت با همدستي دو نفر از دوستانش در دو عمليات جداگانه در «انديشه - فاز يک» و «رضوانيه» اقدام به دستگيري حميد و مرتضي کردند. حميد و مرتضي نيز با اعتراف صريح به مشارکت در سرقت مسلحانه منجر به جنايت اظهارات مهرداد درخصوص نقش حميده را در سرقت و همچنين درخواست براي ارتکاب دو جنايت با انگيزه انتقام‌گيري تأييد کردند. در ادامه حميده نيز در منطقه گوهردشت شناسايي و او نيز به همراه ديگر متهمان دستگير و به اداره دهم پليس آگاهي تهران بزرگ منتقل شد.
حميده در اظهاراتش منکر هرگونه آشنايي با متهمان پرونده شد اما شواهد به‌دست‌آمده صراحتا مشارکت او در اين پرونده را تأييد کرد. همچنين همسر مقتول نيز با اطلاع از نقش حميده در پرونده عنوان کرد سال‌ها پيش او و مادرش با حميده اختلاف شديدي داشتند.
سردار عليرضا لطفي رئيس پليس آگاهي تهران بزرگ با تأييد اين خبر گفت: تحقيقات از متهمان پرونده در مراحل اوليه قرار دارد و متهمان ديروز با صدور قرار بازداشت موقت از سوي مقام قضائي براي ادامه تحقيقات تکميلي در اختيار اداره دهم پليس آگاهي تهران بزرگ قرار گرفتند.
اظهارات متهمان اصلي
مهرداد که در اين پرونده به اتهام قاتل دستگير شده است انگيزه خود را از پذيرش پيشنهاد حميده نياز مالي به خاطر بيماري قلبي و کليوي همسرش و بارداري او اعلام کرد و به خبرنگار ما گفت: مدت‌ها‌ بود که با اين پيشنهاد روبه‌رو بودم و در نهايت ناتواني‌ام در فراهم‌کردن مبلغ مورد نياز براي درمان همسرم من را وادار به قبول اين پيشنهاد مرگ‌بار کرد.
حميده 43ساله که قرار بود براي ارتکاب دو جنايت به مهرداد پول بدهد نيز در مورد دليل اين پيشنهاد به خبرنگار ما گفت: همسر برادر زن مقتول هستم. براي انتقام مي‌خواستم خواهرشوهر و مادرشوهرم را بکشم. من با آنها اختلاف داشتم و 14 سال بود که مادرشوهرم را نديده بودم.
او در مورد ازدواجش نيز گفت: من و همسرم فاميل بوديم و 19 سال پيش ازدواج کرديم. شوهرم کارمند شرکت نفت بود و به خاطر مبتلابودنش به بيماري ام‌اس از من جدا شد. ما از ارديبهشت سال گذشته از هم جدا زندگي مي‌کرديم اما اسفند بود که اين کار را رسمي کرديم و از هم طلاق گرفتيم. من و شوهرم يک دختر 23ساله داريم و الان هم تا وکيلم نباشد ديگر صحبت نمي‌کنم.

شرق: سارقان مسلحي که در جريان دستبرد به خانه مدير سابق بيمارستان فيروزگر او را با شليک گلوله به قتل رساندند، در بازجويي‌ها توضيح دادند توسط عروس خانواده همسر مقتول اجير شده بودند.
به گزارش خبرنگار ما ساعت 10:30 روز جمعه گذشته از طريق مرکز فوريت‌هاي پليسي 110 سرقت منزلي همراه با تيراندازي در خيابان
ظفر - خيابان دانشور به کلانتري 103 گاندي اعلام و با حضور مأموران در محل مشخص شد مردي حدودا 60ساله با سر و صورت خون‌آلود در راه‌پله‌هاي ميان طبقات اول و دوم مجتمع مسکوني پنج‌طبقه از ناحيه سر مورد اصابت گلوله قرار گرفته و فوت شده است.
با اعلام خبر وقوع جنايت به پليس آگاهي تهران بزرگ، کارآگاهان اداره دهم ويژه قتل پليس آگاهي، تيم تشخيص هويت و قاضي کشيک دادسراي امور جنايي در محل حاضر شدند و بلافاصله تحقيق از همسر مقتول به‌عنوان شاهد اصلي جنايت در دستور کار قرار گرفت.
همسر مقتول در اظهاراتش به کارآگاهان گفت: به همراه شوهرم قصد خارج‌شدن از خانه را داشتيم که صداي زنگ واحد به صدا درآمد. شخصي که لباس آبي‌رنگي به تن داشت، خودش را مأمور اداره آب معرفي کرد و من نيز در آپارتمان را برايش باز کردم. مرد جواني عنوان کرد با همسرم کار داد. اين شخص شوهرم را کاملا مي‌شناخت و پس از اطلاع از حضور همسرم در خانه گفت که به آقاي باستاني بگوييد دم در منزل بيايد. من هم همسرم را صدا زدم اما به‌محض حاضرشدن شوهرم مقابل در آپارتمان ناگهان دو مرد جوان با اسلحه و شوکر به او حمله‌ور و سپس وارد آپارتمان شدند. شوهرم بي‌حال روي مبل افتاد و از ناحيه سر دچار خونريزي شديدي شده بود. اين دو نفر به من گفتند بايد هرچه طلا و پول داري به ما بدهي. من نيز از ترس جان خود و همسرم به داخل اتاق رفتم و کيف حاوي طلاجات را به آنها تحويل دادم.
همسر مقتول در ادامه اظهاراتش به کارآگاهان گفت: به‌محض خارج‌شدن سارقان مسلح از خانه همسرم دنبال آنها بيرون رفت و با فرياد «دزد - دزد» از همسايه‌ها درخواست کمک کرد که متعاقب آن صداي تيراندازي شنيدم. شوهرم را خون‌آلود روي پله‌ها ديدم که روي زمين افتاده بود. بلافاصله از همسايه‌ها کمک خواستم اما همسرم فوت شده بود.
کارآگاهان در ادامه تحقيقات اطلاع پيدا کردند مقتول به نام محمود باستاني (62ساله) تا سال 1392 به‌عنوان مدير بيمارستان فيروزگر مشغول به کار بود و از سال 1392 به بعد به‌عنوان مشاور عالي فعاليت مي‌کرد. برابر اظهارات همکاران، همسايگان، دوستان و اعضاي خانواده محمود باستاني، او فردي بسيار آرام بود که در کمک به افراد نيازمند به‌ويژه بيماران فعاليت مستمر و مؤثر داشت.
کارآگاهان با انجام اقدامات ويژه پليسي توانستند در کمتر از 24 ساعت هويت عاملان جنايت را شناسايي کنند. آنها در اولين مرحله از دستگيري سارقان مسلح به مخفيگاه يکي از متهمان به نام مهرداد. م (26ساله) در منزل پدرش در خيابان مطهري رفتند و ساعت 18 روز يکشنبه هفته جاري موفق به دستگيري او شدند و در بازرسي از مخفيگاهش تمامي طلاجات مسروقه نيز کشف شد.
مهرداد در همان تحقيقات اوليه، صراحتا به سرقت مسلحانه منجر به جنايت اعتراف و عنوان کرد دو نفر از دوستانش به نام‌هاي حميد (27ساله) و مرتضي (35ساله) نيز در قتل و سرقت مسلحانه حضور داشتند.
مهرداد در ادامه اعترافاتش به کارآگاهان گفت به درخواست زني جوان به نام حميده اقدام به اين کار کرده است. متهم پس از انتقال به اداره دهم پليس آگاهي توضيح داد: حدود يک سال قبل در ايستگاه مترو با خانمي آشنا شدم که پس از مدتي متوجه شدم نام واقعي‌اش حميده است. ابتدا به‌صورت تلفني با هم ارتباط داشتيم؛ او چندين بار به من گفته بود که مي‌توانم کسي را برايش بکشم يا نه ؟ و من نيز به او گفتم بايد فکر کنم. بعد از چند ماه قبول کردم و به او گفتم بايد 10 ميليون تومان پول پرداخت کند و او نيز قبول کرد. چندماهي با او ارتباط نداشتم. چون ترسيده بودم تا اينکه پيش از عيد امسال به من پيام داد و در ادامه به او گفتم که بايد همديگر را ببينيم تا سر قيمت با هم صحبت کنيم. در ايستگاه مترو همديگر را ملاقات کرديم و گفت براي کشتن يک مادر و دختر مبلغ 30 ميليون تومان مي‌دهد. من اصلا اين دو خانم را نمي‌شناختم. همان شب به همراه حميده به شهرک اکباتان رفتيم و او خانه‌اي را به من نشان داد و گفت اين منزل مادرزن... است. روز بعد نيز مرا به منزلي در ميرداماد (محل جنايت) برد و گفت اينجا نيز بايد خانم... (همسر مقتول پرونده) را به قتل برساني. يک بار براي ارتکاب قتل رفتم اما ترسيدم و فرار کردم. به دروغ به حميده گفتم که قتل را انجام دادم و يک عکس هم از در خانه مقتول براي حميده فرستادم اما نمي‌دانم حميده از کجا فهميد دروغ مي‌گويم.
مهرداد درخصوص انگيزه سرقت و نحوه همراه‌کردن يکي از دوستانش به نام حميد با خود به کارآگاهان گفت: حميده بارها در صحبت‌هايش عنوان کرده بود که خانم... و همسرش شرايط مالي بسيار خوبي دارند و طلاجات زيادي را در خانه نگهداري مي‌کنند و علاوه بر پولي که از کشتن خانم... و مادرش به دست مي‌آوريم، مي‌توانيم طلاجات زيادي را نيز سرقت کنيم. موضوع را از چند روز قبل با يکي از دوستانم به نام حميد که قبلا در يک شرکت با هم همکار بوديم، در ميان گذاشتم و او هم قبول کرد. به او گفته بودم ما کسي را نمي‌کشيم و فقط براي سرقت طلاجات مي‌رويم و خانم... را نيز مخفي مي‌کنيم تا پول دستمزدمان را از حميده بگيريم و بعد از گرفتن پول خانم... را نيز رها مي‌کنيم. حميد هم پذيرفت.
مهرداد درخصوص همراه‌شدن يکي ديگر از دوستانش به نام مرتضي در سرقت مسلحانه منجر به جنايت به کارآگاهان گفت: به راننده و ماشين نياز داشتيم؛ به همين علت با مرتضي که از قبل دوست بودم تماس گرفتم. به مرتضي گفتم براي سرقت مسلحانه نياز به ماشين و راننده داريم. ابتدا قبول نکرد ولي بعد از اينکه با او صحبت کردم قرار شد تا پنج ميليون تومان به او بدهيم و پس از آن قبول کرد.
مهرداد درخصوص روز سرقت مسلحانه منجر به جنايت و قتل محمود باستاني نيز به کارآگاهان گفت: يک روز قبل از روز جنايت همه چيز را با حميده هماهنگ کرده بودم؛ ساعت 04:30 روز جمعه از خواب بيدار شدم و راه افتادم. ساعت پنج صبح در سه‌راه گوهردشت مرتضي به دنبالم آمد. سوار ماشين شديم و به ونک رفتيم. حميد هم آمده بود. او را سوار کرديم و به سمت خانه مقتول رفتيم. چندساعتي همان اطراف بوديم تا اينکه من و حميد تحت پوشش مأمور آب به در ساختمان رفتيم و ساکنان ساختمان نيز در مجتمع را برايمان باز کردند. به همراه حميد به طبقه پنجم ساختمان رفتيم. هر کدام يک اسلحه کمري داشتيم. من کنار در آپارتمان ايستادم و حميد زنگ زد. خانم... در را باز کرد. حميد گفت با آقاي باستاني کار دارد. زماني که مقتول جلوي در آپارتمان آمد، با شوکر به او حمله کردم. مقتول چند قدم عقب رفت و پايش به ميز گير کرد و روي مبل افتاد. او از حال رفته بود و تکان نمي‌خورد ولي هنوز نفس مي‌کشيد. حميد به خانم... گفت هر چه طلا و پول داري بياور. زماني که از خانه خارج شديم ناگهان فهميديم مقتول پشت سر ماست و فرياد مي‌زند دزد - دزد و از همسايه‌ها درخواست کمک مي‌کند. مقتول با من درگير شد و نمي‌گذاشت که فرار کنم. اسلحه را به طرفش گرفتم و تير اول را زدم و در ادامه تير دوم را شليک کردم. گلوله به سر مقتول اصابت کرد. مقتول روي زمين افتاد و من هم فرار کردم. رفتيم پايين و سوار ماشين مرتضي شديم. به سمت فلکه دوم صادقيه حرکت کرديم و حميد اسلحه خودش را داخل کانال آب صادقيه انداخت و در ميدان آزادي از ما جدا شد. من با مرتضي به‌ طرف خانه رفتيم و من نيز اسلحه خودم را در کانال آب فرديس انداختم و طلاها را نيز با خودم بردم.
کارآگاهان با اعترافات صريح مهرداد به انجام سرقت مسلحانه و ارتکاب جنايت با همدستي دو نفر از دوستانش در دو عمليات جداگانه در «انديشه - فاز يک» و «رضوانيه» اقدام به دستگيري حميد و مرتضي کردند. حميد و مرتضي نيز با اعتراف صريح به مشارکت در سرقت مسلحانه منجر به جنايت اظهارات مهرداد درخصوص نقش حميده را در سرقت و همچنين درخواست براي ارتکاب دو جنايت با انگيزه انتقام‌گيري تأييد کردند. در ادامه حميده نيز در منطقه گوهردشت شناسايي و او نيز به همراه ديگر متهمان دستگير و به اداره دهم پليس آگاهي تهران بزرگ منتقل شد.
حميده در اظهاراتش منکر هرگونه آشنايي با متهمان پرونده شد اما شواهد به‌دست‌آمده صراحتا مشارکت او در اين پرونده را تأييد کرد. همچنين همسر مقتول نيز با اطلاع از نقش حميده در پرونده عنوان کرد سال‌ها پيش او و مادرش با حميده اختلاف شديدي داشتند.
سردار عليرضا لطفي رئيس پليس آگاهي تهران بزرگ با تأييد اين خبر گفت: تحقيقات از متهمان پرونده در مراحل اوليه قرار دارد و متهمان ديروز با صدور قرار بازداشت موقت از سوي مقام قضائي براي ادامه تحقيقات تکميلي در اختيار اداره دهم پليس آگاهي تهران بزرگ قرار گرفتند.
اظهارات متهمان اصلي
مهرداد که در اين پرونده به اتهام قاتل دستگير شده است انگيزه خود را از پذيرش پيشنهاد حميده نياز مالي به خاطر بيماري قلبي و کليوي همسرش و بارداري او اعلام کرد و به خبرنگار ما گفت: مدت‌ها‌ بود که با اين پيشنهاد روبه‌رو بودم و در نهايت ناتواني‌ام در فراهم‌کردن مبلغ مورد نياز براي درمان همسرم من را وادار به قبول اين پيشنهاد مرگ‌بار کرد.
حميده 43ساله که قرار بود براي ارتکاب دو جنايت به مهرداد پول بدهد نيز در مورد دليل اين پيشنهاد به خبرنگار ما گفت: همسر برادر زن مقتول هستم. براي انتقام مي‌خواستم خواهرشوهر و مادرشوهرم را بکشم. من با آنها اختلاف داشتم و 14 سال بود که مادرشوهرم را نديده بودم.
او در مورد ازدواجش نيز گفت: من و همسرم فاميل بوديم و 19 سال پيش ازدواج کرديم. شوهرم کارمند شرکت نفت بود و به خاطر مبتلابودنش به بيماري ام‌اس از من جدا شد. ما از ارديبهشت سال گذشته از هم جدا زندگي مي‌کرديم اما اسفند بود که اين کار را رسمي کرديم و از هم طلاق گرفتيم. من و شوهرم يک دختر 23ساله داريم و الان هم تا وکيلم نباشد ديگر صحبت نمي‌کنم.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها